#آموزشِنویسندگی | (۱)
شماٰ نمینویسید چرا که کاٰغذ هراس هستید! خیال میکنید اولین یادداشت باید بهترین باشد. تصمیم میگیرید قدمهای ابتداییتان صاف در سرزمین شعر و رمان باشد. اما نابغهای مانند لئوتولستوی بیش از یک دهه درباره خودش نوشت! روزانه نویسی را رها نکرد تا اعتماد بنفس کافی پیدا کند و شاهکارش را بنویسد. فقط بنویسید، درباره چه و از کجا و برای کدام مخاطب فرقی ندارد. خودکارتان را بردارید، پشت میز بنشینید و اجازه بدهید احساستان بالا بیاید بریزد روی کاغذ. تنها کاری که لازم است بکنید این است که جلوی هیچچیز را نگیرید، اجازه بدهید قلم به تهِ وجودتان برسد و چیزهایی را پیدا کند که فراموش کردهاید.
میم سادات هاشمی | خیآلِخوش .
#آموزشِنویسندگی | (۲)
مردم اغلب از من میپرسند «چه بنویسیم؟ما هیچ ایدهای نداریم! ما کویریم خشکیم بیآبیم! بدونِ حتی یک تصویر. نوشتن خلاقیت میخواهد که ما نداریم! سوژه پیدا نمیکنیم..» اما من فکر میکنم اگر پانزده سالگی را رد کردی و هنوز نمردهای؛ (!) آنقدر خاطرههای شخصی، خانوادگی، قومی و فامیلی، خرده فرهنگهای جالب و خواندنی، کشمکشهای عاطفی، شکستهای تعریف کردنی داری که میتوانی داستانشان را بنویسی و مخاطب خودت را پیدا کنی. من به هنرآموزهاٰی خودم همیشه میگویم:«داستان خودِ شمایید!» چیزی به نامِ الهام از آسمان و الههی یونانی وجود ندارد! همهچیز خودتان هستید…
میم سادات هاشمی | خیالِ خوش .
#آموزشِنویسندگی | (۳)
نسخهی اولیه نوشتههای خود را نشر ندهید، بارها و بارها پشت میز بنشینید و ساعتها اثری که خلق کردهاید را بخوانید. یکبار وقتی عمیقا غمگینید و بارِ دیگر زماٰنی که صمیمانه خوشحالید! اجازه بدهید که در زمانهای مختلف، با نگاه و عواطف متفاوتی که تجربه میکنید، متنتان بررسی شود. خودتان مخاطب و منتقدِ داستانهایتان باشید. رایجترین خطای هنرآموزانِ نوپا این است که پرشور مینویسند و عجولانه نشر میدهند! از اهمیتِ ویرایش غافل نشوید و هرگز با این خیال که قلمِ خوبی پیدا کردهاید و یک عده طرفدار دنبالتان میکنند، از بازنویسی و اصلاحِ یادداشتهایتان دست نکشید. ارنست همینگوی میگفت:«مست بنویس، هشیار ویرایش کن.» این به معنای همین است که باید با عشق نوشت اما با منطق همان نوشتهی عاشقانه را دوباره خواند!
میم سادات هاشمی | خیآلِخوش .
#آموزشِنویسندگی | (۴)
نوشتن صفحهی اول معمولا وحشتناک است! نه فقط هنرآموزانِ نوپا، بلکه نویسندگانی که سالها تجربه دارند هم همیشه دنبالِ یک جملهی وسوسهانگیز و پاراگرافی درخور میگردند. واقعیت این است که باید هم از ابتدای داستانتان بترسید! شروعِ هر یادداشت، نوعی دفاعیه محسوب میشود. شما چند دقیقه فرصت دارید مخاطب را مجاب کنید تا داستانتان را بخواند. اگر در چینش کلماتِ پاراگرافِ اول یا یافتنِ ایدهی ابتدایی موفق نباشید، احتمال اینکه کتابتان را ببندند و فروش کمتری داشته باشید، بیشتر میشود.حالا سوال این است که چه باید کرد؟!
کنجکاویِ خواننده را تحریک کنید .
معمولا بهترین روش برای اینکار طرح یک پرسش در شروع داستان است. مثلا اگر من ابتدای یادداشتم بنویسم :«نمیدانستم این لکههای خون از کجا آمده؟! پس ردِ پوتینِ زنانه که کفِ راهرو را قرمز کرده بود، دنبال کردم..»؛ خواننده مجاب میشود با من همراه شود تا ببیند چرا روی زمین خون ریخته؟ به خاطر داشته باشید همیشه نیاز نیست معمای شما جنایی باشد؛ میتواند گاهی همینقدر ساده نوشت:«چرا عشق؟!» و بعد در ادامه این چرایی را توضیح داد.
میم سادات هاشمی | خیآلِخوش .
#آموزشِنویسندگی ( 5 )
- موقع نوشتن هرچه را که یاد گرفتی بریز دور ، مثل مولانا بگو مفتعلن مفتعلن کشت مرا .
بزن به سیم آخر، جرات تجربه کردن داشته باش ، هیچ ضرری نمی کنی بهتر از آن است که یک قصهی تکراری دیگر بنویسی .
نترس، اگر داستانت را نفهمیدند بیش تر تحویلات خواهند گرفت چون هیچ کس دوست ندارد متهم به خنگی بشود .
- هنرمندانه زندگی کن، منظورم این نیست که پشت مو ببند فرت و فرت سیگار بکش و چشم خمار کن، هر کاری دوست داری بکن به خودت مربوط است اما هنرمندانه زندگی کن .
مثل یک مومن آداب و سلوک نوشتن را رعایت کن، هر کسی آداب خودش را دارد تو هم آداب خودت را پیداکن .
این جا نباید مقلد بود باید اجتهاد کنی خودت برای خودت، آداب و سلوک ها متفاوت اند اما در یک نقطه به هم میرسند .
میمساداتهاشمی | خیآلِخوش .