eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
خشتـــ بهشتـــ
. #رمان‌ازبابوی‌یاس‌،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 #خاطرات‌سفربه‌سرزمین‌نور 🌷«قسمت نهم بخش شــشم🌷 یه‌دونه آب
. ،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 🌷«قسمت نهم بخش پایانی🌷 كاروان 🚎می‌رفت و من نمی‌تونستم قدم از قدم بردارم. یه جایی نشستم روی زمین، سجده كردم و فقط گریه می‌كردم.🙇😭 همسفرم دستم‌رو گرفت و بلندم كرد، نمی‌دونم، نگاهش نكردم😔، شاید اونم گریه می‌كرد؛ می‌رفتم و گریه می‌كردم.😭 وقتی كه گفتم چه آرزویی دارم، بهم گفت: اون‌ها كارهایی كرده بودن كه لایق شدن و همین‌طوری نمیشه. باید نماز می‌خوندم تا كمی آروم بگیرم. 😥توی نماز هم گریه می‌كردم. 💔توی قنوت نمازم، خودمونی و به زبون خودم با خدا حرف می‌زدم😊. بهش گفتم: می‌خوام براشون كاری بكنم؛ می‌خوام كاری كنم كه توی خاطره‌ها زنده بمونن،🙂 می‌خوام دِیْنَم‌رو ادا كنم، توفیق پیدا كنم و منم لایق بشم!🙃 دیگه داشتم به آخراش می‌رسیدم، همه رفته بودن؛ دوباره نشستم. خداحافظی خیلی سخت بود ولی چی‌كار می‌شد كرد؛☹️ تا بود؛ هرجا می‌رفتیم می‌گفتن: وقت نیست و باید بریم، یه جای دیگه‌ام دعوتین. حالا دیگه، هم وقت تموم شده بود و هم مهمونی؛ وقت اضافی‌ای وجود نداشت. نماز ظهر و عصر‌رو☀️⛅️ خوندیم و رفتیم، ولی چه رفتنی؛ رفتن با غم سنگینی كه تموم وجودم‌رو گرفته بود. بی‌معرفت اومده بودم و بامعرفت می‌رفتم🤗 ؛ یعنی بامعرفت می‌مونم🙁 تا بازم دعوتم ‌كنن؟! یا دوباره غرقِ این دنیای فانی، معرفتی كه هدیه گرفتم‌رو به باد فنا می‌دم و...😰 یه‌كم از خاكش‌رو برداشته بودم. مثل تربت كربلا، بوی خوشی داشت و به آدم آرامش می‌داد.🙃☺️ خاكی با بوی یاس!🌷 اگه چشم دلت بینا بود، می‌دیدی؛ جای پای یاس كبود علی را!🌷💔 🌷پایان قسمت نهم🌷 🌟 🌷 ✅ ╭♡♡♡─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────♡♡♡╯
خشتـــ بهشتـــ
. #رمان‌ازبابوی‌یاس‌،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 #خاطرات‌سفربه‌سرزمین‌نور 🌷«قسمت نهم بخش پایانی🌷 كاروان 🚎م
. ،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 ✨ 🌹«قسمت آخر بخش اول»🌹 جنگ كه شروع شد تا موقعی كه تموم بشه، همین‌طور بی‌قرار جبهه بودم. دلم می‌خواست منم می‌تونستم برم🙂. با این كه سن و سالم كم بود😥، از همون موقع عاشق جبهه و شهادت بودم.😍 نمی‌دونم چرا؟🤔 هروقت عكس‌هاشون‌رو می‌بینم، تازه می‌فهمم كه هیچی نمی‌فهمم.☹️ جبهه، حال و هوای جبهه، گرما☀️ و سرمای🌩 طاقت‌فرسای اون‌جا، بی‌خوابی، بی‌آبی، بی‌غذایی، جنگ با كمترین امكانات ولی عاشقانه!💞💚 جنگ سختی‌های خاص خودش‌روداره، تحمّل اون‌همه سختی كارهركسی نیست رزمنده‌های ما فدایی اسلام بودن و از جون گذشته. برای دفاع از دین و ناموس و مملكتشون حاضر به تحمّل هر سختی بودن.💪 اسلحه به‌دست می‌خوابیدن، ولی نه خوابی عمیق، چراكه باید هرلحظه آماده باشن؛ دشمن همیشه در كمینه.☝️ هرجا كه می‌شد می‌خوابیدن. نه زیراندازی بود و نه رواندازی!😢 بعضی موقع‌ها هم از خستگی زیاد... فكر می‌كنی چی می‌خوردن؟🤔😑 كنسرو، كمپوت، میوه، و..🍎🍊🍐⁉️ خیلی‌ از وقت‌ها هم می‌شد كه غیرِ نون خالی چیز دیگه‌ای برای خوردن نداشتن😥. ولی به همین هم راضی بودن. حتی توی بدترین شرایط...🤕😥 🌟 🌷 ✅ ╭♡♡♡─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────♡♡♡╯
خشتـــ بهشتـــ
. #رمان‌ازبابوی‌یاس‌،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 #خاطرات‌سفربه‌سرزمین‌نور✨ 🌹«قسمت آخر بخش اول»🌹 جنگ كه شرو
. ،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 🌷«قسمت آخر بخش دوم🌷 جنگ یعنی : آتش و دود🔥💨 یعنی:  رفتن و تن به آتش زدن🔥☄ یعنی: از خودگذشتن🍃🌹 امّا جنگ ما، دفاعی مقدّس بود. دفاع از دین خدا؛ مقدّس است.☝️ توی دنیا بگردین، ببینین توی كدوم جنگ‌ها این‌قدر صمیمیّت و رفاقت وجود داره!😊🙃 كم و زیادش مهّم نیست.😉 من كه بعید می‌دونم. اصلاً وجود داشته باشه😌 اصل اینه كه اسلام، دینِِ مهر و عطوفته؛ دینِ برادری و رفاقته.👌☺️ از بچّه‌گی تا حالا عاشق امام‌خمینی(ره) بودم.💕 دلم می‌خواست یه‌بار هم كه شده برم و ببینمش امّا قسمتم نشد، یعنی توفیق نداشتم.💗 از روزی هم كه رحلت كرده تا حالا، اسمش كه میاد حال عجیبی پیدا می‌كنم. اگه كسی كوچك‌ترین اهانتی بكنه، بغض گلوم‌رو می‌گیره☹️، می‌خوام دیوونه بشم، می‌خوام سرش داد بزنم و بگم نمی‌فهمی😠؛ یعنی لیاقت نداری كه امام‌رو بشناسی و بفهمی كی بود و كی هست. هر سال روز رحلت امام كه می‌رسه، از شب قبلش توی دلم آشوبه؛😰 دقیقاً انگار بابام‌رو از دست دادم. واقعاً همین حس‌رو دارم. از وقتی كه شروع می‌كنن تصاویر روز رحلت امام‌رو بگذارن، فقط می‌خوام تنهای، تنها باشم و گریه كنم.😭 تا زنده بود نتونستم ببینمش، امّا بعضی وقت‌ها كه خیلی دلتنگش شده‌ام توی خوابم اومده🙂. خیلی دوستش دارم، بی‌حد دوستش دارم.😍 شیفته‌ی این عكسشم. هروقت می‌بینم آرامش می‌گیرم.💛❤️ یاد امام و شهدا دل‌رو می‌بره كربُ‌بلا.💓 خوش به سعادت‌شون، همشون مهمون اباعبدالله‌الحسین(ع) هستند. 💚❤️  امام رفت و شهیدان هم رفتند💗 🌟 🌷 ✅ ╭♡♡♡─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────♡♡♡╯
خشتـــ بهشتـــ
. #رمان‌ازبابوی‌یاس‌،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 #خاطرات‌سفربه‌سرزمین‌نور 🌷«قسمت آخر بخش دوم🌷 جنگ یعنی : آ
. ،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 🌷«قسمت آخر بخش سوم🌷 سبكباران خرامیدند و رفتند  مرا بیچاره نامیدند و رفتند🍃 سواران لحظه‌ای تمكین نكردند ترحّم بر منِ مسكین نكردند اسیر و زخمی و بی‌دست و پا من شهیدان این چه سودا بود با من😢 مرا این‌جا مگذارید بی‌تاب گناهم چیست پایم بود در خاك🍂 درِ باغِ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زان‌سو نخندید🌷 شهادت نردبان آسمان بود چرا برداشتند این نردبان را🍀🌹 چرا بستند راه آسمان را🌈 ای شهید تو بالا رفته‌ای من در زمینم برادر روسیاهم شرمگینم مرا اسب سفیدی بود روزی😥 شهادت را امیدی بود روزی من آخر طاقت ماندن ندارم😬 خدایا تاب جان‌كندن ندارم دلم تا چند یا رب خسته باشد😰 درِ لطف تو تا كِیْ بسته باشد بیا باز امشب ای دل در بكوبیم💔 بیا این‌بار محكم‌تر بكوبیم💛 مكوب ای دل به تلخی دست بردست در این قصر بلور آخر كسی هست💕 بكوب ای دل كه این‌جا قصر نور است بكوب ای دل مرا شرم حضور است بكوب ای دل كه غفاّر است یارم🌟 من از كوبیدن در شرم دارم، شرم دارم   بكوب ای دل كه جای شكّ و ظنّ نیست مرا هرچند روی در زدن نیست كریمان گرچه ستّارالعیوبند💚 گدایانی كه محبوبندخوبند گدایانی كه محبوبند خوبند💓  🌟 🌷 ✅ ╭♡♡♡─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────♡♡♡╯
خشتـــ بهشتـــ
. #رمان‌ازبابوی‌یاس‌،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 #خاطرات‌سفربه‌سرزمین‌نور 🌷«قسمت آخر بخش سوم🌷 سبكباران خرا
. ،‌تاخاكی‌،‌بابوی‌یاس💔 🌷«قسمت آخر بخش پایانی🌷 ازوقتی‌كه راه افتادیم و رفتیم، قصد داشتم یكی بخرم. هرجا می‌رسیدیم، یا به چشمم نمی‌خورد كه بگیرم یا اگه هم می‌دیدم ناخد‌آگاه رد می‌شدم‍♂ و نمی‌خریدم. همسفرم می‌گفت: پس چرا نمی‌خری؟ می‌گفتم: نمی‌دونم! انگار یكی بهم می‌گفت هدیه می‌گیرم؛😍 همین‌طور هم شد. موقعی‌كه رسیدیم طلائیه💛، به سرپرست‌مون گفتم: خیلی دلم می‌خواست یه چفیه داشته باشم امّا نمی‌دونم چرا نشد بخرم. كجا می‌تونم تهیّه كنم؟ این مرد خدا، شرمنده‌ام كردن؛ بزرگواری كرده 🙈و بلافاصله چفیه‌ی خودشون رو دادن به من😊 گفتن: هركس خاطره‌ای از این سفر داره بنویسه به بهترینش جایزه می‌دیم😍 . من نمی‌تونم قسمتی از بهترین روزهای معنوی زندگیم‌رو بدم و به جای اون... دنیا و زندگی مادی فانی‌ِ. و من از خدا و ائمه و شهدا می‌خوام؛😊💚 اون چیزی‌رو كه باید بخوام. فقط اون‌ها هستن كه حرف دل من‌رو خوب می‌فهمن.🙈 قبل از این‌كه از پای كامپیوتر💻 بلند بشم، رفتم چفیه‌رو آوردم و باز كردم‌. از وقتی‌‌كه برگشتم‌، جانمازم شده.💛💚 سر به سجده می‌‌گذارم؛😌  💚«اَلْحَمْدُلله مِنْ اَوَّلِ‌الدُّنْیا اِلیَ فَنَائِهَا وَ مِن‌َاْلآخِرَةِ اِلیَ بَقَائِهَا»💚 💛 «اَلْحَمْدُللهِ عَلیَ كُلِّ نِعْمَه اَسْتَغْفِرُاللهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتوُبُ ِالَیْه»💛 💓  اَللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّكَ‌‌الْفَرَجْ💓 «خاطراتی كه نوشته‌ام، از بهترین روزهای عمرم است👌 كه با  لحظه، لحظه‌ی اون‌ زندگی كرده‌ام. و برخاسته‌ی از احساسات واقعی قلبم❤️ است، و نه احساسات رمانتیك و غیرِ واقعیِ ساخته‌ی ذهنم.»🙄 🌹«بنده‌ای از بندگان خدا»🌹 🌟 🌷 🕊 ╭♡♡♡─────╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰─────♡♡♡╯
💎•| می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت: اگر ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم، امروز نهال انقلاب به این شجره طیبه ، تبدیل نمی شد. شجره ی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمان هاست. 🍃🌸 🌻 🌹 ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
••||💛 دید در معرض تهدید دل و دینش را رفت با مرگ خود احیا ڪند آیینش را رفت و حتی‌ڪسی ازجبهه نیاورد به شهر چفیہ و قمقمہ اش ،ڪوله و پونینش را 💔 {🌸} http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34 💚••
.🌿•• رفتن‌بہ‌جہادنفس‌راهی‌ست‌بزرگ ازجبهہ‌گریختن‌گناهے‌ست‌بزرگ ما بر سرپست‌انقلابیم‌اڪنون خفتن‌سرپست‌اشتباهےست‌بزرگ . .🌿 . 🌺 💚•• •||🦋 @shohadae_sho 💜••
شہد شیرین شہادت را ڪسانے می‌چشند... ڪہ شہد شیرین را نچشند. 💚 🌹 ‌|•🖤 @shohadae_sho 💔•°👆
🌹•• من دلم مے خواهد سرباز امام زمان باشم پس باید از هر نظر آماده شوم ... ♥️•√ 🌸•| 🦋•… |•🖤 @shohadae_sho 💔•°👆🏻
•|🍂 بے‌توآواره‌ام‌ودر‌خویش‌فروریختہ‌ام اۍ‌همہ‌سقف‌و‌ستون‌وهمہ‌آبادے‌مݧ •|🌼 •|🌸 ‌°•|🌺 ‌°•|🖤 @shohadae_sho 💔•°👆
•|🍂 اینجا‌براۍازتونوشتن‌هواڪم‌است دنیا‌براے‌ازتوسرودن‌‌مـراڪم‌است اڪسیرمن‌‌نہ‌‌این‌کہ‌مـرا‌شعرتازه‌نیست من‌ازتو‌مۍ‌نویسم‌و‌این‌ڪیمیا‌ڪم‌است •| @shohadae_sho 🖤🌙 💔•°👆