4_5821255087946730799.mp3
2.94M
🔖منبر کوتاه🔖
🔅ثروتمندترین آدم ها❗️
عدهای در قیامت از دیگران فاصلههای نجومی گرفته و به مقامات بسیار بالا میرسند.
بطوریکه رشک برانگیز میشوند!
☜ بقیه سوال میکنند اینان چگونه به چنین جایگاهی رسیدند؟
🔰 #استاد_شجاعی
°•♡
اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🍂
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ
صبر کن، که صبر تو جز به توفیق خدا نیست و برایشان محزون مباش و از مکرشان دلتنگی مکُن😊
سوره مبارکه نحل آیه ۱۲۷
#آیهگرافی
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
•°°•°°•
از کربلا که برگشت، ازش پرسیدم:
از امام حسین"؏" چی خواستی؟؟
گفت: یه نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل"؏" کردم،
یه نگاه به گنبد سیدالشهدا"؏"
و گفتم آدمم کنید.. :)✨
-شهیدمجیدقربانخانی..
#تلنگر
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
گروهی جهت ارسال مطالب کانال های تان 👇🏼😍
https://eitaa.com/joinchat/3174105311Cc2237cb7d0
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
『عین_الاسد🚀』
غایتنا خروج قوات الامریکیه من المَنطَقه به تماما
۱۸ دی ماه سالروز موشک باران قرارگاه آمریکایی عین الاسد در عراق
#عین_الاسد #انتقام_سخت
#منطقه_سوم_نیروی_دریایی_سپاه
#یادمان_شهدای_عملیات_والفجر8
🌴🌊| https://eitaa.com/joinchat/1579941986Cac0cbb1a22
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
🌸کوهی است که ایستاده در جا محکم
🍃سروی است که قامتش نخواهد شد خم
🌸با سنگ پرانی شما بی تردید
🍃هرگز نشود ز هیبت دریا کم
💠 توئیت آقا مهدی سلحشور
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
#تلنگرانـہ💥
روزۍکه۱۴۴۰دقیقهاستوما..
نتونیمحداقلپنجدقیقهقرآنبخونیم
یعنےمحرومیتـ...💔
ازقرآنگوشہۍطاقچہڪلیپیامسیننشده
داریم..!!
#یاصاحبالزمان❤
عشق_یعنی_سینه_زنی.mp3
6.77M
تو راه رو نشون دادی که برگردم:)
عشق یعنی دیوونگی یعنی حس روضه خونگی شب رو تا صبح فقط حسین بگی:)❤🥺
#کربلا
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
اى آن كه از پدرى دلسوز بيشتر به من نيكى مى كنى و از دوستى همدم به من نزديكترى !
آن گاه كه مكان مرا مى هراساند و وطن مرا مى راند
تو در تنهايى و غربت، انيس و همدم منى
امام سجاد جان (علیه السلام)💙🌹
『خٌذْنیِ مَعَكْ』
[✾@khodaaa112✾]
❇️#خاطرات_شهدا
♻️خیرات ثلث اموال
🌟خواهر شهید نقل می کند:هادی از خیّرینی بود که هر ساله مبالغی را به مؤسّسهای خیریه کمک میکرد.غیر از آن، اجناسی را برای بچههای بیسرپرست تهیه میکرد و در اختیار مؤسسه میگذاشت.
🌟قبل از شهادتش آنقدر هدیه مناسب دختر بچهها خریده بود که مسئولان مؤسسه میگویند هر چه توزیع میکنیم، تمام نمیشود.شهید هادی زاهد وصیت کرده است که ثُلث اموالش را صرف محصّلان و دانشآموزان مستمند کنند.
🎊هادی عزیز
میلاد توست
و مــــــا باز ؛
ڪبوتر عشقمان را
در آسمـانِ خیـال تو
پــــــرواز می دهیم ؛
سالهاستــ ڪبوتــرمان
جلد مهربـانیت شده است . . .🕊
💐#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_هادی_زاهد🕊
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
امشب شب شهادت این شهیدعزیز هست
غواص شهید: یوسف قربانی – معاون گروهان خط شکن
نام پدر: صمد
تاریخ تولد: 1345
تاریخ شهادت: 19/10/1365 شب جمعه
محل تولد: زنجان
نام عملیات: کربلای 5
منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری
محل دفن: زنجان گلزار پایین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زندگینامه
شهید «یوسف قربانی» در خانوادهای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثهای از دنیا رفت و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنجهایشان تنها گذاشت تا آنها آبدیدهتر شوند و طعم تلخ فقر و مصیبت را به طور کامل احساس نمایند و خود را برای یک زندگی پر فراز و نشیب آماده سازند. یوسف به همراه برادرش در کنار مادربزرگ در خانهای محقر سالهای اول دبستان را پشت سر میگذاشتند که تنها پناهگاه آنها نیز از دنیا رفت.
دوران نوجوانی یوسف قربانی
بعد از سه سال زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را میخواند، همراه برادرش به تهران میروند و نزد فردی حدود چهار یا پنج سال زندگی و کار میکنند و دوباره به زنجان برگشته و در خانهای کوچک ساکن میشوند.
یوسف به همراه برادرش سختیهای زیادی را متحمل میشوند اما تجربه گرفته و آماده میشوند تا اندوخته خویش را در معرض ظهور قرار دهند. برادر یوسف هنرمند بود و بر روی سنگ و آجر، نقاشی و کندهکاری میکرد و همه او را به این لقب میشناختند و هیچ کس نمیدانست که در این هنر او چه چیزی نهفته بود.
دوران جوانی
با پیروزی انقلاب اسلامی و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب میگذارد و با تشکیل اولیه بسیج، جذب خیل عاشقان انقلاب میشود که در همین سالها یوسف برادرش را نیز در سانحه رانندگی از دست میهد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عملکرددر دفاع مقدس
او در لشکرهای 17 علی بنابی طالب و 31 عاشورا خاضعانه و غریبانه بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد خدمت میکرد. از جمله نیروهای شجاع و کارآمد اطلاعات و عملیات گردان همیشه خطشکن حضرت ولیعصر عجالله استان زنجان بود که در عملیاتهای آبی - خاکی والفجر هشت (بهمن ماه 1364، منطقه اروندرود، فاو) و کربلای پنج (دی ماه 1365، منطقه عمومی شلمچه) در ماموریتهای شناسایی و جمعآوری اطلاعات، از مناطق پدافندی دشمن و درهم شکستن خطوط مستحکم نیروهای بعثی، در کسوت یک بسیجی غواص حضوری چشمگیر و نقشی تاثیرگذار داشت. او سرانجام در عملیات کربلای پنج، هنگام فتح پاسگاه کوت سواری عراق در شلمچه به شهادت رسید. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بخشی از خاظرات
نامه برای آب..
همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که !!!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهادت
شهادت وی از زبان هم رزمش:
وقتی که عملیات کربلای 5 آغاز شد با هم در یک گروهان بودیم شب اول عملیات بود ما مسافت زیادی از دریاچه مصنوعی موسوم به آبگرفتگی در دشت شلمچه را با لباسهای غواصی طی کرده بودیم.
دوشکا و تیربارهای دشمن شدیدا کار میکرد سطح آب را آتش پر حجمی پوشانده بود. پیشروی در آب با آن همه مواضع مثل سیمهای خاردار و موانع خورشیدی واقعا دشوار بود. بچهها یکی پس از دیگری، مظلومانه در داخل آب شهید میشدند تقریبا به نزدیکیهای دشمن رسیده بودیم یوسف داشت با فاصله کمی از من حرکت میکرد.
یوسف ناگهان از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت گلوله از سمت راست اصابت کرد و از سمت چپ خارج شد نزدیک بود در آب بیفتد که من گرفتمش. خون از دهان و گوشهایش فوران میکرد و او سرش را آرام به چپ و راست میچرخاند صدایش کردم: یوسف! یوسف! یوسف او آرام آرام زار میزد نمیتوانست چشمانش را باز کند.
دیدگانش پر از خون بود قطرات اشک امانم را برید خدایا! بچه ها چقدر غریبانه و دلگیر پرپر میشوند! لحظاتی بعد به آرامی نسیم سحری سر بر بالین شهادت گذاشت و به آرامشی به رنگ سبز و جاودانه فرو رفت پیشانیش را بوسیدم و وداعش گفتم. او شهید یوسف قربانی از گردان ولیعصر (عج) زنجان، لشگر عاشورا بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
وصیت نامه شهید
امروز کشورمان امام زمانی شده ومردم فداکارتمام جبههها را پرکردهاند وامام آن اسطورهی مقاومت وتقوا وپرهیزکاری،دستوربسیج نمود
وفرمودندکه جبهههابایدپرشود.
برادران بشتابیدبه جبهههاکه این شیوه شیوهی مردانی چون علی صفرزادهها وغلامیها میباشد.
برادران عزیزومردم محترم ایران،امروز تمام کفر درمقابل اسلام قرارگرفته ومسئله سرنوشتساز است.ا
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
امشب شب شهادت این شهیدعزیز هست
گرخدای نکرده غفلتی بکنیم
دیگرآنها برای ما هیچ چیز نمیگذارند...
برادران سعی کنید شبهای جمعه وشبهای دیگرمسجدرا پرکنید..
برادران انجمن اسلامی شهید وهاج،سعی کنیداخلاقتان،رفتارتان وحرف زدنتان برای خداباشد.نکندخدای نکرده پیروی ازهواهای نفسانی کنید
وبامردم برخورد خوب نداشته باشید..آیاغیرازاین است که روزی ازاین دنیا به دنیای دیگر سفر خواهیدکرد؟پس چه بهتر راهی انتخاب کنیم که صدهاهزارشهیدانتخاب کردند.
پدرومادرم صابرباشید که خدا صابرین را دوست دارد...
خواهرانم راه زینب را پیشه خود گیرید که ازبهترین شیوه ها می باشد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دلنوشته
دلنوشته برای شهید یوسف قربانی
1.وقتی زندگی نامه این شهید را می خوانیم متوجه خواهیم شد که دفاع از وطن برای هر کسی واجب است چه زن چه کودک وچه کسی که همه اعضای خانواده خود را از دست داده و کسی را ندارد.
از نظرمن از دست دادن عزیزان خود سخت ترین امتحان الهی است وتنها کسانی می توانند در این امتحان موفق شوند که تسلیم اراده خداوند باشند و ایمان کامل به او داشته باشند،همانند
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
گرخدای نکرده غفلتی بکنیم دیگرآنها برای ما هیچ چیز نمیگذارند... برادران سعی کنید شبهای جمعه وشبهای
گرخدای نکرده غفلتی بکنیم
دیگرآنها برای ما هیچ چیز نمیگذارند...
برادران سعی کنید شبهای جمعه وشبهای دیگرمسجدرا پرکنید..
برادران انجمن اسلامی شهید وهاج،سعی کنیداخلاقتان،رفتارتان وحرف زدنتان برای خداباشد.نکندخدای نکرده پیروی ازهواهای نفسانی کنید
وبامردم برخورد خوب نداشته باشید..آیاغیرازاین است که روزی ازاین دنیا به دنیای دیگر سفر خواهیدکرد؟پس چه بهتر راهی انتخاب کنیم که صدهاهزارشهیدانتخاب کردند.
پدرومادرم صابرباشید که خدا صابرین را دوست دارد...
خواهرانم راه زینب را پیشه خود گیرید که ازبهترین شیوه ها می باشد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دلنوشته
دلنوشته برای شهید یوسف قربانی
1.وقتی زندگی نامه این شهید را می خوانیم متوجه خواهیم شد که دفاع از وطن برای هر کسی واجب است چه زن چه کودک وچه کسی که همه اعضای خانواده خود را از دست داده و کسی را ندارد.
از نظرمن از دست دادن عزیزان خود سخت ترین امتحان الهی است وتنها کسانی می توانند در این امتحان موفق شوند که تسلیم اراده خداوند باشند و ایمان کامل به او داشته باشند،همانند
د تو که پاداش صبر خود را با شهادت گرفتی..
2.نامه برای آب درواقع نامه برای خداست تو ای شهید دلاور با این همه سختی و تنهایی برای آب نامه نوشتی تا از خدا کمک برای تحمل سختی ها را طلب کنی و با این کار خود را قوی و محکم نگاه داری و خم به ابرو نیاوری ، درود برتو ای شهید دلاور.
باشد که شمارا سرلوحه خود قرار دهیم و در سختی ها و ناملایمات زندگی از خداوند یاری جوییم..
3. این شعر تقدیم به تو ای شهید غواص:
در وقت مرگ ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت:
"آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما"
"زد روزگار ، سکه ی عزت به نام ما."
هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاے عھـد . . ♥️!
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
💐اجتماع فرزندان حاج قاسم
⏰سه شنبه ۲۰ دی از ساعت ۱۵
📍فرهنگسرای بهمن
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
کلناعباسک یازینب:
🥀🕊
🌹ای شقایقهای آتش گرفتہ
دل خونین ما شقایقی است کہ
داغ شهادت شما را در خود دارد ...🕊
📆 ۱۹ دیماه سالروز شهادت #شهید_احمد_کاظمی و جمعی از دلاورمردان نیرویزمینی سپاه گرامیباد.
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مهم ترین تجهیز برای ظهور دل کندنه!
استاد رائفی پور👤
#امام_زمان
#خاطرات_شهدا
با اینکه میدانستم آدم جدی و سختگیری است، کلی متن گزارشِ فعالیت آماده کرده بودم تا پیش از دادن نامه درخواست، بگویم.
وقتی وارد پادگان شدم، سراغ دفتر فرماندهی را گرفتم.
انگار که بدانند با چه کسی کار دارم، گفتند : در محوطه است.
همه با لباس نظامی کنار یک پیکان سبز رنگ ایستاده بودند و به نوبت حرف میزدند.
هنوز مانده بود بهشان برسم.
حاجی از ماشین پیاده شد.
تمام قد ایستاد و با من روبوسی کرد ، دستی به شانهام زد و دستم را محکم فشرد. بعد با روی باز و ابهت همیشگیاش گفت :
بفرمایید بسیجی!
همهی حرفهایم یادم رفت ، نامه را دادم . حاجی ، نامه را خواند و با لبخند زیرش دستور داد و گفت : همین امروز تمام چیزهایی که خواستند را بهشان بدهید .
بعداً فهمیدم آن روز بهشدت مریض بود و نمیتوانست سرپا بایستد ، ولی برای سرکشی از لشکر ۸ به پادگان عاشورا آمده بود . صندلی ماشین را خوابانده بودند و کارها را نیمهخوابیده پیگیری میکرد .
『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]