eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
931 دنبال‌کننده
115 عکس
12 ویدیو
2 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا تمام تشنهٔ نور است نازنین دیگر زمان، زمان ظهور است نازنین از بس‌که در هم است شب و روز روزگار انگار روز حشر و نشور است نازنین برگرد سوی وادی کنعان عزیز مصر! دل‌ها بدون نور تو کور است نازنین تزویر زیر نام تو بازارها زده است کالای زور و زر به وفور است، نازنین دنبال ردّ شعله‌ای از چشم‌های تو موسای سینه راهی طور است نازنین خورشید قرن‌هاست که بر روی نیزه‌هاست یا در میان تشت و تنور است، نازنین ای آخرین ذخیرهٔ هستی ظهور کن دنیا تمام تشنهٔ نور است، نازنین!
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هفته به هفته منتظر دیدن توایم صـبـحــت به‌خــیــر آرزوی روزگــار مـا ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
تو بـیـایـی بهــــار می‌آید به دل ما قــــرار می‌آید تو بیایی به باغ خانهٔ ما گل نرگس به بار می‌آید
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن! رحمی به‌ حال این دل بی‌سرپناه کن! گم کرده‌ام مسیر رسیدن به دوست را ای راه مستقیم! مرا سربه‌راه کن! تاریک شد دلی که ندیده‌است رویِ تو خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن! از نور توست روشنیِ جانِ آفتاب بر جسمِ من بتاب و مرا نیز ماه کن! عمری تو را صدا زده‌ام بعد هر نماز لطفی بر این صدای پر از سوز و‌ آه کن! آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛ بر من نگیر و عفو بر این روسیاه کن!
تو بیایی همه جا عطر گل و نوروز است بخت این مردم آشفتهٔ ما بهروز است غصه‌ها رنگ خوشی را به خدا می‌بینند با نگاهی دل غمدیدهٔ ما پیروز است سهم ما نیست مگر دیدن رویت آقا؟ چشم، همراه دل خستهٔ ما پاسوز است درد بدتر شده یک عمر تو را گم کردیم و صد افسوس که این قائلهٔ هر روز است سال‌ها غفلت ما گوشه‌نشینت کرده سال‌ها می‌گذرد عشق به تو مقروض است
هرچه می‌دوم نمی‌رسم به آفتاب آه ای طلیعهٔ نجات بر دلم بتاب!
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
AUD-20211024-WA0004.mp3
5.28M
آقای من! از ما که گوییا به تو خیری نمی‌رسد 🌿
ایمانمان محاصره شد با خطر؛ بیا! قرآن شده معامله با سیم و زر؛ بیا! با صد سپاه آمده ابلیس در مصاف ما مانده‌ایم بی‌نفر و بی‌سپر؛ بیا! در ظلمت زمین و زمان غوطه‌ور شدیم دیگر به شهر شب‌زده‌ها ای قمر بیا! دارد به پیشواز اجل می‌رود جهان دنیای ما بدون تو شد محتضر؛ بیا! طوفانی است چشم من و حال روزگار مثل نسیمِ خواب خوشی، بی‌خبر بیا! ای مایۀ امید دل زخم فاطمه ای در قنوت و سجدۀ اهل سحر! بیا! دور از تو باغ‌ها همگی بی‌ثمر شدند ای از خیال باغچه‌ها سبزتر! بیا!
کجای وسعتی از آفتاب‌گردان‌ها نشسته‌ای به تماشای ما پریشان‌ها؟!
شهر آینه‌دار می‌شود با یک گُل پروانه‌تبار می‌شود با یک گُل گفتند نمی‌شود، ولی می‌بینند یک روز بهار می‌شود با یک گُل