#سریال_کتاب
#رمان_هیام
#قسمت بیست ونهم
گفتم : وحشی کلمه ی غریبی نیست در وصف بعضی!.. فهمید منظورم خودش است ، عصبانی شد وگفت :
تو به من میگی وحشی؟ حیف من که اینقدر پای تو وایسادم تو لیاقت نداری! وقتی شنیدم زنده ای به عمو گفتم هرچی که هست، هر طور که هست من قبولش میکنم. دختر عمومه، نمی ذارم پشتش حرف باشه. تو هیچی از غرورت کم نشده بی ادبی هم بهش اضاف شده! ...
با عصبانیت داد زدم :
من هنوز همون هیامم!!!... تو مگه کی هستی که بخوای به من ترحم کنی؟ هرچی لایق خودته رو بار من نکن،!
گفت : یواشتر! هنوز داغی نمی دونی چه خبره! مگه نمی دونی دختری که اسیر دشمن باشه دیگه بقیه راجع بهش... نگذاشتم حرفش را تمام کند . چون سرم داشت سوت میکشید. گفتم: ساکت شو.! از خدا نمی ترسی تهمت ناروا می زنی ؟صدایم از خشم میلرزید بغض راه گلویم را بسته بود.واحساس خفگی میکردم .یعنی بقیه هم اینطور فکر میکنند؟ حتی پدرم؟. چقدر بدبختم ! ایکاش مرده بودم و این حرفهارا نمی شنیدم!.. ساموئل که ناراحتی من رادید گفت: متاسفم، تو که فامیلی اینطور قضاوتش میکنی وای به غریبه! آرسن با خشم یقه ی ساموئل را گرفت وگفت : تو خفه!معلوم نیست چه سر وسری با تو داشته که پشتت در اومده... دیگر نتوانستم تحمل کنم هلش دادم عقب و گفتم : تو خفه شو! دوقدم جلو آمد و گفت: بیچاره عمو که تو دخترشی!. اون نتونسته ادبت کنه ولی من اینکارو میکنم چنان ادبت کنم که هرجا اسم منو شنیدی خبردار بایستی! بهتره بدونی جز من هیچ کس تمایل نداره پاپیش بذاره منم فقط وفقط به خاطر عمو دارم این فداکاری میکنم دختر عمو!"...
اینقدر عصبی بودم که ، خون خونم را میخورد. اگر اسلحه دستم بود ان لحظه حتما یک تیر توی مغزش خالی میکردم. بعدم یکی توسرخودم تا راحت بشم از شنیدن این اراجیف.. ساموئل جلو امد وبا لحن مهربانی گفت : لطفا اروم باش ! نمی بینی بهت حسادت میکنه ،این حرفاش همه از روی کینه است .میخواد عصبیت کنه ،وارد بازیش نشو !
بعدم چند قدم بهم نزدیکتر شد و ادامه داد : محاله تا من هستم اون بتونه بهت گزندی بزنه. هرچند بهم نارو زدی، ولی احساس من بهت عوض نشده ! با خیال راحت بسپرش به من !...زهر خندی به لبم امد گفتم : تو هنوز تکلیف خودت معلوم نیست ،می خوای بار منو به دوش بکشی ؟ !...
آرسن که دید ساموئل در گوش من پچ پچ کرد .با عصبانیت امد طرفش، هلش داد وگفت : باز چی داری درگوشش وز وز میکنی ؟ خیلی پررو شدی !
دهنم را پر کردم حرفی بزنم ساموئل دستش را بالا برد واشاره کرد اجازه بده من بگم ...
✏️اطهر میهن دوست
⛔️هرگونه کپی شرعا وقانونا مجاز نیست .
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
📌 داستان های شاهنامه به زبان ساده
❇️ قسمت هفدهم: پادشاهی گرشاسب (بخش اول)
گرشاسب، پسر زوطهماسب، پس از مرگ پدر به پادشاهی رسید و منش و روش پدر را ادامه داد. مدت پادشاهی او نه سال بود.
زمانی که افراسیاب از سفر خود به توران بازمیگشت، هیچکس از طرف پشنگ به استقبال او نرفت و او مورد تمسخر قرار گرفت. گفته میشد که نبرد او با ایرانیان جز از دست دادن دلیرانی همچون بارمان و خزروان دستاورد دیگری نداشته است. افزون بر این، او برادر خود، اغریرثِ خردمند، را که لایق جانشینی پشنگ بود، کشته بود.
با رسیدن خبر مرگ زوطهماسب، پشنگ تنها راه آمرزش افراسیاب را لشکرکشی دوباره به ایرانزمین و گرفتن تخت پادشاهی میداند. بنابراین افراسیاب دوباره به ایران لشکرکشی میکند و تا ری پیش میرود. بزرگان به سراغ زال رفته و او را به کوتاهی از مسئولیتهایش سرزنش میکنند. زال در جواب از دلاوریهای خود سخن میگوید و از پیری شکایت کرده، اما نوید میدهد که پسرش، رستم، در برابر افراسیاب خواهد ایستاد.
✍🏻 کیارش طاهری
@Kia_1386 📩
#هیئت_تحریریه
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#اخبار_دنیای_کتاب
🌀کتاب «چه عالی عزیزم» نوشته اُوِن جِنت با ترجمه کیوان عبیدی آشتیانی توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «چه عالی عزیزم» نوشته اُوِن جِنت بهتازگی با ترجمه کیوان عبیدی آشتیانی توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابهای طوطی» است که اینناشر برای کودکان و نوجوانان منتشر میکند.
داستان تصویری «چه عالی عزیزم» برای کودکان بالای ۴ سال است و موضوع اصلی آن، اهمیت نگاهکردن، توجهکردن و به اشتراکگذاشتن ماجراجوییهاست که از ایننظر، بزرگسالان هم مخاطب آن هستند.
کتاب پیشرو دربرگیرنده قصه یکسفر جادویی است که در یکپارک، با پروانهها، مارها، میمونها و یکپلنگ خیلی بزرگ انجام میشود. اما مخاطب کتاب باید تصور کند همه اینچیزهای جادویی را از دست میدهد چون حواسش به جای دیگری است.
بزرگترهایی که اینکتاب را میخوانند باید دقت کنند وقتی با یککودک قدم میزنند، باید به حرفهای او و اطراف دقت کنند تا همراه کودکشان تجربهای هیجانانگیز داشته باشند و او نیز اینتجربه را از سر بگذراند و بزرگتر شود.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
کتاب تصویری کودک چیست؟
کتاب تصویری داستانی مصور برای کودکان است که معمولاً در هر صفحهاش تصویرهای رنگی وجود دارد.
این کتابها متن زیادی ندارند. معمولاً در هر صفحه فقط یک یا دو جمله نوشته میشود. تعداد کل کلمات هم بین ۱۰۰ تا ۶۰۰ کلمه است.
در این کتابها، متن و تصاویر با هم داستان را روایت میکنند. متن و تصویر مثل یک تیم کنار هم هستند و یکی بدون دیگری کامل نیست.
کتابهای تصویری طوری طراحی شدهاند که کودک همراه یک بزرگتر (مثل پدر، مادر، مادربزرگ، خواهر یا حتی معلم) آنها را بخواند. این بزرگتر متن را میخواند و تصاویر را به کودک نشان میدهد، چون کودک معمولاً نمیتواند خودش متن را بخواند.
یک کتاب تصویری خوب آنقدر جذاب است که کودک بخواهد بارها و بارها آن را بشنود. این نکته خیلی مهم است. اگر شما کتابی را برای خودتان بخوانید، معمولاً یا آن را روی قفسه میگذارید و فراموشش میکنید یا آن را به کسی هدیه میدهید. ولی احتمالاً ۵۰ بار دیگر همان کتاب را نمیخوانید! اما یک کودک از کتاب تصویری موردعلاقهاش دقیقاً همین انتظار را دارد.
چون کتاب تصویری بارها و بارها خوانده میشود، باید کیفیت و جذابیتش بسیار بالاتر از بسیاری از کتابهای دیگر باشد.
تمرین پیشنهادی: همین الان به کتابخانه بروید و تا میتوانید کتابهای تصویری ببینید. دست گرفتن و خواندن این کتابها برای نویسندگان کتاب کودک جزو ضروریات است.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
«زیر پاهایم، تمام یادگار های ژاپنی را که پدرم از دوران جنگ نگه داشته بود، چیدم. او دوران خدمتش را در نیروی دریایی گذرانده بود. یک بار بعد از حمله ای ناگهانی، در یکی از جزیره های اقیانوس آرام، وقتی شبانه با بقیه ی دوست های ملوانش سینه خیز مشغول پیشروی بودند، به سنگری زیرزمینی برمی خورند پر از اجساد سربازهای ژاپنی، که همه تا کمر در شن فرو رفته بودند. آن ها تمام تجهیزات نظامی سربازهای ژاپنی را غارت می کنند و آن ها را تا اردوگاهشان می برند. پدرم شمشیر بلند افسری را برمی دارد که روی تیغه ی تیزش آثار خون خشک شده به جا مانده بود. چیزهای دیگری هم بود، مثل پرچم ژاپن، تفنگی پُر مجهز به صداخفه کن، قمقمه، یک جفت دستکش سفیدِ خونی کثیف که کفِ دست چپش سوراخ بود و یک عکس رنگ و رو رفته از زنی ژاپنی که کیمونو پوشیده بود. و البته، دوربین چشمی ای که جلو چشم هایم گرفته بودم هم جزو همان یادگارها بود. می دانستم مادرم برای به هم زدن تفریحم آمده است، بنابراین تصمیم گرفتم حواسش را پرت کنم تا نقشه اش را فراموش کند.—از کتاب «بن بست نورولت» اثر «جک گانتوس»
#داستان
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
این نقل قول از مارک تواین واقعا به دلم نشست. به نظرم نوشتن از دل زندگی میجوشد.
وقتی چیزی را واقعاً زندگی کرده باشی، نوشتهات جان دارد. حسها و جزییات واقعیاند. اما اگر تجربه نکرده باشی مجبوری وانمود کنی، و این تظاهر اگر همراه با دانش و زیرکی نباشد در دام تصنعی بودن گرفتار میشود.
برای همین است که تجربه، کنار تخیل، مهمترین ابزار یک نویسنده است و یک نویسنده تا میتواند باید برای خودش تجربه سازی کند.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#ادامه_را_تو_بنویس
🌻گوشی را با خشونت روی میز پرت کرد. چیزی نمانده بود از عصبانیت کل رستوران را با خاک یکسان کند. کتش را از روی صندلی چنگ زد و سوئیچ را از روی میز برداشت!
👆🏻این برشی از کتاب «تباهکار | نوشته فرشته تات شهدوست» است؛ اگه تو جای نویسندهی اصلی بودی، چطوری ادامهش میدادی⁉️ بنویس و برامون بفرست🔰
🆔 @DabirKtbsefid
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
سیر مطالعاتی جامع برای یادگیری ویراستاری
۱. آشنایی با زبان فارسی و مبانی نگارش:
فرهنگ نگارش و ویرایش – رضا بابایی
دستور زبان فارسی – حسن انوری
فرهنگ دشواریهای زبان فارسی – ابوالحسن نجفی
۲. آشنایی با اصول ویرایش:
غلط ننویسیم – ابوالحسن نجفی
ویراستاری و درستنویسی – احمد سمیعی گیلانی
مبانی ویراستاری و ویرایش – محمدرضا محمدی
آموزش ویراستاری و درستنویسی – حسن ذوالفقاری
بهتر بنویسیم – رضا بابایی
۳. آشنایی با اصول نگارش خلاق و سبکشناسی
چگونه داستاننویسی کنیم – رضا براهنی (برای درک سبکهای زبانی)
زبان پاک – احمد اخوت (تمرین نگارش ساده و موثر)
۴. تمرین عملی و یادگیری تخصصیتر
نکتههای ویرایش – احمد سمیعی گیلانی
فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی – علیاشرف صادقی
۵. مطالعه متون حرفهای و تجربه عملی
تحلیل متون روزنامهها، مجلات و کتابهای معتبر و بررسی کیفیت ویرایش آنها.
ویرایش متون واقعی مانند نوشتههای دوستان یا همکاری با انتشارات کوچک.
#ویراستاری
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
سلام به همراهان دوست داشتنی
کانال کتاب سفید
قراره دوره متنی
«اصول نوشتن داستان کوتاه»
رو از امشب شروع کنیم 🤩
و اما اولین جلسه 👇
#دوره_داستان_کوتاه
درس ۱
چطور یک داستان کوتاه بنویسیم؟
اگر شما جزو آن دسته افرادی هستید که همیشه بعد از خواندن یک داستان کوتاه به این صرافت میافتید که : «چرا داستان خودم را ننویسم؟» حتما این دوره را با دقت دنبال کنید. 🤭
⁉ چیستیِ داستان کوتاه را همه میدانند؛ اما اینکه چطور میشود یک داستان کوتاه نوشت، سوالی است که برای پاسخ به آن باید تا انتهای دوره همراه ما باشید. به نظر شما چه عنصری باعث میشود برخی داستانها ماندگار شوند و به دل خواننده نفوذ پیدا کنند؟
🔹در این مجموعه درسها، قدمبهقدم یاد میگیرید که چگونه یک داستان کوتاه را از صفر تا صد بنویسید.
نوشتن داستان کوتاه اولین گام جدی برای نویسنده شدن است. اگر تا به حال برای نوشتن داستان دست به قلم نشدهاید، بهترین نقطهی شروع، همین داستان کوتاه است. چرا؟ چون به شما یاد میدهد موجز، متمرکز و دقیق بنویسید.
در داستان کوتاه فرصتی برای پراکندهنویسی یا پرداختن به تاریخچه شخصیتها و جزئیات اضافی وجود ندارد. باید بدانید دقیقاً چه میخواهید بگویید و چطور آن را روایت کنید.
🌱 از کجا شروع کنیم؟
ابتدا این سؤال مهم را از خودتان بپرسید:
📝 میخواهید با نوشتن از چه چیزی پردهبرداری کنید؟ با خود خلوت کنید و از اعماق وجودتان بپرسید:
🟣درد یا دغدغهی عمیق من چیست؟
آیا ذهنتان مشغول ناعدالتیهای اجتماعی است و اغلب به آن فکر میکنید؟ آیا تجربهای تلخ یا بهقول امروزیها، ترومایی در زندگیتان بوده که همچنان آزارتان میدهد و دوست دارید از آن بنویسید؟ یا شاید شیفتهی موضوعاتی مثل فروپاشی ساختارهای اجتماعی هستید؟
🔹بهترین داستانها از دل همین دغدغهها بیرون میآیند. وقتی دربارهی چیزی مینویسید که برایتان واقعا اهمیت دارد، نوشتهتان جان میگیرد.
پایان درس 1
تمرین:
یک داستان کوتاه به انتخاب خودتان بخوانید و:
۱- یک خط در مورد آنچه که ظاهرا در داستان رخ می دهد بنویسید.
۲- یک خط در مورد لایه های پنهانتر و عمیق تر داستان بنویسید.
حالا فکر کنید: این مفاهیم عمیق چگونه از طریق طرح داستان روایت میشوند؟ آیا توصیف شخصیتها یا دیالوگها حامل این مفاهیم هستند؟
درک شیوهی انتقال پیام در داستانهای موفق اولین قدم شما برای نوشتن داستان کوتاه است. منتظر تمرین های شما هستم.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid