@ iransedaD1737409T11036845(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
3.65M
🎖روزی بود و روزگاری بود
بابایی بود که خسته بود
زیر درخت نشسته بود
چی کار می کرد؟
🍎سیب می خورد
سیب که می خورد خوابش بُرد
خوابیده بود که موشی از راه رسید
بابا رو دید و خندید...
🍡این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که بی جهت از هر چیزی نترسند
🔎موضوعات قصه:
#ترس
#بی_دلیل_ترسیدن
#آی_قصه_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/w64732
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
@iransedaD1736467T13990106(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
5.61M
🧑🏻🦱حسن، پسر بسیار ترسویی بود. از بس می ترسید، چشمش را هم می بست تا جای را نبیند.
👀روزی مادر حسن او را به دستشویی برد و گفت اینجا لب آب است و بعد به خانه رفت و در راپشت سرش بست.
🔎موضوعات قصه
#ترس
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
@ iransedaD1737409T11036845(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
3.65M
🎖روزی بود و روزگاری بود
بابایی بود که خسته بود
زیر درخت نشسته بود
چی کار می کرد؟
🍎سیب می خورد
سیب که می خورد خوابش بُرد
خوابیده بود که موشی از راه رسید
بابا رو دید و خندید...
🔎موضوعات قصه:
#ترس
#لو_لو
#آی_قصه_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/w64732
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda