#داستان #محرم_مهدوی کبوتر🕊 و حضرت زينب مهربان☀️ سلام بچه ها . امشب می خوام از حضرت زینب صبور☀️ دشت کربلا براتون بگم. من کنار پنجره ی خانه حضرت زینب مهربان☀️ لانه داشتم. ایشان و بچه هاشون خیلی به من محبت داشتند. همیشه برای من و بچه هام آب و دون می گذاشتند🕊 ما می دونستیم که ایشون بدون اینکه معلمی داشته باشند، عالمه ای هستند. یعنی خداوند علم خودش را در وجود ايشان هم قرار داده بود. اونقدر علمشون زیاد بود که یادمه توی شهر کوفه برای خانم ها کلاس قرآن✨ می گذاشتند. من و بچه هام🕊🕊 هم از کنار پنجره به حرف هاشون گوش می دادیم. یک روز که همه خانم ها جمع شدند، حضرت زینب مهربان☀️ براشون تفسیر آیه اول سوره مبارکه مریم رو گفتند. ✨کهيعص✨ کاف، ها، یا، عین، صاد در همین هنگام پدرشون امام علی(علیه السلام)☀️ وارد شدند و صدای دخترشون رو شنیدند. بعد از کلاس، وقتی خانم ها رفتند، امام علی(علیه السلام)☀️ را دیدم که به دخترشان خانم زینب مهربان☀️ فرمودند: نور دیده ی من، شنیدم داری تفسیر ✨کهیعص✨ را می گویی. حضرت زینب مهربان☀️ فرمودند: بله، پدر جان. امام علی(علیه السلام)☀️ فرمودند: این آیه رمزی در مورد کربلا و مصیبت های شماست😔 ✨کاف: کربلا ✨ها: هلاکت عترت پیامبر ✨یا: یزید ظالم ✨عین: عطش ✨صاد: صبر بعد در مورد کربلا و مصیبت هایی که برای زنده نگه داشتن یاد پیامبر☀️ مهربان و دین اسلام باید تحمل کنند، برای دخترشون گفتند. من و بچه هایم🕊🕊 تمام حرف هاشون را می شنيديم. همون کنار پنجره شروع به گریه و زاری کردیم😭 #ادمه_داستان_در_پست_بعد..👇