eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا می دانید که بدترین راه تربیتی فرزندتان چیست؟ این است که او را عادت دهید هر چه می خواهد به زور بگیرد. زیرا هر قدر آرزوهایش آسانتر انجام گیرد خواستهایش زیادتر خواهد شد، دیر یا زود به علت عدم قدرت مجبور خواهید شد برخلاف میل خود خواهشهای او را نادیده بگیرید. صدمه حاصل از این امتناع که طفل به آن عادت نکرده است، در قیاس با محرومیت از آنچه میل به دست آوردنش را دارد، به مراتب بیشتر است. 👇 Join @khorshidebineshan
خانواده بستر رشد و بالندگی فرزند است و هیچ نهادی نمی‌تواند جایگزین آن شود. با امر و نهی های پی در پی و خشونت و ایجاد ناامنی، بستر رشد فرزندان رو به خطر نندازیم. Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم128 به راست می غلتد. حبیب طاق باز خوابیده و ساعدش را روی چشمانش گذاشته
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 سلام می دهد و به حبیبی که در حال خواندن قرآن است، چشم می دوزد. تسبیحات را با لمسِ بند بند انگشتانش زمزمه می کند. تایی به جانمازش می زند و بدون جمع کردن سجاده، برمی خیزد و روبه روی حبیب زانو می زند. قرآن را برمی دارد. می بوسد و می بندد و روی رحل می گذارد. رحل را کنارِ دستش می گذارد و در چشمانِ متعجبِ حبیب چشم می دوزد. اخم می‌کند. جدی است؛ خیلی هم زیاد! او باید بشنود. باید.. حبیب ابروهایش را بالا می اندازد و لبخند می‌زند: -خورشید جان؟! داشتم میخوندما خورشید با دست خودش را پیش می کشد و زانو به زانوی او می نشیند: -بعد بخون! اصلا فردا توی بیمارستان، وقتی که استراحت داری بخون! الان فقط به حرفهای من گوش بده! حبیب دست به سینه می شود و گردن کج می‌کند و آرام می خندد: -چشم! حالا بفرمائید! خورشید دم عمیقی می گیرد و در چشمانِ او خیره می ماند: -چرا نمیذاری حرف بزنم، هان؟! سه روزه میخوام بهت یه چیزایی رو بگم و نمیذاری، یا میری، یا حرف تو حرف میاری و یامثل دیشب.. پلک روی هم می گذارد و سکوت می کند. حبیب سرش را زیر می اندازد و دستی به پشت گردنش می کشد. لب هایش را روی هم می فِشُرَد تا نخندد و او را بیشتر از این برزخی نکند! خورشید نفس عمیقی می کشد و با صدای تحلیل رفته ای می گوید: - حبیب؟! نمیدونم چرا یهو زده به سرت که بری جبهه ولی من نمیذارم... من فقط تو رو دارم اینجا... تو زندگیِ منی بی‌انصاف! تا حالا شده حرفی بزنی و جز چشم چیزی بگم؟! شده؟! حبیب با لبخند و صبورانه به او چشم می دوزد: -نه عزیزم! چشمانِ خورشید پر آب می شوند: -پس چرا اذیتم میکنی؟! چرا به حرفم گوش نمیدی؟! حبیب! گفتی تا نذارم نمیری ولی چشمات دارن داد میزنن که راضی نیستی... راضی باش!.. قطره ای اشک روی گونه اش می چکد و لحنش ملتمس می شود: -به خدا... به خدا که هر کاری تو بگی میکنم، فقط راضی باش و نگو میخوای بری جبهه... حبیب جان! به خدا طاقتشو ندارم که تو چیزیت شه... من فقط تو رو اینجا دارم... پشت و پناهم تویی... زندگیمی... چرا میخوای بری؟! چرا اذیتم میکنی؟! هیع... من نمیخوام... اگه شهید شی... هیع... هیع... اَگِ... هیع... هیع.. هق می زند و اشک هایش بی وقفه روی گونه‌هایش می چکند. نفس کم می آورد برای ادامه ی حرفش و سکسکه کنان گریه می کند. نگاهِ حبیب غمگین می شود. دست پیش می برد تا اشک های او را پاک کند اما خورشید سرش را عقب می کشد و اخم می کند. نفسی می گیرد و سعی می کند که کمی گریه اش را کنترل کند: -حبیب من... هیع... من دوسِت دارم... نمیذارم بری و... هیع... بلایی سرت بیاد... نمیذارم بری... اگه بری و شهید شی من میمیرم! هیع... یا اگه بری و مثه پسرِ همین همسایه بغلی... هیع... دیگه پیدا نشی من دق میکنم! من نمیذارم... هیع... نمیذارم زندگیم از دستم بره... تو زندگیمی و من نمیذارم از دستم بری! حبیب لبخند می زند و نوازشگونه می‌گوید: -خانومم؟! میذاری بغلت کنم؟! میذاری منم حرف بزنم یا نه؟! خورشید سر به زیر می اندازد و هیچ نمی گوید. حبیب نفس عمیقی می کشد. چادرِ روی شانه افتاده ی او را برمی دارد و گره روسری اش را باز می کند. روی موهایش را می بوسد و او را در بر می گیرد. سرش را به سینه می چسباند و خورشید بی صدا اشک می ریزد. حبیب پشتش را نوازش می کند. خورشید که کمی آرامتر می شود، حبیب هم دم عمیقی می گیرد و آرام می گوید: -خورشیدم؟! اگه من همین فردا که میخوام برم بیمارستان، تصادف کنم و بمیرم چی کار میکنی؟! خورشید به ضرب از آغوشِ او بیرون می آید و معترض می شود: -خدا نکنه! حبیب آرام می خندد و دوباره او را در آغوش می‌کشد: -جونِ دلم! خورشیدم آدم از یه ثانیه بعدش خبر نداره... آدم نمیدونه همین چند ساعت دیگه شو میبینه یا نه... عزیز دلم! چرااین قدر وابسته ی رفتنیها هستی؟! من رفتنیَم خورشیدم، همه ی آدمها و همه ی چیزای این دنیا رفتنیَن... عشق خوبه! منی میگم عشق خوبه که خودم عاشقِ زنمم... عاشقِ زندگیمم... هر جا میرم دلم اونجاست که تو هستی! من حاضرم جونمو بدم ولی خار به پای عزیز دلم نره! خورشیدِ من! تو هم زندگیِ منی ولی وابسته ای... خیلی زیاد وابسته‌ای به منی که هر لحظه ممکنه دیگه نباشم... ممکنه خدا بخواد و همین جا و همین لحظه بمیرم.. Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم129 سلام می دهد و به حبیبی که در حال خواندن قرآن است، چشم می دوزد. تسبی
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 سر خورشید را از سینه اش جدا می کند و صورتش را با دستانش قاب می گیرد و به نگاه مظلوم و غمگینِ او چشم می دوزد: -خورشیدِ من! تو یه بار نشکستی سرِ وابستگی به محمد؟! ببین منو! منم وابسته ی زن و بچه ای بودم که خدا توی یه روز هر دوشونو ازم گرفت... حرف حسابم اینه که تو دل خوشیِ منی... تو زندگیمی، عشقمی، زنمی ولی نه من و نه تو نمیتونیم جلوی خواست خدا رو بگیریم که، هان؟! فکر کن من نرم جبهه ولی همین فردا بمیرم... یا نه برم جبهه و تا آخر جنگ حتی یه زخمم برندارم... اینا که دست ما نیست خورشیدم! اینا خواست خداست پس اگه اون بخواد من صد سال دیگه م وَرِ دلتم و اگرم نخواد ممکنه یه ساعت دیگه هم نباشم.. مژه های خیس از اشک خورشید را می بوسد و لبخند می زند: - خورشیدم! تو به عشقِ سعید و سپیده شک داری؟! اگه تو شک داری من شک ندارم! به عشق سعید به سپیده شک ندارم عزیز دلم! من خودم دیدم که سعید چند بار اومد خواستگاری تا سپیده رو راضی کنه به ازدواج... من خودم دیدم که دل خوشیِ سعید، سپیده و امیرعلی بودن ولی پس چرا سعید رفت؟! چرا دل خوشیهاشو گذاشت و رفت؟! مگه مهندسِ این مملکت نبود؟! مگه زن و زندیگش جور نبود؟! پس چرا رفت تا دیگه برنگرده؟! رفتنش سر یه چیزِ دیگه بود! سرِ یه چیزی که تا نفهمی آروم نمیگیری خورشیدم... همه ی مردهای این کشور عشق و زندگی داشتن ولی رفتن سرِ یه چیزی که تو باید فکر کنی و بفهمی که اون یه چیز چیه... منم عاشقتم خانومم! منم زن و زندگی و عشق دارم ولی سر همون چیزی که سعید رفت حالا دل منم هواییِ رفتن شده. ****ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
دعای عهد.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
مجله تربیتی خورشید بی نشان
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📣 خطبه اشباح 4⃣ چگونگی آفرينش آسمانها ♦️فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📣 خطبه اشباح 5⃣ ويژگيهای فرشتگان ♦️سپس خداوندِ سبحان برای سكونت بخشيدن در آسمانها و آباد ساختن بالاترين قسمت از ملكوت خويش، فرشتگانی شگفت آفريد و تمام شكافها و راه های گشاده آسمانها را با فرشتگان پر كرد و فاصله جوّ آسمان را از آنها گستراند، كه هم اكنون صدای تسبيح آنها فضای آسمانها را پر كرده: در بارگاه قدس، درون پرده های حجاب و صحنه های مجد و عظمت پروردگار طنين انداز است. در ماورای آنها زلزله هايی است كه گوشها را كر می كند و شعاعهای خيره كننده نور، كه چشمها را از ديدن باز می دارد و ناچار خيره بر جای خويش می ماند. خدا فرشتگان را در صورتهای مختلف و اندازه های گوناگون آفريد و بال و پرهايی برای آنها قرار داد، آنها كه همواره در تسبيح جلال و عزّت پروردگار به سر می برند و چيزی از شگفتيهای آفرينش پديده ها را به خود نسبت نمی دهند و در آنچه از آفرينش پديده ها كه خاص خداست، ادّعايی ندارند: «بلكه بندگانی بزرگوارند كه در سخن گفتن از او پيشی نمی گيرند و به فرمان الهی عمل می كنند»، خدا فرشتگان را امين وحی خود قرار داد و برای رساندن پيمان امر و نهی خود به پيامبران از آنها استفاده كرد و روانه زمين كرده، آنها را از ترديد شبهات مصونيّت بخشيد، كه هيچ كدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمی گردند. آنها را از ياری خويش بهرمند ساخت و دلهايشان را در پوششی از تواضع و فروتنی و خشوع و آرامش در آورد، درهای آسمان را بر رويشان گشود تا خدا را به بزرگی بستايند و برای آنها نشانه های روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند. سنگينی های گناهان هرگز آنها را در انجام وظيفه دل سرد نساخت و گذشت شب و روز آنها را به سوی مرگ سوق نداد، تيرهای شك و ترديد خلل در ايمانشان ايجاد نكرد و شك و گمان در پايگاه يقين آنها راه نيافت و آتش كينه در دلهايشان شعله ور نگرديد، حيرت و سرگردانی آنها را از ايمانی كه دارند و آنچه از هيبت و جلال خداوندی كه در دل نهادند جدا نساخت و وسوسه ها در آنها راه نيافته تا شك و ترديد بر آنها تسلط يابد. 6⃣ اقسام فرشتگان ♦️گروهی از فرشتگان در آفرينش ابرهای پر آب و در آفرينش كوههای عظيم و سر بلند و خلقت ظلمت و تاريكی ها نقش دارند و گروهی ديگر قدمهايشان تا ژرفای زمين پايين رفته و چونان پرچمهای سفيدی دل فضا را شكافته اند و در زير آن بادهايی است كه به نرمی حركت كرده و در مرزهای مشخّصی نگاهش می دارد. 📜 ، ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله تربیتی خورشید بی نشان
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطان 🗓 روز سی و دوم سلام همسفران عزیز ☺️ ان شاءالله که حال دلتان بهاری بوده و ب
💔 ⏪👌 🗓 روز سی و سوم سلام همسفــــران خیلی خدا رو شاکریم، که شمـ👈ـا همسفر مائید. ⚠️امروز با نقطه ضعفا کار داریم ... یه جور روزه داری به سبک جدید ‼️ (اگه هیچوقت کم نمیاری و هرچی بهت میگن صدتا روش می‌ذاری و جواب میدی.. ++ امروز هرچی بدوبیراه بهت گفتن، جواب نده ❌ 📛اگه از عیبهای آدمها نمی‌گذری و تا یک گوش پیدا میکنی می‌نشینی به غیبت و تهمت و .. ++امروز حرفهایت را نگه دار برای خودت‼️ ⛔️اگه ورد زبونت دروغ و خالی بندیه ++امروز بگذر از سرکار گذاشتنِ آدما‼️ اگه اهل دوستی با نامحرمی گپ و خنده و دور دور و ... ++ امروز دورشو خط بکش ، بهش پیام نده و جوابشم نده‼️ ♨️اگه پاتوقت پای کانالا و پیجای داغونه اگه وقت بیکاریت پای فیلم بد میشینی ++ امروز سمتش نرو ، قدغنه! ) بقیه نقطه ضعفها رو هم به لیست اضافه کنیم نباید دور و برشون بریم‼️ اگه بخوای شدنیه.. 😊یاعلی مدد🌱 فراموش نشه👌 ... 💞 @khorshidebineshan 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موفق_27.mp3
21.84M
۲۷ 🌖 محال است حال ‌و روز انسان، همیشه یکسان باشد! بالا و پایین‌های روح، برای همه، حتی اولیاء خدا وجود دارد؛ اما ☜ آنچه در ارتباطات مهم است، [ قدرت مدیریت و کنترلِ روح در تغییر حالتهای گوناگون است.] چگونه می‌توان به چنین قدرتی رسید؟ 🎤 Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
📜📖📜 📖📜 📜 #رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀 #قسمت_سی_ام↩️ تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت
📗🖌📗 🖌📗 📗 🕊🥀 ↩️ می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود . هنوز خانه اش بودم که تلفن زنگ زد ، گفتم: برو بردار که می خواهند بگویند مصطفی تمام شد . او گفت: حالا می بینی اینطور نیست ، تو داری تخیل می کنی . گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم ، با همه وجودم گوش می دادم که چه می گوید و او فقط می گفت: نه ! نه ! بعد بچه ها آمدند که ما ببرند بیمارستان . گفتند: دکتر زخمی شده . من بیمارستان را می شناختم ، آن جا کار می کردم . وارد حیاط که شدیم من دور زدم طرف سردخانه . خودم می دانستم که مصطفی شهید شده و در سردخانه است ، زخمی نیست . به من آگاه شده بود که مصطفی دیگر تمام شد . رفتم سردخانه و یادم هست آن لحظه که جسدش را دیدم، گفتم: اللهم تقبل منا هذا القربان . آن لحظه دیگر همه چیز برای من تمام شد ، آن نگرانی که نکند مصطفی شهید ، نکند مصطفی زخمی ، نکند ، نکند. اورا بغل کردم و خدا را قسم دادم به همین خون مصطفی ، به همین جسد مصطفی، که آنجا تنها نبود ، خیلی جسد ها بود، که به رفتن مصطفی رحمتش را از این ملت نگیرد . احساس می کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد دراین سرزمین به خلوص . وقتی دیدم مصطفی در سردخانه خوابیده و آرامش کامل داشت احساس کردم که او دیگر استراحت کرد . مصطفی ظاهر زندگی‌اش همه سختی بود. واقعاً توی درد بود مصطفی . خیلی اذیت شد . آن روزهای آخر ، مسئله بنی صدر بود و خیلی فشار آمده بود روی او . شبها گریه می کرد ، راه می رفت ، بیدار می ماند. احساس می کردم مصطفی دیگر نمی تواند تحمل کند دوری خدارا . آن قدر عشق در وجودش بود که مثل یک روح لطیف می خواست در پرواز باشد . تحمل شهادت بهترین جوانها برایش سخت بود . آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده ، آرامش گرفتم . بعد دیگران آمدند ونگذاشتند پیش او بمانم . نمی دانم چرا این جا جسد را به سردخانه می برند. در لبنان اگر کسی از دنیا می‌رفت می‌آوردند خانه اش ، همه دورش قرآن می خوانند ، عطر می زنند .    برای من عجیب بود که این یک عزیزی است که این طور شده ، چرا باید بیندازیش دور ؟ چرا در سردخانه . خیلی فریاد می‌زدم؛ این خود عزیز ماست . این خود مصطفی ماست ، مصطفی چی شد ؟ مگر چه چیز عوض شده ؟ چرا باید سردخانه باشد ؟ اما کسی گوش نمی کرد . ....... ✍از زبان همسرشان غاده 🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊 Join @khorshidebineshan 📗 ✏️📗 📗✏️📗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دانشمندان علوم پزشکی آمریکا اعلام کردند خواندن نماز تاثیری مثبت بر ستون فقرات و دستگاه گردش خون دارد و درد کمر را کاهش می‌دهد. طرز صحیح قرار گرفتن در سجده و قرار گرفتن صحیح زوایای پشت و زانوان، به رفع کمردرد کمک می کند. در هنگام سجده خونرسانی به دیسک و نخاع تسهیل می‌شود و سجده دقیقا همان ورزش خاصی است که به بیماران درگیر بیماری‌های مرتبط توصیه می‌شود تا باعث خونرسانی به دیسک و نخاع آنها شود. خب! عزیزان غربزده‌ای که می‌گفتن اسلام دین ۱۴۰۰ سال قبل هست، کجای مجلس نشستن ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 ✅ریحان ؛ ضد نفخ و ضد التهاب ✍این برگهای سبز بسیار زیبا و خوشبو خواص بی‌نظیری را در خود دارند که بسیار جالب و کاربردی است. ریحان طبیعتی گرم و خشک دارد.از طرفی یک هضم کننده بسیار موثر و از طرفی ملین است. ریحان دهان را خوش‌بو می‌کند و ضد نفخ و ضد التهاب است. در مادرانی که کودک شیرخوار دارند خوش طعم کننده شیر و افزایش دهنده آن است. این برگهای سبز زیبا مقوی قلب نیز هستند. ⚠️البته حواس‌تان باشد در مصرف ریحان زیاده روی نکنید! 📚دانشکده طب سنتی شهید بهشتی ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
اظهار لطف شما دوستان نسبت به مطالب کانال 👆👆👆👆👆 خداراشکر میکنیم که مفید واقع شویم و خوشحال میشویم دیگر بزرگواران را اظهار نظر بفرمایند💚💝💚 لطفا کانال را به دیگران هم معرفی بفرمایید تا افراد بیشتری از مطالب استفاده کنند