@nightstory57(5).mp3
13.11M
#دریایلجباز
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
بد اخلاقی و لجبازی نکنیم❤️
#قصه
#داستان
#داستانشب
#کودک_۴_۱۱
#گوینده:معینالدینی
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
قصه شب (صوتی🎤تصویری 🎥)
#احکام_و_آداب_بچه_دارشدن 💕 #از_منظر_اسلام 😍 ❣ #جلسه_ششم ❣ #بهترين و #بدترين زمانها براي بچه دار ش
#احکام_و_آداب_بچه_دارشدن 💕
#از_منظر_اسلام 😍
❣ #جلسه_هفتم ❣
موارد #مكروهي نيز وجود دارد كه بهتر است از آن ها پرهيز گردد:👇👇
۱- جماع در شب و روزي كه ماه و خورشيد گرفته است.👌
۲- هنگام غروب خورشيد.👌
۳- هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب.👌
۴- شب اول ماه غير از ماه رمضان.👌
۵- در شب آخر ماه.👌
۶- جماع بعد از احتلام در خواب.👌
۷- جماع در اتاقي كه بچه اي وجود داشته باشد.👌
۸- نگاه كردن به عورت زن هنگام جماع.👌
۹- جماع به صورت عريان.👌
۱۰- جماع رو به قبله و پشت به قبله.👌
۱۱- جماع بدون وضو يا غسل.👌
۱۲- هنگامي كه شكم پر است.👌
۱۳- جماع در جايي كه كودكي باشد كه به آن ها نگاه كند يا سر و صداي آن ها را بشنود، هر چند چيزي متوجه نشود.👌
۱۴- جماع در فرصت بين اذان و اقامه نماز كه مخصوص اعمال عبادي است.👌
۱۵- جماع در شب عيد فطر.👌
۱۶- جماع در شب عيد قربان.👌
در جلسه ی بعد به توصیه های ضروری قبل از آمیزش می پردازیم ان شاءالله💕
ادامه دارد....
منبع: pasokhgoo.ir
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه راحت و آسون میشه برف خوشگل کشید😍
#آموزش_نقاشی
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آجیلارو تو خوردی؟ 🤨
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
آخ جون کارتون😍
#ماجراهای_سعید
#پویانمایی
قسمت دوم
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
InShot_۲۰۲۳۱۰۱۸_۱۹۰۹۲۶۰۹۷_۱۸۱۰۲۰۲۳.mp3
15.1M
#خانهی_فلسطینی_کجاست🇯🇴
༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد👈 حق فلسطینی داشتن خانه و کشوره 🏘
#قصه
#داستان
#داستانشب
#کودک_۴_۱۲
#گوینده:معینالدینی
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@nightstory57(2).mp3
12.77M
#صبرکن_صبرکن
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
همیشه صبور باشیم ❤️
#قصه
#داستان
#داستانشب
#کودک_۴_۱۱
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
خرسک بهانه گیر
یکی بودیکی نبودغیرازخداهیچکس نبوددرمیان جنگل انبوهی،یک کلبه کوچک وقشنگ بودکه درختان بسیار بلندوسرسبزی دراطرافش روئیده بود. گلهای زیباهم به این منظره جالب،جلوه بیشتری میدادند.
اما خانه به این قشنگی مال کی بود؟
حتماً تعجب میکنید اگر بدانید که این کلبه مال سه تا خرس بود!چون شنیدهاید که خرسها در غار زندگی میکنندوبلدنیستند خانههای قشنگ بسازند!ولی خوب، خرسهای داستان ما استثنایی هستندخانه این خانواده خرسی از هر جهت شبیه خانه آدمهاست!دروپنجره داردپنجرهایش پرده دارددیوارهایش ساعت و تابلوی نقاشی دارد وخلاصه خیلی راحت وباسلیقه درست شده خرس کوچولوچه مشکلی داره و چرا سروصدا راه انداخته:آی من هم صندلی میخوام چرا شماصندلی داشته باشیدومن نداشته باشم! منکه اینجوری دستم به غذا نمیرسه!باباخرس باخونسردی جواب داد:خیلی خوب بچه جان، اینکه گریه و زاری نداره.بیاروی صندلی من بنشین. اینقدرهم سروصدا راه ینیانداز!خرس کوچولو بعضی وقتها خیلی بهانه گیر وبداخلاق میشدونق میزدهرچی میدادندبهش ایرادمیگرفت ومرتب پدرومادرش رااذیت میکرد.بازچی شده؟ چرادوباره گریه میکنی؟ماکه به توصندلی به این خوبی دادیم!آخه کمه!توی کاسه من یه خورده غذابیشترنیست.یالامن بیشترمیخوام این خیلی کمه!
مادرخرس نگاهی به کاسه او انداخت وگفت:عزیز دلم، ملوس من!ایناروبخوراگه کم بودبازهم برات غذا میکشم تاهرچی دلت خواست بخوری وسیربشی ولی خرسک لوس راضی نشدکه نشد!او آنقدرغرزدونق نق کردتا مادرش قابلمه راآوردوکاسه شوپرکردحالاخرسک خوشحال ازاینکه یک کاسه پرازغذای خوشمزه داره، شروع به خوردن کرد. ولی باز دست ازکارهایش برنمیداشت وهی روی صندلی بالاوپائین میپریدو شیطنت میکردتااینکه ناگهان آی پام آی دستمش رفت هواخرسک شیطون آنقدر روی صندلی جست
وخیزکردتابالاخره صندلی شکست واومحکم افتادکف اتاق. خرسک شروع کردبه گریه کردن.
پدرومادرش نصیحتش کردندودستی به سروگوشش کشیدن وعاقبت آرام گرفت.خلاصه اینکه خرسک شیطون نمیذاشت آب خوش ازگلوی پدرومادرش پائین بره وهرروزو ساعت یکجوراوقات آنها را تلخ میکرد.
مثلاً یکروزکه«خرسک» وپدرومادرش برای گردش و هواخوری درجنگل قدم میزدندتااو دیدکه باباخرس ومادر خرس مشغول حرف زدن هستندبدون اجازه تنهایی رفت سراغ کندوی عسلی که دروسط جنگل بود.خرسک رفت و رفت تا به آنجا رسید.ازدرخت بالا رفت ودستش را توی کندو کردتاعسلهای خوشمزه رانوشجان کندیکمرتبه
چندهزارزنبوردرشت وقرمزدرحالیکه از این فضولی خرسک عصبانی شده بودندبهش حمله کردند و شروع کردندبه نیش زدن خرسک بیچاره خودش راازدرخت پائین انداخت وشروع کردبه دویدن ولی مگه دستبرداربودند؟ همینطور دنبالش میآمدندونیشش میزدندخرسک هم که گیج و دستپاچه شده بود،راه را گم کرد و هرچه میرفت پدر و مادرش را پیدا نمیکرد. تا اینکه عاقبت یک کلاغ به باباخرس ومادرخرس خبردادوآنهارا بهجایی که خرسک ایستاده بود و گریه میکرد، آورد.بابا خرس ومادرخرس دست خرسک راگرفتند و اورا به خانه آوردند.آنهاازکلاغ تشکرکردندوپنجره را هم خوب بستند که یکوقت زنبورها دوباره هوس نکنند خرسک را نیش بزنندبعد به خرسک گفتند:بچه جان، هروقت خواستی کاری بکنی، اول باید ازما اجازه بگیری واِلّا ممکنه بلایی بر سرت بیاد. حالا بیا بنشین وکمی عسل بخوربعد یک پیش بند زرد قشنگ به جلوی سینهاش بستند تا موقع غذا خوردن، خودش را کثیف نکند. آنوقت مادرخرس یک شیشه عسل آوردو جلوی خرسک گذاشت.
خرسک بیچاره که مزه نیش زنبورها را هنوز حس میکرداول میترسیدکه عسل بخورد! میترسیدتادستش را توی شیشه عسل کندیکمرتبه زنبورها به سروکولش بریزند!مادرخرس وباباخرس هم یواشکی میخندیدندو باهم حرف میزدندوقتیکه خرسک متوجه شدخطری درکار نیست، شروع کردبه خوردن عسلهاو تمام شیشه را نوش جان کردحالا موقع خواب شده بود.آقا خرسک چشماش میسوخت و خوابش گرفته بودآخه ازصبح مشغول شیطونی و جست وخیزبودوحسابی خسته شده بود.مادروپدرش دستشو گرفتن وبه رختخوابش بردندتابخوابه. ولی خرسک بداخلاق،موقع خواب هم دست بردارنبودوایراد میگرفت و اذیت میکرد!چراتشک من نرم نیست؟من اینو نمیخوام اصلاً رنگشم دوست ندارم!باباخرس ومادرخرس نگاهی به هم انداختندبازبهانه گیری خرسک شروع شده بود.باباخرس ب مادرخرس گفت:اصلاًتقصیرشماست که این بچه اینقدرلوس ونق نقوشده مادرخرس هم دستی ب تشک کشیدوگفت:ببین چقدرنرمه.چرا بیخودبهانه میگیری؟توبایدپسرخوب وحرف شنووخوش اخلاقی باشی تامادوستت داشته باشیم
بالاخره خرسک دست از شیطنت برداشت و روی تشک خوابیدمادرش قدری دواروی نیش زنبورهامالیدو لحاف راروی خرسک کشید
باباخرسه گفت بچه بداخلاق اصلاًبه دردنمیخوره!بیا پسرم.بگیربخواب
چنددقیقه بعدخروپف خرسک رفت هوا!بعدازیکروزتمام اذیت ونق زدن سرانجام پدرومادرش نفس راحتی کشیدند.آنها امیدواربودندکه فرداو روزهای بعدخرسک پسرخوبی شودو بداخلاقی و بهانه گیری را کنار بگذارد.
🚨@khosravi12531🚨
@nightstory57(2).mp3
14.67M
#خرسک_بهونهگیر
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
بچه خوبی باشیم و بداخلاقی و بهانه گیری را کنار بگذاریم ❤️
#قصه
#داستان
#داستانشب
#کودک_۴_۱۱
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینطوری باید جمعیت رو افزایش داد 😉😁
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
@bayaneziba.mp3
13.15M
#کلاغسفیدبرهسیاه
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
متفاوت بودن بد نیست❤️
#داستان
#قصه
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی بسازیم خوشگلای من
دسته گل رنگی 😍💜
🥰 کاردستی ساده درست کنید
#کاردستی
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
🥕🥕🥕🥕🥕
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
آی قصه قصه قصه
قورباغه ای به نام سبزک
قورباغه ای🐸 در برکه زندگی می کرد بنام سبزک. این قورباغه همیشه توی برکه بود و دوتا آرزو توی زندگیش داشت،اول این که یه روز از برکه بره بیرون جنگل 🌳🌳و دشت وبیشه رو ببینه ، دوم یه دوست خوب داشته باشه.یه روزی تصمیم گرفت از برکه بره بیرون که هم دشت و بیشه و جنگل رو ببینه و هم تلاش کنه تا یه دوست خوب پیدا کنه.
پس از مادرش اجازه گرفت و از برکه بیرون اومد و به سمت جنگل🌳🌳 رفت .توی جنگل به حیوونا و حشرات زیادی برخورد کرد .
اول به لشگر مورچه ها🐜🐜 برخورد که برای خودشون خوراکی جمع می کردند.
باخودش گفت : شاید بتونم با یکی از مورچه ها دوست بشم اما مورچه ها 🐜🐜سخت مشغول کار بودند و هیچکدوم حتی متوجه سبزک نشدند، پس به راهش ادامه داد.
پرنده های زیادی🕊🕊 رو دید که توی آسمون دائما پرواز می کردند اما اونها هم اون بالا بودند و نمی شد باهاشون دوست بشه.
بازهم تصمیم گرفت به راهش ادامه بده . به دشت رسید، همین طوری داشت به حشرات 🕷🪳🪲🪰جورواجور نگاه می کرد و با خودش فکر می کرد که با کدومشون می تونه دوست بشه که ملخک پرید جلوش و گفت: سلام اسم تو چیه؟
سبزک گفت: اسم من سبزکه!
ملخک🦗 گفت: می یای با هم بازی کنیم من تنهام؟
سبزک 🐸گفت: نه نمی تونم من اومدم دنبال آرزوهام.
ملخک🦗 گفت:منم می تونم با تو بیام چون منم آرزوهایی دارم؟
سبزک🐸 گفت: بیا.
دوتایی با هم حرکت کردند و کلی باهم حرف زدند و شادی 😁کردند و از هم دیگه کارا و حرفهای خوب و جدید یاد گرفتند.خلاصه خیلی به هردوشون خوش گذشت.
دیگه هوا کم کم داشت تاریک می شد، سبزک و ملخک🦗 باید می رفتند خونشون اما دوستی پیدا نکرده بودند.
از هم خدا حافظی کردندو هر کدومشون رفتند به سمت خونشون که یکدفعه هر دو با هم گفتند: آره ما دو تا با هم دوست شدیم ، دویدند طرف هم دیگه و گفتند:
دوست خوب من خدا نگهدار تا فردا.
حالا دیگه سبزک🐸 هم خارج از برکه رو دیده بود و هم یه دوست خوب پیدا کرده بود.
#قصه_متنی
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
412279_547.mp3
22.99M
#قصه_کودکانه
اسم قصه: قصه صوتی کی از همه بزرگتره🍬
گروه سنی: ۱ تا ۷ سال
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترکیب نقاشی، کاردستی و آجیل😁😃
#کاردستی
#نقاشی
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
#جواب_تست_هوش
#کاکتوس
#هوش_و_سرگرمی🧠
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
🤱قصه #شــــب/به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3354329393C5d99099e35
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄