فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ سكوت ﮐﺮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ...
ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎیش ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ
ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏﺗﺮ یاﺩﺵ میماند...
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭسید ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ ﻓﺮیاﺩ
ﺧﻮﺍﻫﺪ کشید ...
ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ که
ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﺩنیا ، ﺩﺍرِ مکافات ﺍﺳﺖ
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...
یک مومن او را دید و گفت:حتماْ گناهی انجام داده ای!!!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد! یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!
آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد میکند
🍃🌸
🌸
🍃همان كسانی كه چون
مصیبتی سخت به آنان رسد
میگویند: انا لله و انا الیه راجعون
«ما مملوك خداییم و یقیناً به سوی
او بازمیگردیم»...
#سوره_بقره / آیه۱۵۶
#یا_من_یدوم_بقائه
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱
کانال مارو به دوستانتان معرفی کنید
@khoshbakhtiii
🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱
روزتان مزین و معطر به عطر صلوات بر محمد و آل محمد
به رسم ادب
السلام علیک یابقیةالله فی ارضه
السلام علیک یافاطمه الزهرا
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا
🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱
کانال مارو به دوستانتان معرفی کنید
@khoshbakhtiii
🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱
#شجاعت ۱
خیلی دلم شوهر میخواست ۱۷ ساله بودم و در حسرت داشتن شوهر خواستگارای زیادی داشتم ولی مامان بابام معتقد بودن که بچه هستم و برام زوده هر چی به مامانم میگفتم خواستگارامو رد نکن گوش نمیداد و یواشکی رد میکرد و بعد از چند روز از خواهرام میشنیدم که فلانی اومده خواستگاریم و ردش کردن خیلی دلم میسوخت میگفتم مامان نکن اینکارو میگفت برای تو زوده، چند تا از درس های سال اخر دبیرستانم رو افتاده بودم و از بیکاری گفتم میخوام برم بزرگسالان دیپلمم رو بگیرم مامانمم که دید اینجوری سرگرمم قبول کرد و رفتممدرسه بزرگسالان اونجا دخترای زیادی بودن و هر کس موقع کلاسش میومد مدرسه و بعدشم میرفت خونه مثل مدرسه روزانه نبود که حتما از هفت صبح بریم مدرسه تا ساعت دوازده