eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
✨•| سهم امروزمون از یاد مولای غریب 📌 معنی چشم‌انتظاری ❤️•| مادرِ شهید بود؛ شهیدِ مفقودالاثر. از بنیاد شهید واسش دعوت‌نامهٔ سفر به مکه فرستادن، قبول نکرد. دعوت‌نامهٔ سفر به کربلا فرستادن، قبول نکرد. حتی دعوت‌نامهٔ سفر به مشهد رو هم قبول نکرد. ❓ بهش گفتن: چیزی شده مادر؟ نکنه از ما ناراحتی؟ 🔰•| گفت: شماها نمی‌دونید چشم انتظاری یعنی چی. من با نگرانی تا سرِ کوچه میرم که نکنه یه وقت پسرم برگرده و من نباشم! 💢•| با خودمون صادق باشیم! چشم انتظاری ما هم این شکلی هست؟! 🙏 اللهم عجل لولیک الفرج 📎•| 💚•| 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
🔺حرکت بی‌بی‌سی‌طوری خبرگزاری فارس علیه دکتر محمد! 🔹به تیتر خبرگزاری فارس دقت کنید جوری متن را تیتر کرده است گویا دکتر محمد مثلا بخاطر تخلف مالی از فرماندهی قرارگاه بیرون گذاشته شده است! و نکته‌ی جالب‌تر پست مربوط را نیز سنجاق کرده است! این برای چندمین بار است که خبرگزاری فارس از این دست اقدامات را علیه دکتر محمد انجام میدهد! 🔹آقای سردار جوانی! دکتر محمد سه بار استعفای خود را تقدیم فرمانده‌ سپاه کرده بودند و در این راستا هیچ تخلفی صورت نگرفته است بلکه تاخیر در پذیرش استعفاء باعث بوجود آمدن این شاعبه شده است! 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
🕊🌿 🌼•• تولـــدت‌مبارڪـــ ••🌼 ♥️🌿••| رو سیاهم‌که با ‌‌‌‌۲۸سال سن نتونستم تو رابطه عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه عبد رو به نحو شایسته انجام دهم . 🌸•| تاریخ شهادت : ۹اسفند۱۳۹۳ 🌸‌•| تاریخ تولد : ۱۴فروردین۱۳۶۸ 🌼•| مزار شهید : قم،بهشت‌معصومه 🌸🌿 💔 💛•• 🇮🇷 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
𖠄 😍 این هم چنتا پروفایل مذهبے واسه بچہ شعیہ‌های‌خودمون 💚 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
خشتـــ بهشتـــ
⃣5⃣ 🌿 سفر به مشهد یکی از برنامه هایی که همه سال با بچه های هیئت داشتیم، سفر زیارتی به مشهد مقدس بود. یک روز بعد از تمرین تو زورخانه با بچه ها نشسته بودیم، یه دفعه صحبت از زیارت آقا امام رضا (ع) شد. سید گفت: حامد جان انشالله یاعلی بگیم یه کاروان بچه ها رو ببریم مشهد. گفتم سید جان در خدمتم. نفری چقدر از بچه ها بگیریم. گفت صد هزار تومن کافیه. گفتم: بابا خیلی کمه، صد تومن فقط پول کرایه مون میشه، گفت کارت نباشه حلش می کنم. پیگیری کرد رفت پیشم از اول اردوئی سپاه و قول هتل سپاه را در مشهد گرفت. تمام غذا و اسکان ما رایگان شد و فقط پول اتوبوس را دادیم که حتی اون صد تومن هم زیاد اومد. آخرش رو کرد به من گفت دیدی حامد جان آقامون کریمه، خودش همه چیز را جور کرد و رفتیم. برای اتوبوس هم رفت یه راننده‌ای رو پیدا کرد یک میلیون تومان تخفیف گرفت من باورم نمی شد طوری شد که بچه ها رو شمال هم بردیم. توسلش قوی بود. اخلاص داشت و کارش نتیجه می داد. تو زیارت خیلی خودمانی حرف می‌زد. می‌گفت:« امام رضا (ع) کوچکتم، نوکرتم.» چون از ته دل می گفت خیلی به دل می نشست. صاف و ساده بود. بی ریا حرف می‌زد. یکی از برنامه های سید در مشهد زیارت قبور شهدا بود. با اینکه از حرم خیلی فاصله بود اما سید سیره‌اش این بود که حتماً سری به شهدا بزنه... رفتیم گلزار شهدای مشهد، سر مزار شهید برونسی که رسیدیم حال عجیبی پیدا کرد. شروع کرد از شهید برونسی صحبت کردن. داستان توسل شهید به حضرت زهرا (ع) رو برای بچه ها گفت. اینکه وسط میدان مین گیر می‌کنه و با توسل راه معبر رو پیدا می‌کنه و همراه نیروهاش خارج می شوند. ♥️ ... ✅ 🌿[ @shohadae_sho ]🌿 💙👆
خشتـــ بهشتـــ
⃣5⃣ 🌿 می‌گفت بچه ها ببینید شیطان با این دل صاحب مرده‌ی ما چیکار کرده که ما می آییم تو حرم با آرامش کامل چند ساعت دعا و زیارت و... هیچ خبری نمیشه، چرا ما جواب سلام را از امام رضا (ع) نشنویم؟! مگه جواب سلام واجب نیست اما مهم حتماً جواب سلام ما رو می ده، اما گوش ما از گناه کر شده... امام رضا (ع) و حضرت زهرای شب های عملیات هنوز هم هستند اما توسل ما ضعیف شده. با گریه صحبت میکرد، می‌گفت بچه ها به معنویت بیشتر اهمیت بدهید، خود سازی کنید تا ما هم به شهدا برسیم. سوز عجیبی تو حرفهاش داشت. رفتیم زیارت، صید بچه ها رو جمع کرد. حلقه زدیم و یکی از بچه ها مداحی کرد. سید حال قشنگی داشت. سینه می‌زد گریه می‌کرد. یادمه بچه ها اول برد موج های آبی، حسابی حال بهشون داد. بعدش گفت بریم مزار شهدا، سر مزار شهید کاوه حال دیگری داشت. می‌گفت جفاست تا مشهد بیایی و مزارشهدا نروی. تو حرم هم چندتا شهید بود ما را برد و اون‌ها رو هم زیارت کردیم. از کوچکترین فرصت استفاده می گردد تا سیم ما را به شهدا وصل کنه، با این که در خلال اردو خیلی شوخ طبع بود، اما بعضی وقتها از شهدا می‌گفت و دلهامون را جلا می‌داد. جای جای حرم، مزار بزرگان عرفا بود. ما را آنجا می برد و برای ما از کرامات این بزرگان می‌گفت. مشهد رفتن واسه حال و هوای دیگری داشت. معرفت به همون می داد. یکی از دوستان رفته بود مشهد و آنجا پولش تمام شده بود. زنگ زده بود به سید گفته بود: سید جان دستم به دامنت اگه پول دستت هست برسون که حسابی لنگم. سید بانک آن زمان دستش خالی بود گوشی موبایل رو که تازه خرید بود فروخت و پول رو ریخته بود به حساب دوستش. همیشه جمله مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی آویزه گوشش بود که فرمودند: من پنجاه سال اسلام خواندم توصیه ام این است بعد از انجام واجبات به جای مستحبات به کار و امور مردم به رسیدگی کنید، اگر آن دنیا از شما سوال کردند بگویید فاضل گفته است... مشهد که بودیم سیدخیلی به زائر ها خدمت می‌کرد. سید خیلی کم می اومد حرم. میمون غذا و اسکان بچه‌ها را هماهنگ می کرد. حتی به برخی از دوستان اعتراض کرد که چرا کمک کار نبودند. ♥️ ... ✅ 🌿[ @shohadae_sho ]🌿 💙👆
خشتـــ بهشتـــ
⃣5⃣ 🌿 سید گفت: من یکبار رفتم حرم، زیارت من تو خدمت به زائر هاست. مثل پروانه دور زائرها میچرخه و با تمام وجود و اخلاص... به قول خودمونی بگم، سید خراب رفیق بود. یه بار ساعت ۱۱ شب زنگ زد بهم گفت: حسین جان حاضر شو الان بریم مشهد. گفتم: بابا دست بردار، الان چه وقت مشهد رفتنه، تا به خودم اومدم دیدم ساعت ۱۱:۳۰ شب سوار ماشین سید به سمت مشهد در حال حرکت هستیم. زیارت که می رفتیم تا بحث هم می‌رسیدیم می‌گفت: بچه ها از این به بعد از همدیگه جدا بشیم، خیلی اصرار داشتن ها بره گوشه های خلوت کنه. می گفت بچه ها هیچ وقت برای خودتون دعا نکنید. حتماً برای همدیگر دعا کنید تا زودتر مستجاب بشه. آخرین مشهشد شد. تو مسیر همیشه نماز جماعت برپا می‌کرد و غالباً به اجبار ما خودش جلو می ایستاد. روز تولدش تو مشهد بودیم. اول گفت بگذارید مقداری تنها باشم. رفت تا یک ساعت ازش خبری نبود. با چشمانی اشکبار برگشت و با همدیگر رفتیم زیارت شهدا و... می‌گفت: هرچی می خواید دست به دامن این شهدا بشید. از مشهد هم برگشتیم رفتیم و قم، اونجا هم مزار شهدا رفتیم. می‌گفت من رو باید یه روزی ببرند پیش خودشون من اینجا موندنی نیستم... بعد از شهادت سید، قرار بود خادم الشهدای راهیان نور را ببریم مشهد، خیلی مشکلات بود. هر کاری می‌کردیم جور نمی‌شد. متوسل به شهدا شدیم، سید رو تو خواب دیدم، اومد سراغم. رفتیم خونه شهید رحیمی. من و سید و یکی از بچه ها رفتیم دستبوسی مادر شهید. بعد سید ما رو برد سر یک اتوبوس و گفت: انشاالله به زودی راهی مشهد می شوید. چند روز بعد از این خواب با یکی از رفقا رفتیم منزل شهید رحیمی. اتفاقا اون پسری که تو خواب با ما بود رو هم تو مسیر دیدیم. ایشان هم آمد و رفته منزل شهید رحیمی. سید تو خواب (اسم یکی از بچه ها رو آورد) و به من گفت که این رفیق من نمی‌تونه بیاد مشهد! با عنایت سیدمیلاد خیلی زود ما راهی مشهد شدیم. جالبه اون بنده خدا هم با ما اومد اما تا رسیدیم مشهد، زنگ زدند به اون دوست ما و گفتند: زود برگرد یکی از بستگان نزدیک فوت کرده. ایشان مجبور شدند با هواپیما سریع برگرده همدان. ♥️ ... ✅ 🌿[ @shohadae_sho ]🌿 💙👆
✨ حاج حسین یڪٺا: « شھدا بࢪکتی بودݩ حرڪت پربرکٺ باشھ خوبه برکتے شو ٺا انشالله شہید بشۍ...» ‌|••♥️ @shohadae_sho 👆🌹
3.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذر کن... ڪہ لبخند بزنے نذر ڪن... ♥️•• 🎬 ✨ 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
🕊🌿 🌼•• تولـدت‌مبارڪـ فرمانده••🌼 ♥️🌿••| روزۍ را نزدیڪ خواهیم ڪرد ڪه چنان بترسد و در فڪر این باشد ڪه مبادا از لوله سلاح هاۍ ما به جای گلوله بیرون بیاید . 🌸•| تاریخ ربوده‌شدن: ۱۴ تیر۱۳۶۱لبنان 🌸‌•| تاریخ تولد : ۱۵فروردین۱۳۳۲تهران 🌼•| مزار شهید : نامعلوم 🌸🌿 💔 💛•• 🇮🇷 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆