خوشبخت باشید...
همان کسی باشید که می خواهید
اگر دیگران آن را دوست ندارند
بگذارید نداشته باشند.
یادتان باشدخوشبختی یک انتخاب است
زندگی،راضی نگه داشتن همه نیست.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🕊 برای اینکه در زندگی یک نفرتغییری ایجادکنید ، نیازی نیست که با استعداد، پولدار، زیبا یا کامل باشید ...
🌸 شماکافیه مهربان باشید ومحبت کنید
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❇️ کنج مهربانی
☘️ زن رکن خانه است و اساس تربیت فرزندان میباشد. او سرچشمه عاطفه و مهربانی است که هیچ جایگزینی برای او نیست.
🍀 او یک مربی نمونه است که هیچ مهد کودکی جای نوازش صمیمی، دستان گرم و آغوش مهربان مادریاش را پر نخواهد کرد.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت 30
از آشپزخونه اومدم بیرون.
--خب حاج خانم من دیگه باید برم دیر وقته.
الانم اگه نمیتونید بیاید خونه رو بهم نشون بدین، اشکالی نداره من فردا صبح میام کلید رو میگیرم ازتون.
--نه مادر بزار من چادرمو بردارم بریم.
رفتم توی بالکن و منتظر نشستم، به ساعت نگاه کردم، ۱۲ شب بود....
از حیاط خارج شدیم و ازم خواست دنبالش برم.
نزدیک به سه چهار تا خونه اونور تر جلوی یه خونه ایستاد و با کلید در رو باز کرد.
--بفرما پسرم.اینم خونه شهرزاد.
کلیدو گرفت طرف من و با اطمینان لبخند زد.
کلیدو گرفتم و همونجور که سرمو پایین انداخته بودم
--قول میدم مواظبش باشم.
شرمنده اینهمه بهتون زحمت دادم، من دیگه باید برم دیروقته.
--نه پسرم زحمتی نبود. منم امشب از تنهایی دراومدم.
--مراقب خودتون باشید.
--چشم پسرم برو خدا به همرات.
از کوچه خارج شدم و به اطراف نگاه کردم تا آدرس رو یاد بگیرم.
کنار خیابونی که سر کوچه بود ایستادم و منتظر تاکسی شدم.
اونشب سردی هوا به قدری بود که به استخون میزد.
زیپ کاپشنمو بالاتر کشیدم و دوتا دستامو جلوی دهنم گرفتم و ها کردم.
چشمم به خیابونی که خالی از هر ماشینی بود افتاد.
ناامید کنار خیابون نشستم.
چند دقیقه ای گذشت و با حس اینکه یه نفر بالاسرم ایستاده سرمو بلند کردم و به احترامش ایستادم.
--آخه پسر خوب! این وقت شب که اینجا ماشینی نمیاد و بره.
--من منتظر میمونم بالاخره که باید یکی بیاد.
خنده آرومی کرد و ادامه داد
--راستش اون موقع که میخواستی خداحافطی کنی، میدونستم که اینجا ماشینی نیست ولی جلودارت نشدم.
ولی الان دیگه نمیشه اینجا بمونی.
البته اگه از یخ زدن خوشت میاد اینجا بمون!
--نه الان اسنپ میگیرم.
--والا مادر من که نمیدونم تو داری چی میگی.
پاشو! پاشو بیا خونه ی من! بخواب فردا صبح میری.
--نه حاج خانم. مزاحمتون نمیشم.
توی همون حالت گوشیمو درآوردم و نتمو روشن کردم.
نتمم اون شب رفته بود مرخصی!؟
درمونده سرمو پایین انداختم.
--هااان چیشدددد؟ اسنپت نمیاد؟
از این جمله خندم گرفت و سرمو پایین انداختم.........
--شرمنده بخدا! نمیدونستم اینجوری میشه.
--ای وا پسر این چه حرفیه.دشمنت شرمنده باشه.
به طرف یه اتاق رفت و درش رو باز کرد.
--بیا پسرم! جاتو انداختم توی این اتاق راحت باش.
وارد اتاق که شدم، یه حس عجیبی بهم دست داد!
یه حس آشنا و غریب!
کنار در ایستاده بود و اشک چشمشو پاک میکرد.
--راحت باش مادر! اینجا اتاق حامدمه! راستش از روزی که رفت و دیگه برنگشت، هر روز اتاقشو تمیز میکنم و لباساشو مرتب میکنم.
زمستونا بخاری اتاقشو روشن میکنم تا اگه اومد سردش نشه.
امشب که تورو دیدم حس کردم حامدم برگشته! واین اجازه رو به خودم دادم که تو بیای توی اتاقش.
با گفتن شب بخیر در اتاقو بست و رفت.
تازه نگاهم به وسایل ساده اتاق افتاد.
یه چوب لباسی چوبی که چند تا پیراهن قدیمی بهش آویزون بود.
روی یه میز تحریر کوچیک کنار اتاق، یه کاغذ و قلم و دوات گذاشته بود
" اگر شهید نشویم، میمیریم."
جمله ای که روی کاغذ بود دلمو لرزوند!
نگاهم خیره به عکس روی دیوار موند.
به طرف قاب عکس رفتم و بهش خیره شدم.
از شباهت عکس به قیافه خودم متعجب به آینه کوچیکی که روی دیوار بود نگاه کردم.
همون چشما! همون مو! همون ریش و......
وااای خدای من! انگار خودم بود.
کاپشنمو درآوردم و روی چوب لباسی آویزون کردم.
دراز کشیدم و نفهمیدم کی خوابم برد....
--سلام رفیق!
--سلام! شما؟ چقدر چهرتون واسم آشناس.
خندید و دستشو زد روی شونم
--خب واسه اینکه انقدر دیر به دیر بهم سر میزنی!
--من کجا شمارو دیدم؟
لبخند زو
--همونجایی که چند وقتیه میری!
راستی!به مادرم سلام برسون! بهش بگو حامد خیلییی دوست داره ها!
--یعنی شما!....
--آره رفیق من حامدم. یادت نره به مامانم بگیاااا!
همونجور که داشت از من دور میشد دستشو به نشونه خداحافظ بالا برد....
--نه نرووو! صبر کن به مامانت بگم تو برگشتی!
--اون خودش میدونه. یادت نرهههه ها...!
چشمامو باز کردم و همونجور که نشسته بودم نفس نفس میزدم و پیشونیم عرق کرده بود.
یهو دراتاق باز شد و حاج خانم با چادر نماز و تسبیح توی دستش توی چهارچوب در ظاهر شد.
--چیشده پسرم؟ حالت خوبه؟ نترس مادر خواب دیدی!
اون لحظه میخواستم دوباره بخوابم و همون خواب رو ببینم.
--ببخشید حاج خانم. شمارو هم بیدار کردم.
--نه مادرجون من بیدار بودم.
چند دقیقه دیگه اذانه مادر. اگه میخوای پاشو آماده شو واسه نماز.
--چشم. الان پا میشم.
با اینکه هنوزم توی شوک بودم ولی بلند شدم و به طرف حیاط رفتم.
نسیم صبحگاهی میوزید و سیاهی شب بیشتر از هر موقعی بود.
کنار حوض نشستم و با دستام به صورتم آب زدم........
🍁نویسنده حلما🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
May 11
به "درد" هم اگر خوردیـم
قشنگ است...
به شانه بار هم "بُردیم"
قشنگ است...
در این دنیا ڪه پایانش به
"مرگ" است،
براے هم اگر "مُردیـم"
قشنگ است....
روزتان به نیکی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
#سیاستهای_همسرداری
💕به همسرتان در رفتار با والدینش آزادی عمل بدهید.
🔰علاوه بر تعهدی که زوجین در برابر یکدیگر دارند، با رفتن به زیر یک سقف نیز باید بپذیرند که هر کدامشان در برابر خانواده و پدر و مادرش هم تعهدی دارد.
🔰پس اگر همسر شما نسبت به شما برخوردی شایسته دارد، اجازه بدهید آزادانه آنچه را دوست دارد برای والدیناش انجام بدهد. در واقع هرچقدر به همسرمان آزادی عمل بیشتری بدهیم، خودمان هم آزادی عمل بیشتری خواهیم داشت.
⬅️از تنگنظری و خودخواهیهایی که دامنگیر خود شما هم میشود بپرهیزید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✅بگومگو نشانه یک رابطه سالم است✅
محققان اعتقاد دارند که یک رابطه سالم ۷ نشانه دارد که یکی از آنها دعواست.
اگر زوجها هیچ موقع با یکدیگر دعوا نکنند، در واقع چیزی میان آنها اشتباه است.
ثابت شده این زوجها اهمیتی به یکدیگر نمیدهند و در واقع همدیگر را رها کرده اند.
دعوا باعث میشود که افراد از آنچه برایشان اهمیت دارد یا عصبانی شان میکند بیشتر حرف بزنند.
البته دعوا باید با احترام و آرامش به همراه باشد تا نتیجهای مثبت دهد
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
❣ افزایش مهر و #محبت همسران❣
✳️هر کس «بسم الله الرحمن الرحیم» را ۷۸۶ مرتبه بر ظرف آبی بخواند و بدمد تا بیاشامد به شخص مقابل محبت شدیدی به او پیدا خواهد کرد.
✳️هرگاه زن یا شوهری از همدیگر #راضی نیستند این آیه 👇را بر شیرینی بخواند و فوت کند و به همسرش بخوراند انشاءالله با او مهربان خواهد شد.
💥و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله والذین امنوا اشد حبالله و لو یری الذین ظلموا اذ یرون العذاب ان القوة لله جمیعا و ان الله شدید العذاب💥
( آیه ۱۶۵ بقره)
✳️ برای تسخیر قلب و رفع کدورت بین دو نفر این عمل انجام شود:👇
🔸ابتدا دو رکعت نماز به نیت رفع کدورت بخواند، در هر رکعت بعد از حمد، ۷ مرتبه این آیه را بخواند:
💥عسی الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم مودة و الله قدیر و الله غفور الرحیم💥
( ممتحنه آیه ۷)
🔸سپس بعد از نماز ۷۷ مرتبه بگوید
💥اللهم لین قلب ( اسم شخص و پدرش) لی کما لینت الحدید لداود و سخر لی قلبه کما سخرت لسلیمان جنوده من الجن و الانس والطیر فهم یوزعون.💥
👈🏻آن شخص چنان مسخر گردد که تصور آن ممکن نیست.
✅( البته می توانید دعای آخر را به اینصورت خلاصه کنید: اللهم لین قلب - اسم شخص و پدرش- لی کما لینت الحدید لداود).
✳️ برای #تسخیر قلب ، صبح هنگام طلوع آفتاب ۱۱ مرتبه آیةالکرسی را بخوان و بین دو عین «یشفع» و «عنده» آن شخص را قصد نما ، یک هفته تمام نشده مسخر تو گردد.
✳️ برای ایجاد #محبت در دل مقابل در روز جمعه ۱۰۰۰ مرتبه ذکر « الودود» را بر انار شیرین بخواند و به مطلوب بدهد تا بخورد، دوستی او بینهایت گردد به گونه ای که تا روز قیامت از او جدا نشود.
✳️ برای #آشتی دادن، آیه ۱۱۵ انعام (و تمت کلمۀ ربک ... العلیم) را سه مرتبه بخوان و بر روی کسی که قهر کرده فوت کن طوری که متوجه نشود، آشتی خواهد کرد و عذر خواهد طلبید.
✳️ حرف(ث) را که تلفظ آن « ثاء» است روزی ۵۰۰ مرتبه بگویید که برای جلب محبت بسیار مجرب است.
📚گنجینه اسرار غیب، محمدرضاصادقی سوادکوهی، صحفه ۷۸ تا ۷۹
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt