فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اثر عجیب یک آه
🔸 استاد پناهیان
@kodak_novjavan1399
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
🌹 دخترای گلم ،
🌹 در هر سنی که باشید
🌹 به خاطر حضرت زهرا سلام الله علیها
🌹 حتما باحجاب باشید و چادر بپوشید
🌹 نگویید هنوز به سن تکلیف نرسیدم
🌹 نگویید نمیشه بالای کاپشن چادر پوشید
🌹 نگویید دوستانم مسخره ام می کنند
🌹 بلکه فقط به فکر رضایت خداوند باشید .
🌹 به فکر لبخند رضایت بخش امام زمان باشید
🔮 @kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا " 🌸
🌸 قسمت بیست و پنجم 🌸
🌟 گردنم را محکم فشار داد و گفت :
👽 اینجا من فرمانروای تو هستم
👽 مشکلی داری ؟! 😠☠
🌷 گفتم : نه مشکلی ندارم ؛
🌷 ولی من خودم فرمانروا دارم .
🌷 کسی که در همه آسمان ها و دنیاها ،
🌷 و در همه کهکشان ها و سیارات ،
🌷 به خوبی و زیبایی و خوش اخلاقی ،
🌷 و به مهربانی و قدرت او ،
🌷 هرگز پیدا نمی شود .
🌷 کسی که همه موجودات عالم ،
🌷 آسمانها و دنیاها و کهکشان ها ،
🌷 و سیارات و موجودات ریز و درشت ،
🌷 توسط او آفریده شدند .
🌷 به نظر تو ، این عاقلانه است ؛
🌷 که چنین فرمانروایی را رها کرده ،
🌷 و از تو اطاعت کنم ؟!
🌟 موجود فضایی ، بیشتر عصبانی شد
🌟 گردنم را بیشتر فشار داد و گفت :
👽 پس بهش بگو 😡
👽 که تو را از دست من نجات دهد .
🌟 باز لبخندی زدم و گفتم : چشم ؛
🌟 سپس نامرئی شدم .
🌟 و در پشت او ظاهر شدم .
🌟 با عصبایت به طرف من آمد .
🌟 دوباره نامرئی شدم ؛
🌟 و کمی دورتر ظاهر شدم .
🌟 این دفعه همه به طرف من آمدند ؛
🌟 و باز نامرئی شدم .
🌟 آنهایی که شاهد ما بودند ،
🌟 به آن فضایی و دوستانش ، می خندیدند .
🌟 اما ول کن من نبودند .
🌟 باز هم به من حمله کردند .
🌟 و باز غیب شدم ؛
🌟 اما این دفعه بالای سوله ظاهر شدم .
🌟 خیلی عصبانی شدند و گفتند :
👽 اگر جرأت داری بیا پایین
👽 تا رو در رو و مردانه با هم بجنگیم
🌷 گفتم : من برای دعوا نیامدم ؛
🌷 من برادر و دوست شما هستم .
🌷 اهل دعوا هم نیستم .
👽 فضایی سبزه گفت :
👽 من فکر می کنم تو بزدل و ترسویی
🌷 گفتم : هر جور دوست داری فکر کن
🌟 آرام پایین آمدم ؛
🌟 و داخل سوله اول شدم .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
28.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی رقص قاصدک ها
🇮🇷 #شهیدکشوری
🇮🇷 قسمت دوم ( آخر )
🔮 @kodak_novjavan1399
#کارتون #انیمیشن #رقص_قاصدکها
✨﷽✨
⚜ حکایتهای پندآموز⚜
🔹ابلیس و نوحنبی🔹
✍وقتی که نوح نبی علیه السلام قوم خود را نفرین کرد و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید، ابلیس نزد او آمد و گفت: تو حقی برگردن من داری که من می خواهم آن را تلافی کنم!!!
حضرت نوح در تعجب کرد و گفت:
بسیار بر من گران است که حقی بر تو داشته باشم ، چه حقی؟ ابلیس ملعون گفت همان نفرینی که درباره قومت کردی و آنها را غرق نمودی و احدی باقی نماند که من او را گمراه سازم ، من تا مدتی راحتم ، تا زمانی که نسلی دیگر بپاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم
حضرت نوح نبی علیه السلام با این که حداکثر کوشش را برای هدایت قومش کرده بود، با این حال ناراحت شد و به ابلیس فرمود: حالا چگونه می خواهی این حق را جبران کنی؟ابلیس گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
1⃣هنگامی که خشم تو را فرا می گیرد به یاد من باش!
2⃣هنگامی که میان دو نفر قضاوت می کنی به یاد من باش!
3⃣ و هنگامی که با زن بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست باز به یاد من باش!
📚بحارالانوار، ج۱۱، صفحات ۲۸۸ و۲۹۳
@kodak_novjavan1399
#حفظ_قرآن
آیا کربلایی کاظم ساروقی را می شناسید⁉️⁉️
🌺🍀کشاورز بیسوادی که یک شبه حافظ کل قرآن شد❗️❗️❗️❗️❗️
🌺🌹برای آشنایی با زندگی و نحوه حافظ شدنش متن مصاحبه با فرزندش را در فایل زیر مطالعه نمایید
بسیار شنیدنی
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
مصاحبه با فرزند کربلایی کاظم.pdf
810.4K
🔰🔰🔰شرح حال کربلایی کاظم ساروقی از زبان فرزند ایشان
@kodak_novjavan1399
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
🌷ســـــــلام
🌼صبحتون بخیر و شادی
🌷امیدوارم امروزتون
🌼پر از خیر و برکــــــت
🌷ســـــــــــــلامتی
🌼شـــــــــــــادکامی
🌷رضـــــــــایت مندی
🌼خوبی و بخشندگی
🌷عطر یاد خــــــــــدا
🌼در کنار خانواده و عزیزان
🌷شاد و سربلند باشید .
🌷 الهی به امید تو
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
☀️ #حدیث_روز
✅ پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله فرمودند:
💢 تنکح المرأه لأربع، لمالها، و لحسبها و لجمالها و لدینها فاظفر بذات الدّین تربّت یداک؛
💠 زن را براى چهار چیز گیرند،
🔹 مال
🔹 شرف
🔹 جمال
🔹 دین
👌 و تو زن دین دار بجوى.
📙 نهج الفصاحه
@kodak_novjavan1399
#داستانک_معنوی
#داستان حضرت ابراهیم
رحلت آرام و شاد ابراهيم عليه السلام
روزى عزرائيل نزد ابراهيم آمد تا جان او را قبض كند، ابراهيم مرگ را دوست نداشت، عزرائيل متوجه شد و عرض كرد: ابراهيم، مرگ را ناخوش دارد.
خداوند به عزرائيل وحى كرد: ابراهيم را آزاد بگذار چرا كه او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت كند.
مدتها از اين ماجرا گذشت، تا روزى ابراهيم پيرمرد بسيار فرتوتى را ديد كه آن چه مىخورد، نيروى هضم ندارد و آن غذا از دهان او بيرون مى آيد، ديدن اين منظره سخت و رنج آور، موجب شد كه ابراهيم ادامه زندگى را تلخ بداند، و به مرگ علاقمند شود، در همين وقت، به خانه خود بازگشت، ناگاه يك شخص بسيار نورانى را كه تا آن روز چنان شخص زيبايى را نديده بود، مشاهده كرد، پرسيد:
تو كيستى؟
او گفت: من فرشته مرگ (عزرائيل) هستم.
ابراهيم گفت: سبحان الله! چه كسى است كه از نزديك شدن به تو و ديدار تو بى علاقه باشد، با اين كه داراى چنين جمالى دل آرا هستى.
عزرائيل گفت: اى خليل خدا! هر گاه خداوند خير و سعادت كسى را بخواهد مرا با اين صورت نزد او مىفرستد، و اگر شر و بدبختى او را بخواهد، مرا در چهره ديگر نزد او بفرستد. آن گاه روح ابراهيم را قبض كرد.
به اين ترتيب ابراهيم در سن 175 سالگى با كمال دلخوشى و شادابى، به سراى آخرت شتافت.
در روايت ديگر از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده فرمود: هنگامى كه خداوند خواست ابراهيم را قبض روح كند، عزرائيل را نزد او فرستاد، عزرائيل نزد ابراهيم آمد و سلام كرد، ابراهيم جواب سلام او را داد و پرسيد:
آيا براى قبض روح آمده اى يا براى احوالپرسى؟
عزرائيل: براى قبض روح آمده ام.
ابراهيم: آيا دوستى را ديدهاى كه دوستش را بميراند؟
عزرائيل بازگشت و به خدا عرض كرد: ابراهيم چنين ميگويد، خداوند به اون وحى نمود به ابراهيم بگو:
آيا دوستى را ديده اى كه از ديدار دوستش بى علاقه باشد، همانا دوست، به ديدار علاقمند است.
ابراهيم به لقاى خدا، اشتياق يافت و با شور و شوق، دعوت حق را پذيرفت و در سن 175 سالگى به لقاء الله پيوست.
سند قرآنی این داستان
وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً1وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً
) سوگند به فرشتگانی که جان کافران را به شدت ( از کالبدشان ) بیرون می کشند.
2) و به فرشتگانی که ارواح مؤمنان را به نرمی و آرامی بیرون آرند و به ستارگانی که از مشرق به آرامی بیرون آیند ( و به سوی مغرب روند ) .
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
🌷 معمای مذهبی 🌷
🕋 ۱. پیامبر بت شکن ؟!
🕋 ۲. فرستاده از جانب خدا ؟!
🕋 ۳. شتر قرآنی ؟!
🕋 ۴. سفر فضایی پیامبر اکرم ؟!
🕋 ۵. امام ششم ما ؟!
👈 باهوشا بسم الله
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ از چه زمانی به فکر تربیت فرزندانمان باشیم؟
🎤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
🎥 #کلیپ_تصویری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
✍گریه های بافضیلت:
🌷۱.گریه ازترس خدا:
و اما البکائون من خشیتی،فانی افتش الناس ولا افتشهم........وسائل،ج ۱۵،ص۲۲۸
آنان که ازترس غضب من میگریند،
روز قیامت تفتیش نمیشوند
🌷۲.گریه به خاطر گناهان:
و طول البکاء علی خطیئته
گریه زیاد بخاطرگناهان،نجات دهنده است.
امام سجاد ع......ــ.تحف العقول۲۰۴
🌷۳.گریه به خاطر مصیبت اهل بیت ع
که باعث آمرزش وگریان نبودن درقیامت است........ بحار ج۴۴،ص۲۷۸
🌷4.گریه برای کرنش دربرابرعظمت خدا،نشانه هدایت شدن است.
وممن هدینا واجتبینااذاتتلی علیهم آیات الرحمن خرّواسُجَّداًوبُکِیّا....... 58مریم
🌷5.وتضحکون ولاتبکون وانتم سامدون.......... 60نجم
میخندید وگریه نمیکنید،درحالیکه غافلید
گریه ی عبادت،باعث نشاط است نه افسردگی
✅ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ جایگاه زن در اسلام
#بانوی_بی_نشان
🆔 @kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا " 🌸
🌸 قسمت بیست و ششم 🌸
🌟 با لبخند و خوش رویی ،
🌟 به زندانیان سوله اولی سلام کردم .
🌟 و احوالشان را پرسیدم .
🌟 به هر بهانه ای که شده ،
🌟 صحبت را با آنها باز می کردم .
🌟 و گاهی شوخی می کردم .
🌟 و به زور هم که شده ، آنها را می خنداندم .
🌟 فرمانروای سوله خواب بود .
🌟 که از شنیدن صدای خنده ما ، بیدار شد .
🌟 با نوچه هاش ، به طرف ما آمدند
🌟 با لبخند از جا برخاستم و سلام کردم
🌟 اما او با ناراحتی و عصبانیت ،
🌟 به من نگاه می کرد .
👽 گفت : با اجازه کی آمدی سوله من ؟!
🌷 گفتم : با اجازه مسئول تبعیدگاه
👽 گفت : مسئول و فرمانروای اینجا منم
👽 و تو بدون اجازه من ،
👽 حق نفس کشیدن هم نداری .
👽 می فهمی ؟!
🌷 گفتم :
🌷 راستش را بخواهی ، مسئول و فرمانروای من
🌷 و ارباب و حاکم و رهبر و امام من ،
🌷 یکی دیگه است ، نه تو .
🌷 کسی است که از تو بهتر ، زیباتر ، دلرباتر ،
🌷 مهربانتر ، با اخلاق تر و شجاعتر است .
🌷 و او را با هیچ چیزی عوض نمی کنم .
👽 گفت : من ، فروانروای این سوله ،
👽 تو و اربابت را ، به مبارزه دعوت می کنم .
🌷 گفتم : شرمنده نمی توانم قبول کنم
🌷 من أهل دعوا و دشمنی نیستم
👽 گفت : تو اختیاری نداری .
👽 یا قبول می کنی
👽 یا جنازه ات از اینجا بیرون می رود .
🌟 زندانی ها ، یک صدا می گفتند :
👽 قبول کن ، قبول کن ...
🌟 نگاهی به چپ و راستم کردم .
🌟 نگاهی به زندانی ها کردم .
🌟 سپس نگاهی به فرمانروای سوله کردم و گفتم :
🌷 حالا که اینقدر اصرار دارید ؛
🌷 باشه قبوله !
🌷 به شرط اینکه ، در بیرون سوله ،
🌷 و در فضای باز ، مبارزه کنیم .
🌟 ماجرای مبارزه من با این یارو ،
🌟 زود بین همه سوله ها پخش شد .
🌟 همه برای تماشای مبارزه ما ،
🌟 از سوله هاشون بیرون آمدند .
🌟 روی یک سکو قرار گرفتیم .
🌟 دور تا دور ما ، زندانی ها جمع شدند .
🌟 با اشاره یک نفر ، مبارزه آغاز شد .
🌟 بیشتر تماشاگران ،
🌟 رقیبم را تشویق می کردند
🌟 و یکصدا می گفتند : ساینا ، ساینا ، ساینا...
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی
🇮🇷 قسمت ششم : آهنگری کار نیست
🔮 @kodak_novjavan1399
📢 مراقب باشیم که خدا با هیچ فرد یا امتی، تعارف و پسرخالگی ندارد!
❌ در صورت انحراف و ناسپاسی، کنارمان میزند.
🌸👇باهم ببینیم:
🌴 آیات 40 تا 42 سوره معارج 🌴
🕋 إِنَّا لَقادِرُونَ
🕋 عَلى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ
🕋 فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
⚡️ما تواناييم
⚡️بر اين كه بهتر از آنان را به جاى ايشان بياوريم
⚡️پس آنان را به حال خود واگذار، ياوه بگويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شدهاند، ملاقات كنند.
🔹 خداوند با دلسوزی تمام، تا آخرین حد ممکن، امکانات هدایت و بیداری ما را فراهم می نماید!
🔹 ولی اگر خودمان لیاقت نداشتیم و امیدش را ناامید کردیم، رهایمان میکند بحال خودمان در میان رفاه و آسایش
🔹 تا مثل چارپایان، بخوریم و بخوابیم تاااااا.... قیامت که برق از سرمان پریده و بیدار شویم!
🔔 ولی چه دیر!
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْـمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمٖ
#گیف 🎬
༺🦋 @kodak_novjavan1399
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
چشمان خود را [از حرام] فرو گیرید تا عجایب و شگفتی ها ببینید !
📗 بحارالانوار،ج ۱۰۱ ص۴۱
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
💕 داستان کوتاه
✍"شیخی" بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، "لااله الاالله" یادشان میداد، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش "طوطی ای" برای او هدیه آورد، زیرا شیخ "پرورش پرندگان" را بسیار دوست می داشت.
شیخ همواره طوطی را "محبت" می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید:
"لااله الا اللّه"
طوطی "شب و روز" لااله الا الله میگفت.
اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند، وقتی از او علت را پرسیدند گفت:
طوطی به دست گربه کشته شد.
گفتند: برای این گریه می کنی؟!
اگر بخواهی یکی "بهتر" از آن را برایت تهیه می کنیم.
شیخ پاسخ داد:
من برای این گریه نمی کنم.
ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی "حمله کرد،" طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
با آن همه لااله الاالله که می گفت؛ وقتی گربه به او حمله کرد، آنرا فراموش کرد و تنها "فریاد" می زد.
""زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.""
سپس شیخ گفت:
"می ترسم من هم مثل این طوطی باشم !!"
"تمام عمر" با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد "فراموشش کنیم" و "آنرا ذکر نکنیم،" زیرا "قلوب ما" هنور آنرا نشناخته است!
* آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم؟! *
↶ @kodak_novjavan1399