eitaa logo
|خُذنےْمَعكٰ|
1هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4هزار ویدیو
116 فایل
﷽؛🌱 |تاآخرین نفس تورا عاشقانه دوست خواهم داشت| . #جهاد_تبیین🇵🇸/🇮🇷 #رسانه #مهدویت #صاحبنا . . کپی با ذکر #صلوات حلال ( بجز رمان راضی نیستم) «وقف امام زمان عج»📍 خادم خاکِ پای آقا: @khadeem12w خادم تبادل : @khademl36
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حمید خستگی‌ نمی‌شناخت و همین ویژگی‌اش نظر مسئولان را هم جذب کرده و توانسته بود با مسئولانی مثل سردار سلیمانی ارتباط مستمر داشته باشد. مدیریت و فعالیت‌های شهید حمید مشخصه بارزی بود که او را از دیگر دوستانش متمایز ساخته بود. وقتی ایشان می‌بیند سردار سلیمانی با این سن و سال و مشغله شب و روز مشغول کار کردن است از شیوه رفتار و کارش الگو می‌گیرد و واقعاً سردار سلیمانی برای شهدای مدافع حرم یک اسوه است. به روایت دوست شهید «خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 «@khodaaa112»
ایشان یک گفت‌وگوی تلفنی با شهید کجباف داشته و فایل صوتی‌اش موجود است. شهید حمید از سردار کجباف قول می‌گیرد که هر کجا که رفتی با هم باشیم. اگر سوریه و عراق رفتی باید با هم باشیم و در آخر صحبتش می‌گوید اگر شهید شدی باید من را هم صدا کنی تا من هم شهید شوم. این ارتباط قلبی با شهیدان یکی از آرزوهای دیرینش بود. ایشان مداح بود و در مراسم مربوط به شهدا بسیار فعال بود. خاطرم هست در هفته دفاع مقدس چون بحث شهدا و جنگ مطرح بود یک فعالیت ویژه داشت و خیلی متمایز در مراسم این مناسبت ظاهر می‌شد. علاقه ویژه‌ای به شهیدان و شهادت داشت و این را می‌شد از رفتار و اخلاقش مشاهده کرد. رابطه بسیار نزدیکی با شهدای مدافع حرم داشت. مثلاً با شهید موسوی که اولین شهید مدافع حرم استان خوزستان بود یا شهید تقو‌ی و کجباف و شهید جبار عراقی دوستی بسیار نزدیکی داشت. به روایت دوست شهید «خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 «@khodaaa112»
نام و نام خانوادگی: نادر حمید تاریخ تولد : 1363/06/02 محل تولد : اهواز تاریخ شهادت : 1394/07/26 محل شهادت : قنیطره - سوریه وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند محل مزار شهید : شهروِیس شهید نادر حمید، بسیجی خوزستانی مدافع حرم در مهرماه سال 94 در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در منطقه قنیطره سوریه، نقطه صفر مرزی با رژیم‌اشغالگر قدس در حین انجام ماموریت دچار جراحت شد و پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان به شهادت رسید. شادی روح شهدا صلوات «خٌذْنیِ مَعَكْ🇵🇸 «@khodaaa112»
ام البنین چادر را به سر کرد و کیف را بر دوشش گذاشت و از در حیاط منزل بیرون رفت .دنبالش دویدم وگفتم کجا می روی؟ جواب داد می روم سوریه پیش بابا . بغض تمام گلویش راگرفته بود و هق هق کنان گریه می کرد که بابام رو می خوام . تو را به خدا من رو ببرین پیش بابام .می خوام ببینمش .دلم براش یک ذره شده . دیدن این صحنه ها قلبم را زخمی می کرد.(:💔 «خٌذْنیِ مَعَكْ🕊✨                          «@khodaaa112»