eitaa logo
کوله بارخادم الشهداشهرستان هشترود
140 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
448 ویدیو
5 فایل
زنده نگه داشتن یادشهدا، کمترازشهادت نیست(امام خامنه ای) صفحه رسمی کوله بارشهرستان#هشترود زیرنظراستان آذربایجان شرقی ادمین کانال @khadem_shoohada313
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ﷽ کارهاےبۍریا درحین خستگی... درمنطقه محمدتقی خیلی تلاش میکرد و زحمت میکشید، وقتی برمیگشت برای استراحت وجای خوابیدن نبود طوری خودش رو یه گوشه مچاله می کرد وبه سختی می خوابید تا بقیه رو از خواب بیدار نکنه یاکسی اذیت نشه. حتی گاهی بچه ها توی چادر می گفتن ومی خندیدن وبعد مدتی متوجه می شدن آقامحمدتقی نیست، می رفتن دنبالش می دیدن در حال شستن جوراب های بچه هاست یا واکس زدن پوتین های بچه ها. نماز ظهرش را اول وقت خواند و درست دو ساعت بعد با شلیک خمپاره شربت شیرین شهادت را نوشید. آقا محمدتقی در قلب های بچه ها جاودانه شد. @koolebar_hashtrood
‍ ﷽ رازی که تا پس از شهادت فاش نشد همسر شهید نقل می‌کند: علی حافظ کلّ قرآن بود و هیچ‌کس از این مسئله تا زمان شهادت او اطلاع نداشت. بنده هم به صورت بسیاری اتفاقی متوجه این مسئله شدم. علی طبق عهده و عادتی که داشت هر شب قبل از خواب یک جزء قرآن باید تلاوت می‌کرد و بعد می‌خوابید و زمان بیداری برای نماز شبش نیز بین ۳:۳۰ تا ۴:۳۰ بامداد بود. یک شب که علی به خانه آمد، بسیار خسته بود به نحوی که به سختی چشم‌های خود را باز نگه می‌داشت. طبق عادت و عهدی که داشت در اتاق رفت که به مانند هر شب قرآن بخواند؛ رفتم که به علی سر بزنم، قرآن جلو علی باز بود و در حال قرائت بود اما از صفحه‌های قرآن بسیار جلوتر بود. زمانی که علی متوجه حضورم در اتاق شد، گفت «شما کی آمدی؟ چرا بدون اجازه وارد اتاق شدی؟!» به او گفتم، علی شما حافظ قرآن هستید؟ او گفت «نه»! گفتم «من متوجه شدم که بسیار جلوتر از صفحه‌های قرآن می‌خواندید»؛ گفت «خب که چی حالا؟ می‌خواهید داد و بیداد راه بندازی که همسر من حافظ قرآن است؟»، گفتم «به هیچ کس هیچ چیزی نمی‌گم.» از او پرسیدم که «چه سالی حافظ قرآن شده‌اید؟» که او گفت «من ۳سال است که حافظ قرآن هستم». هدیه به روح مطهر شهید صلوات اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد @koolebar_hashtrood @koolebar_azsh
راوے: مادر شهید دوسال بود که عباس وارد سپاه پاسداران شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می‌شنید، می‌گفت: «مادرجان! غصه مرا نخور! من به عشق کسی می‌روم که اگر تیر بخورم، می‌دانم خودش برای بُردن من خواهد آمد.» عباسم کتاب شهدا را بسیار دوست داشت و با آنها به خصوص شهید محمد ابراهیم همّت ارتباط زیادی برقرار می‌کرد. یک روز قبل از رفتن به سوریه به من گفت: «مادر! من از هر کدام از شهیدان چیزی را یاد گرفته‌ام؛ اگر روزی نبودم، به دوستان و آشنایان بگوئید این کتاب‌ها را مطالعه کنند و با درس‌گرفتن از منش و رفتار شهدا زندگی خود را به جلو ببرند. شاید بتوان این سخنان عباس را به عنوان هدیه ای برای نسل جوان برای رسیدن به آرامش و رازهای موفقیت به کار برد. هدیه به روح مطهر شهید صلوات اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد @koolebar_hashtrood @koolebar_azsh
بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی حرم_امام_رضا_ع نرفتم، می ترسم شهید بشم و حرم_آقا رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت حرم_امام_رضا_ع دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه... توی وصیت‌نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم_امام_رضا_ع توی ماشین خواب حضرت رو دیدم... آقا بهم فرمود: حمید اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تاسحر می خوابید داخل قبر گریه می کرد و میگفت:یا مام_رضا_ع منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی وصیت‌نامه ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شهیـد شد که تووصیت‌نامه اش نوشته بود! @koolebar_hashtrood