داغ بی کس شدن
بدتر از مردنه
ای وای بابا
یکی بد میگه و
یکی بد میزنه
ای وای بابا
هرکی مشغول یه
چیز از ما بردنه
ای وای بابا
چشمتو دور دیدن ، به دنبالم دویدن ، تا زمین خوردم
سوی چشامو گرفت سیلی ، و من به رو نیاوردم
ببخش اینو میگم ولی سیلی رو ارث از مادرم بردم
من ، هیچی ولی بابا
اون ، که برد انگشترو
باز سمت حرم اومد
برد معجر عمه رو
من ایتمنی بابا
بند دوم
قرارمون نبود
بی من تنها بری
ای وای بابا
قرارمون نبود
روی نی ها بری
ای وای بابا
قرارمون نبود
بی دخترها بری
ای وای بابا
خوبه چشات بسته ، نمیبینی ، حرم خیلی بهم ریخته
هرچی حرومی ، تو صحرا بود ، حالا توی حرم ریخته
خیمه ی سقا رو که سوزوندن خاکستر رو سرم ریخته
من هیچی ولی بابا
بد میزنن عمه رو
جام سپر میشه میگه
تو اینجا نمون برو
من ایتمنی بابا
بند سوم
جا موندم از همه
نمیدونم کجام
ای وای بابا
خسته شدم دیگه
میلرزه دست و پام
ای وای بابا
نیمه شب توی دشت
دنبال عمه هام
ای وای بابا
شب شده تنهایی میترسم من میترسم من میترسم من
کجایی بابایی میترسم من میترسم من میترسم من
بگو همینجایی میترسم من میترسم من میترسم من
من هیچی ولی بابا
دل تو دل عمه نیست
وای وقتی ببینه که
این سه ساله خیمه نیست
من ایتمنی بابا
#شور_مقتلی
#پنج_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه