eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.6هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
176 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد بصورت ناشناس حرفت بگو👇 https://harfeto.timefriend.net/175
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ازدواج دوم🔹🙄🙄 مردي ازدواج مجدد ميكنه و وقتي زن متوجه ميشه به روي خودش نمياره و خودش رو به بي اطلاعي ميزنه. 🍀شرايط زندگي روز به روز بهتر ميشه و ١٦ سال به خوبي و خوشي زندگي ميكنند. مرد ميميره و بعد از مراسم، خانواده مرد تو خونه جمع ميشن و ميخوان موضوع ازدواج مجدد مرحوم رو به خانم بگن. زن هم خيلي عادي و بيخيال بهشون نگاه ميكنه. بالاخره پدرشوهرش مياد ميگه دخترم، ميخوام موضوع مهمي رو باهات درميون بگذارم، فقط ازت خواهش ميكنم منطقي باش و شرايط رو از اين كه هست سخت تر نكن. 🔹 زن ميپرسه ميخواي در مورد ازدواج دوم شوهرم صحبت كني؟ همه با تعجب ميگن مگه تو ميدونستي؟ ميگه از همون ابتدا فهميدم ولي به روي خودم نياوردم، چون اگه اون روز دعوا راه مينداختم ..... ✨شبهامون رو تقسيم ميكرد ✨خرجي خونه رو تقسيم ميكرد ✨ تا ازم ناراحت ميشد ميرفت پيش اون يكي من هم خودم رو به بي اطلاعي زدم و درنتيجه: هرشب كنارم بود از اين ميترسيد كه متوجه بشم خرجي خونه بيشتر شد و مرتب برام هديه ميخريد هميشه دنبال راضي كردنم بود و ميترسيد پيش من لو بره ♻️اصلاً بهترين سالهای زندگیم همونهايي بود كه اون ازدواج مجدد كرده بود و من مثل ملكه زندگي ميكردم و شوهرم مثل مرگ ازم ميترسيد. از اين بهتر چي بخوام؟ ❌ميگن شيطون كتاباشو جمع كرده رفته پيشش براي يك دوره آموزش فشرده .... 🤦‍♀😉😉😊😊😊 همسفرشو👇👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
🔴 داستان واقعی از زبان شهید کافی برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند حجت الاسلام شیخ‌احمدکافی فرمودند : یک نفر از رفقا از یزد نامه ای به من نوشته؛ آدم دینی خوبی است از عاشقان امام زمان است، از رفقای من است. در نامه چیزی نوشته که مرا چند روز است منقلب کرده؛ گرچه این پیغام خیلی به علما رسیده، به مرحوم مجلسی گفته به شیخ مرتضی انصاری گفته به شیخ عبدالکریم حائری گفته و... ، این بنده خدا نوشته: من چهل شبِ چهارشنبه از یزد می آمدم مسجد جمکران، توسلی و حاجتی داشتم. شب چهارشنبه چهلمی، دو هفته قبل بود. در مسجد جمکران خسته بودم، گفتم ساعتی اول شب بخوابم، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم. در صحن حیاط هوا گرم بود، خوابیده بودم یک وقت دیدم از در مسجد جمکران یک مشت طلبه ها ریختند تو، گفتم چه خبر است؟ گفتند: آقا آمده. 🔺 من خوشحال دویدم رفتم جلو، آقا را دیدم اما نتوانستم جلو بروم. حضرت فرمودند: برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند. به خدا قسم آی مردم دعاهایتان اثر دارد، ناله هایتان اثر دارد. خود آقا به مرحوم مجلسی فرموده: مجلسی به شیعه ها بگو برایم دعا کنند. هِی پیغام می دهد، به خدا دلش خون است. قربان غریبی ات شوم مهدی جان 📚 کتاب ملاقات با امام زمان در مسجد جمکران، ص۱۵۸ ‌‌. •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
"برکت مهمان" زنی بود که مهمان دوست نداشت...!! روزی همسر او به نزد "حضرت محمد (صل الله علیه و آله وسلم)" میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!! حضرت محمد به مرد میگوید: برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم... فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود... هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد (ص) پر از مار و عقرب است... زن فریاد میزند یا محمد(ص) عبای خود را بیرون بیاورید... حضرت محمد (ص)* می فرمایند؛ اینها "قضا و بلای" خانه شما است که من می برم... "پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد..." با من همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh ═══‌‌‌‌♥️ℒℴνℯ♥️═══
🔆توفيق ندانسته رثمه ابن ابى مسلم نقل كرده كه با حضرت اميرالمؤ منين (علیه السلام ) از صفين مراجعت مى كرديم ، سر زمين كربلا رسيديم پس حضرت از نماز صبح فراغ شد، و قدرى از خاك آنجا برداشت و گريه كرد و فرمود: عجب خاكى هستى ، كه از تو جمعى محشور خواهند شد بدون حساب وارد بهشت مى شوند. هرثمه مى گويد: ما برگشتيم و اين ماجرا را براى همسر شيعه ام بازگو كردم ، همسرم گفت : هر چه اميرالمؤ منين بگويد؛ حق است ، تا اينكه آن روز گذشت و بعدها حضرت سيدالشهدا (ع ) وارد سرزمين كربلا شدند هرثمه جزء لشكر عمر سعد بود و حرف حضرت امير(علیه السلام ) را ياد آورد بعد سوار شتر شده و محضر مقدش امام حسين (ع ) مشرف شد و حديث حضرت على (علیه السلام ) را نقل كرد. حضرت فرمودند: حالا خيال تو چيست ؟ با ما هستى يا بر ما. گفت : نه با شما و نه با آنها. اولاد كوچكى را در كوفه گذاشته ام و براى آنها مى ترسم كه ابن زياد آنها را اذيت كند. حضرت فرمود: پس بيرون برو و بجاى برو كه مقتل ما را مشاهده نكنى و صداى ما را نشنوى زيرا بخدا قسم اگر كسى امروز صداى استغاثه ما را بشنود، ما را يارى نكند حتما به رو در آتش جهنم خواهد افتاد. 📚بحار الا نوار: 44، 255 اعالى صدوق مجلس : 28، ص 117. . •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' اموزنده🎐
✅ مثال اول ☝️ آقا اجازه ! چرا نماز بخونیم ؟! 👨🏻‍🏫 اگر کسی را دوست داشته باشیم 👨🏻‍🏫 دوست داریم با او حرف بزنیم . 👨🏻‍🏫 کسی که نماز می‏ خواند ، 👨🏻‍🏫 خدا را دوست دارد 👨🏻‍🏫 و دلش می خواهد با او حرف بزند 👨🏻‍🏫 وقتی کسی را دوست داشته باشید 👨🏻‍🏫 آن طور رفتار می‏ کنید 👨🏻‍🏫 که او می ‏خواهد . 👨🏻‍🏫 خدای بزرگ ما را خلق کرده است 👨🏻‍🏫 و ما را خیلی زیاد دوست دارد 👨🏻‍🏫 او از ما خواسته است 👨🏻‍🏫 که نماز بخوانیم 👨🏻‍🏫 پس ما هم که خدا را دوست داریم 👨🏻‍🏫 باید جوری رفتار کنیم 👨🏻‍🏫 و کارهایی انجام دهیم 👨🏻‍🏫 که خدای مهربان از ما می خواهد 👨🏻‍🏫 مثل نماز ، روزه ، کمک به مردم ... 👨🏻‍🏫 تا از دست ما شاد و راضی بشود . 🇮🇷
✅ مثال دوم ☝️ آقا اجازه ! چرا نماز بخونیم ؟! 👨🏻‍🏫 وقتی که بدن ما کثیف می شود 👨🏻‍🏫 باید آن را بشوییم تا تمیز شود 👨🏻‍🏫 تا احساس خوشایند داشته باشیم 👨🏻‍🏫 روزی پیامبر مهربان اسلام 👨🏻‍🏫 رو به یارانشان کردند و فرمودند: 🕋 فرض کنید در جلوی خانه‏ ی شما 🕋 چشمه ای جاری است 🕋 و شما هر روز پنج بار ، 🕋 بدن خود را در آن می ‏شویید . 🕋 آیا در بدن شما ، 🕋 آلودگی و کثافت باقی می ‏ماند ؟! 🌟 یاران پیامبر گفتند : خیر 👨🏻‍🏫 پیامبر دوباره گفتند : 🕋 بله نمازهای پنجگانه ، 🕋 دقیقاً همین اثر را دارند . 🕋 با پنج نماز در شبانه روز ، 🕋 خداوند ، بدی ‏ها و گناهان را ، 🕋 از آدم می‏ زداید 🕋 و او را پاکیزه می‏ کند . 🇮🇷
💕💕💕💕 شعارما.... باهم بخندیم....😂 بهم نخندیم.... ✍️ 🔸مردی پس از طلاق گرفتن از همسر خود با او تماس گرفت و گفت: خانم ببخشیداشتباه کردم ، لطفا مرا ببخش و به خانه برگرد!! زن در جواب گفت : آیا در کنارت یک لیوان داری؟ مرد گفت: بله دارم!! زن گفت: اکنون آن را محکم بر زمین بکوب. مرد چنان کرد که زن گفته بود. سپس زن گفت: حالا که دیدی آن لیوان شکسته و هزار تکه شده، آیا میتوانی تکه هایش را جمع کنی و دوباره بسازی!؟!؟ مرد در پاسخ گفت: نه نشكسه ، !! ليوان استیل بود و زن پاسخ داد: خدا بگم چیکارت کنه.. عصر بیا دنبالم🤦‍♀☺️😂 بامن همراه باش👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
🔻امامی که از راز دلم خبر داشت 🌷گروهی از مردم اصفهان برای درخواست کمک و دادخواهی به دربار متوکل رفتند. در میان آن‌ها شخصی به نام عبدالرحمان بود، او می‌گوید: به در کاخ که رسیدیم شنیدیم متوکل دستور داده امام هادی علیه‌السلام را احضار کنند. پرسیدم علی بن محمد کیست که متوکل چنین دستوری داده است؟ گفتند: شیعیان او را امام خود می‌دانند. پیش خود گفتم شاید متوکل او را خواسته تا به قتل برساند، تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را از نزدیک ببینم. مدتی بعد سواری آهسته به کاخ متوکل نزدیک شد، با وقار و شکوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می‌کردند. به چهره‌اش که نگاه کردم محبّتی عجیب از او در دلم افتاد، ناخواسته به او علاقه‌مند شدم و از خدا خواستم که شرّ دشمنانش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید، من مشغول تماشای چهره زیبا و دلربایش بودم و در دل برایش دعا می‌کردم. مقابلم که رسید در چشمانم نگاه کرد، به من لبخندی زد و با مهربانی فرمود: «خداوند دعاهای تو را در حقّ من مستجاب کند عمرت را طولانی سازد و مال و فرزندانت را بسیار گرداند. وقتی سخنانش را شنیدم از تعجب که چگونه از دل من آگاه است ترس وجودم را فرا گرفت، تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است ان‌شاءالله، و چیزی به کسی نگفتم تا به خانه‌ام برگشتم. دعای امام هادی علیه‌السلام در حق من مستجاب شد، خدا دارایی‌ام را فراوان کرد و به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اکنون از ۷۰ سال گذشته است. من نیز امامت کسی را که از دلم آگاه بود پذیرفتم و شیعه شدم و اکنون شیفته و شیدای آن امام مهربان هستم. ✍بوستان حکمت‌ها؛ نوشته ابوالفضل سبزی 🌷کانال کودک و نوجوان گل‌های انتظار↙️ 🆔 @Golentezar ‌‌🌼 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج 🌼 🖼موسسه آسمان مهر منجی ┄┅┅❅♥️❅┅┅┄
يكی از تجربه‌گران نزديک به مرگ می‌گفت: پدرم را در آنسوی عالم ديدم. آنجا در بهشت و نعمت های الهی بود، اما بعضی از ساعات روز، او را از جمع بهشتيان جدا كرده و مدتی در سختی بود! از پدر سوال كردم كه اين گرفتاری چيست؟ در جواب گفت: من برای دنيای بچه‌هايم خيلی زحمت كشيدم. اما برای آخرت و تربيت دينی آنها وقت نگذاشتم. ای کاش برای تربیت آنها کاری انجام می دادم. اين‌ سختی به‌ همين دليل‌ است. هر وقت آنها بی‌حيايی و گناه می‌كنند، من گرفتار می‌شوم. 📚به‌نقل از برشی از کتاب نسیمی از ملکوت بامن همراه باش 💫@kulbeye_aramesh💫
واقعی ⚖قاضی اجرای احکام تعریف می کرد: در تبریز بودم ،یک خانمی در حین گذر از خیابان، در اثر تصادف با یک پیکان راهی بیمارستان شد. راننده  پیکان ، ماشینش را فروخت و خرج هزینه بیمارستان  کرد .اما متاسفانه آن بانو فوت کرد . اولیای دم متوفّی چند پسر و دختر بودند که مرتب به اجرای احکام مراجعه می کردند و پیگیر پرونده بودند تا دیه بگیرند . ضارب به دلیل نداشتن دیه ،در زندان بود. من اولیای دم را که همگی فرهنگی بودند از وضعیت زندان آگاه کردم یکی از اولیای دم، مطلبی گفت که خیلی آموزنده بود. او گفت : چون راننده بخاطر مادر ما تنها دارایی اش را که یک  پیکان بود ،فروخت و به حساب ما واریز کرده است. ما می خواهیم با گرفتن دیه از بیمه ، برای او منزلی تهیه کنیم و به او زندگی بدهیم تا روح مادر مان از عمل کردِ ما خشنود شود . 🌹بیایید مهربانی را ترویج کنیم🌹 ‌‎‌🌺🔰 راز موفقیت 💓 بامن همراه باش 💫@kulbeye_aramesh💫
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✅ خیر برسون تا خیر ببینی😊 خیلی قشنگه👌 بامن همراه باش👇 💫 @kulbeye_aramesh💫
... پسری پدرش را برای صرف شام به رستوران برد. پدر که خیلی پیر و ضعیف شده بود، غذایش را درست نمیتوانست بخورد و بر روی لباسش میریخت، تمامی افراد حاضر در رستوران با حقارت به سوی مرد پیر مینگریستند، و پسرش هم خاموش بود. پس از اینکه غذایشان تمام شد، پسر که هیچ خجل هم نشده بود، به آرامی پدرش را به دستشویی برد، لباسش را تمیز کرد، موهایش را شانه زد و عینک‌هایش را نیز تنظیم کرد و بیرون آورد. تمامی مشتریان رستوران متوجه آن دو بودند و با حقارت بسوی هر دو مینگریستند. پسر پول غذا را پرداخت کرد و با پدر راهی درب خروجی شد. درین وقت، پیرمردی از داخل جمع حاضر صدایش کرد؛ . پسرجان آیا فکر نمیکنی چیزی را پشت سر جا گذاشته ای؟ . پسر پاسخ داد؛ نخیر جناب، چیزی باقی نگذاشته ام. آن مرد پیر گفت: بله، پسر. باقی گذاشته ای. تو با رفتار پسندیده ات درسی برای تمامی فرزندان و امیدی هم برای همه پدران به جای گذاشتی ... ناگهان یک نوع سکوت مطلق بر تمامی رستوران حاکم شد! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بامن همراه باش👇 💫 @kulbeye_aramesh💫