#حاج_هـمت میگوید:
☝️هر موقع در مناطق جنگی گم شدید
ببینید دشـــمن♨️ ڪجا را می ڪوبد؛
هـمانجا #جبهــــــهی خـــــودیست.👌
گم شدهای؟!
نمیدانی جبهه خودی کجاست؟!
سوال⁉
دشمن هر روز کجا را میکوبد؟!☝️
یک روز با ماهواره📡
یک روز با فضای مجازی📱
یک روز با مصی پولینژاد 💶💴
یک روز با مدهای عجیب و غریب👗👚👡
و...
فهمیدی؟!
جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست🙂
دشمن، #چادرت و #حجابت را نشانه گرفته است....💯🚷
پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبههی خودی باش🙂✌️
#پروفایل_زینبے💚
@kheiybar
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میریزه رو پاےگهوارش بوسه همه ملائکه😘
امشبو بیا بگو حسیــݩ بابا شدنت مبارڪه😍
دلبــر اومده شبهه پیمبر اومده❤️
حیــدر اومده یا #علےاڪبــر اومده😍
#جوونیم_فدای_جوونت_حسیݩ🕊
#ڪلیپ_فوقالعاده_زیبا👌👌
#سیدرضا_نریمانے🎤
#ولادت_حضرٺ_علےاڪبر و روز #جوان_مبارڪ😍
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#همت با ديدن سگ متوجه اوضاع ميشـود امـا بـه روي خـودش نمـيآورد.🙃 لحظاتي بعد، سرلشكر با دو مأمور مسلح
#رمان_شهیدهمت
بر اساس زندگی شهید
معلم فراری ۳
#پایان_فصل_چهارم
❤️معلم فراری❤️
با عصبانیت یک لگد به شکم سگ میزند و فریاد ميكشد: «اين پدر سوخته را ببريدش دستشويي، دسـت و صـورت كثيـفش را
بشويد😤، زودتر راه بيفتيم. تند باشيد.»
پيش از آنكه كسي #همت را بـه طـرف دستشـويي ببـرد، او خـود بـه طـرف
دستشويي راه ميافتد🚶. وقتي وارد دستشويي ميشود، در را از پشت قفل ميكنـد.
دو مأمور مسلح جلو در به انتظار ميايستند.
از داخل دستشويي، صداي شُرشُـر آب و عـق زدن #همـت شـنيده مـيشـود.👀
مأمورها به حالت چِندش، قيافههايشان را درهم ميكشند.😖
لحظات از پي هم ميگذرد. صداي عق زدن #همت ديگر شنيده نميشود. تنهـا
صداي شُرشُر آب، سكوت را ميشكند😕.
سرلشكر در راهرو قدم ميزند و به ساعتش نگاه ميكند او كه حسـابي كلافـه
شده است به مأمورها ميگويد: «رفت دست و صورتش را بشويد يا دوش بگيرد؟😤
برويد تو ببينيد چه غلطي مي كند.»
يكي از مأمورها، دستگيرة در را ميفشارد، اما در باز نميشود.🙁
ـ در قفل است، قربان !
ـ غلط كرده قفلش كرده. بگو زود بازش كنـد تـا دستشـويي را روي سـرش
خراب نكردهايم.😤
مأمورها، #همت را با داد و فرياد تهديد ميكنند، اما صدايي شنيده نمـيشـود.
سرلشكر دستور ميدهد در را بشكنند. مأمورها هجوم ميآورند، با مشت و لگد به
در ميكوبند و آن را ميشكنند. دستشويي خالي است، شير آب باز است و پنجرة
پشتي دستشويي هم!👌🏃🙂
سرلشكر وقتي اين صحنه را ميبيند، مثل ديوانهها به اطرافيانش حمله ميكنـد😱.
مدير و ناظم كه هنوز به جايزه فكر ميكنند، در زير مشت و لگد سرلشـكر نقـش
زمين ميشوند.😂😐
#ادامه_دارد...
@kheiybar
#همسرانه_شهدا
شبی که عقد کردیم، رفتیم خانه پدر #حاجی. آن شب #حاجی تا صبح گریه میکرد. گریه میکرد و قرآن میخواند🍃. سوره «یس» را با سوز عجیبی میخواند. نماز صبح را كه خواندیم، از من پرسید: «دوست داری الآن کجا برویم؟»☺️
گفتم: «گلزار شهدا!»🙂
سرش را به بلند كرد و رو به آسمان گفت:☝️ «خدایا شكر!» گفت: «همهاش میترسیدم چیزی غیر از این بگویی!»☺️
چند ساعت در گلزار شهدا بودیم. #حاجی دلش نمیآمد برگردیم خانه. از همه شهدایی كه در آنجا بودند خاطره داشت💔. این خاطرهها را با شرح و تفصیل تعریف میكرد. بعد چیزهایی با خودش زمزمه میكرد و اشک میریخت.😢
در آن صبح به یاد ماندنی، بارها به او حسودیم شد.🙂🙁
راوی:همسرشهید
#محمـد_ابـراهيم_همـت❤️
@kheiybar
4_359326163803308780.mp3
6.05M
اومده دلبر😍
محشر محشر😍
زاده ارباب #علےاڪبر😍
#یاعلےبنالحسینمولانا🙌
#سیدرضانریمانے🎤
#پیشنهاد_دانلوود👌❤️
@kheiybar