#ایستگاه_داستانڪ
ـــــــــــــــــــــ
⚡️⚡️الگو باشیم⚡️⚡️
🔴👈 کارمان برعکس شده بود ،به جایی اینکه خانواده داماد برای پایین آوردن مهریه چانه زنی کنند ،برای بالا بردنش اصرارمی کردند.
#از_آنها_اصرار_و_از_دکتر_انکار 😳
🔴👈 چون ایشان مسائل مالی را عامل اساسی نمی دانستند ،وقتی از #حسن_خلق و #دیانت_داماد اطمینان پیدا کردند ،بقیه مسائل را حل شده می دیدند.از طرفی می گفتند : #ما_برای_جامعه_الگو_هستیم ،نباید مبنایی بگذاریم که دیگران به #سختی بیفتند.
🔴⚠️👈 آخر سر هم ، #مهریهای در حد متوسط آن روز تعیین شد.
📚 شهید مفتح به روایت همسر
#الگوی_ازدواج
#زندگی_به_سبک_شهدا
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
@banoyeenghelabi
°|🌹🍃🌹|°
#فرشته_آسمانی
🌸|• من و حجتالله نسبت فامیلی داشتیم، پسرخاله پدرم بود.
ایشان متولد ۵۷ بود و من متولد ۶۸.
💍|° سال ۸۴ با هم #ازدواج کردیم. ایشان در سال ۸۹ به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
حاصل #زندگی مشترکمان علیرضا شش ساله و النا سه ماهه است.
🙂|• من مشکلی با حضور #همسرم در دفاع از حرم آلالله نداشتم. حجتالله دی ماه ۹۲ به عراق رفت و حدود چهار ماه بعد یعنی در اردیبهشت ۹۳ به خانه برگشت.
|° بعد هم بارها و بارها برای انجام #مأموریت به عراق سفر کرد. ۲۰ اسفند ۹۶ برای اولین و آخرین بار به سوریه اعزام شد. ایشان با همه #وابستگی و دلبستگیهایش به خانواده و #زندگی راهی شد و عشق و ارادتش به #اهل بیت (علیه السلام) را برای خودش تکلیف میدانست.
😔|• حالا که شهید شده مرتب یاد آخرین صحبتها و لحظات جداییمان میافتم.
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_حجتالله_نوچمنی🕊
@banoyeenghelabi ▪️🌺▪️
°|🌹🍃🌹|°
#فرشته_آسمانی
🙂|• زمانی که صادق در مورد ازدواج با مادرشان صحبت می کند، تنها یک شرط می گذارد و عنوان می کند که باید همسرم "سیده" باشد.
|° آشنایی ما هم از طریق واسطه صورت گرفت. در آن روزها من درگیر کنکور ارشد بودم و تمایل زیادی به ازدواج نداشتم. به همین دلیل خانواده ام هم اجازه نمی دادند که خواستگار به منزل بیاید.
💐|• یک هفته قبل از خواستگاریِ مادرِ صادق، من به جدم حضرت زهرا (س) متوسل شدم. نماز استغاثه به حضرت را خوانده و زندگی و ادامه تحصیلم را به ایشان سپردم.
🌹|° مادر من و زن عموی صادق، فرهنگی بودند. زن عموی شان برایش خواهری می کند و واسطه ازدواج ما شدند. وقتی مادرم شرایط صادق را مطرح کردند، موافقت کردم که به خواستگاری بیایند.
📆|• اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ بود. در جلسه اول خواستگاری، صادق سؤال خاصی نپرسیدند، ولی من سئوالات زیادی پرسیدم.
😎|° در مقابل، صادق جواب های عجیبی می دادند؛ مثلا من از ایشان پرسیدم که وقتی عصبانی می شوید، چه عکس العملی دارید که گفتند :
☺️|• خوشبختانه یا متأسفانه من عصبی نمی شوم اگر هم عصبی شوم، عکس العمل خاصی ندارم و محیط را ترک می کنم و با صلوات خودم را آرام می کنم. باور این مسئله در آن لحظه برایم سخت بود.
💍|° بعد از عقد من خود کاملاً به این موضوع واقف شدم که صادق به هیچ وجه عصبی نمی شود؛ تجربه زندگی با ایشان نشان داد که همچون نامشان در گفتارشان صادق هستند.
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_صادق_عدالت_اکبری 🕊
•[🌻]• @banoyeenghelabi
#فرشته_آسمانی
💌#زندگی_به_سبک_شهدا
از صحبت هایی که در جلسه خواستگاری💐 از سمت #شهید_صدرزاده مطرح شده بود می گوید؛
صحبتهای ما #خیلی کوتاه بود اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید کرد، او بارها گفت که یک #همسنگر میخواهد. شاید کسی که به #خواستگاری🌹 می رود بگوید #همسر💑 و #همدم میخواهد اما #مصطفی گفت که #همسنگر میخواهد.
بعد از چند سال به او گفتم ما که الان در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه #همسنگر خواسته چه بوده است؟ او گفت: «جنگ ما، #جنگ نظامی نیست؛ جنگ الان ما #جنگ_فرهنگی است. اگر #همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من #کار فرهنگی انجام میدهم، #همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند...».
#همسنگر
#شہیدصـدرزاده
@banoyeenghelabi
°|🌹🍃🌹|°
#فرشته_آسمانی
#زندگی_به_سبک_شہـدا🌹
#سر سفره عقد...💕
اونقد #ذوق زده بود...😍
که #منو هم به #هیجان می آورد...☺️
وقتی #خطبه جاری شد و بله رو گفتم...💑
#صورتمو چرخوندم سمتش...👰
تا بازم اون #لبخند زیبای😊 #همیشگیشو ببینم...👀
اما به جای اون لبخند زیبا...
#اشکای شوقی رو دیدم...😂
که با #عشق تو چشاش حلقه زده بود...
#همونجا بود که خودمو...#خوشبخت ترین زن دنیا دیدم...👸
#محرم که شدیم...💞
#دستامو گرفت💁♀️ و #خیره شد به چشام...👁
#هنوزم باورم نمیشد...🙂
بازم پرسیدم:"چرا من…؟"
از #همون لبخندای دیوونه کننده😍 تحویلم داد و گفت...
"تو #قسمت من بودی و من قسمت تو..."💕
#قلبم❤️ از اون همه خوشبختی...
#تند تند می زد و...
#فقط خدا رو شکر می کردم...🙏
به #خاطر هدیه عزیزی که بهم داده بود...👨💖
#هر روزی که از عقدمون💍 می گذشت...
#بیشتر به هم عادت می کردیم...💏
طوری که حتی...
#یه ساعتم نمی تونستیم بی خبر از هم باشیم...
#هیچ وقت فکرشو نمی کردم...
تا این #حد مهربون و احساساتی باشه...😊😍
به #بهونه های مختلف و#اسم کادو🎁 می گرفت و...
#غافلگیرم می کرد...😉
#به_روایت_همسر_شهید_مهدی_خراسانی 🕊
@banoyeenghelabi
#فرشته_آسمانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔹در مورد #مهریه نظر خانوادهها را ملاک قرار دادیم، من از آقا وحید خواسته بودم در کنار هر #مهریهای که خانوادهها صحبت کنند 12 شاخه گل نرگس به نیت #حضور حضرت مهدی ذکر کنند.
🔸بعد از صحبتها آقا وحید یک دسته #گل آورده بودند وقتی با دقت نگاه کردم دیدم چند #شاخه گل نرگس بینشان است و این برای من نشانه خوبی بود. #مهریه من 114 سکه بهار آزادی به همراه سفر حج بود که من مهریهام را بخشیدم.
🔹من به او میگفتم «از خدا #خواستهام اگر قرار بر جدایی بین ماست این جدایی با #شهادت باشد ولی اگر مرگ بین ما جدایی میاندازد #مرگ اول برای من باشد، چرا که من #طاقت جدایی و تنها ماندن را ندارم و امیدوارم #شهادتت در رکاب آقا امام زمان(عج) باشد. میگفتم وحیدم #لایق شهادت هستی و او میگفت شهادت لیاقت میخواهد.
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_وحید_فرهنگیوالا🌷
@banoyeenghelabi
#فرشته_آسمانی
#زندگی_به_سبک_شهدا ❤️
#سر سفره عقد نشسته بودیم کنارهم.#بوی عطرش همه اتاق را پر کرده بود😍😍
بله را که گفتم.🙈🙊
سرش را آورد #زیر گوشم،خیلی آرام و آهسته گفت:((تو همونی هستی که من میخواستم.☺️))
نگاهش کردم واز #ته دل خندیدم😍 دستم را گذاشتم روی #حلقه ازدواجمان💍
چشم دوختم به #قرآن و از خدا طلب خوشبختی کردم😍😊
💚شهید جواد فکوری
@banoyeenghelabi
#فرشته_آسمانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
💠 وقتی به خانه میرسید، گویی جنگ را میگذاشت پشت در و میآمد تو. دیگر یک #رزمنده نبود. یک #همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی #مهربان بودیم و #علاقهای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که میرسید خانه، خسته بود و درب و داغون. چرا که مستقیم از #کوران عملیات و به خاک و خون #غلتیدن بهترین یاران خود باز میگشت. با این حال سعی میکرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستیاش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود میپرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمیخواهید؟ بعد آستین بالا میزد و پا به پای من در آشپزخانه کار میکرد، غذا میپخت. #ظرف میشست. حتی لباسهایش را نمیگذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیف من خیلی #سنگین است؛ تو نمیتوانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر میگشت. با این حال #موقع رفتن مرا مدیون میکرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین #فرصتی که به دست میآورد، ما را میبرد گردش.
🌹 همسر شهید #محمدرضا_دستواره
📕 کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
🍃 @banoyeenghelabi