eitaa logo
کانال خودسازی (منتظران مصلح خود باید صالح باشند)
44 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
33 فایل
@Khodsazi_313 ﷽ کانال #خودسازی با هدف ترویج و اشاعه تهذیب نفس، اخلاص در عمل و ان شاءالله آمادگی برای ظهور منجی"حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداه"راه اندازی شده، خالصانه و خاضعانه نیازمند ارشادات،نظرات و مطالب ارزشمند شما هستیم. خادم کانال: @amin_nikjoo313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖روایتی از جلسات عزاداری حضرت زهرا(س) در دوران مشروطه 🔻حمله مشروطه‌طلبان به مجالس فاطمیه‌ی شیخ فضل‌الله نوری 🔹محافل مذهبی به ویژه جلسات عزای اهل بیت همواره در فرازهای سیاسی تاریخ اهمیت بسزایی داشته است. در دوران مشروطه، جدال مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان به این مجالس نیز کشیده شد. در یکی از این موارد جلسات عزاداری حضرت زهرا(س) که توسط شیخ فضل‌الله نوری برگزار می‌شد با هجوم مشروطه‌طلبان و مخالفان شیخ مواجه شد. 🔹در کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و گسترش» آمده است: مشروطه‌‌خواهان‌، به‌نام‌ آزادی‌، بزرگ‌ترین‌ خفقان‌ را بر مشروعه‌خواهان تحمیل‌ كردند. مطبوعات‌ جدید نسبت‌ به‌ اسلام‌ و پیامبر و روحانیت‌ هتاكی‌ را به‌ اوج‌ رسانده‌ بودند و علمای‌ مشروطه‌طلب‌ نیز با مدارا و تساهل‌ از آن‌ عبور می‌كردند، ولی‌ انتقادهای‌ شیخ‌ را برنمی‌تافتند و از هر طریق‌ او را در فشار می‌گذاشتند و با تبلیغات‌ ناجوانمردانه‌،‌ مطبوعات‌ وسخنرانی‌های‌ آزادیخواهان‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ را سخت‌ در تنگنا قرار داده بودند... 🔹شیخ‌ مطابق‌ معمول‌ هر سال‌ در جمادی‌ الاولی‌ به‌ مناسبت‌ ایام‌ فاطمیه‌ مجلس ‌روضه‌خوانی‌ برپا می‌كرد. آن‌ سال‌ نیز طبق‌ معمول‌ در مسجد جامع‌ چادری‌ بر پا كرد تا مجلس‌ عزا برقرار كند. دشمنان‌ شیخ‌ موقعیت‌ را مغتنم‌ دانسته‌ و عده‌ای‌ را تحریك‌ كردند تا بساط‌ شیخ‌ را به‌هم‌ بریزند. به‌ گزارش‌ حبل‌المتین‌ «چندین‌ هزار نفر به‌ مسجد رفته‌، درصدد منع‌ و جلوگیری‌ برآمدند... چادر را خوابانیده‌، بلكه‌ چندین‌ قطعه‌ نموده‌ به‌ امامزاده‌ زید برده‌، توقیف‌ كردند. این‌ حركت‌ در روز پنجشنبه ‌هشتم‌ [جمادی‌ الاولی] واقع‌ شد.» 🔹شیخ‌ برای‌ جلوگیری‌ از كشته‌ شدن‌ هوادارانش‌ به‌دست‌ آزادیخواهان‌ و برای‌ رساندن ‌پیامش‌ به‌ ناچار تصمیم‌ گرفت‌ به‌ حرم‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ پناه‌ ببرد. به‌ گفته‌‌ی محیط‌ مافی‌ چنان‌ عرصه‌ بر شیخ‌ نوری‌ و اعوان‌ و انصارش‌ تنگ‌ شد كه‌ مجال‌ درنگ‌ برای‌ او نماند. حاج‌ شیخ‌ به‌ همراه‌ دو نفر از علما و سه نفر طلبه‌ به‌ طرف‌ حرم حضرت‌ عبدالعظیم‌ رفت‌. روز بعد به‌ علمای‌ تهران‌ پیام‌ فرستاد كه‌ ما در زاویه‌‌ی مقدسه‌ مقیم‌ هستیم‌؛ شما خود می‌دانید. بعد از سه، چهار روز، هیجده نفر از علمای‌ مجتهد، پنجاه واعظ‌ و روضه‌خوان‌ و سیصد طلبه‌، دویست نفر از كسبه‌ و نزدیك‌ به‌ هزار نفر در حرم‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ به‌ شیخ‌ پیوستند. بساط‌ روضه‌خوانی‌ گسترده‌ شد و حاج‌ شیخ‌ یا سید احمد طباطبایی‌ به‌ منبر می‌رفتند. 📚منبع: 14 قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، روح‌الله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی (با یک مطالعه اجمالی از زمان مطرح شدن لیبرال دموکراسی غربی روشن می شود که آنها از هر دیکتاتوری مستبدتر وبی رحم تر هستند ،هنوز به قدرت نرسیده بودند،قبل از مشروطه ، فجایعی را مرتکب شدند که تاریخ از بیان آن شرم دارد،تفکری که امروز هشتک نه به اعدام میزند،مجتهد طراز اول شیعه را به جرم مخالفت با مشروطه انگلیسی دار میزنند فاعتبرو یا اولی الابصار
هدایت شده از اخبار ویژه
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ سلام‌ به ارباب بی کفن به نیابت از همه ی شهدا به ویژه شهدای اخیر مدافع امنیت و شهدای مدافع حرم هر روز به نیابت از یک شهید. امروز به نیابت از امیر سرلشکر شهید @akhbarevijeh1
📌 ‍ 🔸حافظه‌اش خیلی عجیب شده بود؛ کتاب‌ها را در یک نگاه، حفظ می‌شد! همه چیز به آن رویای صادقه برمی‌گشت: خود را در مدینه دید. پیامبر صدایش کرد. داخل حجره شد. چشم چرخاند. پیامبر بالای مجلس، امام حسن و حسین و مادرشان یک طرف، امیرالمومنین هم ایستاده در سوی دیگر! دست پیامبر را بوسید. رسول خدا فرمود: " مَرحباً بِوَلَدي؛ خوش آمدی فرزندم! " یاد سوالاتش افتاد. می‌خواست بپرسد. شنید: 👈" سوال‌هایت را از من نپرس! از امام زمانت بپرس! " همان موقع، امام زمان وارد شد. پرسید و جواب گرفت. پیامبر رو به فاطمه‌اش فرمود: " پسرت را دریاب!" حضرت زهرا غذایی برایش آورد؛ آشی با حبوبات مختلف. با اشتها خورد. از خواب بیدار شد. حالا سیّد بحرالعلوم هر مطلبی را می‌دید، دیگر از یادش نمی‌رفت.✨ بعدها از مادرش شنید: عجم‌ها آشی دارند پر از حبوبات. اسمش را هم گذاشته‌اند آش حضرت زهرا... 📚 ریاض الجنه (تالیف فاضل زنوزی)، ذیل حالات سیّد بحرالعلوم. ✋ اهلبیت علیهم السلام همگی معدن علم و فضیلت‌اند، اما امروز، دوران مهدی زهراست؛ امروز به هریک از عزیزان خدا متوسل شویم، ما را به درگاه او حواله می‌دهند. امروز برای یافتن پاسخ سوال‌ها و چاره دردها باید به دامان او پناه برد و به او اِلتجا کرد...💫 ✅ صلوات
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام برهمه عزیزان اوج ابتذال در بوتیکهای تهران معلوم نیست وظیفه اداره اماکن نیروی انتظامی کمیته های امور صنفی چیست آیا تولید کنندگان البسه وپوشاکی که در راستای بی هویتی وبه ابتذال کشیدن جامعه فعالیت دارندمجازند هر غلطی دلشان خواست انجام دهید،از بدو انقلاب بوتیکهای محلهایی مثل خیابان ولی عصر با عرضه پوشاک مغایر با وضعیت جامعه اسلامی یک مبارزه منفی را علیه اسلام وائقلاب آغاز کرده اند،ومتاسفانه مسئولین ذیربط در جمهوری اسلامی یا خود را به خواب زده اند یا اصلا فهم این کارها را ندارند ترسم که به کعبه نرسی اعرابی این ره که تو می روی به گورستان است والعاقبه للمتقین
🇮🇷 📝جزییاتی از غم‌پارتی فوتبالیست‌ها 🔻۴ بازیکن فوتبالی که ۲ نفرشان عضو استقلال هستند و دیشب به‌دلیل شرکت در یک پارتی مختلط در دماوند بازداشت شده بودند، با مساعدت مقام قضایی و پس از تعهد آزاد می‌شوند. 🔺باشگاه استقلال قرار است به مساله ۲ بازیکن آبی‌پوش در کمیته انضباطی باشگاه رسیدگی کند و جرایمی را نیز برای آن‌ها در نظر خواهد گرفت وزارت ورزش به کجا می رود،، آقای وزیر ورزش خروجی این همه به هدر دادن بودجه کشور وریختن آن به حلقوم این مفسدان چه بوده خیلی مضحک ودرد آور است آقایان شادی پس از گل نمی کنند اما در پارتی های شبانه آنچنانی مسرورند اگر کمیته انظباطی فوتبال موقعی که این بچه موذلف از طریق انتشار تصاویر نیمه برهنه زنش ناموس را در در شیخ نشینهای عرب به حراج گذاشته بود درست برخورد کرده بودند امروز زبان درازی نمی کردند وسر از پارتی های کذا در نمی آوردند،در زمانی که یک جانباز شیمیایی به هر علت از داشتن دستگاه تنفس محروم وباید از شدت جراحات خون بالا بیاورد ریختن بودجه بیت المال به حلقوم این رجاله ها چه حکمی دارد،بخدا با دستمزد یک فصل همین بازیکنان در پیتی می توان برای تمام جانبازان شیمیایی دستگاه اکسیژن ساز تهیه کرد آهای مسئولین مربوطه بخدا فردای قیامت شما گرفتار هستید حال خود دانید...
📖 نه من کریمم نه تو درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است. چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .