eitaa logo
کنجِ‌خلوت...!
395 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
846 ویدیو
7 فایل
«من پر از شعر غمم ؛ میلِ دلت نیست؟ نخوان!...» . صرفا دلی.. یه دفترچه شخصی برای اینکه شعرهایی که در طولِ روز می‌خونم، رو ذخیره کنم.. اگر خواستین استفاده کنین.. + ثبتِ خاطرات! . کپی؟! دعا کنید برامون(:
مشاهده در ایتا
دانلود
+فی‌الحال... بعد از ۱۰ ساعت پیاده‌روی🚶🏻‍♀
کنجِ‌خلوت...!
بیاید از یه "انسانِ خوب" براتون تعریف کنم!
ابوعلی؛ مردی ۳۶ ساله.. نظامیِ حشد‌الشعبی عراق و الان مشغول شغل آزاد، با ون سفیدش به زائران حسین علیه‌السلام خدمت می‌کرد. اهل شهر کوتِ عراق در ۸۰ کیلومتری مرز مهران. یکی از معدود انسان‌هایی که از منش و رفتار و گفتارشان انصاف و ادب و انسانیت و خوش‌اخلاقی به طرز خیلی مشهودی درک می‌شد؛ به معنای واقعی کلمه شیعه‌ی‌ امیرالمؤمنین(: با او حدودا یک روز همسفر بودیم. ساعت ۴ صبح دیروز گروه ۱۵ نفری‌مان همگی در ماشینش نشستیم به سمت کاظمین. سپس زیارت‌سیدمحمد و سامرا و نجف. از خوبیِ او هرچه بگویم کم گفتم، از وصل شدن هر ۱۵ نفرمان به نت گوشی شخصی‌اش تا روشن بودن دائمی کولر با وجود امکان خرابی ماشین و گرمای شدید. از ادب و حوصله و صبرش در تأخیرهایمان تا سکوتش بابت جریمه‌شدنش به خاطر ما. از انصافش در کرایه‌گرفتن در حد زیاد تا قبول نکردن انعام و جبران جریمه‌اش به خاطر تواضعِ او. از مهربان بودنش در هر لحظه و هرجایی تا پایه‌بودنش برای اتصال به ضبط ماشین و پخش کردن مداحی. از سیگار نکشیدن و مرتب بودنش تا مراقبت از بچه‌های گروه و حمل کوله‌پشتی‌ها. خلاصه که هرچه بگویم کم گفتم؛ او انسان شریف و بااخلاصی‌ست. کمتر کسی را دیدم که شبیه او باشند. حالا قرار است که اگر شد از کربلا تا مرز را هم مجددا با او برگردیم. انقدر همه برایش دعای خیر کردند و او سبب نشاط و خندیدن گروه بود که.... ان‌شاءالله که صاحب همین کشور اجرش را در دنیا و آخرت بدهد. ۱۲ صفر ۱۴۴۶
ولی من بالاخره یه روز برمی‌گردم نجف و تو یه خونه‌ی نقلی تو کوچه پس کوچه‌های شارع‌الرسول انقدر "زندگی" می‌کنم تا راحت عربی صحبت کنم و به همه بگم نجفی‌ام(((:
ضمیمه می‌کنم((((((:
امان از نجف.... امان از نجف که جنون‌وار دلتنگشم((((:
امام حسن...((((((: چطور بگم؟ یه حب خاصی از ایشون تو دل هرکدوم از ما هست؛
ولی یادم می‌مونه زیارت شاهِ‌نجف فقط در حد گوش دادن همین دوتا مداحی کوتاه بود((:
اینجا؟ عمود ۱۱۶۸🚶🏻‍♀
اینجا؟ کربلا(((((: از دیشبی که رسیدیم عمود ۱۴۰۸ و سرتُ که بالا میاوردی، با خیابونِ منتهی به حرم مواجه می‌شدی.... و بالاخره؛ «وصال» (((((((((((:
آه از ساعتِ جدایی.....(:💔
ولی چقدر ماهِ امشب حقیر بود در برابر قمرِبنی‌هاشم(((((:
اینجا؟ ایران...(:💔
کاش بشه یه بار دیگه این تصویر تو قابِ چشمام جا بگیره((((((:
هدایت شده از مبتلای‌ِحسین:)
حقیقتا که ماه‌کامل‌شده‌ای‌،‌چشم‌حسودانت‌کور جناب‌ِ‌ابوفاضل..((:
هدایت شده از مبتلای‌ِحسین:)
وقتی رفیقت خوب میدونه قلبت گوشه نشین کدوم باب و رواقیه و درست همونجا به یادت میوفته ...((:
یعنی میشه؟! حضرت¹¹⁰...((((:
کنجِ‌خلوت...!
شنیدی آخرش صدامُ؟!(:
ولی تعداد سینِ این پیام(:
هدایت شده از مُهجة -
دلم میخواد بازم برگردم عراق، دلم برا لحظه به لحظه‌ش تنگ شده =)
این کتیبه به معنای واقعیِ کلمه "درد" داشت‌‌.....💔
باورم نمیشه دیشب تو بین‌الحرمین، میعادگاهِ عشق، به ماه می‌گفتم چقدر حقیری در برابر ابوفاضل... امشب باید بهش بگم سلام منُ به همون ماهِ‌اصیل برسونه و به جای منم نگاهش کنه(:💔
کنجِ‌خلوت...!
:)
به آسمون خیره‌م... من با غم ِ تو درگیرم(: