eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
38.8هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
ببند آن دهنت را. با اين حرفها ميخواهي كار دستمان بدهي؟ #همت فـراري است، ميفهمي؟ او جرأت نميكند پايش
بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ ❤️معلم فراری❤️ لحظهاي بعد با صداي بلند شـروع مـيكنـد بـه سخنراني. 🎤 ـ بسم االله الرحمن الرحيم... خبر به سرلشكر ناجي مـيرسـد. او، هـم خوشـحال اسـت و هـم عصـباني.🙂😤 خوشحال از اينكه سرانجام را به چنگ خواهد انداخت و عصـباني از اينكه چرا او باز هم موفق به سخنراني شده است !😤 ماشينهاي نظامي براي حركت آماده ميشوند. رانندة سرلشكر، درِ ماشين را باز ميكند و با احتـرام تعـارف مـيكنـد. سـگ پشمالوي سرلشكر به داخل ماشين ميپرد. سرلشكر، در حالي كه هفـت تيـرش را زير پالتويش جاسازي ميكند، سوار ميشود. راننده، در را ميبندد، پشـت فرمـان مينشيند و با سرعت حركت ميكند🍃. ماشينهاي نظامي به دنبال ماشين سرلشكر راه ميافتند. وقتي ماشينها به مدرسه ميرسند، صداي سـخنراني شـنيده مـيشـود.🙂 سرلشكر از خوشحالي نميتواند جلو خندهاش را بگيرد. از ماشين پياده ميشـود، هفت تيرش را ميكشد و به مأمورها اشاره ميكند تا مدرسه را محاصره كنند. عرق، سر و روي را پوشانده است😓. همه با اشتياق به حرفهاي او گـوش ميدهند. مدير با اضطراب و پريشاني در دفتر مدرسه قدم ميزنـد و بـه زمـين و زمـان فحش ميدهد. در همان لحظه، صداي پارس سگي، او را به خود مـيآورد. سـگ پشمالوي سرلشكر دواندوان وارد مدرسه ميشود.😱😮
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#رمان_شهیدهمت بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ #فصل_چهارم ❤️معلم فراری❤️ لحظهاي بعد با صداي بلند ش
با ديدن سگ متوجه اوضاع ميشـود امـا بـه روي خـودش نمـيآورد.🙃 لحظاتي بعد، سرلشكر با دو مأمور مسلح وارد مدرسه ميشود. مدير و ناظم، در حالي كه به نشانة احترام خم و راست ميشوند، نَفَـس زنـان خودشان را به سرلشكر ميرسانند😪 و دست او را ميبوسند. سرلشكر بدون اعتنا، در حالي كه به نگاه ميكند، نيشخند ميزند. بعضي از معلمها، اطراف را خالي ميكنند و آهسـته از مدرسـه خـارج ميشوند. با خروج معلمها، دانش‌آموزها هم يكي‌يكي فرار ميكنند. 🏃 لحظهاي بعد، ميماند و مأمورهايي كه او را دوره كرده‌انـد😑. سرلشـكر از خوشحالي قهقه‌هاي ميزند و ميگويد: «موش به تله افتاد. زود دسـتبندش بزنيـد،🍃 به افراد بگوييد سوار بشوند، راه ميافتيم.» به هر طرف نگاه ميكند، يك مأمور ميبيند. راه فراري نمييابد. يكي از مأمورها، دستهاي او را بالا ميآورد. ديگري به هر دو دستش دستبند ميزند. مينشيند و به دور از چشم مأمورها، انگشتش را در حلقومش فرو ميبرد و عق ميزند😖. يكي از مأمورها ميگويد: «چي شده؟» ديگري ميگويد: «حالش خراب شده.» سرلشكر ميگويد: «غلط كرده پدرسوخته😤. خودش را زده بـه مـوش مردگـي. گولش را نخوريد... بيندازيدش تو ماشين، زودتر راه بيفتيم.» همت باز هم عق ميزند و استفراغ ميكند😷. مأمورها خودشـان را از اطـراف او كنار ميكشند. سرلشكر در حالي كه جلو بيني و دهانش را گرفته است قيافهاش را درهم ميكند و كنار ميكشد😐😑 ... @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ #توپ و #تانڪ چہ نیاز ...؟ حرف هاے ناگفتہ ے #چشمانت #لشکرے را بہ لرزه در مےآورد....💔 خدا ڪند #شرمنده_ات نباشیم..😔 #دعایم ڪن ابراهیم جان....😭 @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌﷽ ❣ #سلام_امام_زمانم ❣ تو بیایی ، همه یِ زمینُ و زمانُ و تمامِ جهان ؛ بهانه می شود ... ‌ برای لبخندِ مُدام !👌 ‌ ❤️تعجیل در #ظهور 3صلوات❤️ #سه‌شنبه‌هاےمهدوی💚 @emame_zamanam
🍃🌺🍃 ای صبح، اگر عزیمتِ خنده کنی حالم چو جمالِ خویش، فرخنده کنی دایم چو تویی همدم عیسی، در دم تا بود که دلِ مرده‌ی من، زنده کنی!😍 #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت #روزتون_متبرڪ_به_نگاه‌شهید☺️❤️ @kheiybar
#عکس_کمتر_دیده_شده سخنرانی🎤 #شهید_حاج_محمدابراهیم_همت در مراسم خاکسپاری شهید رضا چراغی به مناسبت #ایام_شهادت🕊 سردار رشید سپاه اسلام شهید رضا چراغی #حاج همت تعریف میکرد دو جا برای رضا دلم خیلی سوخت😞 برای شناسایی به منطقه ای رفته بودیم که سرپایینی بود، رفتیم که رضا با عصا بود و وقتی آن را روی سنگی که زیرش محکم نبود گذاشت ، با پای کچ گرفته اش روی زمین افتاد😢😔 وقتی بالای سرش رفتیم ، گفت که هیچی نشده یکبار هم که برای شناسایی رفتیم، خمپاره ای در حال اصابت بود همه ما روی زمین دراز کشیدیم اما چون شهید چراغی پایش در گچ بود، همینطور ثابت ایستاد وقتی موشک باران تمام شد ، دیدیم که رضا زیر لب چیزهایی میگوید آنجا هم دلم برای رضا خیلی سوخت😢😞 شخصی که در عکس کنار #شهیدهمت ایستادند برادر شهید چراغی هستن🌹 @kheiybar
#حاج_هـمت میگوید: ☝️هر موقع در مناطق جنگی گم شدید ببینید دشـــمن♨️ ڪجا را می ڪوبد؛ هـمانجا #جبهــــــه‌ی خـــــودی‌ست.👌 گم شده‌ای؟! نمیدانی جبهه خودی کجاست؟! سوال⁉ دشمن هر روز کجا را میکوبد؟!☝️ یک روز با ماهواره📡 یک روز با فضای مجازی📱 یک روز با مصی پولی‌نژاد 💶💴 یک روز با مدهای عجیب و غریب👗👚👡 و... فهمیدی؟! جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست🙂 دشمن، #چادرت و #حجابت را نشانه گرفته است....💯🚷 پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبهه‌ی خودی باش🙂✌️ #پروفایل_زینبے💚 @kheiybar
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میریزه رو پاےگهوارش بوسه همه ملائکه😘 امشبو بیا بگو حسیــݩ بابا شدنت مبارڪه😍 دلبــر اومده شبهه پیمبر اومده❤️ حیــدر اومده یا #علےاڪبــر اومده😍 #جوونیم_فدای_جوونت_حسیݩ🕊 #ڪلیپ_فوق‌العاده_زیبا👌👌 #سیدرضا_نریمانے🎤 #ولادت_حضرٺ_علےاڪبر و روز #جوان_مبارڪ😍 @kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#همت با ديدن سگ متوجه اوضاع ميشـود امـا بـه روي خـودش نمـيآورد.🙃 لحظاتي بعد، سرلشكر با دو مأمور مسلح
بر اساس زندگی شهید معلم فراری ۳ ❤️معلم فراری❤️ با عصبانیت یک لگد به شکم سگ میزند و فریاد ميكشد: «اين پدر سوخته را ببريدش دستشويي، دسـت و صـورت كثيـفش را بشويد😤، زودتر راه بيفتيم. تند باشيد.» پيش از آنكه كسي را بـه طـرف دستشـويي ببـرد، او خـود بـه طـرف دستشويي راه ميافتد🚶. وقتي وارد دستشويي ميشود، در را از پشت قفل ميكنـد. دو مأمور مسلح جلو در به انتظار ميايستند. از داخل دستشويي، صداي شُرشُـر آب و عـق زدن شـنيده مـيشـود.👀 مأمورها به حالت چِندش، قيافه‌هايشان را درهم ميكشند.😖 لحظات از پي هم ميگذرد. صداي عق زدن ديگر شنيده نميشود. تنهـا صداي شُرشُر آب، سكوت را ميشكند😕. سرلشكر در راهرو قدم ميزند و به ساعتش نگاه ميكند او كه حسـابي كلافـه شده است به مأمورها ميگويد: «رفت دست و صورتش را بشويد يا دوش بگيرد؟😤 برويد تو ببينيد چه غلطي مي كند.» يكي از مأمورها، دستگيرة در را ميفشارد، اما در باز نميشود.🙁 ـ در قفل است، قربان ! ـ غلط كرده قفلش كرده. بگو زود بازش كنـد تـا دستشـويي را روي سـرش خراب نكردهايم.😤 مأمورها، را با داد و فرياد تهديد ميكنند، اما صدايي شنيده نمـيشـود. سرلشكر دستور ميدهد در را بشكنند. مأمورها هجوم ميآورند، با مشت و لگد به در ميكوبند و آن را ميشكنند. دستشويي خالي است، شير آب باز است و پنجرة پشتي دستشويي هم!👌🏃🙂 سرلشكر وقتي اين صحنه را ميبيند، مثل ديوانه‌ها به اطرافيانش حمله ميكنـد😱. مدير و ناظم كه هنوز به جايزه فكر ميكنند، در زير مشت و لگد سرلشـكر نقـش زمين ميشوند.😂😐 ... @kheiybar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا