eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34.1هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر فوری 🚩سقوط بالگرد اورژانس در لارستان 🔹سقوط بالگرد اورژانس لارستان در عمادشهر سه کشته در پی داشت 🔹طی اعلام خبر پرواز لارستان یک بالگرد اورژانس در حال عملیات در شهر عمادشهر به دلیل نقص فنی سقوط کرد و سه نفر کشته شدند/کن نیوز ✅ @kheymegahevelayat
🔴 هشدار دادستانی به زائران اربعین: فریب بلیت‌های ارزان کانال‌های تلگرامی را نخورید ♦️سرپرست معاونت امور فضای مجازی دادستانی کل کشور: زائران عزیز به هیچ وجه فریب قیمت‌های ارزان بلیت هواپیما در سایتها و نرم افزارها، کانال‌های تلگرامی و موارد مشابه را نخوردند و بلیت خود را از شرکت‌های دارای مجوز تهیه کنند. ♦️موضوعی که باید پیگیری شود بحث برخورد با شرکتها و سایت‌های فروش غیرمجاز است. لازم است که این موارد به سرعت شناسایی شده و با آنها برخورد گردد. البته چه شرکت‌های خصوصی چه اتحادیه‌های صنفی و چه بخش دولتی می‌توانند موارد غیرمجاز را به ما گزارش دهند تا روند مسدودسازی مسیر تخلفات این سایتها و شرکتها تسریع شود. ✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸گول زدن مردم با سوءاستفاده از احساسات مذهبی و قرآن! ● اول برنج‌ها رو به شکل الله می‌نویسیم، بعد مرغ رو رها می‌کنیم تا بره خرابشون کنه، بعد فیلم رو به عقب برمی‌گردونیم و یک صوت قرآن هم می‌ذاریم! آخر هم مرغ رو به عنوان معجزه برای فروش می‌ذاریم! به همین سادگی! 😕 ● طرف حتی عقلش نرسیده آخرشو کات کنه، ‌‌آخر فیلم مرغه دنده عقب ميره...😂 ● این یه فیلم ساده از فریب مردم و تخریب دین است. ● لطفا آگاه باشیم... #سواد_رسانه 👤 ادمین: فاتح اسرائیل ✅ @kheymegahevelayat
🔸🔹 میگم ترامپ اگه میخواد روحانی قید همه چی رو بزنه همین امروز باهاش دیدار کنه. و شیش تا برجامو پشت هم تو نیم ساعت امضا کنه فقط یک راه داره رنگ مو. رو تحریم کنه 😄😄 ✅ @kheymegahevelayat
🔸🔹 میگه ماجرای ماساژ جنسی ربطی به نداره این همونیه که میگفت کشته شدن میترا استاد ربطی به نجفی نداره. به همون اندازه ای که نجفی از مرگ همسرش بی خبر بوده، سلحشوری هم از کثافت کاری برادرزادش اطلاع نداشته @kheymegahevelayat
⭕️ برادرزاده پروانه سلحشوری رئیس باند ماساژ جنسی به تازگی دستگیر شده! میدونید چرا صدایی از عمه بزرگوارش در نمیاد؟ چون حقوق زنان بازیچست، برای یک دختری که خودشو کشته نظام رو زیر سوال میبرن اما وقتی خودشون از دختران ایرانی استفاده جنسی می کنن هیچ عیب و ایرادی نداره!! @kheymegahevelayat
🔴 امشب قسمت 138 و 139 و 140 #مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم از #کانال_خیمه_گاه_ولایت_در_تلگرام_و_ایتا_و_سروش منتشر میشود. 🔴 توصیه مهم: لطفا این بنر را برای دوستان و عزیزان خود ارسال کنید. حتی کسانی که به این نظام و حکومت انتقاد دارند. ✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇 🔷 http://eitaa.com/kheymegahevelayat ✅ خیمه گاه ولایت در تلگرام👇 🔷https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1 ✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇 🔷 http://sapp.ir/kheymegahevelayat ✅ خیمه گاه ولایت در اینستاگرام 👇 🔷 https://www.instagram.com/kheymegahevelayat/ ✅ خیمه گاه ولایت در توییتر 👇 🔷 https://twitter.com/kh_Velayat
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صدو_سی_و_هفت فاطمه با حالت عصبی گفت: _آره الانم همین و
بعد از اینکه بحث من و همسرم تموم شد و اون رفت داخل اتاق نشست و گریه کرد تا اینکه خوابش برد، منم از فرصت استفاده کردم و در اوج خستگی خونه رو مرتب کردم ، بعدش رفتم خوابیدم. فردا صبح / ساعت 7 / خانه امن 4412. وقتی رسیدم، فقط یه سلام علیک کلی و بلند با همه کردم، فورا رفتم طبقه سوم داخل اتاقم و مشغول به کار شدم. داشتم گزارشات دریافتی از خاک افغانستان توسط داریوش و صابر رو بررسی میکردم که خبر رسید عزتی از خونش زده بیرون تا طبق معمول هر روز بره به سمت محل کارش در سازمان انرژی اتمی. اما بین راه یک قضیه ای مشکوک پیش میاد که رفقا بهم بیسیم میزنن. اون روز صبح حدید عزتی رو زیر نظر داشت.. بیسیم زد: _عاکف / حدید +بگو حدید _دکتر یه گوشه ای توقف کرده. +مواظب باشید برای جانش خطری ایجاد نشه. هم تعقیبش کنید هم مراقب جانش باشید ! کوچیکترین تهدیدی رو اطراف دکتر احساس کردید، بلافاصله بزنید عامل تهدید و حذفش کنید تا به دکتر نزدیک نشه ! _دریافت شد. یکساعتی از آخرین ارتباط حدید با من گذشته بود که مجددا اومد روی خط من... گفت: _آقا عاکف صدای من و دارید؟ +بله دارم.. بگو حدید.. چیزی شده؟ _یه سواری اومده پشت خودروی دکتر متوقف شده. بلافاصله با یه خط امن زنگ زدم به حدید ( علی ). جواب که داد گفتم: +علی جان سلام.. مشخصات خودرو چیه؟ _خودروی مورد نظر BMW قهوه ای رنگ هست. +شماره پلاک و استعلام کردی؟ _بله با دستگاهی که همرام بود استعلام گرفتم. +توضیح بده ببینم این مهمون ناخونده که سرزده اومده وسط بازی کیه. _خودرو متعلق به یک خانوم هست. الآنم اونی که سوارشه یه خانومه. +پلاک و بخون بدم بچه ها سرچ کنن همه چیزش و در بیارن! حدید شماره رو خوند دادم به عاصف استعلام کلی بگیره. عاصف درمورد اون خانوم سرچ کرد وضعیتش سفید بود. چیزی که تعجب برانگیز بود این بوده که مالک خودرو یه خانوم 58 ساله هست که فوت شده بود وَ اهل اصفهان بود! به علی که همچنان پشت خط منتظر بود، گفتم: +علی جان، تو از عزتی چشم بر ندار. اون زنه با من. _چشم. فعلا که زنه رفته داخل ماشینِ عزتی نشسته. آقا عاکف زنه رو میخواید چیکار کنید؟ +تو کاریت نباشه. فقط لطفا حواست به سوژه ی خودت باشه. نگران اون زن نباش.. راستی علی، این زنه که رفته داخل ماشین چندسالشه؟ _شاید دور و بر 30 تا 34_ پنج_ باشه. وقتی اینطور گفت به عاصف نگاه کردم... آخه عاصف گفته بود مشخصات صاحب خودرو اینطور هست که یه خانوم 58 ساله ست که فوت هم شده. هماهنگ کردم برای نیروی کمکی.. با 3200 ارتباط گرفتم.. بعد از ارتباط فرستادمش به همون موقعیتی که حدید مستقر بود و عزتی رو زیر نظر داشت. 3200 و فرستادم برای اینکه وقتی اون زن ناشناس از ماشین پیاده شد بره تعقیبش کنه. عاصف داخل اتاق من بود و داشت صحبت های من با حدید رو گوش میداد، بهش گفتم: « یه نیروی موتوری میخوام.. چون نباید 3200 و حدید سوخت برن.. به نزدیک ترین نیروی موتوری در موقعیت حدید و عزتی بگو خودش و برسونه به اون ماشین.. تاکید کن روی کلاه کاسکتشم دوربین ریز نصب کنه، بعد به بهانه گرفتن آدرس بره به سمت خودروی دکتر عزتی.. یه خرده موقع فیلم گرفتن خم بشه به سمت داخل ماشین تا از اون زن ناشناس فیلم ثبت کنه ببینیم کیه.» کاری که به عاصف سپردم و انجام داد.. به یکی از نزدیکترین نیروهای موتوری که در محدوده موقعیت عزتی و حدید بود سپرد تا این کار و انجام بده. اما متاسفانه وقتی اون نیروی کمکی میره، همه کارها رو درست انجام میده، ولی اون زن ناشناس زرنگتر از این حرفا بود و موقع آدرس گرفتن عامل ما از دکتر عزتی، اون خانوم همونطور که داخل خودروی دکتر نشسته بود صورتش و میکنه به یک سمت دیگه وَ متاسفانه فیلمی ازش ثبت نمیشه. به سیدعاصف عبدالزهراء گفتم: «بررسی کن ببین اون محدوده دوربین امنیتی داریم؟» عاصف بررسی کرد و بعد از حدود 3 دقیقه گفت: «متاسفانه در اون موقعیتی که دکتر عزتی هست دوربین امنیتی نداریم.» به عاصف گفتم: «من الآن تصویر اون خانوم و میخوام. صاحب این خودرو با این شماره پلاک جزء متوفی هست. سنشم 58 درج شده. اما این خانوم 30 و خرده ای هست. از طرفی توی استعلام زده این خانوم 58 ساله که فوت شده اصلا بچه نداره. پس این ماشین نمیتونه برای این خانوم جوان 30 و خرده ای ساله باشه که بگیم از ننش BMW رو ارث برده.» ادامه دادم به حرفام و به عاصف گفتم: +الآن پیشنهادت چیه؟ به من بگو این زن وسط رهگیری از کجا سر و کلش پیدا شد. عاصف گفت: _اولا ما اونجا دوربین امنیتی نداریم که بتونیم ببنیم اینا رو ! نیروی کمکی موتوری هم که علی برکت الله!! نتونست کاری کنه، پس به نظرم به علی (حدید) بگو با چشماش همه جا رو خوب ببینه، اگر اون دور و بر دوربین راهنمایی رانندگی نصب هست بهمون اطلاع بده!
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صد_و_سی_و_هشت بعد از اینکه بحث من و همسرم تموم شد و اون
دیدم فکر بدی نیست ! رفتم روی خط حدید: _حدید/عاکف؟ _بله آقاعاکف! +در موقعیتی که قرار داری دوربین به چشمت میخوره؟ _بزارید بررسی کنم. لحظاتی بعد حدید خبر داد: _ 100متری ماشین ما دوربین راهنمایی رانندگی نصب شده. عاصف بهم گفت: _ آقا عاکف ! موقعیتی که الان حدید در اون مستقر هست، طبیعتا نمی تونه به ماشین سوژه نزدیک بشه! به نظرم صبر کنیم ببینیم چه تایمی ملاقات دکترافشین عزتی وَ این خانوم به پایان میرسه، بعدش ما بریم فیلم و از بچه های نیروی انتظامی یا راهنمایی رانندگی بگیریم. +پیشنهاد خوبیه. اما یادت باشه ما فقط تصویر و نمیخوایم. بلکه باید بدونیم چیزی بینشون رد و بدل میشه یا نه! پس زنگ میزنم به بهزاد بره دنبال گرفتن فیلم این دوربین. فقط دعا کن کیفیت داشته باشه. نیم ساعت بعد، خبر رسید که زنه از ماشین عزتی پیاده شده! فورا تماس گرفتم با بهزاد تا بره دنبال درخواست فیلم مربوط به اون تایمی که عزتی با زنه داخل ماشین بوده. در همین گیر و دار بودیم که 3200 بیسیم زد: _عاکف / 3200 ؟ +بفرمایید. میشنوم صداتون و ! _من به دنبال سوژه در حرکت هستم. +ممنونم. فقط لطفا با حدید هماهنگ باش تا اگر یه وقت سوژه هاتون به هم خوردند مزاحم هم دیگه نشید. _دریافت شد. حدود یکساعت و نیم بعد، بهزاد فیلم و از راهنمایی رانندگی گرفت اومد خونه امن 4412. دلیل این که مجبور بودیم از دوربین راهنمایی و رانندگی فیلم و بگیریم این بود که عاصف عبدالزهرا اون موقعیت و بررسی کرد اما دوربین های امنیتی که مربوط به اداره ما میشده غیرفعال شده بود و بچه های اداره تازه مشغول اقدامات و پیگیری بودند. وقتی بهزاد فیلم و آورد نشستیم با عاصف مو به مو همه چیز و بررسی کردیم. حتی حرکت لب و دهان دوتا سوژه رو که از طریق لب خونی بفهمیم چی میگن.. کیفیت تصویر دوربین به حدی بالا بود که همه چیز و واضح وَ HD نشون میداد... مشغول بازبینی فیلم بودم که دقیقه 35 اون فیلم ضبط شده از دوربین راهنمایی و رانندگی بود که دیدم اون زن ناشناس یک عدد گوشی نوکیا بسیار معمولی به همراه یک عدد سیمکارت به دکتر افشین عزتی داد. بعد از دادن اون گوشی، زن ناشناس از ماشین پیاده شد. آرمین و خانوم افشار تونستن طی یک ساعت و خرده ای با یکسری اقدامات فنی و اطلاعاتی و رهگیری های سیستمی، شماره ی اون سیمکارت و پیدا کنند تا برای شنود مشغول بشن. با فیلمی هم که به دستمون رسید بلافاصله تونستیم چهره اون زن رو شناسایی کنیم. از طرفی خانوم 3200 هم در زمانی که مشغول تعقیب بود یه جایی با دوربین تونست از این زن ناشناس که حالا در ادامه معرفیش میکنم چندتا عکس و فیلم تهیه کنه تا همه چیز توی مشتمون باشه. مشخصات اون خانوم پس از شناسایی بدین شرح است: نام: نسترن/ نام خانوادگی: توسلی/ سن: 33 / وضعیت تاهل: مجرد / وضعیت امنیتی: سفید/ پرونده قضایی و سوء سابقه کیفری: ندارد. اینارو به طور مختصر نوشتم تا بدونید اون خانوم چه کسی بوده. راستش یه چیزی رو هم بهتون بگم تا بدونید بد نیست وَ شاید براتون جالب باشه. اونم اینکه نسترن توسلی یک زن بدحجاب نبود. یعنی مثل فائزه ملکی نبود که بخواد خیلی سانتال مانتال باشه. نسترن توسلی یک زن محجبه و با ظاهر موجه بود. میخواید بیشتر بشناسیدش؟ بهتون میگم.. خانوم نسترن توسلی زنی بود که در رهگیری های اطلاعاتی 3200 متوجه شدیم اهل نماز اول وقت هم هست. میخواید نسترن و بیشتر بشناسید؟ نسترن توسلی زنی بود با آرایش غلیظ، و پروتزهای مختلف، چشم های لنز گذاری شده، دندان های کامپوزیت شده و ایمپلنت شده. نامبرده دارای ارتباطات قوی با افراد مختلف بخصوص آقایان بود. به طوری که خیلی خووووب افراد رو جذب خودش میکرد. در یک کلام میگم، نسترن توسلی با یک لبخند زنانه میتونست دل از هر مردی ببره... دیگه خودتون حساب کنید «زنی محجبه ولی با این ظاهر» !!! بگذریم.. 3200 پیام داد: _آقاعاکف صدای من و دارید؟ +بله. بفرمایید ! _سوژه وارد یک مرکز خرید شده. +کجاست؟ _پاساژ گل یاس، سمت امیر کبیر. +میتونی بهش نزدیک بشی و ببینی کجا میخواد بره ؟! _بله منتظر باشید. چند دقیقه بعد بیسیم زد گفت: _طبقه سوم اومدیم. فکر کنم داره وارد یک فروشگاه میشه. + چه فروشگاهی؟ _ملزومات حجاب. یه لحظه وایسید. چندلحظه بعد بیسیم زد گفت: _قربان خودش ریموت فروشگاه رو زده داره بازش میکنه... خیلی تعجب کردم... سوالاتی به ذهنم رسید مبنی بر اینکه: «این زن چه ارتباطی با افشین عزتی داره؟ تا الآن کجا بوده و چرا سر و کلش یه هویی پیدا شده وسط این پرونده؟ چرا به دکتر افشین عزتی سیم کارت و یه گوشی ساده نوکیا داده که معمولا ما امنیتی ها برای کارمون ازش استفاده میکنیم؟ وَ اینکه چرا حالا اومده به سمت یک فروشگاه حجاب!؟» وَ چرا ، وَ چرا ، وَ چرا ، وَ چرا... وَ هزاران اما و اگر و چراهای دیگه که به ذهنم رسیده بود.
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_صد_و_سی_و_نه دیدم فکر بدی نیست ! رفتم روی خط حدید: _حدی
به 3200 گفتم: «همون بیرون منتظر بمون تا بیاد. به هیچ عنوان نباید تورو ببینه. حواست باشه.» مشغول پردازش و تحلیل اطلاعات شدم و همزمان چندبار دیگه فیلم و هی عقب جلو کردم، هی به چهره زنه نگاه کردم. هی استپ میزدم خیره می شدم به صورتش وَ به اون لحظه ای که به دکتر افشین عزتی سیم کارت و گوشی ساده داد دقت میکردم. حالا این مابین عاصف برای بعضی کارها می اومد سمت میز من، وقتی میدید فیلم رو هی عقب جلو میکنم هی خیره میشم به چهره زنه، به شوخی میگت: « حاج آقا استغفرالله. اسلام به خطر نیفته. کم کم داری باعث میشی عذاب الهی نازل بشه روی سر 4412 اونوقت با آتیش عذابی که مخصوص خودته، این مکان امن تبدیل به جهنم بشه و ما هم به جرم تو بسوزیم.» منم هی بیشتر به عکس نگاه میکردم و سعی میکردم به حرف عاصف توجه نکنم. این زن، واقعا کی بود؟ چرا باعزتی دیدار کرد؟ خیلی روش حساس شدم. دیگه نزدیک اذان ظهر شده بود.. بیسیم و گذاشتم روی دستگاه شارژ، رفتم وضو گرفتم برگشتم اتاقم سجاده انداختم تا نمازم رو اول وقت بخونم. حدود 5 دقیقه مونده بود به اذان.. کمی مشغول صلوات و استغفارو توسل به اهلبیت شدم.. برای همسرم دعا کردم که حالش بهتر بشه. وقتی اذان شد نماز ظهر و عصر و خوندم. بعد از نماز مشغول خوندن تعقیبات نماز شدم. علیرغم اینکه نباید برای خوندن تعقیبات به سجده میرفتم اما من همش این عبارت استغفرالله الذی لا اله الا هو، الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال والاکرام و اسئله ان یتوب الیه، توبهَ عبد ذلیل خاضع فقیرٍ باعثٍ مسکینٍ مستکینٍ مستجیرٍ لایملک لنفسه نفعاً وَ لا ضراً و لا موتا و لاحیاط و لا نشورا و... الی آخر رو دوست داشتم در سجده بخونم، خیلی باهاش صفا میکردم. همینطور که در سجده مشغول تعقیبات عصر بودم یه هویی یه چیزی به ذهنم اومد. تعقیبات و نیمه کاره رها کردم از سجده سر بلند کردم.. بلافاصله بلند شدم کتونیم و پوشیدم، بیسیم و اسلحم و گرفتم رفتم پایین. بدون اینکه به کسی چیزی بگم، از پارکینگ خونه امن یه موتور گرفتم سوار شدم رفتم بیرون. شاید باورتون نشه کجا رفتم. رفتم سمت همون پاساژ که 3200 گفته بود. وقتی رسیدم موتورم و بردم داخل پارکینگ روبروی پاساژ گذاشتم.. خواستم بیسیم بزنم به 3200 اما یه هویی یادم اومد از شانس بدم اون گوشی ریزی که درون گوشم قرار میگرفت و مخصوص بیسیم بوده رو نیاوردم. از طرفی چون محیط شلوغ بود نمیشد بیسیم و در بیارم. برای همین با شماره موبایل خانوم 3200 تماس گرفتم. جواب که داد گفتم: +سلام..کجایی؟ _سلام آقای سلیمانی. _من نزدیک اون دری که روبروی پارکینگ پاساژ گل یاس میشه داخل ماشینم نشستم. از پارکینگ رفتم بیرون تا برم سمت ماشینش. یه مِگان نقره ای در اختیار 3200 بود.. رفتم سمت ماشین، با دستم زدم به شیشه ماشینش. وقتی من و دید تعجب کرد.. سوار ماشین شدم، سلام علیکی کردیم و خداقوت بهش گفتم.. ازش پرسیدم: +چخبر؟ _فعلا که نیومده بیرون. +از یه در دیگه نره بیرون؟ _ماشینش و داخل همین پارکینگ گذاشته. +ای وای.. اگر از اون سمت یکی اومده باشه دنبالش و این رفته باشه بیرون ؟؟!! _خب من یکنفر بودم.. فقط همینجارو میتونستم کنترل کنم.. +ای کاش همون بالا یه جایی می موندی. _ تا 5 دقیقه قبل بالا بودم، اون خانوم داخل فروشگاه بود. +اميدوارم هنوز بالا باشه!! میخوام یه کاری کنیم. _درخدمتم. +من و شما به عنوان زن و شوهر میریم داخل فروشگاه. _باشه.. بریم.. +چادر و نقاب داری؟ _بله چادر که همیشه همرامه.. البته الان صندوق عقب ماشین هست. احتیاطا داخل کیفم برای اینطور مواقع یه نقاب هم نگه میدارم. +خوبه.. پس پیاده شو برو چادرت و از صندوق عقب ماشین بگیر بیار ! 3200 برای اینکه کسی در رهگیری ها و ماموریت ها بهش شک نکنه با یک مانتوی تا زانو و یه شال رنگی و تیپ های مختلف حاضر میشد.. دلیلشم دستور اداره بود. 3200 از صندوق عقب ماشینی که دراختیارش بود چادرش و که غیر از زمان های کاری سرش می‌کرد از صندوق عقب ماشین گرفت و بعد فورا اومد داخل ماشین نشست پشت فرمون.. بهش گفتم: + چادرت و بزار سرت. نقابتم از کیفت بگیر بزن به صورتت تا شناسایی نشی. فقط جسارت من و ببخشید، برای اینکه به سوژه نزدیکتر بشیم و خیلی خودمون رو آپدِیت نشون بدیم یه خرده آرایش کنید! بخصوص روی چشمتون. چون باید بیشتر توجهش و جلب کنیم. باید شبیه خودش بشید. کیفش و از صندلی عقب گرفت، وسیله آرایشی رو از داخلش آورد بیرون. من حواسم به درب پاساژ بود که یه وقت نسترن بیرون نیاد. 3200 کمی روی چشمش چیز_میز کشید، بعد نقابش و زد به صورتش. نقابشم طوری بود که فقط دو تا چشماش مشخص بود. ✅ هرگونه کپی و استفاده فقط با ذکر منبع و لینک و نام صاحب اثر مجاز است. ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
❤️ همه باهم دعای فرج حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زمزمه کنیم.❤️ 🌸إلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌹 🌸أولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ 🌸ففَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ🌹 🌸اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ 🌸يا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 🌹 يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌹 🌹یاصاحب الزمان...🌹 🌸تا نیایی گره از کار بشر وا نشود🌸 @kheymegahevelayat
🔸روزمان را با آغاز کنیم غرب پرستی، حیرانی و لجبازی سوره الأنعام (6) : آیه 71 ● كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا ● همچون كسى كه شياطين او را در زمين از راه به در برده‏ اند و سرگردان مانده است در حالى كه براى او يارانى (دلسوز) است كه او را به هدايت دعوت كرده (و مى ‏گويند:) نزد ما بيا (و حقّ را بپذير ولى او گوشش بدهكار نيست). 🔸پيام‏: ● شرایط امروز غربگرایان لیبرال مسلک، اینگونه است که به دلیل اعتماد به شیطان بزرگ و شیاطین کوچکتر اروپایی، در کار خود حیران و سرگردان مانده و همزمان دلسوزان انقلابی، دست یاری به سوی او دراز کرده و برای عبور از مشکلات، به او راه حل های عملی ارائه می دهند، ولی او یا از سر لجبازی و یا بی اعتقادی، دست کمک آنها را رد می کند. ✅ @kheymegahevelayat