مشکن دل آیینه را افسوس خواهی خورد
هر چند خوار آید تو را روزی به کار آید
#مبین_اردستانی
صد تلخ چشیدیم ز هر بیمزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
مهربانی، زبانی است که لال میتواند با آن سخن گوید و کر میتواند آن را بشنود و بفهمد.
مرا زخمی رها کردی به پای دارِ آویشن
چرا با خود نبردی لاشِ خونینِ شکارت را؟
#غلامرضا_کافی
تو بـیـایـی بهــــار میآید
به دل ما قــــرار میآید
تو بیایی به باغ خانهٔ ما
گل نرگس به بار میآید
#امام_زمان
#رقیه_سعیدی
بگو که رونق این خانه را کجا بردی؟
چراغ روشن کاشانه را کجا بردی؟
به دور شمع تو مشتاق سوختن بودم
مطاف و مشهد پروانه را کجا بردی؟
من از پیالۀ چشمت شراب میخوردم
شراب و ساغر و میخانه را کجا بردی؟
بهروی شانۀ تو رد پای اشک من است
دلیل گریۀ من! شانه را کجا بردی؟
بهجای چای، سر سفره آه میریزم
صفای سفرۀ صبحانه را کجا بردی؟
#غزل 💔
#زینب_نجفی
زندگی کمی دیوانگی میخواست
اما ما زیادی دیوانه شدیم
دیوانه که باشی،
خودت هم نخندی
زخمهایت میخندند!
#رسول_یونان
تو را آیینهها در بینهایت چشمدرراهاند
از این نُهتوی آهاندودِ زنگاری، بزن بیرون
#سعید_بیابانکی