eitaa logo
قصه شب (صوتی🎤تصویری 🎥)
2.3هزار دنبال‌کننده
55 عکس
338 ویدیو
5 فایل
⤵️قصه های ناب و جذاب؛ قصه‌های واقعی از زندگی پیامبران و بزرگان و قصه‌های افسانه ای و کودکانه😍 😍رزرو وقت مشاوره کودک : @Rafieemajd👌 ✔️انتقادات و پیشنهادات و فرستادن قصه_فرزندتون: @khosravi11253
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57.mp3
12.02M
🌈 ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: دوستی❤️👏 ‌‌ :معین‌الدینی 🛏🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همین راحتی برای بچه هاتون کلمن درست کنید😍😍 همینقدر کوشولووووو☺️🤌 🛏🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
ببعی چاق و چله - @mer30tv.mp3
5.38M
ببعی چاق و چله 😴🥱😴🥱😴🥱😴 🛏🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_20231225_202309542_25122023.mp3
14.47M
🐰 ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: زود عصبانی نشویم ❤️ :معین‌الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35 ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی این کاردستی جووووووون میده واسه تقویت خلاقیتِ بچه ها 😍 ببینید بسازید لذت ببرید👌 🛏🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏫ترتیل سوره ی مبارکه ی ضحی☀️ 🌿باهم بخونیم و تکرار کنیم😊😊 🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه شب (صوتی🎤تصویری 🎥)
#احکام_و_آداب_بچه_دارشدن 👌 #از_منظر_اسلام 😍 ❤️ #جلسه_چهارم ❤️ ۴)- كمك به فقرا و نيازمندان بهترين ر
💕 😍 💚 💚 آداب در روايات (نزدیکی کردن)👇👇 علماء بسيار بر رعايت آداب ديني در تولد فرزند تاكيد دارند، 😊 علامه حسن زاده آملی در كتاب خير الاثر، ص ۱۴۶ فرازهايي از روايت معروف پيامبر صلي الله و عليه و آله را آورده اند و به رعایت این آداب توصیه کرده اند. در اينجا ما بخشهاي از آن روايت را براي شما مطرح مي كنيم:👌👇👇 امالى شيخ صدوق ، مجلس ۸۴ حديث اول: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به على ابن ابى طالب (عليهما السلام ) چنين سفارش كرد و فرمود:❣ «يا على چون را به خانه تو آرند وقتى نشست كفش او را بكن و پايش را بشوى💧 و آبش را به در خانه ات بريز كه چون چنين كنى خداوند از خانه ات هفتاد هزار رنگ فقر را ببرد 😊 و هفتاد هزار رنگ بركت در آن در آورد و هفتاد هزار رحمت بر تو فرو فرستد كه بر سر عروس بگردد تا بركت آن به هر گوشه خانه ات برسد. و خداوند عروس را از جنون و خوره و پيسى امان دهد كه به او رسند مادامى كه در آن خانه است ❤️ سپس فرمود:⏬⏬ اى على عروس را در هفته نخستين از خوردن شيرها و سركه و گشنيز (سبزى امزنا) و سيب ترش باز دار✋ زيرا كه زهدان از اين چار، سرد و نازاينده گردد؛ و بوريا در گوشه خانه به از زن نازاينده است . اگر عروس بر سركه خوردگى خون حيض بيند هيچگاه به خوبى از آن پاك نگردد.🙂 و گشنيز آن خون را در درونش بشوراند و زايمان را بر وى دشوار گرداند.👌 و سيب ترش آن را از آمدن باز بدارد و بيمارى بر وى گردد.👌 سپس فرمود:👇👇 ۱- اى على در هنگام جماع سخن مگو مبادا كه فرزند گنگ و لال گردد.🔰 ۲- و به عورت زن (در حين جماع ) نگاه نكن كه سبب نابينايى فرزند شود.🔰 ۳- و با شهوت زن ديگرى در خاطرات با زنت جماع مكن كه فرزند مخنث آيد.🔰 ۴- و ايستاده با زنت جماع مكن كه از كار خران است و اگر فرزندى آيد در فراش كميز ميزنده شود. (يعنى بول كننده).🔰 ۵- اول و ميانه و آخر ماه [قمری] مجامعت مكن كه ديوانگى و خوره و گيجى بسوى فرزند شتابند.🔰 ۶- بعد از ظهر جماع مكن كه اگر فرزندى آورد قيچ (لوچ و دوبين ) شود و شيطان به لوچ بودن انسان شاد است .🔰 ۷- كسى كه با زن خود در بستر جنب است قرآن نخواند مى ترسم آتشى از آسمان فرود آيد و هر دو را بسوزاند.🔰 ۸- جماع مكن جز آنكه خودت دستمالى داشته باشى و زنت نيز پارچه ديگر كه با يك پارچه خود را پاك نكنيد كه شهوت بر شهوت افتد كه مايه دشمنى بين شما مى شود و پس شما را به جدايى و طلاق كشاند.🔰 ۹- در شب عيد فطر جماع مكن كه اگر فرزندى آيد بسيار شرور گردد.🔰 ۱۰- در شب عيد اضحى (قربان ) جماع مكن كه فرزند شش انگشت يا چهار انگشت آيد.🔰 ۱۱- زير درخت باردار جماع مكن كه فرزند جلاد و آدمكش و كدخدا آيد.🔰 ۱۲- در مقابل آفتاب و نور آن جماع مكن اگر آنكه هر دو با روپوش باشند كه اگر فرزندى آيد دائما در سختى و فقر باشد تا بميرد.🔰 ۱۳- ميان اذان و اقامه جماع مكن كه اگر فرزندى آيد خونخوار گردد.🔰 ۱۴- اگر زنت باردار شد بى وضو با او جماع مكن كه فرزند كوردل و بخيل آيد.🔰 ۱۵- در نيمه شعبان جماع مكن كه فرزند، شوم و با خال چهره آيد.🔰 ۱۶- در آخر ماه دو روز از آن مانده جماع مكن كه فرزند گمركچى و كمك كننده ظالم آيد و جمعى از مردم بدست او هلاك شوند.🔰 ۱۷- بر سر پشت بامها جماع مكن كه فرزند منافق و رياكار و بدعت گزار آيد.🔰 ۱۸- چون قصد سفر دارى در شب آن جماع مكن كه فرزند ولخرج آيد،🔰 رسول خدا اين آيه را خواند (سوره اسراء /۳۰) براستى مبذرين برادران شياطين باشند. ۱۹- چون در سفر رفتى تا سه شب جماع مكن كه فرزند كمك كننده ظالم و ستمگر بر عليه تو شود.🔰 ۲۰- در ساعت اول شب با زنت جماع نكن كه اگر فرزندى آيد، بسا باشد كه جادوگر و دنيا طلب در آيد.🔰 منبع: شرح دفتر دل -ج۲. در جلسه ی بعد به بهترین و بدترین برای انعقاد نطفه می پردازیم❣ ادامه دارد... 🛏🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57(2).mp3
11.07M
🍁 ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: از دندون پزشکی نترسیم 😊 :معین‌الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
قصه شب (صوتی🎤تصویری 🎥)
#احکام_و_آداب_بچه_دارشدن 💕 #از_منظر_اسلام 😍 💚 #جلسه_پنجم 💚 آداب #انعقاد_نطفه در روايات (نزدیکی کر
💕 😍 ❣ و زمانها براي بچه دار شدن در طول و 🧐 از آموزه هاي ديني به دست مي آيد آميزش و همبستري براي بچه دار شدن در زمان ‏هاى ذيل مستحب است:👇👇 شب : که در پي آن فرزند کتاب خدا و راضي به آنچه خداوند برايش مقدر کرده ، مي شود،😊 (۱) شب : که در اثر آن بعد از سعادت اسلام ، شهادت روزي اومي شود👌 ، خداوند او را با مشرکان عذاب نمي کند ❌، دهانش خوشبو، دلش رحيم و جوانمرد خواهد بود ، زبانش از دروغ ، غيبت وتهمت و پاک باک مي ماند.😊(۲) شب : که در پي آن حاکمي از حکما و با عالمي از علما خواهد شد.(۳)😊 روز پنج شنبه هنگام : که در پي آن شيطان به او نزديک نخواهد شد ❌تا پير گردد و سلامتي دين و دنيا روزي اش خواهد بود😊.(۴) : که در پي آن بچه خطيب و سخنگو خواهد شد.😊(۴) روز جمعه موقع : که آن فرزند از دانايان مشهور خواهد شد.😊(۵) شب جمعه بعد از نماز : اميد است آن فرزند از ابدال ( شبيه به والدين ) باشد😊.(۶) نيز توصيه شده از نزديكي كردن در شب هاي چهارشنبه👌 و شب اول، وسط و آخر ماه قمري👌 و نيز شب هاي ماه گرفتگي و👌 طوفان هاي شديد👌 پرهيز كنند.♨️ در جلسه بعد به زمانهای مکروه جماع کردن اشاره میکنیم.❤️ ادامه دارد... ۱. وسائل الشيعه ؛ ج۷ ، باب ۱۹۰./۲.همان ./۳.همان ./۴. همان./۵. همان./۶. همان. 🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57(4).mp3
14.66M
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: با انضباط باشیم 🤓 :معین‌الدینی 🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان شب (مامان تو بهترینی) هادی که داشت برای روز مادر یک کارت درست میکرد پرسید:کلمه ی هم قافیه بامادر چیه؟ کیان گفت:وای! هادی گفت اینکه هم قافیه نیست کیان جواب داد میدونم نیست فکر کنم یک کلمه را اشتباه نوشتم هادی فکرکردای کاش یک برادر داشتم آن وقت آهی کشیدخواهر کوچولوش هاله افتاد که بعضی وقتها یک بلای حسابی سرش میآورد بالاخره هادی نوشت گل رزقرمزاست بنفشه هاآبی هستند توبهترین مامانی ومن عاشقتم بعد اسمش را نوشت و زیرش اضافه کرد خانم معلم آمدتابه آرش توی دیکته کلمه ها کمک کندآرش نوشته بودمن مادرم راقدرکاکائو دوست دارم خانم معلم گفت اوم علاوه بر کارتی که به مادرت میدی برایش کارخاص دیگری هم میکنی؟آرش سرخ شدوگفت بله برای شام میریم بیرون میخواهم امشب خوشتیپ باشم رضا کوچولوگفت من برای مادرم گل میخرم محمدگفت:من میخواهم صبحانه ی مادرم را ببرم توی تختخوابش تا خستگی از تنش دربیاد.هادی فکرکرد چه فکرهای خوبی او هم دلش میخواست برای مادرش یک کارخاص بکند.صبح روزمادرهادی ازخواب که بیدارشدپاورچین پاورچین رفت توی آشپزخانه تا برای مادرش صبحانه درست کنددو تکه نان گذاشت که گرم شودبعدکمی غلات صبحانه برداشت تا بریزه توی شیر و آماده کنه اما نه فقط توی کاسه بلکه روی کل میز ریخت هادی داشت غلات صبحانه‌ها را جمع میکردومیریخت توی جعبه اش که یکهو بوی سوختگی آمد وای نانهای هادی سوخته بود اوت قسمتهای سوخته ی نان را جدا کردبعدهمه چیز رابا کارت روز مادرگذاشت توی سینی وقتی سینی را برداشت آب پرتقال روی همه جای کارت ریخت تا جایی که میتوانست آب پرتقال را از روی کارت پاک کرد آن وقت یواش و با احتیاط سینی را از پله هابردبالاخیلی یواش وقتی هادی رفت توی اتاق مادرش هاله آنجا بود. مادرداشت کارتی را که همه جایش خط خطی بود میخواندوگفت:چه کارت قشنگی هاله به نظرهادی یک کارت خط خطی اصلاً قشنگ نبود سینی را گذاشت جلوی مادر هاله یک تکه از نان گرم رابرداشت مادرگفت چه روز مادر غافلگیر کننده و جالبی هادی جونم امابه نظرهادی اصلاًجالب نبود.هادی رفت توی اتاقش وقلک خرسی شو باز کردشاید آنقدر پول داشت تا بتواند یک هدیه بخره پولها را شروع کرد به شمردن اما ۲۰هزارتومان بیشتر توی قلک نبود وقتی برمیگشت پایین هاله نشسته بود روی پای مادر و چندتا شاخه گل که از توی باغچه چیده بود دستش بودمادر گفت برای این گلهای خوشگل ممنونم هاله به نظرهادی گلهای باغچه خیلی هم قشنگ نبودنددر ضمن دلش نمیخواست هاله روی پای مادربنشینه این بود که گفت هاله میخواهی با من بیایی فروشگاه ؟هاله خیلی خوشحال شدتاحالاهادی اورابا خود نبرده بود فروشگاه از روی پای مادر پرید پایین و دنبال هادی رفت به فروشگاه کنار خانه شان هادی توی فروشگاه کلی هدیه ی روز مادردید؛ مثل گل کتاب شکلات اما پولش برای هیچکدام کافی نبود هاله داد زد من بستنی میخواهم هادی گفت:نه هاله من میخواهم چیزی برای مامان بخرم هاله گفت مادربستنی دوست دارد هادی گفت اوم مادر بستنی شکلاتی دوست داره که میشود ۱۰هزار تومن هاله توی راه برگشت به خانه گفت من بستنی قیفی را می آورم هادی گفت:خودم میآورم اماهاله زدزیرگریه برای همین هادی مجبور شدبذاره او بستنی را بیاره هواگرم بودوهاله خیلی آهسته راه میرفت بستنی آب شد.وقتی رسیدند خانه فقط نان بستنی مانده بودحالا هادی نه هدیه ای داشت که به مادرش بدهدونه پولی برایش مانده بودفقط یک خواهر کوچولوپراز بستنی شکلاتی داشت هادی دلش نمیخواست مادر کثیفی های هاله را ببینه برای همین گفت باید بری حمام هاله خوشحال شدلباسهای کثیفش را درآوردو رفت بعدازناهارمادرمیخواست کمی چرت بزنه.هاله کوچولورفت وکنار مادر نشست هادی نمیخواست هاله پیش مادر بخوابه برای همین گفت:هاله تومیتوانی روی تخت خودت بخوابی بروتابرات یک داستان بخوانم هاله خوشحال شداخه هادی تا حالا اورانخوابانده بودهاله دویدبه طرف اتاقش هادی شروع کردبه خواندن داستان اما هاله کلی جیغ میزد و سوال میپرسید که هادی کتاب موردعلاقه اش را بخواند آن وقت هادی کتاب دیگر را خواند آنهم سه باروقتی هاله خوابیدهادی رفت بیرون پیش مادرش امامادرآنجا نبود. هادی نشست رو پله ی ایوان و آهی کشید. درست همان موقع مادرآمدبیرون و نشست کنارش وآلبومی را باز کرد توی صفحه ی اول عکس یک نوزاد بودکه گریه میکرد.هادی اخم کردوگفت هاله!مادر خندیدوگفت این عکس خودته وقتی کوچولو بودی مثل هاله خیلی گریه میکردی هادی گفت:نه خیر مادر لبخندزدوگفت و دوست داشتی یک داستان راوچندبار برایت بخوانندهادی این را هم یادش نیامد. پرسید دیگه چی؟
دلش میخواست بیشتربدونه مادرهادی رابلندکردروی پایش بغلش کردوگفت همیشه دوست داشتی روی پاهایم بنشینی هادی نخودی خندیدهنوز هم دوست داشت روی پاهای مادرش بشینه مادرادامه دادممنون که امروز ازهاله مراقبت کردی این یک کادوی خیلی خاص برای روزمادربودهادی باتعجب پرسید واقعاً؟مادر نوک بینی هادی رابوسیدوگفت دقیقاً همان چیزی بودکه دلم میخواست آن شب همه برای شام رفتندبیرون وبرای شا هم بستنی شکلاتی خوردنددقیقاً همان چیزی که مادردلش میخواست اونجا هادی به مامانش نگاه کرد و بلند گفت مامان،مامان جونم تو بهترینی برای من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@bayaneziba(2).mp3
16.04M
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: هدیه ای برای مادر ❤️ :معین‌الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ 🛏🛏🛏🛏🛏🛏 🤱قصه /به ما بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35 ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄