eitaa logo
کوله بار خادم الشهدای شهرستان خداآفرین
114 دنبال‌کننده
373 عکس
98 ویدیو
14 فایل
خدایــــا توفیق هدایـت در راه ومنـش شهـداء را عطــــــا فرمـا و مـارا جـزء ادامــه دهندگـان راه شهـادت و ولایـت قـرار بـده.. ارتباط با ادمین: @koolebar_shohada @koolebar_khodaafarin #طرح_ثامن #ناحیه_خداآفرین #حوزه_سیدالشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✍امام علی(ع) فرمودند: از سه چيز نباید حيا كرد: 1⃣ پذيرايى از ميهمان 2⃣ بلند شدن در برابر پدر و معلّم 3⃣ و گرفتن حق، گر چه اندك باشد. 📚عيون الحكم و المواعظ ص۲۱۲ ‌
🌱سیدبن طاووس در( جمال الاسبوع) نمازی را برای هدیه کردن به امام زمان ذکر کرده که به سهولت راه انس با حضرت(عج) را هموار میکند. این نماز مانند نماز صبح دو رکعت و نیت آن نماز هدیه به صاحب الزمان(عج) است اما فقط بعد از ذکر رکوع و سجده در هر رکعت باید سه مرتبه ذکر  «صلّی الله علی محمّدٍ و آله الطاهرین» را بیان کرد. همچنین، بعد از نماز عرضه می داریم: «اللّهمّ أنتَ السَّلام و مِنکَ السَّلام، یا ذَا الجلالِ و الإکرامِ صلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ الطّیبین الطّاهرین الأخیار، و أبلغهم منّی أفضلَ التّحیّةَ و السلامَ. أللّهمَّ إنّ هاتَینِ الرَّکعَتَیْنِ هَدیَّةٌ مِنّی إلَی عَبْدِکَ وابْنِ عَبْدِکَ و وَلیِّکَ وابْنِ وَلیِّکَ سِبْطِ نَبیِّکَ فی أرضِکَ و حجَّتِکَ عَلَی خَلْقِکَ، یا وَلیَّ المُؤمِنینَ، یا وَلیَّ المؤمنینَ، یا ولیّ المؤمنینَ.» ✍زهرا ساجد
شناخت کاملِ خدا و امام زمان یعنی همیشه و همه جا امام زمانت را ببینی 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 پیر مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت : خود را به من بشناسان. امام فرمودند: آیا می‌خواهی مرا بشناسی؟ گفت: بله. امام به اصحابی که در خدمتش بودند فرمود : او را به دجله بیندازید. آنها اطاعت کردند . پیرمرد شاکی بیرون آمد ولی تا 3 مرتبه او را به دستور امام در آب انداختند . تا اینکه بار سوم دیگر طاقت شنا کردن نداشت و به حالت "انقطاع" رسید. در این زمان امام صادق با دست کریمانۀ خود او را بیرون آوردند. پیرمرد به پای امام افتاد و اظهار کرد که امام را بخوبی شناخته است . اطرافیان گفتند: چگونه شناختی؟ عرض کرد: هنگامی که از شنا کردن عاجز شدم (عجز نشانی از انقطاع است) و یقین به هلاکت و نابودی خود کردم و از همه چیز و همه جا دل بریدم (یاس از خود و کلا از ما سوی الله)، خدا را صدا زدم. در این هنگام پرده‌ها از مقابل چشمانم کنار رفت، امام صادق(علیه السلام) را دیدم که بین مشرق و مغرب عالم همه جا را پر کرده است و غیر از او چیزی نمی‌دیدم (همه جا امام صادق میدیدم) اینجا بود که او با دست کریمانه اش مرا نجات داد. 📚ترجمۀ کتاب القطره /جلد 1 /صفحۀ 556 ✍زهرا ساجد
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۹ آذر سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب  الزمان(عج) شهید مدافع حرم اسماعیل زاهدپور گرامی باد.
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۱۹ آذر سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب  الزمان(عج) شهید مدافع حرم اسماعیل زاهدپور گرامی باد.
✍🏻غصه از دست‌دادن نعمتی را نخور، خدا بهترش را می‌دهد ماری كوچولو دختری پنج‌ساله، زیبا و با چشمانی درخشان بود. یک روز كه با مادرش برای خرید به بازار رفته بودند، چشمش به یک گردنبند مروارید پلاستیكی افتاد. از مادرش خواست تا گردنبند را برایش بخرد. مادر گفت: اگر دختر خوبی باشی و قول بدهی اتاقت را هر روز مرتب كنی، آن را برایت می‏خرم. ماری قول داد و مادر گردنبند را برایش خرید. ماری به قولش وفا كرد؛ او هر روز اتاقش را مرتب می‏كرد و به مادر كمک می‏كرد. او گردنبند را خیلی دوست داشت و هر جا می‏رفت، آن را با خودش می‏برد. ماری پدری دوست‌داشتنی داشت كه هر شب برایش قصه می‏گفت تا او بخوابد. شبی بعد از اینكه داستان به پایان رسید، بابا از او پرسید: ماری، آیا بابا را دوست داری؟ ماری گفت: معلومه كه دوست دارم. بابا گفت: پس گردنبند مرواریدت را به من بده! ماری با دلخوری گفت: ‏ نه! من آن را خیلی دوست دارم، بیایید این عروسک قشنگ را به شما می‏دهم، باشد؟ بابا لبخندی زد و گفت: آه، نه عزیزم! بعد بابا گونه ‌اش را بوسید و شب به‌خیر گفت. چند شب بعد، باز بابا از ماری مرواریدهایش را خواست. ولی او بهانه‌ای آورد و دوست نداشت آن‌ها را از دست بدهد. عاقبت یک شب دخترک گردنبندش را باز كرد و به بابایش هدیه كرد. بابا در حالی كه با یک دستش مرواریدها را گرفته بود، با دست دیگر از جیبش یک جعبه قشنگ بیرون آورد و به ماری كوچولو داد. وقتی ماری در جعبه را باز كرد، چشمانش از شادی برق زد: خدای من، چه مرواریدهای اصلِ قشنگی! بابا این گردنبند زیبای مروارید را چند روز قبل خریده بود و منتظر بود تا گردنبند ارزان را از او بگیرد و یک گردنبند پرارزش را به او هدیه بدهد. خدا گاهی نعمت‌هایش را می‌گیرد و در عوض خیلی بهترش را می‌دهد. پس هیچ‌وقت غصه از دست‌دادن یک نعمت را نخور. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✍زهرا ساجد
✨﷽✨ ✍از افلاطون پرسيدند : شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟ ⇇✨پاسخ داد : از ڪودڪى خسته مى شود، براے بزرگ شدن عجله مى كند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود ⇇✨ابتدا براے ڪسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مى گذارد سپس براے باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى كند ⇇✨طورى زندگى مى كند كه انگار هرگز نخواهد مرد و بعد طورى مى ميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است انقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.... ✍زهرا ساجد
در آخرالزمان شنیدن آیات کریمه قرآن برای مردم سنگین اما شنیدن سخنان بیهوده و باطل آسان و شیرین است .. • امام صادق(؏) • بحارالأنوار ، ج۵۲ ، ص۲۵۷ ✍زهرا ساجد
تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته.. پرسیدم: كردید؟ گفتند: بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم: چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند: «مي‌ترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، اسير و يا شهید شود.»
تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته.. پرسیدم: كردید؟ گفتند: بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم: چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند: «مي‌ترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، اسير و يا شهید شود.»
نقاشی: روز کتاب، کتابخوانی کاری از دانش آموز زهرا ساجد 1401/8/24 🔸مدیر مدرسه؛خانم عبدیان 🏠مدرسه زینبیه بسطاملو اداره اموزش و پرورش مستقر در کلیبر
گفتم کجا گفتا به خون گفتم چه وقت گفتا کنون گفتم سبب گفتا جنون گفتم نرو خندید و رفت... خندید و رفت... خندید و رفت 🥀 🌹 🕊