eitaa logo
🌹𝑲𝒐𝒍𝒃𝒆𝒎𝒆𝒉𝒓 | کلبه مهر 🌹
145 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
948 ویدیو
27 فایل
♡ ♡ روح محیط خانه عبارتست از خانواده ،باید به این اهمیت داد باید در این تامل وتدبر نمود. ♡ ‌♡ 🌹صفحه اینستاگرام instagram.com/kolbehmehrr 🌹 تلگرام https://t.me/kolbehmehrr 🌹ارتباط با آدمین @sahba125
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🌸🌿🌸 زنان ✴💠رضوانه دباغ زندانی سیاسی قبل از ✏۱۴سال بیشترنداشتم ودر دبیرستان رفاه تحصیل می کردم. نه تنها به عنوان یک مادر بلکه خط دهنده زندگی من بود وجهت را برای من مشخص می کرد. ⚡ همه چیز الهی بود واین لطف خدا بود وهمراه بودن پدر و،راه نورانی را برای من ترسیم کرده بود.سمت وسوی فعالیتهای ما درمسائل ،سیاسی والهی بود ومن همواره درجلساتی که داشت شرکت میجستم وجان تشنه خود را ازکلام اوسیراب می نمودم. 🍀🌻🍀بایکی ازدوستانم "خانم حدادعادل"شبانه ازطریق رادیوعراق اعلامیه ها وپیام های امام خمینی راگوش میدادم وبه دقت می نوشتم .دستگاه تکثیر نداشتیم با استفاده از کاربن اعلامیه ها را رونویسی می کردم صبح قبل از اینکه بچه ها به مدرسه بیایند با کمک دوستم آنها راداخل میز بچه ها می گذاشتیم. 💢✨💢مامورین ساواک وحشیانه به منزل ما ریختندمرا کردند ابتدا زیر بار نرفتم .ساواک خطم راچک کرد ومشخص شد نوشتن اعلامیه کار من بوده است .به خیال خودم لباس پوشیده ای در زیر به تن کرده بودم که اگر چادرمرا کشیدند باشم اما آنها حجابم راگرفتند ویونیفورم مخصوص زندان که شامل یک تونیک وشلوار بود دادند مجبور بودم برای پوشاندن سرم از پتو استفاده کنم. ادامه دارد...... — انقلاب —پاکدشت ✅@banoyeenghelabi 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃
🍂🌿🍂🌿 🌿🍂🌿 🍂🌿 🍁🌸🍁 زنان 🌾🍀🌾رضوانه دباغ 🌻🌿🌻سلول ما در جایی قرار داشت که بسیار نمناک بود وهوایی برای نفس کشیدن نداشت.چشمانم بسته بود ،چیزی نمی دیدم فقط صداها را می شنیدم . بازجوی من همواره به من شوک الکتریکی می داد که تمام ابعاد وجودم را به لرزه می آورد وبدنم ازضربه های شلاق،همیشه خونین ومالین بود.بازجویان ساواک به قدری پلید وآلوده بودند که بعد حیوانی شان به نهایت اعلا رسیده بود وتا مرتکب جنایت پلید خود نمی شدند،اقناع نمی شدند. 📝یادآوری صحنه های شکنجه برایم بسیار سخت ودرد آور است.آنها راسرپا نگه میداشتند واجازه نمی دادند لحظه ای بنشیند ویا به او بی خوابی می دادند که گاهی ۴۸ساعت یا بیشتر طول می کشید 🌷🍃🌷بیشتر زندگی من بعد از زندان به بیماری گذشت ونتوانستم ام آن طور که شایسته بندگی خداست،شاکر باشم وعبادت کنم.قطعا مشیت الهی بود که من در کنار چهره های پر زرق وبرق آن روزگار،الگویی مانند داشته باشم.خدا می داند که نمی خواهم ازخودم بت درست کنم،اما لحظه ای از خدا غافل نشدم وآن دوران سخت سپری شد —انقلابی—پاکدشت 💟@banoyengelabi 🍂🌿 🌿🍂🌿 🍂🌿🍂🌿
💗ویژه 💫رهبر انقلاب: « نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم» ............... 🔻روایت رهبرانقلاب از مجاهدت و همراهی‌ در دوران مبارزات انقلاب !! ............... 💐 این سخنان را رهبر انقلاب در جریان دیدار و گفتگو با مکرمه حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۰بیان کرده‌اند: ................ 🔹خانم ثقفی مکرمه حضرت امام خمینی خطاب به رهبر انقلاب: ایشان خودش [حضرت امام(ره)] مکرر به بچه‌ها می‌گفت که من هر چه دارم از است. در نجف هم تا کسالتی پیدا می‌کرد، اولین وصیت‌اش این بود. 🔸رهبر انقلاب: بعضی از تاب سختی‌های زندگی مردشان را نمی‌آورند. غرغر می‌کنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانم‌هایی که نه تنها نق نمی‌زنند، بلکه حتی دلگرمی هم می‌دهند، به مرد می‌گویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر می‌کنیم، می‌گذرد. چنین واقعاً قیمت دارند. 🌹الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین است. 🔹وقتی در زندان بودم، به دیدن من که می‌آمد، از اوضاع و احوال می‌پرسیدم، می‌گفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچه‌ی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بی‌پول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذره‌اش هم در زندان به من منتقل نمی‌شد. 🔹خدا می‌داند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از# انقلاب فهمیدم، یعنی همین‌طور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمی‌آورم، می‌گفتم چطور اینها را آن موقع به من نمی‌گفتی. 🔹مرحوم به خانم من می‌گفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همه‌اش احساس راحتی می‌کنی، او هم دلگرم می‌شود و به دنبال این کارها می‌رود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم. ۱۳۸۰/۱۲/۲۲ 🇮🇷 @banoyeenghelabi
💗💗💗💗💗💗 🔴 معیارهای متناسب با روحیّه‌های اشتباه، تا حدّ ممکن ✅ بعضی از معیارها، متناسب با اشتباه ما، شکل می‌گیرند. تا حدّ امکان باید آن روحیّه‌ها را اصلاح کرد تا در پی آن، معیارهای اشتباه در همسر هم حذف شود. 💬داستان واره 🔸می‌گوید:# پسری شهرستانی به خواستگاری‌ام آمده. 🔹می‌گویم: خیر است، إن شاء الله. 🔸می‌گوید: به هم می‌خورد. 🔹می‌گویم: خدا کند که هر چه است، پیش بیاید. 🔸می‌گوید: فقط یک. 🔹می‌گویم: بگو. 🔸می‌گوید: در شهرستان خودشان زندگی کند. 🔹می‌گویم: به سلامت! این‌که نشد. 🔸می‌گوید: روحیّه‌ای دارم. 🔹می‌گویم: بازتابش؟ 🔸می‌گوید: هر روز باید را ببینم. 🔹می‌گویم: خب، اشتباه است. باید کنی. 🔸می‌گوید: نمی‌توانم. 🔹می‌گویم: وقتی با انس گرفتی و او هم به تو محبّت کرد، دوری‌ات دو چندان می‌شود. 🔸می‌گوید: خودم را می‌شناسم. به مادر، بیش از این حرف‌هاست. 🔹می‌گویم: پس خوب بده. اوّلاً، این را بدان که این روحیّه، نه فقط در این جا، در هر جایی که باشی، برایت مشکل‌ساز است. 🔸می‌گوید: می‌دانم. 🔹می‌گویم: ثانیاً، با به خدا و توسّل به اهل بیت علیهم السلام و مشاوره با فن، تلاش کن این روحیّه را از بین ببری. 🔸می‌گوید: اگر نشد؟ 🔹می‌گویم: لطف کن، چیز را فراموش کن و به خواستگارت جواب منفی بده. 🔸می‌گوید: آخر... 🔹می‌گویم: مگر این‌که خواستگارت، به قدری تو را باشد که بخواهد با این روحیۀ اشتباه تو، کنار بیاید و این کار را هم داشته باشد. 📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۵۱ 💗💗💗💗💗💗 @banoyeenghelabi
حضرت آیت‌الله بهجت به به حضرت زهرا علیهاالسلام تأکید ‌کرده می‌فرمودند: ✍️هرکسی که است و مشکل دارد، چاره‌اش این است که متوسل شود به زهرای مرضیه». ایشان داستانی را نقل می‌کردند که «آقا شیخ جواد مجتهد رشتی» در بوده، زنی از بستگانش می‌گوید: ما برای زیارت رفتیم، مرا در نجف به طلبه سیدی تزویج کردند و به ایران برگشتند. از سویی دوری آنها مرا می‌کرد و از سوی دیگر، اخلاق شوهرم؛ زیرا نزدیک ظهر، چند تا می‌آورد. من هم با او بداخلاقی می‌کردم. این خانم می‌گوید من از شدت ناراحتی و نگرانی و دوری و و بین عرب‌ها زندگی کردن و هیچ‌کس را نداشتن، مریض شدم. تب شدیدی گرفتم. در همان حالت تب شدم. در حالت بیداری حضرت زهرا را دیدم. فرمود شفای تو به دست است. به این دختر توصیه فرمود با شوهرت خوش‌رفتاری کن. همین‌که این را فرمود، آمد و عبایش را روی من انداخت. به آنکه عبا را روی من انداخت، تب من فرو نشست. بعد رفتم حرم حضرت امیر و اصرار کردم و گریه کرم که یا مرگ مرا برسانید یا پدر و را برسانید. گریه کردم و گریه کردم تا اینکه دیدم امیرالمؤمنین از طرف مقابل من وارد شد. وارد صحن شد. من تغییر مسیر دادم. حضرت باز هم آمد آن طرف. من برای اینکه باز هم با حضرت مواجه نشوم راهم را کج کردم. از اینکه این همه خواستم و جواب ندادند ناراحت بودم. تا اینکه جلوی من آمد و فرمود: خانم، ما به تو نظر داریم. به یکی از حضرت زهرا [شوهرش] خدمت می‌کرد؛ لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به او فرمود: ما به تو نظر داریم. با خوب رفتار کن. برو در سرداب منزل تا چهل روز با روی دیوار علامت بگذار. روز چهلم والدینت خواهند آمد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @banoyeenghelabi ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
💞 کودک زیر ۶ سال خود زیاد ندهید چون بسیاری از آنهارا نمیفهمد‼️ ⛔️ چقدر به او میگویید قول بده این کارو نکن یا این کارو بکن، و کودک هم دایم به شما قول میدهد و همان کارها را تکرار میکند. ♦️چرا؟ چون معنی قول دادن را نمیفهمد، ولی چون میبیند با گفتن این کلمه بر لبان شما می آید، تند تند به شما قول میدهد، کودک با خودش می گوید خوشحال باشد من صدبار صدبار قول میدم. ✅کودک نه دادن را می‌فهمد نه معذرت خواستن را، ولی وقتی کار کرد و شما ناراحت هستید می‌بیند با گفتن میخواهم باز شد دایم خواهی می‌کند. 🍃❤️ @banoyeenghelabi
💠 اثر عجیب به پدر و مادر ! ❤️مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) می‌فرمودند: روزی هنگام ظهر، گفت: پدر را برای ناهار صدا کن به طبقه بالا رفتم تا پدر را بزنم، دیدم در حال به خواب رفته اند، اگر ایشان را صدا نمی زدم ، شاید مادرم ناراحت می شد و اگر بیدارش می کردم، شاید موجب پدر می شد. خم شدم، لب‌هایم را پای پدر گذاشتم و چند بوسه زدم تا اینکه به آرامی شده و فرمودند: شهاب الدین! تو هستی؟ گفتم بله آقا پدرم وقتی این و احترام من را دید، دستش را به سمت بلند کرد و فرمود: پسرم، خدا را زیاد کند و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد. مرحوم آیت‌الله العظمی شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) می فرمودند: هرچه دارم از آن دعای پدر است. خداوند حکیم در قرآن می فرمایند: وَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا احقاف/15 (انسان را به نیکی کردن به پدر و مادر سفارش کردیم) 💕💚💕 💞 @banoyeenghelabi
❤️🍃❤️ 👌 وقتی چیزی رو میخوای نباید طوری عنوان کنی که انگار همسرته ❌ چه چوری؟ مثلا میخوای ببینی چه جوری عنوان میکنی؟ مثلا ; میای بریم خونه مادرم؟ 👈 از نظر یعنی چرا نمیای بریم خونه مادرم؟ دوست داری بریم مادرم؟ 👈 دید شوهر : چرا نداری بیای؟ بیا بریم خونه 👈 دید شوهر : من اصلا نیستم و ... که همه هستن ولی چیه🤔 👌 مثلا میگی میدونی چقدددددددر برای دیدن مادرم تنگ شده؟ یعنی داری به شکل مطرح میکنی اینجاست که مرد سراپا آمادست برای دادن.. @banoyeenghelabi
💢 پسرخاله ام بود، یک روز آمد خانه مان، با یک برگه پر از نوشته، پشت و رو! نشست کنار . خاله میشه چند دقیقه ما رو بذارید، میخوام شرایطم رو بخونم، ببینم طاهره حاضره با من می کنه یا نه؟ ❤️ مادرم که رفت، رو به رویم نشست، شرایطش را یکی یکی گفت، من هم چون از قلب دوستش داشتم! قبول کردم... گفتم: دارم مهریه ام فقط یک جلد کلام الله مجید باشه! گفت: یک جلد قرآن؛ و یک دوره کتب مطهری. 🌷 برشی از زندگی زنگی آبادی 📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 72 @kolbemehrr
🍃 زیبا‌ترین نقاشی خدا برای من هست @kolbehmehrr
💠 فرزند علامه می‌گوید رفتارشان با مادرم بسیار و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می‌کردند گویی مشتاق دیدار هستند، ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم به قدری نسبت به هم مهربان و با گذشت و بودند که ما گمان می‌کردیم این‌ها هرگز با هم اختلافی ندارند، آنها واقعاً مانند دو دوست بودند. وقتی مرحوم علامه بیمار می‌شوند، علامه هرگز اجازه نمی‌دهند، تا همسرشان برای انجام کاری از بستر بلند شوند، فرزند علامه می‌گوید: من حدود ۲۷ روز پیش از فوت در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم لحظه‌ای ،از کنار بستر بلند نشدند، تمام کارهایشان را کردند و به مراقبت از او پرداختند. @kolbehmehrr