داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_چهل_چهارم 🎬:
امام لحظه ای درنگ میکند، دست به پیشانی میبرد که ناگاه تیری زهرآگین بر سینهٔ مبارکش می نشیند، انگار زهر این تیر بدجور امام را آزرده، صدای امام در دشت می پیچد:«بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، من به رضای خدا راضی ام»
تیر عمیقا بر سینهٔ امام نشسته و مانع حرکت امام است، باید تیر را درآورد، اما یک دست را بر سینه مینهد و با دست دیگر تیر را یکباره بیرون میکشد و خون از جای آن فوران می کند، امام خون را در مشت میگیرد و به آسمان میریزد و میفرماید:بار خدایا! همهٔ این بلاها در راه تو چیزی نیست.
انگار همه چیزبر عکس شده و از زمین به آسمان میبارد، آنهم خون مظلوم، خون حسین که همان خون خداست و گویی آسمان دهان باز کرده و خون را در خود فرو میبرد و حتی یک قطره از آن بر زمین نمیریزد، آسمان همچون تشتی پر از خون سرخ شده و همه لشکر از این اتفاق ترسیده اند، اما حیف که تلنگر نمی خورند و به خود نمی آیند.
خون از سینه مبارک امام مانند جویی روان شده و انگار تمامی ندارد، حسین دوباره مشتش را پر از خون می کند و با آن محاسن صورتش را خضاب می کند و میفرماید:«می خواهم جدم رسول خدا را اینگونه ملاقات کنم»
خون از بدن امام رفته و ضعفی بر او مستولی شده، دشمن فرصت را غنیمت میشمرد و از هر طرف به او زخم میزند، گویی باید به تعداد یارانش بدن ایشان را از زخم کینه شان پر نمایند و اینجاست هفتاد و دو زخم به بدن مبارک امام وارد میشود، حضرت در بین گرگهای گرسنه که به او خیره شده اند با صورت از روی اسب به زمین می افتد و انگار عرش خداست که بر زمین افتاده...گویی حسین آخرین سجده اش را باید در پیشگاه خدا با بدن ارباً اربا انجام دهد...
صدای مناجات امام بلند میشود:«در راه تو بر همهٔ این سختی ها صبر میکنم»
امام در آخرین لحظات هم شعار توحید و خداپرستی میدهد، در این هنگام ذوالجناح که یار همیشگی حسین است،یالش را به خون مولایش رنگین میکند و به سوی خیمه ها میرود، اهل حرم که بی تابانه چشم به میدان دوخته اند با دیدن اسب بی سوار شیون و ناله سرمیدهند، رباب روی میخراشد انگار هم اینک علی اصغرش را کشته اند و می خواهد به سوی میدان برود که زینب بر سر زنان به سوی قتلگاه میدود و می بیند فوج دشمن حسینش را محاصره کرده اند
زینب فریاد می زند:وای برادرم...
و انگار ندای هل من ناصر حسین اینبار از حلقوم دختر علی بیرون می آید، ناگاه کودکی از میان حرم با لباس سفید و بلند عربی پیش میرود ومیگوید: من باشم و عمویم تنها و بی یاور بماند؟!
حسین متوجه عبدالله میشود او بیش از یازده سال سن ندارد، کودک است هنوز، حسین تمام توانش را جمع می کند و باصدای ضعیفی میفرماید:یادگار برادرم برگرد
اَبجَر شمشیر کشیده تا حسین را شهید کند، این کودک دستانش را سپر بلای عمو میکند و میگوید:وای برتو! آیا می خواهی عموی مرابکشی؟!
شمشیر فرود می آید و دستان کودک از بدن جدا می شود انگار دو جوی خون راه افتاده و خون او با خون عمویش در هم می آمیزد، حسین سر عبدالله را به سینه میگیرد و گویی چیزی درگوشش زمزمه میکند...حرمله که نشان داده دیوی کودک خوار است بار دیگر تیر در چله کمان میگذارد و اینبار تیرش گلوی پسر حسن بن علی را میشکافد و او در آغوش حسین به آسمان پرمیکشد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_چهل_پنجم 🎬:
ساعتی ست که حسین روی خاک داغ کربلا افتاده، هیچ کس را یارای نزدیک شدن به او نیست، زینب از فراز تلی کمی آنطرف تر مدام چشم به گودی قتلگاه دارد و هر بار هر حرکتی که حسین می کند، زینب اشک شوق میریزد که خدایا حسین زنده است.
حسین بدنش پاره پاره شده و زبان خشکش از تشنگی به کام چسپیده اما با خدای خویش چنین میگوید: خدایا! در راه تو بر بلاها صبر میکنم
امام انگار تپش قلب زینبش را حس کرده، شمشیر بر زمین میزند و می خواهد شمشیر را ستونی کند که بر ان تکیه کند و کمی نیم خیز شود و خیمه ها را بنگرد، اما ناگهان ضربت شمشیری بر بدنش اصابت میکند و بلند نشده بر زمین می افتد..
عمر سعد ندا میدهد هرکس سر حسین را جدا کند هزار سکه طلا میگیرد، اما کسی یارای چشم در چشم شدن با نواده رسول الله نیست، عمرسعد آنقدر جایزه را بالا و بالاتر میبرد که سنان از جا بلند میشود و میگوید: من سر حسین را برایت می آورم به شرطی هموزن آن در و سیم و طلا به من بدهی..
عمرسعد میپذیرد و سنان به سمت حسین میرود، اما ناگاه دستش میلرزد و شمشیر بر زمین می اندازد..
شمر با عصبانیت به دنبال سنان میرود و از او میپرسد چه شده؟
سنان درحالیکه رنگ به رخ ندارد میگوید: به خدا قسم که آن برق نگاه حسین نبود، برق نگاه حیدر کرار بود که مرا مینگرید، من از اول اول از ابوتراب میترسیدم و اینک از حسین میترسم،اینها دلاورمردانی هستند که حتی عزرائیل هم به کمکشان میشتابد تا دشمنانشان را نابود سازد.
شمر زهر خندی میزند و میگوید: تو همیشه در جنگ ترسو بودی، انگار کار حسین را باید من تمام کنم و نامم برای همیشه ماندگارشود
شمر به سوی امام می رود، قلب زینب درسینه بدجور می زند، و قدم به قدم جلو می رود، ناگهان صدای فرشتگان در آسمان میپیچد: ای خدا پسر پیامبر تو را میکشند
ندایی قدسی خطاب میکند:من انتقام خون حسین را میگیرم، انگار اشاره به ظهور منجی اخرالزمان میکند.
هودجی در آسمان دیده میشود، بانویی کمر خمیده و پهلو شکسته به همراه همسری که فرقش به خون نشسته برای استقبال از پسری تشنه لب ایستاده اند...
شمر بالای سر حسین ایستاده و قهقه ای سرمیدهد و میگوید: می بینم لبانت از تشنگی ترک خورده و زبانت خشک است و دیگر یارای رجز خوانی نداری، میگفتی که پدرت کنار حوض کوثر ایستاده و منتظراست تا به او بپیوندی و سیرابت کند، حال من با خنجر خود تو را به آب بهشتی میرسانم..
شمر روی سینهٔ امام مینشیند،فریاد زینب با فریاد فاطمه که از آسمان این صحنه را میبیند در هم می آمیزد.
حسین سوی چشمانش رفته و چیزی نمیبیند، با صدای ضعیفی می فرماید:کیستی که برسینهٔ من نشسته ای؟آیا تو مرا نمی شناسی؟
شمر خنده ای سر میدهد و میگوید: من شمر هستم و تو هم خوب میشناسم، آری تو حسین پسر علی هستی و نواده رسول خدا، آخرین پسرزهرا که قرار است به دست من به وصال مادر برسد.
امام میفرماید: اگر مرا میشناسی چرا میخواهی آتش خشم خدا را به جان بخری؟!
شمر که انگار عقلش را به وعده ای دنیایی از دست داده می گوید:چون یزید جایزه ای بزرگ به من وعده داده...
گویی این شمر نیست و ابلیس است تمام زر و زیور دنیاست که بر سینهٔ حسین نشسته...
آسمان تیره و تار شد و طوفانی سهمگین در گرفت ، شاید باد میخواست تا زینب نبیند چگونه حسینش را سر میبرند
اما زینب از بالای تل دید که حسینش را زنده زنده ذبح کردند و حتی قطره آبی به او ندادند...
زینب بر سر زنان، روی می خراشد به پیش میرود، بالای سر حسین میرسد، شمر کناری میایستد، هنوز بدن امام گرم است و اندکی پاهای مبارکش تکان می خورد، گویی به زینب خوش آمد می گوید که به حجله بهشتی برادر پا گذاشته...زینب خم میشود و بوسه بر رگ های بریده برادر که هنوز اندکی نفس در آنها مانده مینهد انگار میخواهد نفسش آخرین نفس حسین را به جان کشد..
دیگر مرا تاب نوشتن نیست....عذرخواهم😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔗رشته سامان ملت
📜برگی از حکمت فاطمی (سلام الله علیها)
4_6037118967422650093.mp3
3.35M
🎧#قطعه_صوتی
📋 موضوع : #ادب_و_آداب_اهلبيت_عليهم_السلام
💠 ذکر آداب تعقیبات نماز (۲) ، آداب صدقه
💎 مجلس نهم
🎙استاد معاونیان
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4_5877449100017796665
3.33M
🎧#قطعه_صوتی
📋 همدردی با پدر در شهادت مادر...
🎙استاد معاونیان
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#قطعه_تصویری
🎞 روضه حضرت زهرا (س)
🏴با حال مناسب ملاحظه فرمایید
🎙 حاج علی کرمی
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4_6003704757514932995.mp3
7.02M
🎧#قطعه_صوتی
🎞 لحظات احتضار حضرت زهرا علیها السلام
🎙 استاد معاونیان
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧#قطعه_تصویری
🎞 تو از امام حسین علیه السلام مظلوم تری
🎙استاد معاونیان
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4_5827891963470284302.mp3
10.49M
🎧#قطعه_صوتی
📋 عمق فاجعه هجوم به بیت وحی
🎙استاد معاونیان
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4_5787602305490618853.mp3
10.28M
🎧#قطعه_صوتی
🎞 مهاجر غریب
🎙 حاج محمد علی قاسمی
#اللهمعجللولیکالفرج✨
🆔@moaveniiyan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
.
خداوند...
👌هیچ وقت نمی گذارد ما شکست بخوریم،
👌چرا که عشق♥️ او بی قید و شرط است.
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
ﺧﺪﺍﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧﻼﯾﻨﻪ ...🌸🍃
ﮐﺎﻓﯿﻪ ..
ﺩﻟﺖ♥️ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﺯﺭﺳﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ ..
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺗﮏ ﺗﮏ ﻟﺤﻈﺎﺕ،
ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻩ،
ﻫﺴﺖ،
ﻭﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ🌸🍃
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
الا ای چاه، یارم را گرفتند
گلم، عشقم، بهارم را گرفتند
میان کوچهها، با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند😭
السلام علیک یا صدیقه الشهیده
شهادت حضرت مادر بر تمام فرزندان داغدارش تسلیت باد.
عزاداریهاتون قبول....🖤
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
⬛🍃🌿🌸🍃🌾
🚩 اگر حضرت زهرا(س) بپرسند «در دفاع از امام زمانت چه کردی» چه پاسخی داریم؟😭😭😭
🚩 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منظره زیبای زندگی موجودات اقیانوس👌
ولی مار خیلی ترسناکه....
آخه چجوری بگم زیبا🙄🙄
🐠https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمانم....
ز عشق♥️ت انچنان مستم
که دیگر خود نمی دانم 👌
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
سه نشانه خردمندان :
👈سکوت ، موقعی که ابلهان سخن می گویند
👈اندیشه، موقعی که دیگران خیال می کنند
👈عمل ، موقعی که تن پروران در خوابند
.
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
در این دنیا دو چیز بهترینند:👌
"زندگی کردن" از سر شوق!
و"خندیدن" از ته دل♥️
آرزو میکنم به هر دو اینها برسید🌹
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عظمت حضرت زهرا در قیامت🌹
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
🔮✨🔮
تو جلسه روضه خانومها.
خانم روضه خون رو به بقیه کرد و گفت:
به.. شوهراتون حق ازدواج مجدد بدین تا
به گناه آلوده نشن...!
همین نصیحت کافی بود که یه خانومی
بلند بشه و بره در گوش خانم جلسه ای
بگه: خدا اموات شما رو بیامرزه که با این
حرفت راحتم کردی، مونده بودم چجوری
بهتون بگم..من زن دوم شوهرتون هستم..😟😐
خانم جلسه ای از حال رفت و بیهوش شد..
خلاصه با کلی آب پاشیدن رو صورتش و
ماساژ قلبی به هوش اومد..
خانومه بهش گفت اگر خودت به حرفات
پایبند نیستی الکی مردم رو نصیحت نکن..
من خودم شوهر دارم فقط میخواستم
ببینم خودت به حرفهایی که میزنی ایمان
داری و عمل میکنی یا نه?!!
✨چاه مکن بهرکسی اول خودت بعدش کسی
🎍〰〰〰〰〰〰🎍
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
گاهی ما انجام کار هایی را به دیگران توصیه میکنیم که لازم است خودمان انجام دهیم ...🙃🙂
نصایح ما به دیگران ممکن است راهی برای تذکر به خودمان باشد!
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
#مولایمن
🌱 چه دمی می شود آن دم که شود رؤیتِ تو...
که به پایان برسد ظلم شبِ غیبت تو...
🌱 ای خوش آن دم که رسد رایحهی نابِ وصال...
به مشامم برسد عطر خوش قامتِ تو...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
شبت بخیر امام زمانم♥️
●➼┅═❧═┅┅───┄
ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
╭─🌿✨🔥────•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوقت عاشقی باخدا....♥️
آرامش قبل خواب....
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
بزرگترین درجه آرامش درونی ازتوسعه عشق♥️ وشفقت میآید.
هرچه که بیشتر به خوشبختی دیگران توجه کنیم، به همان اندازه حس خودمان ازآسایش بیشترمیشود☺️💖
شبتون پراز آرامش
وبه دور از دلتنگی🌹
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
هدایت شده از Ya hoo
➖نجوای غریبانه امیرالمؤمنین با رسول خدا، پس از رحلت حضرت زهرا علیهم السلام
🔰از امام حسین (علیهالسلام) نقل شده است:
«زمانی که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از دنیا رفت، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ایشان را مخفیانه دفن کرد و محل قبر ایشان را پوشانید. آنگاه رو به قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کرد و فرمود:
«سلام بر تو ای رسول خدا! از طرف من، و سلام بر تو از طرف دخترتان و کسی که زائر شماست و کسی که شب را در دل خاک و داخل بُقعه (قطعهزمینِ) شما سپری میکند و کسی که خداوند برای او چنین خواست که سریع به شما ملحق شود.
ای رسول خدا! صبرم در فراق دختر وفادارت، کم شده است و قدرتم از دوری سرور زنان همه عوالم، از بین رفته است، جزاینکه تنها دلداری برای من این است که در فراق تو از سنّتت پیروی کنم.
این من بودم که برای سرت در داخل قبرت بالش درست کردم و جان تو از میان گلو و سینهی من عبور کرد.
بله، در کتاب خدا بهترین دلداری برای من این است که: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»؛ «ما از آنِ خداییم و بهسوی او بازمیگردیم» (بقره:۱۵۶)
آن امانت بازگردانده شد و آن گِرُو گذاشتهشده پس داده شد و زهرا (سلاماللهعلیها) از دستم ربوده شد.
ای رسول خدا! (بدون فاطمه) چهقدر آسمان و زمین زشتاند. غمم همیشگی است و شبهایم به بیخوابی میگذرد.
غمی است که قلبم را ترک نمیکند، مگراینکه خداوند برای من نیز همان سرایی را بخواهد که تو در آن اقامت داری.
اندوهی است که دل را خون میکند و غمی است شورانگیز. چه زود میان ما جدایی افتاد. این شکایت را نزد خدا میبرم.
بهزودی دخترت به تو گزارش خواهد داد که اُمّتت با یکدیگر همدست شدند تا او را پایمال و خوار کنند.
پس، با اصرار از او سؤال کن و از بخواه که از حالش اطلاع دهد.
چهبسیار داغدلهایی که در سینهاش موج میزدند، اما (در دنیا) فرصت بیانشان را نیافت و (به شما) خواهد گفت.
خداوند قضاوت خواهد کرد؛ چراکه «هُوَ خَیرُ الحاکمین»؛ «او بهترین قضاوتکنندگان است.» (أعراف:۸۷)
(سلام من به تو) سلامِ وداعکنندهای است که نه خوابش گرفته و نه خسته شده است.
پس اگر باز گردم، بهخاطر دلزدگی (از بودن کنار شما) نیست، و اگر بمانم، بهخاطر بدگمانی به وعده خداوند به صبرکنندگان نیست. چه نیکوست! صبر، خوشیُمنتر و زیباتر است.
اگر چیرگیِ متجاوزانِ زورگو نبود، مانند کسی که به کاری وادار و ملزم شده است، (کنارتان) اقامت میکردم و مانند مادر فرزندازدستدادهای برای این مصیبت بزرگ بلندبلند گریه میکردم.
دخترت در برابر دیدگان خدا مخفیانه دفن شد، درحالیکه حقش پایمال شد و از ارثش محروم شد، با اینکه از آن عهد (میان تو و مسلمانان) چندی نگذشته بود و یادت هنوز کهنه نشده بود.
ای رسول خدا! من نزد خداوند شکایت خواهم برد. ای رسول خدا! بهترین صبر، صبر بر مصیبت توست.
درود خداوند بر تو باد، و سلام و رضوانش بر فاطمه باد.»»
📚الكافي، ج۱، ص۴۵۸
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ اَلدُّمْلُجُ .
🔰ضربهاى كه با تازيانه بر فاطمه عليها السّلام نواخت كه بر اثر آن درگذشت و بر بازويش كبودى تازيانه باقى مانده بود.
📚کتاب سُليم بن قيس الهلالي ج ۲، ص ۶۷۵
♻️کانال:علم الحدیث
@mirasehadisi