استـادفاطمـینیـا :
ازصبـحکـهپـامیشـن ؛ فلانکسچـیگفت ، فلانکـسچیکـارکـرد .
ولکـن
ول کن!
روایـتداریـمکـهاغلبجھنمیهـا
جھنمـیزبانهستنـد ...
فکـرنکنیـدهمـهشرابمیخورنـدواز
درودیـوارمـردمبالامیرونـد نـه!
یـهمشـتمؤمـنمقدسرامیآورنـدجھنـم!
-غیبتنڪنیم-🚶♂
#سخن_بزرگان✍🏻
#تلنگرانه
حجتالاسلام محمد مؤیدی امام جماعت یکی از مساجد شهرک گلستان شیراز و از روحانیون جهادی با پرتاب کوکتل مولوتوف توسط اغتشاشگران به شهادت رسید.
🔸دادستان مرکز استان فارس: روز گذشته در جریان اغتشاشات یک طلبه بسیجی در شیراز به دلیل پرتاب کوکتل مولوتوف توسط اغتشاشگران و اصابت به ناحیه سر به بیمارستان منتقل شد که علیرغم تلاش کادر درمان به شهادت رسید.
#پایان_مماشات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی دیگر از شناسایی ، تعقیب و دستگیری دختران هتاک کاشف حجاب 👏💪
#پایان_مماشات
امید جهان خواننده، وقتی همه میترسن از تیم ملی حمایت کنن و فحش میخورن حمایت کرده، یکی بهش گفته خیلی مردی، هرچی فحش میخوری مال من، جوابش خیلی خوبه....
این روزها هرکی از تیمملی حمایت میکنه تو اینستاگرام باید ازش تقدیر و تشکر کرد تا از فحشهایی که میخوره ناامید و دلسرد نشه
ڪوچہ احساس
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ #بےدل ♥ به قلم #ر_مرادی #فصل_دوم * پایانِ یک آغاز * #قسمت_صد_و_سی_و_نهم ح
•••♡🍂🍂🍂♡•••
﴾﷽﴿
رمان ♥ #بےدل ♥
به قلم #ر_مرادی
#فصل_دوم * پایانِ یک آغاز *
#قسمت_صد_و_چهلم
جلوی یک ساختمان آجری سه طبقه ایستاد. نام شرکت با حروف بزرگ درست زیر سه پنجرهی مستطیل شکل و زردرنگ که به صورت افقی قرار داشت، حک شده بود. آریاپژوهش.
نگاهی به ساختمان انداخت. دوست نداشت داخل برود. همانجا توی ماشین، منتظر نشست.
خیابان خلوت بود. تکوتوک آدمهایی را که میدید، ماسک نزده بودند. انگار هیچکس هنوز کووید نوزده را جدی نگرفته بود. توی آینه نگاهی به خودش انداخت. ماسک را کمی بالاتر کشید. خبرها حکایت از آن داشت که این ویروسِ نوظهور با کسی شوخی ندارد. چشمش افتاد به بلیطها. از روی داشبورد برشان داشت. تاریخشان مال فردا بود. ساعت سه بعدازظهر.
سرش را که بالا اورد، تکتم را دید که از در شرکت زد بیرون. از ماشین پیاده شد و صدایش کرد.
تکتم که منتظر بود همینروزها هامون سراغش بیاید، ایستاد، ولی تعجب نکرد. هامون نزدیکش آمد. اگر صدایش نکرده بود با آن ماسک سیاه که با لباسش ست کرده بود، اصلاً نمیشناختش.
- سلام! چطوری؟! تو چرا ماسک نزدی؟
تکتم ابروهایش را بالا فرستاد.
- برای اینکه هنوز خبری نشده! اینجا وضعیت سفیده.. شایدم زرد..
- بههرحال باید احتیاط کنی.. ناسلامتی تو پزشکی هم خوندیا.. تو که نزنی توقعی از مردم دیگه نیست..
- خب حالا.. میزنم از فردا.
- ویروس خطرناکیه.. انگار تو هم زیاد جدی نگرفتیش..
- چرا..میدونم جدیه..
- پس ماسک بزن.. ضدعفونی هم یادت نره..
بیا بریم کارت دارم..
تکتم که به عاطفه قول داده بود برود خانهشان، نگاهی به ساعتش کرد.
- من جایی قول دادم.. میشه لطفأ همینجا بگی چیکارم داری؟
هامون سرش را به نشانهی تأسف تکان داد.
- حداقل بیا داخل ماشین حرف بزنیم!
تکتم راه افتاد. میخواست عقب بنشیند، هامون در جلو را باز کرد." لطفاً.."
تکتم کمی فکر کرد و با تردید رفت روی صندلی جلو نشست. وقتی نشستند هامون شیشههای ماشین را بالا داد. بوی عطر تلخش توی ماشین پیچید. انگار با آن دوش گرفته بود. توی این هوای سرد، این عطر بینی را بیشتر آزار میداد تا نوازش.
هامون بلیطها را برداشت و گرفت طرف تکتم.
- فردا عازمم..
تکتم بلیطها را گرفت.
- پس رفتنی شدی!
هامون بخاری ماشین را روشن کرد و به صندلی تکیه داد." آره.. ولی داره.."
تکتم سؤالي نگاهش کرد.
هامون توی همان حالت گفت:" خب مامانممو باید ببرمش چکاپبشه..فعلاً به خاطر اون دارم میرم.. حالش زیاد روبهراه نیس.. عجلهای شد کارام.. اونجا یه سری کاروبارم دارم که باید انجام بدم.. باید یکی دوتا قطعه بیارم.. خلاصه که میرم ولی برمیگردم..
به سمت تکتم چرخید. یک دستش را روی فرمان گذاشت و دست دیگرش را روی صندلی که تکتم نشسته بود.
- میخوام تا وقتی برمیگردم خوب فکراتو کرده باشی.. ببینی با این شرایط من میتونی کنار بیای؟ ممکنه دفعهی بعد برای همیشه بخوام برم.. میخوام دیگه دلدل نکنی.. یه کلام یا بگی آره.. یا..
لبخند زد." نه نمیگی مگه نه؟! "
تکتم از جایش تکان نمیخورد. پشیمان شد چرا جلو نشسته. از این همه نزدیکی قلبش داشت میآمد توی دهانش. هامون از لرزش خفیف دستانش این را فهمیده بود. خوشش میآمد آزارش دهد. با لحنی دلبرانه ادامه داد:
" من حدود دو سه هفتهی دیگه برمیگردم. دکتر بهمون نوبت داده واسه اواخر اسفند. تا اون موقع وقت داری قشنگ فکراتو بکنی.. متوجهای؟!
منو از این بلاتکلیفی درآر.. دیگه نمیتونم دور از تو همش کابوس ببینم..
تکتم سرش پایین بود. قلبش بیامان ضرب گرفته بود. نفسش از این هوای سنگین بالا نمیآمد. شیشه را پایین داد و دم عمیقی گرفت.
#ادامهدارد...
ایناثر فقط متعلق به کانال #کوچهاحساس میباشد.⛔️
#هرگونهکپیوارسالدردیگرکانالهاحراماست❌
لینک کانال
http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
32.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( علی داری میای پیش ما )
علی: مادر دعا کن ایندفعه از جبهه شکلات پیچ برگردم
مادر: شکلات پیچ یعنی چی علی؟!
علی: شما دعا کن،وقتی برگشتم خودت متوجه میشی....
صداپیشگان: علی حاجی پور - مریم میرزایی - مسعود عباسی - محمدرضاجعفری – خانم ژیانی - کامران شریفی - علیرضا جعفری - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
💚͜͡🕊
#امام_زمان
بسمربالمھد؎...❁!
گرمیسࢪنشودتـٰاڪہببینـمࢪخیـٰاࢪ
لیڪنازدوردهـمعرضسلاموادبۍ...!:)
💚¦⇠#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
🕊¦⇠#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
منذرهوخورشیدلقاییتومرا
بیمارغممعیندواییتومرا...♥️
#امام_رضایی
#ارسالیاعضا
#حجاب
👌درسته،کتابه لینالونا خیلی کتابه خوب و اثرگذاریه
حتما کلیپ بالا رو ببینید بچه ها😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #نماهنگ | ستارههای شاهچراغ
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «حادثهای که چند روز پیش در #شاهچراغ اتّفاق افتاد، این یک ستاره است، این تمامشدنی نیست، این میماند در تاریخ، این مایهی افتخار و سربلندی خواهد بود در تاریخ. بله، عدّهای داغدار شدند؛ بعضی از این حوادث، غمانگیز [است] و سرشار از اندوه میکند دل انسان را ولیکن ستاره است؛ اینها میماند در تاریخ، اینها حوادثی است که فراموش نمیشود. ما در این چهل و چند سال، چقدر از این حوادث داشتهایم! این، نشانهی زنده بودن این ملّت است.» ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
⭕️با پرستوها پریدی تا کفن پوشم کنی ...⭕️
✊شیرازیان غیرتمند برای اتمام حجت، روز شنبه کفن پوشان ✊
برای تشییع🇮🇷 شهید مویدی 🇮🇷به معالی آباد، محل سو استفاده و جولانگاه داعش صفتان خواهد آمد.
👈وعده ما شنبه ۲۸ آبان ساعت ۹:۳۰ صبح معالی آباد شیراز
🚨مهم🚨👇
هر کس می تواند، برای خود ملحفه سفید(کفن نمادین) به همراه داشته باشد.
منتشر کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🧡」
چقدر جمعه هارو بشماریم؛حسابش از دستمون در رفته!(:
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 تیزر تبلیغاتی داستان صوتی { روز آخر }
خلاصه داستان: دو قاره از پنج قاره ی کره ی زمین در جنگی ویرانگر نابود شد! دو سوم از جمعیت جهان در این جنگ خونبار کشته شدند! تمدن صنعتی که هزاران سال بشر برای رسیدن به آن تلاش نموده بود از بین رفته! فردی که خود را حضرت مسیح می نامد لشگری را برای جنگ آخر در مقابل ارتش قدرتمند دشمن نسل بشر یعنی ( دَجّال ) آماده می کند،اما در میان لشگریان او اختلاف و شک پدید می آید! تا اینکه...
صداپیشگاه: علی زکریائی - محسن احمدی فر - علی حاجی پور - کامران شریفی - مسعود عباسی - علی گرگین - مریم میرزایی - اکبر مومنی - مسعود صفری - سجاد بلوکات - امیرمهدی اقبال - احسان فرامرزی - امیرحسن مومنی - محمدرضاگودرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
♦️ پخش از کانال رادیو میقات منبع داستان های صوتی و زیبا
لینک رادیو میقات در کانال ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2082144340Cfc77882043
26.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن که شما امام حسین رو برای حاجت میخواید
#جواد_مقدم🎙