eitaa logo
کلید خوشبختی🇮🇷
3.1هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
32 فایل
ناشناس صحبت کن وداستان زندگیتو برام بفرست 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/17095372560219 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/889782424Cfa913f7dd2 ⛔️کپی از داستان‌ها حرام حتی برای مادر یا خواهر⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ وضع مالی بابام از بچگی خیلی خوب بود کمبودی برامون وجود نداشت به یقین می‌تونم بگم همه بهمون حسودی می‌کردن و دلشون می‌خواست جای ما باشن اما نبودن. بابام اصلاً آدم خسیسی نبود و همیشه بهترینا رو برای ما فراهم می‌کرد اگرم یه وقت مامانم می‌گفت کمتر خرج کنید. بابام فوری بهش می‌گفت خانم من این همه کار نمی‌کنم که زن و بچه‌ام بخوان تو خرج کردن مراعات کنن هرچی می‌خواید بخرید. من با این عادت بزرگ شدم و توی رفتار عمومیم تاثیر گذاشت که خودم رو از بقیه بالاتر بدونم و رفتار مغرورانه‌ای داشته باشم چیزی که هم پدر و هم مادرم ازش متنفر بودن، همیشه بهم می‌گفتن سعی کن مغرور نشی چون اینجوری خدا هرچی که بهت داده رو پس می‌گیره منظورشون رو می‌فهمیدم اما وقتی سطح زندگیمون رو با بقیه مقایسه می‌کردم می‌دیدم حق با منه و من از بقیه خیلی بالاترم ادامه دارد کپی حرام
۲ وقتی به سن ازدواج رسیدم خواستگارای متفاوتی داشتم ولی معتقد بودم که چون وضع بابام خوبه و خوب زندگی کردیم لایق بهترین‌ها هستم برای همینم یکی از پولدارترین خواستگارام رو انتخاب کردم که با هم ازدواج کنیم. خانواده خوبی داشت و وضع مالی خودشم خیلی خوب بود با کمال میل بهش جواب مثبت دادم و فکر می‌کردم که الان با ازدواج با این آدم خیلی خوشبخت می‌شم و همون طورم شد عروسی خیلی مجللی برام گرفت و هیچی کم نذاشت همین ازدواجم که به ظاهر موفق بود باعث شد غرورم از قبل بهم بیشتر بشه و خودم رو خیلی بالاتر از بقیه ببینم، وقتی می‌دیدم یکی با شوهرش مشکل داره پوزخند می‌زدم و می‌گفتم می‌خواست انتخاب درست بکنه باید از اول حواسش رو جمع می‌کرد ما که خدا را شکر هیچ مشکلی نداریم ادامه دارد کپی حرام
۳ گاهی اوقات که متوجه مشکلات مالی یکی از اقوام می‌شدم به جای اینکه تا می‌تونم بهش کمک کنم تحقیرش می‌کردم و می گفتم اگر از اول زندگیت و شوهرتو درست انتخاب کرده بودی و درست زندگی می‌کردی الان اوضاعت این نبود که به خاطر یه مقدار پول به دردسر بیافتی باید مثل من حواستو جمع می‌کردی و آدم درستو انتخاب می‌کردی مثل من الان یه زندگی خیلی عالی داشتی که دغدغه پول و این چیزا نداشته باشی، حماقت کردی اشتباه انتخاب کردی حالام داری چوبشو می‌خوری مامانم مدام سرزنشم می‌کرد و می‌گفت اینجور حرف زدن با دیگران درست نیست تو شاکر نعمت‌هایی که خدا بهت داده نیستی به جای اینکه خودت رو درست کنی نشستی مردمو قضاوت می‌کنی یکی وضع مالی شوهرش خوبه یکی وضع مالی شوهرش بده یکی شوهرش اخلاق داره بی‌پوله یکی شوهرش اخلاق نداره و پول داره خدا خیلی تو رو دوست داشته همه اینا رو بهت یه جا داده پس تو هم آدم باش و درست زندگی کن جای اینکه بشینی بقیه رو قضاوت کنی ادامه دارد کپی حرام
۴ به حرف‌های مادرم فکر کردم حق با اون بود ولی خب درکش نمی‌کردم شوهرم وضع مالیش خوب بود و نمی‌ذاشت هیچ مشکلی داشته باشم حتی کوچک‌ترین نگرانی بابت هیچ مسئله‌ای نداشتم خب این انتخاب درست خودم بود می‌تونستم با یه آدم بی‌پول ازدواج کنم و مدام دغدغه شام و ناهارمو داشته باشم کم کم متوجه رفتارهای خاص و عجیب شوهرم شدم وقتی که ازش پرسیدم چرا جدیداً همه چیزت عوض شده خندید و گفت خبری در راه است. هر چقدر بهش اصرار کردم که برام بگو چه خبری در راهه جوابم رو نداد و گفت باید صبر کنی اما نسبت به من خیلی سرد شده بود خرص میخوردم و کاری از دستم بر نمی‌اومد دیگه مثل قبل علاقه نشون نمی‌داد و برام وقت نمی‌گذاشت از رفتارهای شوهرم چیزهایی رو فهمیده بودم ولی نمی‌خواستم به روی خودم بیارم یه روز ازم خواست که برم خونه مامانم بهم گفت خودم میام دنبال تو تا زمانی که نیومدم برنگرد. ازش پرسیدم چرا؟ گفت دوستام می‌خوان بیان اینجا دور هم باشیم و زشته که تو بیای اینجا چند تا مرد مجردن و خوبیت نداره که تو یه زن جوون بیای بینشون ادامه دارد کپی حرام
۵ وقتی منو گذاشت خونه مامانم و رفت تمام وجودم سرتاسر استرس بود و نااروم بود بیشتر از یک ساعت طاقت نیاوردمو سریع جمع کردم همراه مامانم برگشتم خونه مون توی مسیر دلم گواه بد می‌داد اما خودم رو توجیه می‌کردم که شوهرم عاشقمه بالاخره با آژانس برگشتیم خونه مون کلید انداختم و وارد شدم پشت در خونه م یه جفت کفش زنونه بود توی دلم گفتم پس این دوستام دوستام که می‌گفت مجردن و اگر بیان زشته تو اینجا باشی همین یه دونه خانوم بوده. مامانم دستمو محکم گرفت و بهم گفت دخترم آروم باش. در خونه رو که باز کردم هر دوشون رو توی وضعیت خیلی بدی دیدم دلم شکست من عاشق شوهرم بودم و حالا اون داشت با یه زن دیگه توی خونه خودم... شروع کردم به داد و بیداد کردن هر کاری می‌کردن نمی‌تونستن ساکتم کنن یه دفعه سیلی محکمی از طرف شوهرم به صورتم کوبیده شد ماتم برد بهش گفتم تو که این کارو کردی چرا آوردیش خونه من؟ ادامه دارد کپی حرام
۶ شوهرم عین یه زندانی که وحشی بود و تازه از زندان آزاد شده بود بلند خندید گفت خونه تو؟ اینجا خونه منه تو هم داری با من زندگی می‌کنی اینم زن منه از این به بعد باید با این زندگی کنی همونجوری که دارم خرجتو میدم خودمم مشخص می‌کنم تا کی توی این خونه بمونی با همین شرایط می‌خوای بمون نمی‌خوای هم هری. منم با مادرم اومدم بیرون و پیگیر کارهای طلاقم شدم خانواده ش می‌گفتن دلیل رفتار پسرشون رو نمی‌دونن. دلیل رفتارهاش یا حتی پشیمونیش برای من اهمیتی نداشت خودم می‌دونستم که دارم چوب اون همه فخر فروشی و تکبری که داشتم رو می‌خوردم. الان دو سال گذشته و خواستگارای خیلی خوبی برام اومده این بار می‌خوام عاقلانه انتخاب کنم اینکه آدم یه وقت تو خونش یه موادی نباشه یا یه سری کمبودهایی باشه خیلی بد نیست بعد اینه که آدم شوهرشو با زنای دیگه بخواد تقسیم کنه بده پایان کپی حرام
💎راه مقابله با عنان و اختیار تو دست خودت است. همان‌طور که می‌توانی کنی، خب نکن. می‌خواهی اخم کنی، خب نکن، لبخند بزن. عکس این صفات را انجام بده. بعضی‌ها می‌گویند ما هستیم یا مثلا نداریم یا هستیم، چکار کنیم؟ برای مقابله با اکثر این صفات، باید عکس آن را عمل کنید. اگر متکبر هستید، خب کنید. این‌قدر تواضع بکن و خفض جناح داشته باش تا صفت تکبر در تو از بین برود. می‌خواهی بالا بنشینی، خب ننشین، پایین بنشین. دوست داری برای تو کار کنند، تو برای دیگران کار کن. خدمت بکن تا این نفست از این طغیانی که کرده، به مسیر برگردد. دائم با خودت بگو من بنده هستم. انسان هروقت ببیند بی‌نیاز است و احساس کند درجه و شأن و مقامی دارد، آنجا نقطه و وقت سقوط و طغیانش است. 💠استاد حاج آقا زعفری‌زاده 🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱
یکی از تستهایی که با آن می‌توانید بفهمید صفت دارید یا نه، سلام کردن است. انسان نباید منتظر باشد به او سلام کنند، و کسی است که از سلام کردن ابا کند و یا سلام را واضح و بلند نکند، یا زیر لب طوری جواب بدهد که کسی نشنود. دستور دین این است که سلام را بلند و رسا بکنید که همه بشنوند. 💠استاد حاج آقا زعفری‌زاده 🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱