✨✨بسم ربّ العَلیِ العالی✨✨
✨یاعلی✨
#عید_غدیر_عید_الله_الاکبر
#الحمدلله_جعلنا_من_متمسکین_بولایت_علی_بن_ابیطالب
💠آقا پسرا و دخترخانم های گلم 🦋💖🦋
سلام ✋
💯عیدتون مبارک 💥💥
#الوعده_وفا
اسامی نفرات برتر طرح #من_غدیری_ام
همزمان با عید بزرگ شیعیان
#عید_غدیر اعلام شد 🌹🌹
#مولای_ما_نمونه_ی_دیگر_نداشته_است
#من_غدیری_ام
#یاعلی
سریعتر به کانال زیر بیا 🌿😊😉😉
⏯ http://eitaa.com/berangeallah
🌸🌿🌸🌿🌸🦋🌸🌿🌸🌿🌸
کوفته پزی (1).mp3
8.99M
کوفته پزی
✍داستان جذاب قرآنی بر اساس آیه 70 سوره احزاب
#داستان
⏯ http://eitaa.com/koodakanehb
🌸🌿🌸🌿🌸🦋🌸🌿🌸🌿🌸
#شعر_کودکانه
🏴 ماه محرم
مــــــــاه محـــــرم که میاد
غصـه هامون تازه می شن
نــام حسیــــــن و کـــــربلا
خیـــــلی پــر آوازه می شن
سر در خـــــونه هـــــا همه
پارچــه و پرچـــم می زنند
رنگ سیـــــاه و عــــاشقان
نشونه ی غــــــم می زنند
پیـــرهن مشــــکی رو همه
به عشـــق مولا می پوشن
ســلام بر حسیـــن می گن
وقتی که آبـــی می نوشن
چون که امـــام حسیــن ما
با لـب تشنـه شد شهیـــــد
به اون ها آبـــــــی نـــدادن
لشـــــکر بی دیــــــن یـزید
تو کوچه ها و خیـــابون ها
تو خونـه ها و تکیــــــه ها
تـو مســــــجد و حسینــــیه
تـو چـــــــادرا و خیـــمه ها
@koodakanehb🧚♂
🌈حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥🌸🍃┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_محرم
عاشق شدن تو بچگی لطفش همینه ....
ببینید👆
@koodakanehb
داستان شب اول :
مرد آزاد و نماینده
http://eitaa.com/koodakanehb
روزی روزگاری🌺 در شهری به اسم شهر کوفه🧐 مردی زندگی می کرد که خیلی بی رحم و خشن بود😡 بداخلاق بود و غلدوری می کرد😤 خودشو خلیفه همه مردم میدونست🤨 و اگر کسی به حرفش گوش نمی کرد اونو اذیت میکرد😱
یک روز این خلیفه غلدور😏 شنید که مردم برای یک آدم خیلی خوب و مهربون🌹نامه نوشتن📜 مردم توی نامه هاشون نوشته بودن که ای مرد آزاد و مهربون بیا🌹 و ما رو از دست این خلیفه بدرد نخور نجات بده🙏🏻 ما دوستِ تو هستیم ❤️کمک میکنیم که این خلیفه بدرد نخور نابود بشه👌🏻اون خلیفه غلدور 🤨وقتی این چیزها رو شنید خیلی عصبانی شد 😡و سریع به یکی از دوستاش گفت برو داخل شهر هر کدوم از مردم که طرفدار اون مرد آزاد هستن رو دستگیر کن و بندازشون تو زندان😱
نامه های مردم به دست اون مرد آزاد رسید📜 اون آقای مهربون نامه ها رو خوند و پسر عموش رو به عنوان نماینده فرستاداونجا 🌹مردم با دیدن پسرعموی اون مرد مهربون خیلی خوشحال شدن😍 و بهش گفتن ما مرد آزاد رو خیلی دوست داریم🌹 ما از خلیفه بدردنخورمون بدمون میاد🤢 می خوایم باهاش بجنگیم🤺 تا اون مرد آزاد خلیفه ما بشه 😍
نماینده وقتی این حرف ها رو شنید خیلی خوشحال شد😊 فورا برای مرد آزاد نامه نوشت📜 و گفت مردم شهر کوفه راست میگن اونا با شما دوست هستن😍 منتظرن شما بیایین اینجا و کمکشون کنید 😍.
حاکم غلدور بیشتر عصبانی شد😡 و گفت اگر نماینده مرد آزاد رو به من تحویل ندید همتون رو میفرستم داخل زندان😤
یکی از دوستای پادشاه فهمید که نماینده مرد آزاد خونه چه کسی هست بخاطر همین اون خونه رو نشون حاکم غلدور داد😔 حاکم غلدور هم با عصبانیت رفت داخل خونه اون مرد😩 و بهش گفت چرا نماینده مرد آزاد رو تو خونت راه دادی 😡مگه نمیدونی این دشمن منه😏
صاحب اون خونه که خیلی پیر بود گفت👨
من اونو به خونم دعوت نکردم خودش اومده🌹 اون مهمون منه منکه نمیتونم مهمون رو از خونه بیرون کنم 😊
مرد غلدور دوباره عصبانی شد😤 بلند شد و با چوب دستیش اونقدر اون مرد پیر رو کتک زد که بدنش خونی شد😭 و گفت این مرد پیر رو بندازید زندان😱
حاکم بداخلاق و عصبانی رفت توی شهر و گفت🤨
ای مردم خوب گوش کنید هر کدوم از شما که به نماینده کمک کنه یا اون رو به خونش راه بده میندازمش داخل زندان🤺 و نمیگذارم هیچوقت از زندان بیاد بیرون😕.
مردم هم ترسیدن و فرار کردن رفتن داخل خونه هاشون🏃🏻♂️🏃🏻♂️🏃🏻♂️
نماینده مردِ آزاد تنهای تنها موند😔 چون مردم همشون رفته بودن خونه هاشون😔 از حاکم غلدور ترسیده بودن😔.
نماینده جایی نداشت که بره تنها و غریب توی کوچه ها راه میرفت نمیدونست کجا بره خسته شده بود😭 پشت در یه خونه ای نشست🏡.
بعد از چند دقیقه خانمی در رو باز کرد🧕🏻 و نماینده رو دید ازش پرسید تو کی هستی☺️ چرا اینجا نشستی🤔 نماینده گفت من نماینده مرد آزادم😔 تشنه هستم میشه کمی آب بمن بدید💦
اون خانم 🧕🏻نماینده مرد آزاد رو به خونش برو و بهش آب و غذا داد🌹 وقتی اون مرد داشت غذا میخورد پسر اون خانم از راه رسید 🙍🏻♂️متوجه شد نماینده مرد آزاد خونشون هست😞 یاد حرف های پادشاه افتاد که گفته بود اگر کسی به مرد آزاد کمک کنه میندازمش زندان😔
بخاطر همین پسر اون خانم یواشکی از خونه بیرون اومد🚶🏼♂️ و رفت پیش پادشاه و به پادشاه گفت نماینده مرد آزاد داخل خونه ما هست😭.