📝 انشاء یک دانش آموز دبستانی با موضوع "آیا ایتا خوب است؟ "😇
به نظر من ایتا چیز خوبی است.
در ایتا همه آدم ها خوبند.
همه چیزهای خوب و با مزه مینویسند.
من فامیل های ایتاى خود را بیشتر از فامیل های واقعی ام دوست دارم.
مثلا دایی عزت که به قول بابایم اخلاقش خیلی گند است و زورکی جواب سلام ما را میدهد کلی جوک های خنده دار در ایتا میگذارد و ما را میخنداند
یا عمه اقدس که چشم دیدن هیچکدام ما را ندارد یک پا شاعر شده است و مرتب از مهربانی و گذشت حرف میزند.من نوشته های عمه اقدس را خیلی دوست دارم.
زن عمو خدیجه همش از طبیعت و حفظ اون میگه اما مامانم میگه پس چرا پوست پفک رو تو خیابون میندازه!!
دایی محسن هم حرفای قشنگ واسه حیوونا میزنه و میگه باید به اونها غذا بدیم و نازشون کنیم.. اما خودم دیدم با لگد یه گربه رو زد.
زهره خانم همسایه بالاییمون خانم جلسه ایه و حدیث و دعاهای خوبی توی ایتا میذاره و همش از خدا تشکر میکنه اما پیش مامانم که میاد همش شوهرشو نفرین میکنه و غیبتشو میکنه.
به نظر من بهشت جایی مثل ایتا است همه با هم خوبند و حرف های خوب میزنند.
وقتی بزرگ شدم میخواهم با یکی در ایتا عروسی کنم و صبح تا شب با او در ایتا زندگی کنم.
ای کاش همه بتوانیم با هم در جایی مثل ایتا زندگی کنیم...
این بود انشای من درباره ایتا...😊
#خندیدنی
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
خنده حلال😂
شوهری یک اس ام اس به همسرش ارسال کرد:
«سلام، من امشب کارم زیاده دیر میام خونه؛ لطفا همه لباسهای کثیف من رو بشور و غذای مورد علاقه ام رو درست کن …»
دقایقی گذشت ولی پاسخی نیومد!
اس ام اس دیگری فرستاد:😁
«راستی! یادم رفت بهت بگم که حقوقم اضافه شده و آخر ماه میخوام برات یه ماشین بخرم …»
همسر: وای خدای من! واقعا؟😃
شوهر: نه، میخواستم مطمئن بشم که اس اولم به دستت رسیده یا نه!!!😂😂😂 😂
#خندیدنی
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
#داستان
🔹ازدواج دوم🔹🙄🙄
مردي ازدواج مجدد ميكنه و وقتي زن متوجه ميشه به روي خودش نمياره و خودش رو به بي اطلاعي ميزنه.
🍀شرايط زندگي روز به روز بهتر ميشه و ١٦ سال به خوبي و خوشي زندگي ميكنند.
مرد ميميره و بعد از مراسم، خانواده مرد تو خونه جمع ميشن و ميخوان موضوع ازدواج مجدد مرحوم رو به خانم بگن.
زن هم خيلي عادي و بيخيال بهشون نگاه ميكنه.
بالاخره پدرشوهرش مياد ميگه دخترم، ميخوام موضوع مهمي رو باهات درميون بگذارم، فقط ازت خواهش ميكنم منطقي باش و شرايط رو از اين كه هست سخت تر نكن.
🔹 زن ميپرسه ميخواي در مورد ازدواج دوم شوهرم صحبت كني؟
همه با تعجب ميگن مگه تو ميدونستي؟
ميگه از همون ابتدا فهميدم ولي به روي خودم نياوردم، چون اگه اون روز دعوا راه مينداختم .....
✨شبهامون رو تقسيم ميكرد
✨خرجي خونه رو تقسيم ميكرد
✨ تا ازم ناراحت ميشد ميرفت پيش اون يكي
من هم خودم رو به بي اطلاعي زدم و درنتيجه:
هرشب كنارم بود
از اين ميترسيد كه متوجه بشم خرجي خونه بيشتر شد
و مرتب برام هديه ميخريد
هميشه دنبال راضي كردنم بود و ميترسيد پيش من لو بره
♻️اصلاً بهترين سالهای زندگیم همونهايي بود كه اون ازدواج مجدد كرده بود و من مثل ملكه زندگي ميكردم و شوهرم مثل مرگ ازم ميترسيد.
از اين بهتر چي بخوام؟
❌ميگن شيطون كتاباشو جمع كرده رفته پيشش براي يك دوره آموزش فشرده .... 🤦♀😉😉😊😊😊
#خندیدنی
#خواندنی
همسفرشو👇👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
بوقت زنگ تفریح....
یه روز تو یه تیمارستان …
دکتره می خواست از بیماراش تست بگیره
یه عکس ماشین میزاره جلوی همه
میگه هرکی این ماشین رو هول داد روشن کرد میره خونه اش
همه رفتن هول بدن که برن خونه به جز یک نفر !
دکتره خوشحال شد با خودش گفت این پس خوب شده …
بهش گفت ببینم تو چرا ماشین رو هل نمیدی ؟!
گفت اینا خنگن سویچ دست منه !!! 😂
#خندیدنی
بامن همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
💕💕💕💕
شعارما....
باهم بخندیم....😂
بهم نخندیم....
✍️#داستان
🔸مردی پس از طلاق گرفتن از همسر خود با او تماس گرفت و گفت: خانم ببخشیداشتباه کردم ، لطفا مرا ببخش و به خانه برگرد!!
زن در جواب گفت : آیا در کنارت یک لیوان داری؟
مرد گفت: بله دارم!!
زن گفت: اکنون آن را محکم بر زمین بکوب.
مرد چنان کرد که زن گفته بود.
سپس زن گفت: حالا که دیدی آن لیوان شکسته و هزار تکه شده، آیا میتوانی تکه هایش را جمع کنی و دوباره بسازی!؟!؟
مرد در پاسخ گفت: نه نشكسه ، !! ليوان استیل بود
و زن پاسخ داد: خدا بگم چیکارت کنه.. عصر بیا دنبالم🤦♀☺️😂
#خواندنی
#خندیدنی
بامن همراه باش👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
...
#لبخندحلال
خانم عادت داشت همیشه یکساعت ونیم تا دو ساعت با تلفن صحبت کنه...
هرچه شوهر بیچاره تذکرمی داد بی فایده بود .
تا اینکه یک روز گوشی زنگ زد و طبق معمول ، خانم گوشی را برداشت و این بار 45 دقیقه بیشتر صحبت نکرد
شوهر با تعجب گفت :« خانم تبریک می گم این بار 45 دقیقه بیشتر صحبت نکردی !»
خانم گفت :« آخه اشتباه گرفته بود !!»🤦♀😁😂
#خندیدنی
#طنز
بامن همراه باش👇
💫 @kulbeye_aramesh 💫
.
#لبخندحلال
حیف نون از جلو تالار رد می شد ،
چون گشنش بود رفت تو...
دم در گفت مبارکه،من و داماد از دبستان با همیم...🤓😎
دو پرس جوجه بهش دادند و گفتند بابامون از مکه اومده....😉😁😂😂
#خندیدنی
بامن همراه باش👇
💫 @kulbeye_aramesh 💫
...
#خندیدنی
داشتم پیتزا میخوردم به مامانم تعارف کردم با مهر و عطوفتی وصف ناپذیر گفت نه مامان جان این آشغالا به من نمیسازه تو بخور نوش جان🤦♀😂😂
بامن همراه باش
🧕@kulbeye_aramesh