شجاع کسی نیست ك نترسه!
کسیِ ك میترسه و میگه خدایا ببین من می ترسم!
ولی با وجود ترسم میرم جلو ...
چون تو رو دوست دارم و بهت ایمان دارم :)
-شهیدمصطفیصدرزاده-
اگر نمازتان را محافظت نکنید
حتی میلیاردها قطره اشک هم
برای اباعبدالله بریزید ،
در آخرت شما را نجات نمیدهد . . ! 💔
-آیتاللهبهجت✨
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
گُم نام
یعنی کسی که دنیا را حتی
به اندازه یک نام هم نمی خواهد!
گمنامی بجویید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانِزهراهیچوقتازخانهبیرونممکن ؛
منكجاییراندارم،ایکسوکارمحسین .
#اربعین
1_6661923819.mp3
3.64M
- این را به همه گفته و مبهم نگذارید؛
- با لطف حسن بوده حسینی شده عالم.
#اربعین
هرمشکلیتویزندگیتداشتی
نگابهنمازتکن
نمازتودرستکنیحلمیشهرفیق:)!
#استادپناهیان
#اربعین
Sibsorkhi-13980713[02].mp3
5.79M
اونی که غریب تر از حسین بی کفنه ...
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
|🖤🥀|
4_5911197166323371477.mp3
12.28M
دلم با مادرت امشب میگه حسن
حسین میگه حسن زینب میگه حسن ...
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
|🖤🥀|
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
گرچه در روی زمین حتی نداری یک حرم
شیعه روزی عرش سازد بر مزارت یا حسن (ع)
افتخارنسلمااینهکهتویزمانیبهدنیااومدیمکه قرارهاسرائیلبهدستمانابودبشه...!🚶🏻♂️
-شهیدحسینولایتیفر
#امام_زمان
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
دیدم همهجا بر در و دیوارحریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
با یه عده طـــلبه آمدند قم.
همه شهــــید شدند الا محــــسن.
خواب امام حسیــــــن'ع' رو دیده بود.
آقــــــا بهش گفته بود:
"کارهات رو بکن این بـــار دیگه بار آخــــره "
یه ســـــربند داده بود به یکےاز رفقاش،
گفته بود شهید که شدم ببندیدش به ســـــینه ام.
آخه از آقا خواســـتم بےســــر شهید شم.
با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگـــــاه.
گلوله 120خورده بود وسطـــــــشون
جنـــــازه اش که اومد،ســـــر نداشت.
سربند رو بستیم به سیـــنه اش..
روی سربند نوشته بود ؛
"أنا زائر الحســــــین ع"
#شهید_محسن_درودی
چشم
بـر هـم زدم
قافلهات آمد و رفت ...
- آقای من، گدا را حلال کن
#ربیع_الاول
#خاطراتِ_ابراهیم🤍
«یک بنده خدایی از دوستان ابراهیم گفت میتوانم کاری کنم که انقدر رزمندهها هوای جبهه نداشته باشند. زن که بگیرند جبهه یادشان میرود. اما ابراهیم قبول نداشت. میگفت الان بحث دفاع از کشور است. من باید بروم و حضور داشته باشم شاید بلایی سرم بیاید نمیشود که یک نفر همیشه منتظرم باشد. به هرحال ما به احترام معرف رفتیم خواستگاری. خانه یک زن و شوهری رفتیم که دوتا اتاق داشتند و در آنجا به ازدواج جوانها کمک میکردند. وقتی رفتیم دختر خانم با چادر مشکی نشسته بود. آن موقعها وقتی خوششان میآمد ضربتی عقد می کردند. من وقتی با دخترخانم صحبت کردم شرایط ابراهیم را توضیح دادیم و دخترخانم موافقیت کرد. وقتی خواستند آقا ابراهیم را از آن اتاق صدا کنند که بیاید با دختر خانم صحبت کند. گفت ابراهیم نیست. دیدیم پنجره باز است و ابراهیم نیست. فهمیدیم از پنجره فرار کردهاست. حالا فکر کنید ما با چه خجالتی بیرون آمدیم. سر کوچه که رسیدیم، دیدیم ابراهیم قهقهه میزند. میگفت یک دقیقه دیگر ایستاده بودم فکر کنم یک حاج آقایی را می آوردند که سریع عقد کنند. من هم فرار کردم تا کار به عقد نرسد.»
#هادی_دلها
اَزهمین فـٰاصِلھِۍدورسَلاممـبِپذیر..؛
کھِخَرابِ'طُ'شُدمخـٰانہِاتآبـٰادحُـسیٖـن..!
بسماللهِالرَّحمنِالرَّحیم
السَّلامُعَلَیکَیااباصالِحَالمَهدی(عج)