🍂داستانی بسیار زیبا...👇
علامه حلی شب جمعه ای به زیارت امام حسین می رفت.
ایشان تنها بر روی الاغی سوار شده بود و تازیانه در دستش بود.
در بین راه شخص عربی پیاده به همراه علاّمه راه افتاده و با هم به صحبت مشغول شدند. وقتی مقداری از راه رفتند علاّمه متوجّه شد که این شخص مرد دانایی است بنابراین در مورد همه مسائل علمی با هم صحبت کردند و علاّمه بیشتر متوجّه می شد که این مرد صاحب علم و فضیلت بسیاری است.
🌟 علاّمه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یکی یکی از آن شخص سؤال کرد و آن شخص همه آنها را جواب داد تااینکه به مسئله ای رسیدند که آن شخص فتوایی داد ولی علاّمه آن فتوا را ردّ کرد و گفت:
«حدیثی در مورد فتوای شما نداریم.»
👥 آن مرد گفت: «حدیثی در این مورد شیخ طبرسی در کتاب تهذیب بیان کرده است و شما از اوّل کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود.»
علاّمه تعجّب کرد که این شخص چه کسی است؟!
✅ آنگاه علاّمه از آن شخص پرسید:
«آیادرغیبت کُبری می توان امام زمان را زیارت کرد یا نه؟
در این هنگام تازیانه از دست علاّمه افتاد و آن شخص بزرگوار خم شد و تازیانه را از روی زمین برداشته و در دست علاّمه گذاشت و به علاّمه فرمود:
«چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست.»
❤️پس علاّمه بی اختیار خود را از روی حیوان به پایین انداخت که پای آن حضرت را ببوسد و از هوش رفت. چون به هوش آمد کسی را ندید، به خانه برگشت و به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطری که حضرت نشان داده بود ملاحظه نمود.»
📚 قصص العلماء
🍃
🌸🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ ساده، کوتاه و قرآنی به شبهات توسل
#شبهه_قرآنی
🆔 @kodak_novjavan1399
💐 #در_محضر_بزرگان
🤔 با دیدن این همه تفاوتها و ناهنجاریها، چگونه نظام را اسلامی بدانیم⁉️
✅ حاج آقا قرائتی:
🔹 اولا معنای نظام اسلامی آن نیست که تمام افراد جامعه اش عادل باشند، بلکه نظام اسلامی آن است که قوانین و مدیرانش اسلامی باشند.
🔹 مسافرت خوب آن است که ماشین سالم و راننده ماهر باشد تا مسافرین را به مقصد برساند، نه آن که تمام مسافران بی مسئله باشند، هیچ کس در هیچ سفری برای سوار شدن به اتوبوس و قطار و هواپیما، تک تک مسافران را بررسی نمیکند، بلکه به سلامتی وسیله و مهارت راننده میاندیشد.
🔹 در آیه 102 سوره بقره میخوانیم که در زمان حضرت سلیمان علیه السلام پیامبر معصومی که حکومتش هدیه ای الهی بود، گروهی به جای پیروی از آن حضرت، پیرو شیطان بودند: و اتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان
🔹 ثانیا عدالت همه جا به معنای تساوی نیست. پزشک عادل، پزشکی نیست که به همه بیماران یک نوع دارو بدهد، معلم عادل، معلمی نیست که به همه دانش آموزان یک نمره بدهد، بلکه این تساوی، کمال بی عدالتی است.
🔹 مگر سلول چشم با سلول استخوان پا یکسان است؟ مگر برگها، میوهها، کوهها، دشتها، معدنها، جنگلها، کرات آسمانی، کهکشانها، رنگها، نژادها،و... یکسانند؟!
🔹 آری، تفاوت دو نوع است: گاهی حکیمانه و بر حق است و گاهی تبعیض و نا حق.
اختلافات گاهی بر اساس ظلم است که باید با تمام قدرت جلوی آن را گرفت. سرمایه هایی را که با زد و بند، کم فروشی، احتکار، توطئه، اختلاس، سرقت، ربا و امثال آن جمع شده است، باید از حلقوم متجاوزان بیرون کشید.
🔹 اما گاهی تفاوت و اختلافی که در اثر کار، هنر، تخصص، مدیریت، ابتکار و امثال آن پیدا میشود، چنانچه حقوق واجب الهی آن (خمس و زکات و...) پرداخت شود، مانعی ندارد. اگر بخواهیم حق ابتکار و هنر و کار و تخصص را نادیده بگیریم، جامعه راکد میماند و رشدی ندارد.
@kodak_novjavan1399
31.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت هشتم : فریب بزرگ
🔮 @kodak_novjavan1399
🔔 #تصور_نادرست
💢 آیا شیعیان حتی اگر #گنهکار باشند جهنم را نخواهند دید؟
✅ یکی از سوالاتی که همیشه مطرح می شود در خصوص حدیثی از امام صادق(ع) است که بر اساس آن شیعیان وارد #دوزخ نخواهند شد.
این مساله همیشه محل بحث و سوال بوده اما پاسخ به آن چیست؟
🔵 حدیثی که از امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باب وارد شده این است که راوی می گوید به امام صادق ـ علیه السلام ـ گفتم: شنیدم که می گفتی همه شیعیان برغم آنچه در آنهاست (گناهانی که دارند) در بهشت جای دارند. فرمود: به تو راست گفتم. بخدا سوگند که همه آنها در بهشت جای دارند. گفتم: فدایت شوم گناهان، بسیارند و بزرگ! فرمود: اما در قیامت همگی شما با شفاعت پیامبر که خواسته اش برآورده می شود و یا جانشینش در بهشت خواهید بود امّا بخداوند سوگند که من در برزخ بر شما می ترسم. گفتم #برزخ چیست؟ فرمود: همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت.
با توجه به این روایت پس از قیامت #و محاسبه اعمال هیچ شیعه ای از شیعیان داخل جهنم نمی شود بلکه به شفاعت وجود مقدس رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ یا یکی از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ مشمول عنایات الهی قرار می گیرد و اهل نجات خواهد شد.
حال در اینجا دو پرسش اساسی به ذهن می آید اولاً مراد از شیعه چه کسانی هستند ثانیاً شفاعت به چه معنایی است و آیا مطلقاً شامل حال شیعیان می شود یا شرائطی هم دارد.
✅ ابتدا می پردازیم به پرسش اول که مراد از شیعه چه کسانی هستند. برای پاسخ به این پرسش مراجعه می کنیم به متون روایی خود و از خود روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تعریف شیعه و یا اوصاف شیعیان را بدست می آوریم.
1⃣ امام رضا ـ علیه السلام ـ می فرماید: شیعیان ما تسلیم امر ما هستند و به فرمایشات ما عمل می کنند با دشمنان ما مخالفند پس هر کس این گونه نباشد از ما نیست.
2⃣ جابر جعفی گفت: امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
ای جابر آیا کافی است برای کسی که ادعای #تشیع داردبگوید که دوستدار ما اهل بیت است؟ بخدا سوگند شیعة ما نیست مگر آن کسی که تقوای خدا را رعایت کند و از او اطاعت نماید.
✅ پس، از منظر روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ شیعه کسی است که ملتزم به دستورات آنان باشد و در عمل هم فردی کوشا باشد. در همین جا سؤال دیگری مطرح می شود آن اینکه اگر شیعه تنها کسانی باشند که مطیع فرمان خدا و اهل تقوی و عمل صالح هستند دیگر چه نیازی به شفاعت هست به عبارت دیگر آنچه باعث نجات این گونه افراد می شود همان ایمان و عمل صالحشان می باشد.
📙 فروع کافی، کلینی، ج 3، ص 242
📙 شیخ صدوق، صفات الشیعه،ص 18
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلب برای درست کردن آویز
@kodak_novjavan1399🌸
✨﷽✨
#پندانه
🔴 امام علی علیه السلام :
كاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف كافر و كافر در آتش است
✍امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و سپاهیانش، سوار بر اسبها، آهنگ حركت به سوی نهروان داشتند. ناگهان یكی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: «یا امیرالمؤمنین این مرد "ستارهشناس" است و مطلبی دارد، میخواهد به عرض شما برساند». ستارهشناس گفت: «یا امیرالمؤمنین در این ساعت حركت نكنید، اندكی تأمل كنید، بگذارید حداقل دو یا سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حركت كنید». امام فرمودند: «چرا؟» ستارهشناس پاسخ داد: چون اوضاع كواكب دلالت میكند كه هر كه در این ساعت حركت كند از دشمن شكست خواهد خورد و زیان سختی بر او و یارانش وارد خواهد شد ولی اگر در آن ساعتی كه من میگویم حركت كنید، ظفر خواهید یافت و به مقصود خواهید رسید». امام فرمودند: این اسب من آبستن است، آیا میتوانی بگویی كرهاش نر است یا ماده؟ ستارهشناس پاسخ داد: اگر بنشینم حساب كنم میتوانم.
حضرت فرمودند: دروغ میگویی، نمیتوانی. قرآن میگوید هیچكس جز خدا از نهان آگاه نیست. آن خداست كه میداند چه در رحم آفریده است. محمد رسول خدا، چنین ادعایی كه تو میكنی نكرد. آیا تو ادعا داری كه بر همه جریانهای عالم آگاهی و میفهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر میرسد. پس اگر كسی به تو با این علم كامل و اطلاع جامع اعتماد كند به خدا نیازی ندارد. بعد به مردم خطاب فرمود: «مبادا دنبال این چیزها بروید، اینها منجر به كهانت و ادعای غیبگویی میشود. كاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف كافر و كافر در آتش است». آنگاه رو به آسمان كردند و چند جمله دعا مبنی بر توكل و اعتماد به خدای متعال خواند.
سپس رو به ستارهشناس فرمود: «ما مخصوصا خلاف حرف تو عمل میکنیم و بدون درنگ همین الآن حركت میكنیم». فورا فرمان حركت دادند و به طرف دشمن پیش رفتند. در كمتر جهادی به قدر آن جهاد، پیروزی و موفقیت نصیب امام علی علیه السلام شده بود
📚 داستان راستان، شهید مطهری، جلد اول
@kodak_novjavan1399
🌴خطرات شهوت نفسانی
✍امام باقر (علیه السّلام) فرموده اند: طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذت آمیخته شده است جز آنکه در بین مردم کسانی هستند که این پیوند و کشش طبیعی را با نیروی تقوی و حیا و تنزّه مهار کرده اند. موقعیکه نفس متجاوزت ، تو را به گناه می خواند به آسمان با عظمت و کیهان حیرت زا نگاه کن و از خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت می کند بترس و از گناه خودداری کن، اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین نظر افکن شاید از حکومت بشری و افکار عمومی شرم کنی و مرتکب معصیت نشوی، اگر جرأت و جسارتت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی و نه از مردم زمین شرم داری خود را از صف انسان ها خارج بدان و در عداد بهائم و حیوانات به حساب آور.
📚منبع :مستدرک2،ص287
@kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
#قسمت اول
زندگینامه حضرت عیسی و حضرت مریم (ع)
و اذ قالت الملائکه یا مریم ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه عیسی ابن مریم و جیها فی دنیا و الاخره و من المقربین
( سوره آل عمران : 46 )
🌻 مریم دختر عمران از نسل داود است . مادر مریم زنی پاک و پارسا بود . روزی از خدای جهان در خواست کرد که به وی فرزندانی کرامت فرماید تا او را به خدمت بیت المقدس بگمارد .
🌻 خواست او به اجابت رسید و خداوند مریم را به او اعطا فرمود . او مریم را به بیت المقدس برد و خدای را بخواند تا مریم و فرزندانش را از شر شیطان گاهداری کند . این دعا هم به اجابت رسید و چون مریم را به بیت المفدس آوردند بین متصدیان ، در تربیت نمودن او گفتگوها شد و همه خواهان تربیت او شدند و برای رفع نزاع قرعه زدند . قرعه به نام زکریا در آمد .
🌻زکریا سرپرستی مریم را عهده دار شد . پس از رشد مریم ، زکریا برای او حجره ای در بیت المقدس معین کرد و مریم در آن حجره به عبادت پرداخت . مریم دارای مقام و رتبه عصمت بود و خداوند او را بر زنان زمان ، بزرگی بخشید و مریم در محراب عبادت بود که جبرئیل به شکل جوانی پیش او آمد . مریم مضطرب شد .
🌻 جرئیل گفت : نترس من فرشته ام و تو را بشارت می دهم که خدا بتو پسری کرامت می فرماید که در دنیا و آخرت محترم باشد و در گهواره سخن بگوید گفت :
🌻 چگونه چنین امری میسر است بااین که مردی با من تماس نگرفته است ؟ جبرئیل گفت : از قدرت خدای تعالی دور نیست و خدا به همه نوع آفرینش توانا است و هر چه اراده فرماید به مجرد اراده او صورت می گیرد .
🌻 در آن حال مریم خود را حامله دید ولی ترس و اضطراب او را احاطه نمود که دختری بدون شوهر ممکن است فرزند آوردو آبستن شود ؟ ! در کار خود اندیشه می کرد و با ناراحتی و پشیمانی سختی مواجه بود ، زیرا اگرچه مریم سیده زنان جهان و ایمانش به خدای به سر حد کمال بود و می دانست خداوند او را در هر حال یاری خواهد نمود ولی از شر زبان یهودیان نادان و لجوج در اندیشه بود که در برابرطعن آنان چه کند و چه مدرکی برای ثبرئه خویش ارائه دهد که از زبان مخالفین بسته شود و کدام دلیلی اقامه کند که از شر آنان در امان باشد .
🌻 در اینجا سخن بسیار است و اخبار و آثار مختلف ، بعضی از نویسندگان که تاریخ و قصص انبیاء را نوشته اند به پیروی از بعض نویسندگان مصری جریان حمل مریم را عادی شمرده و ماهها مریم را با ناراحتی های روحی و تاءثرات درونی دست به گریبان دانسته اند ولی طبق اخبار و اقوال بزرگان شیعه : شبانگاه مریم در اثر نفخ جبرئیل که در گریبانش دمید باور شد و صبحگاهان وضع حمل نمود و مدت حمل ، نه ساعت که به جای نه ماه حمل زنان متعارفی بوده است .
🌻 باری مریم معصومه ، در برابر قضای الهی تسلیم و امر خود را واگذار به پروردگار جهان نمود تا هنگام وضع حمل فرا رسید .
#ادامه دارد...
🍃
🌼 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون بچه های ساختمان گلها
🇮🇷 این قسمت : اتل متل زمستونه
@kodak_novjavan1399
💠 پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله):
✍🏻 جوینده دانش پیچیده در عنایت خداوند است.
📚 بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۶۵
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
انسان باید یاد بگیرد، توی زندگیش پای خیلی چیزها بایستد.
پای حرف هایی که می زند،
قول هایی که می دهد،
اشتباهاتی که می کند،
احساساتی که بروز می دهد،
نگاه هایی که از عمق جان می کند،
دوستت دارم هایی که می گوید،
زندگی هایی که می بخشد،
و عشق هایی که نثار می کند.
زیرا زندگی مواجهه ی ابدی آدم هاست با انتخاب هایشان.
بهار جانتان قرین انتخاب های درست حال و احوال دلتان خوش.
سلام صبح بخیر
@kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا " 🌸
🌸 قسمت بیست و هفتم 🌸
🌟 ساینا ، فرمانروای سوله اولی ،
🌟 به سرعت به طرف من آمد .
🌟 و دست مشت کرده اش را ،
🌟 به طرف صورتم آورد .
🌟 منم غیب شدم و پشت سرش ظاهر شدم .
🌟 او هم ، چون با سرعت به طرفم آمده بود
🌟 و چون من جاخالی دادم ؛
🌟 نتوانست خود را کنترل کند .
🌟 و محکم به زمین افتاد .
🌟 همه با تعجب به ما نگاه کردند .
🌟 سکوت همه جا را فرا گرفت .
🌟 ساینا با عصبانیت ،
🌟 اول به تماشگران نگاه کرد ؛
🌟 و سپس با خشمی بسیار ، به من نگاه کرد .
🌟 سپس با سرعت بلند شد و به طرفم دوید .
🌟 دوباره خواست به من مشت بزند .
🌟 من هم به سرعت دستش را گرفتم .
🌟 و به سمت کمرش کشیدم .
🌟 و با پا ، به او لگد محکمی زدم .
🌟 تماشاگران خندیدند ؛
🌟 ناگهان مثل فرفره چرخید .
🌟 و به طرف من آمد .
🌟 من هم غیب شدم ؛
🌟 و روی سرش ظاهر شدم .
🌟 سلولهای بدنم را باز کردم ؛
🌟 و در سلولهای بدن ساینا ، قفل نمودم
🌟 دیگر نتوانست تکان بخورد .
🌟 ناگهان به سمت آسمان پرتابش کردم
🌟 او هم با سرعت و در حال چرخش ،
👈 به زمین سقوط کرد .
🌟 و دیگر نتوانست بلند شود .
🌟 سپس رو به جمعیت کردم و گفتم :
🌷 دیگر کسی نیست
🌷 که دلش بخواهد با من بازی کند .
🌟 آن فضایی سبز رنگی که اول دیدم
🌟 گفت من میام . و بی معطلی بالا آمد .
🌟 تماشاگران داد زدند :
👽 چینپو ، چینپو ...
🌷 گفتم : چینپو از دیدنت خوشبختم
🌟 او هم با عصبانیت ، به طرف من آمد
🌟 من هم پرواز کردم ؛ در آسمان ملّغی زدم ؛
🌟 و در حال ملّغ زدن ،
🌟 با هر دو پا ، روی شانه هایش زدم .
🌟 افتاد و دوباره بلند شد و ایستاد .
🌟 و روی خود را به طرف من برگرداند ؛
🌟 و دوباره به من حمله ور شد .
🌟 من هم پریدم ،
🌟 به حالت خوابیده ، چرخیدم ؛
🌟 و با سر ، به شکم او ، ضربه زدم .
🌟 و او را به یک طرف پرتاب کردم .
🌟 خیلی خشمگین شده بود ؛
🌟 از جیبش ، چندتا طناب در آورد ؛
🌟 به جز یکی از آنها ،
🌟 هم را به طرف من پرتاب کرد .
🌟ناگهان آن طناب ها ،
🌟 تبدیل به حلقه های لیزری شدند ؛
🌟 و به طرف من آمدند .
🌟 چند بار جاخالی دادم ، غیب شدم ،
🌟 پرواز کردم ، اما ول کن نبودند .
🌟 هیچ جوره نمی شد جلوی آنها را بگیرم
🌟 و حتی نمی توانم آنها را از کار بیاندازم
🌟 اگر به من برخورد کنند ؛
🌟 حتما سلول های مرا می سوزانند .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
👨👦تربیت #فرزندان_صالح از دیدگاه حضرت آیت الله امام #خامنهای (حفظه الله)
⛔️📣 تذکر:شبانه روز شامل هزاروچهارصدوچهل (1440)دقیقه میشود.
از این 1440دقیقه ، فقط 10دقیقشو اختصاص بدیم برا فراگیری اصول تربیت اسلامی #فرزند_دلبندمون.
@kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
قسمت دوم داستان زندگینامه حضرت عیسی و حضرت مریم( ع)
🌻 درد زائیدن او به سوی درخت خرمای خشگ شده ای کشانید . در آن بیابان ، بدون قابله و مددکار ، رنج وضع حمل را تحمل کرد و کودک زیبایش ولادت یافت . از فشار غم واندوه این جمله رابر زبان راند : ای کاش پیش از این ساعت مرده بودم و جزء فراموش شدگان محسوب می شدم .
🌻 ناگهان مریم افسرده بانگ دلنوازی شنید که به او دلداری می دهد و می گوید : غمگین مباش چه آنکه خدایت در زیر پایت نهری روان ساخته است . از آن آب استفاده کن و درخت خرمارا حرکت ده . از خرمای تازه آن فرو ریخته سپس میل کن و شاد باش . البته این بانگ تسلای خاطره افسرده مریم شد ولی هنوز در بیم زبانهای گزنده معاندین بود .
🌻از این جهت نیز راهنمائی شد که اگر کسی از بشر را ببینی که در مقام طعن و ایراد به تو بر آید بگو من برای خداوند نذر صوم کرده ام از این رو با کسی سخن نمی گویم .
🌻مریم کودک عزیزش را در آغوش گرفت و به سوی بیت المقدس آمد ولی هنوز جیزی نگذشته بود که یهودیان او را دیدند و زبان به کلمات ناروا و تهمتهای ناراحت کننده گشودند .
🌻یهود با عبارت زشت او را مخاطب نموده گفتند :
🌻 ای مریم ! مطلب تازه و امری عجیب پیش آورده ای ! با آنکه مادرت اهل فساد و آشنایی با بیگانگان نبود و پدرت از منکرات و کارهای زشت بر کنار بود ، تو چگونه روش آنها را از دست دادی و بدون شوهر فرزند آوردی ؟ !
ادامه دارد...
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡چهار عمل بدتر از گناه...!
💠 استاد رفیعی
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
✨ پدران در آخرالزمان ✨
✍روزی عده ای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند . پیامبر(صلی الله علیه و آله )در حین عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزدکند .
فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! اطـرافـیـان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند . فکرکردند شاید منظور پیامبر, فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهی می کنند . عرض کردند : یا رسول اللّه، آیا منظورتان مشرکین است ؟
فرمود: نـه، بلکه پدران مسلمانی را می گویم که چیزی از فرایض دینی رابه فرزندان خود نمی آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره ای از مسائل دینی رافراگیرند, پدران آنها,ایشان را از ادای این وظیفه باز می دارند.
تنهابه این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند . .آنگاه فرمود : من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند...
📚مستدرک الوسائل، جلد۲ صفحه ۶۲۵
@kodak_novjavan1399
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید عبدالله محمودى:
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادر سياهتان و تقوايتان میكشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بينى و دشمن تو را نمى بيند.»
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
🌼تقدیر خداوند هرچه باشد هر کجا باشی مرگ خواهد آمد!
✍️این حکایت از مثنوی مولوی اقتباس شده؛روزی از روزها ، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در در آمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت: که در راه بودم ، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم ، از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم ، به باد میگویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا میکنی ، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را میگویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم ، بلکه از روی تعجب او را نگریستم.
🔺عزرائیل ادامه داد : تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالیکه او را اینجا می دیدم ...
✅ @kodak_novjavan1399
#تــلنگـــر
از خواجه عبدالله انصـاری پرسیدند
عــــبادت چیست ؟ فـرمود: عـبـادت
خدمــت ڪـردن بــه خلـــــق اسـت
پرسیدند چگـــــونه؟ گـــــفت:
اگـر هر پیـشهای ڪه به آن اشـتغال
داری رضـــای خدا و مردم را در نظـر
داشته باشۍاین نامش عبـادتاست
پرسیدند: پس نماز و روزه و خمـس..
اینها چـه هستنـد؟؟؟ گــفت: اینها
اطاعـت هستند ڪه باید بنده برای
نزدیک شـدن به خــدا انجـام دهد تا
انوار حــق بگیرد.
💠 @kodak_novjavan1399