eitaa logo
هیئت لبیک تا ظهور
735 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
268 ویدیو
52 فایل
🔰 سوگواری دائم و مجاهدت عملی در جهت تحقق اهداف انقلاب اسلامی ادمین: @shababolkhomeyni ۰۹۳۵۷۳۰۰۸۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
پرکشیدن چه مستانه و رفتند و ما در میان قفس نفس چه محصور شدیم... بعد از ثبت خاطره د‌ل‌انگیز امروز در این قاب، به سمت نماز جماعت و سفره‌ با صفای افطاری راهی شدیم! 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
بعد از اقامه نماز جماعت، با صرف یک افطاری دلچسب به سمت خونه‌هامون راهی شدیم....! و تمام دعای افطار ما این بود که: “ای شهیــــــــــــد” ای آنکه بر کرانــه ازلی و ابــدی وجود برنشستــه ای دستـــــی برآر و ما قبــرستــان نشینــان عادات سخیف را از این منجلــاب بیــــــــــرون کش! 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
حاج عبدالحسین تعریف می‌کرد در دوران سربازی،‌ روز اول، تیمسار کل پادگان را به صف کرد و به طور تصادفی، افراد قوی هیکل را می‌کشید بیرون و می‌گفت: بپر برو وسایلت رو جمع کن و برو بشین توی جیپ! من که نمی‌دانستم برای چه آنها را می‌برند دلم برایشان می‌سوخت اما هر کس که می‌رفت همه به او غبطه می‌خوردند و می‌گفتند کاش ما به جای او می‌رفتیم! تیمسار به صف ما رسید و مرا بیرون کشید، با نگرانی وسایلم را جمع کردم و سوار جیپ شدم . یک استوار (درجه متوسط نظامی) به سمت جیپ آمد و به راننده اشاره کرد راه بیفتد. یک ساعتی تو راه بودیم تا به بیرجند رسیدیم، من سردرگم بودم و نگران، اما بقیه خوشحال و سرمست بودند. راننده جلوی یک خانه بزرگ و ویلایی نگه داشت و همان استوار به من اشاره کرد پیاده شوم. زنگ در را زد، پیرزنی‌ در را باز کرد و استوار به او گفت این آقا را به خانم معرفی کنید و به من گفت داخل شوم. پله ها را بالا رفتیم و رسیدیم؛ در باز بود. گفتم یاالله یاالله ، جوابی نیامد ، دوباره و دوباره تا صدای زنی آمد : زهرمار یاالله، بیا تو دیگه. 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
وارد شدم ، صدای زن از اتاق بود، به آن طرف نگاه کردم و زنی بی حجاب با سر و وضعی نامناسب دیدم و به یک باره زدم به چاک! بدو بدو پله ها را پایین رفتم، پیرزن‌ داد زد : اگه بری می‌کشنت! عصبی گفتم : بهتر ! آدرس پادگان را بلد نبودم اما هرجور شده به پادگان رسیدم. آنجا فهمیدم آن خانه متعلق به یک تیمسار بی‌غیرت است. چندین بار خواستند مرا برگردانند اما حریفم نشدند...! پادگان ۱۸ توالت داشت که هر روز توسط چهار نفر شسته می‌شد و نوبت مدام عوض می‌شد، به عنوان تنبیه یک هفته تنهایی همه توالت‌ها را تمیز کردم. صبح روز هشتم یک سرگرد آمد سروقتم. گرم کار بودم که به تمسخر گفت: بچه دهاتی! سر عقل اومدی یا نه؟ جوابش را ندادم. کفری‌تر ادامه داد: انگار دوست داری برگردی ویلا؟ عرق پیشانی‌ام را با سر آستین گرفتم. حقیقتا توی آن لحظه خدا و امام زمان (عج) کمکم می‌کردند که خودم را نمی‌باختم. خاطرجمع و مطمئن گفتم: «این هیجده تا توالت که سهله جناب سرگرد، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت‌ها رو خالی کن تو بشکه، بعد که خالی کردی تو بشکه ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارم همین باشه، با کمال میل قبول می‌کنم، ولی تو اون خونه دیگه پا نمی‌گذارم» عصبانی گفت: همین؟ گفتم: اگه منو بکشید هم، اون جا نمیرم. بیست روز مرا تنبیهی همان جا گذاشتند. وقتی دیدند حریف اعتقاد و مسلکم نمی‌شوند، کوتاه آمدند و به گروهان خدمات فرستادنم. 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
بعد از عملیات آمده بود مرخصی، روی بازوش رد یک تیر بود که درش آورده بودند و کم‌کم می‌رفت که خوب بشود. جای تعجب داشت! اگر توی عملیات مجروح شده باشه، درآوردنش خیلی طول می‌کشید. حتما قبل عملیات بوده... کنجکاوی‌ام بیشتر شد؛ با اصرار من شروع کرد به گفتن ماجرا: تیر که خورد به بازوم، بردنم یزد بستریم کردنند؛ چیزی به شروع عملیات نمانده بود. دیر می‌شد، هر چه زودتر باید از آن جا خلاص شدم. دکتری آمد معاینه کرد و گفت: باید از بازوت عکس بگیرم‌. معلوم شد که باید جراحی بشه، گفتم: من باید برم، خیلی زود! دکتر هم گفت: شما هم باید عمل کنی، خیلی زودتر! وقتی دید اصرار دارم به رفتن، ناراحت شد. عکس را نشانم داد و گفت: این رو نگاه کن! گلوله توی دستت مونده، کجا می‌خوای بری؟ 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
این طوری دیگر باید قید عملیات رو می‌زدم... قبل از این که فکر هر چیزی بیفتم، فکر اهل بیت (علیهم‌السلام) افتادم و فکر توسل! حال یک پرنده را داشتم که توی قفس محبوس شده، حسابی ناراحت بود و حسابی دل شکسته شروع کردم به ذکر و دعا. توی حال گریه و زاری خوابم برد؛ دقیقا نمی‌دانم، شاید هم یک حالتی بود بین خواب بیداری که حضرت ابوالفضل(ع) را زیارت کردم. آمده بودند عیادت من، خیلی قشنگ و واضح دیدم که دست بردند طرف بازوم! حس کردم که انگار چیزی از بیرون آوردند، بعد فرمودند: بلند شو‌، دستت خوب شده. سریع از تخت پریدم پایین... سر از پا نمی‌شناختم رفتم که لباس‌ها را بگیرم، ندادند گفتند کجا؟! شما باید عمل بشین... گفتم: من باید برم منطقه، لازم نیست عمل بشم. هر چه گفتم مسئولیتش با خودم؛ قبول نکرد... چاره‌ای نداشتم، جز این که حقیقت را به‌ او بگویم. کشیدمش کنار و جریان را گفتم. باور نکرد و گفت: تا از بازوت عکس نگیرم، نمی‌گذارم بری. گفتم به شرطی که سر و صدای این موضوع رو در نیاری. قبول کرد و فرستادم برای گرفتن عکس نتیجه همان بود که انتظارش را داشتم. خبری از گلوله در بازوان من نبود...! 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
پادکست روایتگری شهدا.mp3
2.66M
🎙 پادکست روایتگری گلزار شهدا 🎤 به کلام: حاج حمید جهانگیر فیض‌آبادی 🔸 بچه‌ها خود خانم رو دیدن... 🔹 عنایات خانم وقتی شروع بشن تمومی ندارن! 🔸 مواظب چشمامون باشیم...؟ 🔹 فقط برای خدا...! 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ... 🔸مراسم احیای لیالی قدر، رمضان ۱۴۴۵ 🗒 زمان: ۱۰، ۱۲ و ۱۴ فروردین، ساعت ۲۱:۳۰ 📍مکان: خیابان آبکوه، نبش آبکوه ۲، مهدیه امام خامنه‌ای 🔺 برادران | خواهران 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
📖 بهار قرآن 👋 سلام خوبی؟ خوش می‌گذره؟ 📆 نیمه‌ی اول ماه باعظمت رمضان گذشت اما اگر خدا بخواهد در روزهای آخر بهار قرآن می‌خواهیم هرشب از یکی از شما عزیزان دعوت کنیم تا یکی از آیه‌های کتاب خدا بخوانید و برای ما بفرستید تا در کانال هیئت لبیک تا ظهور منتشر کنیم. 🎙 هر آیه یک ختم قرآن 🌐 کانال هیئت لبیک تا ظهور @labbayktazohoor 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk