eitaa logo
شکوفه های بهشتی
528 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
345 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رنگ خدا
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: 📚یکی از مضامین تکرارشونده‌ی در ادعیه‌ی ماه مبارک رمضان توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از حیات دنیوی است؛ .در دعای شریف ابی‌حمزه [میخوانیم‌]: اِرحَمنی صَریعاً عَلَی الفِراشِ تُقَلِّبُنی اَیدی اَحِبَّتی؛ این حالتی که برای همه پیش می‌آید و شاید خیلی‌ها این حالت احتضار و لحظات نزدیکی مرگ را در دیگران دیده‌اند 🔶 من و شما در آن لحظات از خودمان اختیاری نداریم؛ هیچ‌کس در آنجا به ما نزدیک‌تر از خدا نیست. وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلیهِ مِنکُم وَ لکِن لا تُبصرِون؛ هیچ‌کس نمیتواند ما را در آن حالت، از آن ورطه‌ای که در مقابل ما است نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهی. عرض میکنیم در این دعا که «اللّهُمَّ ارحَمنی»؛ در آنجا ما را رحم کن. ♦️وَ تَفَضَّل عَلَیَّ مَمدوداً عَلَی المُغتَسَلِ یُقَلِّبُنی صالحُ جیرَتی؛ در هنگامی که بعد از مرگ ما را غسل میدهند، خدای متعال در آن حالت، رحمت خود را، فضل خود را شامل حال ما کند و به ما ترحّم کند. بی‌اختیار در اختیار دستهای غسل‌دهنده هستیم؛ این مال یکایک من و شما است؛ هیچ‌کداممان از این حالت دوری و فراغت نداریم؛ این برای همه‌ی ما پیش می‌آید. به یاد آن لحظه باشید. ۱۳۹۴/۰۴/۰۲ 🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از مامان حنای قصه گو
«کودکی که اجازه نمیگیرد» روزی روزگاری در دهکده ای آدمهای مهربان و خونگرمی زندگی می کردند. این دهکده در کنار یک دریاچه ی بزرگ نقره ای رنگ بود، برای همین شغل بیشتر مردم آنجا ماهیگیری بود. آنها با قایق به دریاچه می رفتند و ماهی های بزرگ و خوشمزه ای را صید می کردند و برای فروش به شهر میبردند. در این دهکده ، پسر کنجکاو و بازیگوشی بنام کاوش صبح تا شب مشغول بازی و شیطنت بود ، او هر وسیله ای را که میدید ، بدون اجازه بر میداشت ، مدتی با آن بازی میکرد و سرگرم میشد و بعد یک جای دیگر رهایش می کرد و می رفت. همه او را با نام پسر بی اجازه میشناختند و وقتی او را می دیدند تمام وسیله هایشان را پنهان می کردند تا پسر بی اجازه ، آنها را گم و گور و داغون نکند . عصر یکروز دلچسب بهاری ، پسر بی اجازه از کنار رودخانه ی نقره ای عبور میکرد که چشمش به یک قایق آبی رنگ افتاد که کنار اسکله رها شده بود و آرام روی آب تلو تلو میخورد . پسر بی اجازه به سمت اسکله رفت کفشهایش در گل کنار دریاچه فرو رفت ، برای همینکفشهایش را همانجا گذاشت و با پای برهنه سوار قایق شد و پارو زنان به سمت قسمت عمیق دریاچه رفت . همینطور که پیش می رفت کم کم احساس کرد که پاهایش رفت کم کم خیس شده اند ، به کف قایق نگاه کرد . خدای من ! کف قایق را آب گرفته بود و تازه آنجا بود که متوجه ی سوراخی در قایق شد. این طرف و آن طرف را نگاه کرد . ایستاد و جیب هایش را گشت . به سر و ته قایق رفت تا شاید چیزی پیدا کند و بتواند سوراخ را بپوشاند ولی هیچ چیزی پیدا نکرد . تصمیم گرفت برگردد. همین که خواست بسمت پارو بیاید ، قایق تکان خورد و پارو به داخل آب افتاد . پسر بی اجازه مات و مبهوت در یک قایق سوراخ و آب گرفته در وسط یک دریاچه ی خلوت تنهای تنها بود . حالا بشنوید از صاحب قایق . صاحب قایق که پیرمرد ماهیگیر و مهربانی بود ، برای تعمیر قایق سوراخ به کلبه اش رفته بود تا وسایل لازم را بیاورد و وقتی برگشته بود متوجه شده بود ، قایق نیست و با دیدن کفشهای بچه گانه فهمیده بود که یک کودک سوار قایق شده ، پس باید هر چه سریعتر راهی پیدا می کرد . در چین فکرها بود که صدایی شنید ، سلام ماهیگیر مهربان پس قایقت کو ؟ صدا ، متعلق به مرد جوانی بود که از صید بر میگشت . پیرمرد فورا ماجرا را برای او تعریف کرد. مرد جوان گفت من به دنبالش میروم ، شما هم تا میتوانی ، کمکهای بیشتری را بفرست. باید تا شب نشده پیدایش کنیم . خورشید داشت غروب می کرد و آسمان به رنگ نارنجی و قرمز درآمده بود . پسر بی اجازه خیس شده بود و می لرزید و با خودش میگفت اگر بدون اجازه سوار قایق نشده بودم الان اینجا نبودم . اگر بدون اجازه از خانه بیرون نیامده بهم ،پدر و مادرم می دانستند کجا دنبالم بگردند . خدایا کمکم کن . قول میدهم دیگر بدون اجازه هیچ کاری نکنم و به وسایل دیگران دست نزنم . و سرش را روی زانوهایش گذشت . کمی گذشت ، صدایی به گوشش رسید. سرش را بلند کرد ، دیگر هوا تاریک شده بود خوب گوش کرد . یک صدا نبود ، چندین صدا بود که نام او را صدا میزدند . کمی که دقت کرد . گویچه های نورانی را دید و فهمید که افرادی ، فانوس به دست برای کمک او به دریاچه آمدند. آنقدر خوشحال شد که حد نداشت . اول خدا را شکر کرد و بعد با صدای بلند فریاد زد : من اینجام من اینجام روز بعد خورشید خانم آرام آرام پلکهای کاوش را نوازش کرد . وقتی بیدار شد ، حس آرامش عجیبی داشت . هر روز صبح از خواب بیدار میشد ولی قدر آرامش و آسایشی که داشت را نمیدانست . او هنوز قولی که به خدا و خودش داده بود را به یاد داشت و دلش نمی خواست هرگز اتفاقی مثل ماجرای شب قبل دوباره برایش تکرار شود. بعد خوردن صبحانه به مادرش گفت مادر اجازه می دهی برای گردش به سمت بازار دهکده بروم ؟ و مادر قبول کرد . او اینبار وقتی چیزی را میدید و خوشش می آمد صبر میکرد تا صاحبش بیاید بعد اجازه میگرفت ، آن را میدید و لمس میکرد ، بعد به صاحبش بر میگرداند و تشکر میکرد . این رفتار خوب کاوش باعث شد که مردم کم کم نام پسر بی اجازه را فراموش کنند و به او بگویند......... شما بگویید بچه ها ! فکر میکنید مردم دهکده این بار چه اسمی روی کاوش گذاشتند ؟ پایان... 🌼 @story555🌼 .........🐌🌸🐌.........
حیف نون باباش مریض میشه زنگ میزنه آمبولانس میاد کل خانواده سوار میشن، آمبولانس آژير ميزد اونا دست ميزدند وشادي ميكردند، تو راه دکتر میگه مریض کیه🤔 حیف نون میگه حالش خوب نبود نیومد!! کانال و حال خوش 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
از يکی پرسيدن با کدوم عبادت بيشتر حال میکنی؟ - گفت : نماز ميت ...!! پرسيدن چرا؟ - گفت: وضو که نمیخواد، رکوع و سجده هم که نداره! صف اش هم هرکی به هر کیه، کفشهاتم تو پاهاته و در نمیبرند، آخرشم نهار میدن ، از این بهتر چه میخوای؟😂 @hal_khosh
اگه نذر هایی که دانشجوها و دانش آموزا تو فصل امتحانات میکنن به جا آورده میشد فقیری تو جهان نمیموند 🤦♂️😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسکار بهترین بازیگر هم تعلق میگیره به ایشون😂😂😂😂😂 ‌ کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
هدایت شده از جارچی خراسان رضوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 اگر صبحانه نخورید چه اتفاقی برای بدن می‌افتد؟ @jaarchi_khorasan_r 📣 کانال بزرگ استان خراسان رضوی👆
💠 مفاتیح الحیات 14. شهادت دادن 🔹 كتمان شهادت و پیامد آن ... پیامبر (ص) می‌ فرماید: هركس شهادتی را پنهان دارد یا به دروغ شهادتی دهد تا بی‌ جهت خون مسلمان بیگناهی را پایمال كند یا مال مسلمانی را به ناحق تصرف كند. در قیامت در حالی وارد محشر می‌ شود كه در پیش رویش تا آنجا كه چشم كار می‌ كند تاریك است و در چهره ‌اش زخم و خراشی است و همه مردم او را با نام و نشان می ‌شناسند. [1] نكته: اصل همه این مطالب سودمند، رهنمود قرآن حكیم است كه كتمان شهادت در محكمه عدل را گناه دل می‌ شمارد: ﴿ومَن یكتُمها فَاِنَّهُ ءاثِمٌ قَلبُهُ﴾. [1]. مَنْ كَتَمَ شَهَادَةً أَوْ شَهِدَ بِهَا لِیهْدِرَ بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیزْوِىَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَی یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَةٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِى وَجْهِهِ كُدُوحٌ یعْرِفُهُ الْخَلائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ... (الأمالی، صدوق، ص482). 📚 مفاتیح الحیات ص 490. 🏢 مرکز بین المللی نشر اسراء 🌐 https://nashresra.ir 🌐 https://esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 داستان جالب خوشحالی ابولهب از ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🎙 آیت الله نجم الدین طبسی 🔷🔸💠🔸🔷 https://eitaa.com/joinchat/4045733908C710c8085de
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همچین صحنه ای رو براتون آرزو میکنم ❤️❤️❤️