رمانهای جذاب و آموزنده و مذهبی🌺💐🌺
قسمت اول #رهایی_از_شب 👇👇👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/16012
قسمت اول #از_روزی_که_رفتی 👇👇👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/13294
قسمت اول #تا_تلاقی_خطوط_موازی
https://eitaa.com/khorshidebineshan/20397
قسمت اول داستان واقعی #سه_دقیقه_درقیامت👇👇👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/21126
قسمت اول #ژنرالهایجنگاقتصادی بر اساس #واقعیت👇👇👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/31363
قسمت اول رمان #بودنت_هست 👇👇👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/24171
قسمت اول رمان #رابطه👇👇براساس #واقعیت
https://eitaa.com/khorshidebineshan/24910
قسمت اول رمان #چمران_از_زبان_غاده👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/25802
قسمت اول#مزد_خون👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/28042
قسمت اول داستان واقعی #پازل👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/28519
قسمت اول #بدونتوهرگز براساس #واقعیت
👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/29196
قسمت اول #سمِمهلک #بر اساس واقعیت
👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/30523
قسمت اول #فنجانی_چای_باخدا👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/32233
قسمت اول #کتابمرتضیومصطفی👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/33891
قسمت اول #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/33899
قسمت اول #هادی_فِرز👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/35749
قسمت اول #رمان_امنیتی_تقسیم👇
https://eitaa.com/khorshidebineshan/37465
✅به ما بپیوندید👇👇
@khorshidebineshan
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃
سلام وقتتون بخیر
🔸️امام حسين عليه السلام فرمودند: نياز مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شما است ؛ از اين نعمت افسرده و بيزار نباشيد.»
#پویش_من_سرباز_امام_زمان_هستم ☘️
#موسسه_نیکوکاری_خورشید_پنهان
دوستان گرامی از همه شما مهربانان دعوت می نمائیم تا با مشارکت و همراهی ما دل فرزندان ایران زمین را شاد نمایید.
👌🏻
° [ آنچه می ماند فقط کار نکوست ]°
🌺💚🌺💚🌺💚🌺
با سهیم شدن در موسسه نیکوکاری خورشید پنهان اینکار را پا پرداخت هزینه حتی ۵۰ هزار تومان میتوانید انجام دهید😉:
👇👇👇
از کارهای مجموعه میتوان به این موارد اشاره کرد:👇👇👇
۱. #صندوق_قرض_الحسنه_خورشیدپنهان جهت ایجاد اشتغال و توانمندسازی خانواده های نیازمند
۲. تهیه لوازم التحریر برای این عزیزان
۳. تهیه جوایز فرهنگی با طرح ایرانی اسلامی برای دانش آموزان فعال قرآنی
۴.تهیه و توزیع کتابهای مفید و انجام مسابقات فرهنگی
۵. آموزش رایگان فرزندان این خانوادهها در زمینه های قرآنی، چرتکه، زبان و کارهای هنری و توانمندسازی ایشان.
۶. حمایت بیماران نیازمند.
۷. مشاوره و خدمات اجتماعی
و....
🌺💚🌺💚🌺💚🌺
💚شما عزیزان میتوانید در این راه با کمکهای نقدی،نذرهای فرهنگی و یا معرفی موسسه به دیگران یاور ما باشید و لبخند بر لب امام زمانمان بنشانید💚
💚حتی فقط نفری ۱۰هزارتومان قطرههایی میشود به وسعت دریا💚
👇👇👇👇👇
۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۴۰۰۱۷۷
#6037997950400177
#مؤسسهنیکوکاریخورشیدپنهان را به دوستانتان معرفی کنید
⚪
✋پخش این بنر صدقه جاریست
سلام و عرض ادب
💝💚💝
مخاطبین باصفایی داریم که مطالب کانال را به کانالها و گروههای خودشون بازنشر میکنند. لذا بازدید برخی مطالب به هزارنفر هم میرسد.
ان شاءالله شما هم به جمع باصفاها بپیوندید و پس از مشاهده، اول پست ها رو فوروارد و سپس به سراغ دیگر کانالهاتون برید.
🌺💐🌺
این کانال را دلی زدیم و تاحالا تبلیغ وسیعی هم برایش نکردیم. تا الان هم که علیرغم مشغله فراوان مان پابرجاست بخاطر پیگیری شما مخاطبین است . پس خودتان تبلیغش کنید.
⁉️ راهزن ﺍﻧﺮﮊﯼ روانی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﯾﻢ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻫﺎ، ﻃﺒﯿﻌﺖ، ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﻭﺭﺯﺵ، ﻣﺪﯾﺘﯿﺸﻦ ﻭ غیره..ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺯﺩﯼ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ .
ﺭﺍﻫﻬﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﭘﺎﮎ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ :
-1 ﺧﻮﺍﺏ
-2ﻏﺬﺍﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ
-3 ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ
-4 ﺗﻔﺮﯾﺢ
-5 عبادت و توسل به اهل بیت
-6 ﻃﺒﯿﻌﺖ، ﻧﻮﺭﺧﻮﺭﺷﯿﺪ و ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ
ﺭﻭﺵ ﺩﺭﺳﺖ، ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻫﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ از دیگران، ﮐﺴﺐ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﯾﺎ ﺩﺯﺩﯼ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﮐﻨﯿﻢ .
معمولا ﭼﻬﺎﺭ ﻃﺮﯾﻖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺯﺩﯼ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺖ و ﭼﻬﺎﺭ ﺩﺳﺘﻪ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ دزدی انرژی وجود دارند .
-1 ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻇﺎﻟﻢ : ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﻋﺎﺏ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭ ﺗﺮﺳﻮﻧﺪﻥ ﺑﻘﯿﻪ ﻭ در ها ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮐﻮﺑﯿﺪﻥ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ .
-2 ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻈﻠﻮﻡ : ﺑﺎ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﺭﺩﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ گفتن ﺍﺯ ﻏﺼﻪ و ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻬﺎﺷﻮﻥ ، ﻣﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﻦ . ﺍﺧﺮﺵ ﻣﯿﮕﻦ: ﺁﺧﯿﺶ ﺳﺒﮏ ﺷﺪﻡ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ . ﺍﯾﻨﺎ ﻫﺪﻓﺸﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ، ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﮐﻤﮏ گرﻓﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻫﺮﭼﯽ ﺑﮕﯿﻦ، ﺍﻭﻧﺎ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﻦ و ﻓﻔﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺍﻧﺮﮊﯾﺸﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﺟﻠﺐ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﺷﻤﺎ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻦ .
-3 ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻏﺮﻏﺮﻭ : ﺑﺎ ﻧﻖ ﺯﺩﻥ ﺍﯾﺮﺍﺩﮔﯿﺮﯼ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﺩﺯﺩﯼ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﯿﮑﻨﻦ . ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺩﻭﺗﺎﯼ ﻗﺒﻠﯽ زیاد هستن.
-4 ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻨﺰﻭﯼ : ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺍﻧﺮﮊﯾﻨﺪ ﻭ معمولا ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﺭﻭ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺑﺰﻧﻦ . ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ ﻭ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ کنن ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﮕﯿﺮﻥ.
ﺣﺎﻻ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻫﺴﺖ ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﻢ تا مجبور به ﺩﺯﺩﯼ ﺍﻧﺮﮊﯼ نشیم ﻭ ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭼﻪ ﻣﻮﺿﻌﯽ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ. ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﯾﺎ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻏﺮﻏﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺍﻟﮑﯽ ﺩﺭﺩﻝ ﮐﻨﯿﻢ ﯾﺎ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﮔﯿﺮﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﯾﺎ ﻗﻬﺮ ﮐﻨﯿﻢ ، ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﮕﯿﻢ :
ﻣﻦ انرژی ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ و ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﭘﺲ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ و ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺳﺎﻟﻤﺶ ﮐﻤﺒﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ.
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﯾﻪ ﻣﻮﺯﯾﮏ ﺷﺎﺩ یا ﯾﮑﻢ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﯾﮑﻢ توجه به اهل بیت علیهم السلام ... ﺷﺎﯾﺪﻡ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﯾﺎ ﻏﺬﺍ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﮏ ﺭﻭ بهمون ﻣﯿﮑﻨﻪ .
ﺣﺎﻻ ﻗﺪﻡ ﺩﻭﻡ اینه که ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺍﺭﻥ، بدونیم ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺑﺎ اﻭﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﻨﯿﻢ :
ﺍﻭﻥ انرژی ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ و بطور ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﮑﺎﻧﯿﺴﻢ ﻫﺎﯼ منفی ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ، ﮐﺴﺐ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ شون ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻪ.
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ همه مون، ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﯾﻢ، ﻭﺍﺭﺩ این دزدی یا دادن نا صحیح انرژی ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ . ﺍﮔﺮ ﮔﻮﺵ ﺷﻨﻮﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ، ﺑﺪﻭﻥ ﮐﻨﺎﯾﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ خیلی ﺁﺭﻭﻡ ﺷﺮﺡ ﺑﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﺎ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ.
ﯾﺎ ﺍﮔﻪ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺑﺪﯾﻢ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﻭ ﻧﻤﯿﭙﺬﯾﺮﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﺎﺩ ، ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺪﯾﻢ و ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﺸﯿﻢ و انرژی مون رو خرج اونها نکنیم، ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﺑﻦ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﺍﺯﯾﻦ ﻣﮑﺎﻧﯿﺴﻢ ﻫﺎﯼ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻭﻟﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﻦ ﻣﮑﺎﻧﯿﺴﻤﺸﻮﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺎﺭ که ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻫﺎﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ، ﻣﻤﮑﻨﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﯽ ﺑﺸﻦ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻭ .... ﺑﮑﻨﻦ . ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻔﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻧﯿﺴﻢ ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ. ﺑﺪﻭن ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﺪﻥ ، ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﯾﻢ.
( ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﺳﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ که ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺪﻝ ﺭﻓﺘﺎﺭ داشتن، ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﻥ، ﺷﺠﺎﻋﺖ، ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﺷﻬﺎﻣﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ... )
🍀🍀🍀🍀
پیشاپیش عیدتون مبارک😊
#ارسالی_مخاطبین
#لطفا_نشر_حداکثری
🌹آیت الله مجتهدی(ره) :
هیچ وقت کسی را #شماتت_نکنید.
👈هر کس گرفتاری پیدا کرد، ⛔حق ندارید قضاوت کنید.
نگویید که
"فلانی که این پیشامد برایش اتفاق افتاد، به خاطر این است که فلان کار را کرده است."
❔ما چه میدانیم؟
✳️ما حق نداریم چیزی بگوییم.✳️
🔸در قیامت از ما سوال میپرسند و میگویند:
👈🏻چنین چیزی نبوده و شما اشتباه کردی،🔻
☑️ما او را به خاطر این که #بنده_خوبی بود، گرفتار کردیم.
⁉️شما چه حقی داشتی چنین حرفی زدی؟
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
••✾🌻🌻🍂🌻🌻✾••
در بازی با کودکان دقت کنید که بازی فعاليتی است برای كسب شادی و لذت، نه برای به دست آوردن نتيجه.
در بازی لذت بردن از فرآيند بازی و رسیدن به احساس خوشایند مهم است، نه رسيدن به جایی.
👇
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔸جایگاه خلاقیت در هوش در خلاقیت هم عقلانیت و مهارت های فکری وجود دارد و هم معنویت خلاقیت بدون معنویت
#تعریف_خلاقیت
یک ماژیک را در نظر بگیرید، آن را مثلا برای اولین باربه یک فردباهوش نشان میدهیم فکرمی کنید اولین سؤالی که بپرسد چیست؟ این چیه! جواب: ماژیکه. به چه دردی می خوره؟ جواب: نوشتن. از این به بعد دیگر سؤالهای فرد باهوش حول محور نوشتن خواهد بود و تمام اطلاعات در زمینه ی نوشتن و ماژیک را جمع آوری و طبقه بندی می کند و نگاه می دارد و هر لحظه به روزترین اطلاعات را درمورد آن می دهد ولی در این اطلاعات هیچ دخالتی نمی کند.
حال یک فرد خلاق علاوه براین یک سؤال دیگر می پرسد که این ماژیک غیر از نوشتن به چه کار دیگری می آید؟! پرت کردن، اهرم، بادربش سوت بزنیم، اندازه گیری، خط کشیدن، اشاره کردن، لای درب پنجره گذاشتن تا بسته نشود، ضربه زدن، چای هم زدن و.... پس خلاقیت یعنی پیدا کردن چند مصرف برای یک شیء واحد.
هوش اطلاعات را انباشت می کند و خلاقیت اطلاعات را بهم می ریزد تا به ابداع برسد، با این ماژیک چگونه می توان به محیط زیست کمک کرد چگونه می توان با آن بیزنس کرد، چگونه می توان به دانش کمک کرد و غیره. خلاقیت یعنی رفتن به دنیای ناشناخته ها. زندگی یعنی حرکت، رشد یعنی حرکت، مسیر حرکت ما ناشناخته است بهمین دلیل اکثر انسان ها ترجیح می دهند که حرکت نکنند و فقط دور خودشان بچرخند.
اگر احساس امنیت نداشته باشیم، می ترسیم؛ ترس همیشه مانع حرکت است. ذهن باز از سمت پایین بسته است ولی از بالا باز است و به سمت ناشناخته ها است و نا امنی در آن نیست. اما ذهن بسته هم از سمت پایین بسته است هم از سمت بالاو اگر احساس ناامنی کنیم در ذهن بسته و مخروط برعکس خواهیم ماند. ما ترجیح می دهیم که دنبال چیز نو نباشیم، کشف نکنیم. ما نمی توانیم کشف و پردازش و ابداع را از هم جدا کنیم، یک ذهن فعال در نهایت یک ذهن خلاق است. (ادامه دارد...)
#خلاقیت {قسمت3}
[مباحث کودک متعادل]
Join @khorshidebineshan
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نوزادان نخبهای که مغزشان زودتر از قلبشان تشکیل میشود!
⭕️ اگر قلب نوزاد تشکیل نشده بود چه میشود کرد ⁉️
⛔️طرح انگلیس برای کشتن نخبگان دنیا😵
🔰#دکتر_روازاده
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹رحیم پور ازغدی درباره ریشه چهارشنبه سوری، و اینکه چطور یک مراسم عبادی باستانی به فرم مضحک کنونی درآمده، توضیح میدهد.
🔸از اینکه پیش از اسلام اصلا آتشی که مقدس بوده چه طوری به چیزی تبدیل می شود که امروز از روی آن می پرند.
شنیدنی و آموزنده
👇
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
🌷 آیت الله #جوادی_آملی:
✅ اگر خــواستیم ببینیم آیـا با #خــدا مأنوسیم یا نه، باید ببینیم از خواندن #قرآن كـه سخـن خــدا با مـاست و از خواندن #نماز كه سخن مابا خداست، احـساس #مــلال میكـنیم یا احـسـاس #نشاط.
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
❌نابود کردن زندگی مشترک با👇
👈🏻 دعوا در حضور فرزندان
👈🏻 شکایت از همسر به فرزند
👈🏻 توهین و فحاشی
👈🏻 برگشت به گذشته
👈🏻 تهدید به طلاق
👈🏻 بی سرانجام رها کردن مشاجره
Join @khorshidebineshan
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
💝#همسرداری
💫چرا مردها معمولا دستور میدن؟!🤪
✍مردها از بچگی به امری حرف زدن عادت می کنند و دخترها به پیشنهادی حرف زدن.
🔷پسرها در بازی هایشان می گویند: «توپ را بنداز برای من!»
🔶اما دخترها می گویند: «می یاین با هم خاله بازی کنیم؟»
اگر مردی از جمله های امری زیادی استفاده می کند به این معنا نیست که قصدش ریاست کردن است، فقط طبق طبیعت مردانه اش رفتار می کند.
دانستن #تفاوتها به #درک بیشتر کمک میکند.
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
سلام شبتان مهدوی
🌹۵ صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله قسمت جدید #او_را* تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋
🔹 #او_را ... ۶۵
بازم برگشتم اینجا!
همون مکان امنی که برام مثل یه قرص آرامبخش عمل میکنه!
حتی بهتر از اون...❣
نه دیشب برای خوابم دست به دامن آرامبخش شده بودم و نه فکر کنم امشب نیازی بهش داشتم...!
یه بار دیگه در و دیوارشو نگاه کردم!
هیچ چیز عجیبی نداشت!
هیچ چیزی که باعث آرامشم بشه
اما میشد!!!
از اولین باری که پامو توش گذاشتم حدود بیست و چهار ساعت میگذشت
اما خیلی بیشتر از خونه هایی که تو بیست و یک سال عمرم توشون زندگی کرده بودم
برام راحت بود!
نه تختی بود که مثل پر قو نرم باشه،
نه میز ناهار خوری،
نه انواع و اقسام مبل اسپرت و سلطنتی و راحتی،
نه استخری داشت و نه...
حتی تلویزیون هم نداشت!!
اما با تمام سادگی و کوچیکیش،
چیزی داشت که خونه ،نه بهتره بگم قصر،قصر ما نداشت...!
و اون چیز...
نمیدونستم چیه!!
فکرم رفت پیش اون!!
چرا این کارا رو میکرد؟
من حتی برنامه ی سفرش رو به هم ریخته بودم
اما...
واقعا از کاراش سر در نمیاوردم!
خسته بودم!روز سختی رو پشت سر گذاشته بودم!
رفتم سمت پتو ها و یکیش رو روی زمین پهن کردم و یکی دیگه رو هم کشیدم روم!
خیلی جای سفتی بود!!
اما طولی نکشید که به خواب آرومی فرو رفتم😴
با دیدن مامان و بابا از جا پریدم!!😥
چشمای مامان از گریه سرخ شده بود
و بابا پیر تر از حالت عادی به نظر میرسید!😢
آماده بودم هر لحظه بزنن توی گوشم اما بغلشونو باز کردن...
یکم نگاهشون کردم و بدون حرفی دویدم طرفشون،
اما درست وقتی که خواستم بغلشون کنم،
هر دو پودر شدن و روی زمین ریختن!!
با ترس و وحشت از خواب پریدم😰
قلبم مثل یه گنجشک تو سینم بالا و پایین میپرید و صورتم از گریه خیس بود...!😭
بلند شدم و رفتم سمت ظرفشویی و به صورتم آب زدم!
وای...
فقط یه خواب بود!
همین!
اما دلم آشوب بود!
ساعتو نگاه کردم!
هفت صبح بود....🕖
فکر مامان ،بابا و مرجان همش تو سرم میپیچید و احساس بدی مثل خوره به جونم افتاده بود!
سعی کردم بهشون فکر نکنم!
با دیدن شعله های بخاری که سعی میکردن خونه رو گرم کنن ،
یاد اون افتادم!!
وای !
حتما تو این سرما، تا الان سرماخوردگیش بدتر شده!!
پتوها رو از روی زمین جمع کردم!
با اینکه بلد نبودم چجوری باید تا بشن،
سعی کردم فقط جوری که مرتب به نظر برسه ،روی هم بچینمشون!
همون دمپایی های آبی و زشت رو پوشیدم و رفتم جلوی در،
اما هیچکس تو ماشین نبود!!
سر و ته کوچه رو نگاه کردم اما حتی دریغ از یه پرنده!
خلوت خلوت بود!
فکرم هزار جا رفت...😰
یعنی این وقت صبح کجاست؟!
نکنه حالش بد شده!؟
نکنه اتفاقی براش افتاده!؟
نکنه....؟!
با استرس دستمو کردم تو جیبم و با دیدن شمارش یه نفس راحت کشیدم،
سریع برگشتم تو خونه و رفتم سمت تلفن!
صدای آهنگ پیشوازش تو گوشی پیچید!
اما کسی جواب نداد!!
دلم آشوب شد...
بلند شدم و رفتم جلوی در که دیدم با یه سنگک ، از سر کوچه ظاهر شد!
نفس راحتی کشیدم و به در تکیه دادم!
با دیدن من یه لحظه سرجاش ایستاد و با تعجب نگام کرد!
ولی سریع به حالت قبل برگشت و با سر به زیری تا جلوی در اومد!
-سلام صبحتون بخیر!
چرا اینجایید؟
-سلام...
تو ماشین نبودین،
ترسیدم!
-ترسیدین؟؟😳
از چی؟😅
-خب گفتم شاید حالتون بد شده...
دو شب تو این سرما،تو ماشین...
-وای ببخشید،
قصد نداشتم نگران...یعنی بترسونمتون...!
بعد نماز خوابم نمیومد،ترجیح دادم برم پیاده روی و برای صبحونتون هم نون بخرم!
-دستتون درد نکنه...!
ممنون
ببخشید که...
ولی حرفمو خوردم!
کلمه ی "مزاحم" دیگه خیلی تکراری شده بود!
-پس شما هم بیاید داخل!صبحونه بخوریم...
-نه ممنون!
من خوردم!
شما برید تو،من همینجا منتظرتون میمونم،
بعد صبحونتون بیاید یکم حرف دارم باهاتون!
سرمو تکون دادم و نون رو ازش گرفتم!
برگشتم تو ، که بسته شدن صدای در شنیدم!
پشتمو نگاه کردم!
نبود!
فقط در رو بسته بود...!
نمیتونستم معنی حرکات عجیب و غریبشو بفهمم!
برام غیرعادی بود!!
خصوصا از اینکه موقع حرف زدن نگاهم نمیکرد،اعصابم خورد میشد!!
هنوز نتونسته بودم دلشوره ی خوابی که دیده بودم رو از خودم دور کنم.
یکم از سنگک کندم و سعی کردم خودمو بزنم به اون راه و مشغول صبحونه شم!
اینقدر فکرم مشغول بود که حتی یادم رفت برم از یخچال چیزی بردارم و با نون بخورم!
هر کاری کردم فکرمو مشغول چیز دیگه کنم،نشد...!
با دو دلی به تلفن گوشه ی اتاق نگاه کردم!
"محدثه افشاری"
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋
🔹 #او_را ... ۶۶
ترجیح دادم به مرجان زنگ بزنم!
هرچند این وقت صبح ،حتما خواب بود
طول کشید تا جواب بده...
-الو؟؟😴
-مرجان😢
این دفعه مثل برق گرفته ها جواب داد!
شاید فکرکرد اشتباه شنیده!!
-الو؟؟؟؟😳
زدم زیر گریه
-ترنم😳
تویی؟؟؟؟
-اره 😭
-تو زنده ای؟؟😳
هیچ معلومه کجایی؟؟
-میبینی که زنده ام...😭
-خب چرا گریه میکنی؟؟
خوبی تو؟؟
الان کجایی میگم؟؟
-نگران نباش،خوبم...
-بگو کجایی پاشم بیام!
-نه لازم نیست!
فقط بخاطر یچیز زنگ زدم!
مامان بابام...😢
خوبن؟؟
-خوبن؟؟
بنظرت میتونن خوب باشن؟؟😒
داغونن ترنم...
داغونشون کردی!!
هرجا که هستی برگرد بیا...
-نمیتونم مرجان😭
نمیتونم!!
-چرا نمیتونی؟
میفهمی میگم حالشون بده؟؟
همه جا رو دنبالت گشتن!
میترسیدن خودتو کشته باشی!!
-من از دست اونا فرار کردم!
حالا برگردم پیششون؟؟؟
-ترنم پشیمونن!!
باور کن پشیمونن!!
مطمئن باش برگردی جبران میکنن!!
-نه...😭
دروغ میگی
دروغ میگن
اونا اخلاقشون همینه!
عوض نمیشن!
-ترنم حرفمو باور کن!
خیلی ناراحتن!
اولش فکر میکردن خونه ی ما قایم شدی،
اومدن اینجا رو به هم ریختن
وقتی دیدن نیستی،حالشون بدتر شد!
به جون ترنم عوض شدن!
بیا ترنم...
لطفا😢
دل منم برات تنگ شده😢
-تو یکی حرف نزن😠
من حتی اندازه یک پارتی شبانه برای تو ارزش نداشتم!😭
-ترنم اشتباه میکنی!!
اصلا من غلط کردم...
تو بیا
هممون عوض میشیم!
-نمیتونم...
نه...اصرار نکن!
-خب اخه میخوای کجا بمونی؟
میخوای تا اخر عمرت فراری باشی؟؟
چیزی نگفتم و فقط گریه کردم...😭
-ترنم...
جون مرجان😢
چندساعت دیگه سال تحویله!
پاشو بیا...
-نمیدونم
بهش فکر میکنم...
-ترنم...خواهش میکنم...
-فکرمیکنم مرجان...
فکرمیکنم...
و گوشی رو گذاشتم!
انگار غم دنیا تو دلم ریخته بود
سرمو گذاشتم رو زانوهام و زار زار گریه کردم....💔
صدای در ،یادم انداخت که اون منتظرمه!
با چشمای قرمز در رو باز کردم و سعی کردم مثل خودش زمینو نگاه کنم!
-اتفاقی افتاده؟؟
راستش صدای گریه میومد!
نگران شدم!
زیر چشمی نگاهش کردم،
هنوز نگاهش پایین بود!
منم پایینو نگاه کردم!
-چیزی نیست!
کارم داشتید؟؟
-بله!
میشه بریم تو ماشین؟؟
سرمو تکون دادم و رفتم سمت ماشین!
مثل همیشه رو به رو ،رو نگاه کرد و شروع کرد به صحبت!
-چرا نمیخواید برید خونه؟؟
میدونید الان چقدر دل نگرانتونن؟؟
لبام قصد تکون خوردن نداشتن!
به بازی با انگشتام ادامه دادم...!
-حتما دلشون براتون تنگ شده...
شما دلتون تنگ نشده؟؟
یه قطره اشک،از گوشه ی چشمم تا پایین چونم رو خیس کرد و تو روسری زشت و سفید بیمارستان فرو رفت...
-میشه ببرمتون پیش خانوادتون؟؟
اشک بعدی هم از مسیر خیس قبلی سر خورد
و
سرم تکون ملایمی به نشونه ی تایید خورد...!
لبخند ملایمی زد و ماشینو روشن کرد.
تو طول مسیر،تنها حرفی که زدیم راجع به آدرس خونه بود!
چنددقیقه ای بود رسیده بودیم،
اما از هیچکس صدایی در نمیومد!
غرق تو فکر بودم،
فکر مقایسه ی این ویلای بزرگ و بدون روح
با اون اتاق ۳۰متری دوست داشتنی...❣
فکر مقایسه ماشین ۳۰۰میلیونی و سردم با این پراید قدیمی اما...
تا اینکه اون سکوت رو شکست!
-وقت زیادی نمونده!
دوست نداشتم برم!
اما در ماشینو باز کردم!
-شمارمو دارید دیگه؟
سرمو تکون دادم!
-من دوست دارم کمکتون کنم،
ولی حیف که بد موقعه!
امیدوارم سال خوبی داشته باشید!
با لبخند گفتم "همچنین" و پیاده شدم!
به خونه نگاه کردم،
با پایی که نمیومد رفتم جلو!
و زنگ رو زدم...
اما برگشتم و پشتم رو نگاه کردم!
هنوز اونجا بود!
دستشو تکون داد و آروم راه افتاد!
-بله...؟
صدای مامان بود!
رفتنشو نگاه میکردم!
دوباره استرسم داشت برمیگشت!
-ترنم...تویی؟؟😳😢
"محدثه افشاری"
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
Join @khorshidebineshan
🔴 اعلام هزینه ساخت وساز در سال ۱۴۰۲
🔻ساخت یک واحد مسکونی بیش از ۱۵۰درصد افزایش قیمت خواهد داشت !
ممنون از وعده کنترل قیمت مسکن
🔻آن از بازار خودرو که هر کس به وعده مسئولین عمل کرد بدبخت شد این از بازار مسکن و طرح مسکن ملی که برای اغنیا است نه ضعفا
🔻در مورد وضعیت فرهنگی هم کار اساسی انجام نمیشود و هر روز بدتر از دیروز....
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat