*ساخت موشک توسط روستائیان کیاسر بهشهرودعوت ازسردارحاجی زاده . به کوری چشم دشمنان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷*
*📔از چیزی نمیترسیدم*
*💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت #حاج_قاسم_سلیمانی*
3️⃣ خودساخته
🌙 شب، در خانه عبدالله، تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمیتوانم این کار را ادامه بدهم. باید به دنبال کار دیگری باشم. یک بار پول هایم را شمردم. تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادرم افتادم و خواهران و برادرانم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم. در حالت گریه به خواب رفتم.
📿 صدای اذان بلند شد. از دوران کودکی نماز می خواندم؛ اگرچه خیلی از قواعد آن را درست نمیدانستم. صدای نماز پدرم یادم است، همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می کرد:
الهی به عزتت و جلالت، خوارم مکن
به جرم گُنَـه شرمسارم مکن
مرا شرمساری به روی تو هست
مکن شرمسارم مرا پیشِ کس
🤲 نماز خواندم. به ياد زیارت «سید خوشنام، پیر خوشنام» دهمان افتادم. از او طلب کردم و نذر کردم: اگر کار خوبی گیرم آمد، یک کله قند داخل زیارت بگذارم.
☀️ صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر در بازی میرسیدیم سرک می کشیدیم: «آقا، کارگر نمیخوای؟» همه یک نگاهی به ما دو تا میکردند: مثل دو تا کره شیرنخورده، ضعیف و بدون ریخت! میگفتند: «نه!» یک کبابی گفت: «یک نفرتان را میخواهم، با روزی چهار تومان.» تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود، هر دویمان مثل طفلان مسلم به هم نگاه کردیم. گریهام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید. راه افتادم. تا آخر خیابان به عقب سرم نگاه میکردم. نمیخواستم آدرس او را گم کنم. تاجعلی گریه میکرد. صدا زد: «قاسم، رفيق...» ادامه حرفش را نشنیدم.
❓ مجدد، پرس و جو شروع شد. حالا سه روز بود از صبح تا شب به هر در بازی سر میزدم. بعضی درها که یادم میرفت، چند بار سؤال میکردم.
🛎️ رسیدم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. یکی یکی سؤال کردم. اول قبول میکردند. بعد از یک ساعت رد میکردند! به آخر خیابان رسیدم. از پلههای یک ساختمان بالا رفتم. صدای همهمه زیادی میآمد. بوی غذا آنچنان پیچیده بود که عنقريب(نزدیک) بود بیفتم. سینیهای غذا روی دست یک مرد میانسال، تندتند جابهجا میشد، مرد چاقی پشت میز نشسته بود و پول میشمرد: یک دسته پول! محو تماشای پولها بودم و شامهام مست از بوی غذا.
🔺 مرد چاق نگاهی کرد. با قدری تندی سؤال کرد: «چه کار داری؟» با صدای زار گفتم: «آقا، کارگر نمیخوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریهام گرفت. چهره مرد عوض شد. گفت: «بیا بالا.» از چند پله کوتاه آن بالا رفتم. با مهربانی نگاهم کرد. گفت: «اسمت چیه؟»
گفتم: «قاسم.»
- فامیلیت؟
- سلیمانی
- مگه درس نمیخونی؟
- چرا آقا؛ ولی میخوام کار هم بکنم.
🔊 مرد صدا زد: «محمد، محمد، آمحمد.» مرد میانسالی آمد. گفت: بله، حاجی.» گفت: «یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آورد. اولین بار بود میدیدم. بعداً فهمیدم به آن چلو خورشت سبزی میگویند. گفت: «بگذار جلوی این بچه.»
🍽️ طبع عشایریام و مناعتطبع(عزت نفس) پدر و مادرم اجازه نمیداد این جوری غذا بخورم. گفتم: «نه، ببخشید. من سیرم.» درحالی که از گرسنگی و خستگی، نای حرکت نداشتم. حاجی که بعداً فهمیدم حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: «پسرم، بخور.» ظرف غذا را که تا ته خوردم و یک نوشابه پِپسی که در شهر دیده بودم راسر کشیدم.
🌺 حاج محمد گفت: «میتونی کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا بخوری. روزی پنج تومان به تو میدهم. اگر خوب کار کردی، حقوقت را اضافه میکنم.» برق از چشمانم پرید. از زیارت «سید خوشنام، پیر خوشنام» تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
*❤️ #رفیق_خوشبخت*
https://chat.whatsapp.com/JaqZNbf1OAqJYJbc3fejfc
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
💢حاجیزاده: اگر جنگ تحمیلی امسال رخ میداد، کمتر از هشت روز طول میکشید
🔺فرمانده نیروی هوا فضای سپاه: اگر جنگ هشتساله استکبار جهانی علیه ایران در سال ۱۴۰۰ رخ میداد، در کمتر از هشت روز به پایان میرسید.
.🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🔴مادر شهردار جوان فرانسه مرید شهید حاج قاسم سلیمانی شده و میگوید: علیرغم بدگوییها علیه این سردار شجاع و جسور، بعد از شهادتش با کنجکاوی پیگیر شخصیت او شدم و مرا مرید خویش ساخت.
او تابلوهایی از سردار کشیده که مورد توجه قرارگرفته... https://chat.whatsapp.com/JaqZNbf1OAqJYJbc3fejfc
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🌼بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم 🌼
🌼به نام او ڪه...
✨رحماڹ و رحیم است
🌼به احساڹ عادت
✨و خُلقِ ڪریم است
🌼امام زمان عزیز
✨صبحی که با نگاه تو
🌼آغاز شود بینظیر ترین
✨روز زندگیم خواهد بود
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
دوباره جمعه و 🌼🍃
ما ودل و چشم انتظاری
قدم برچشم ما
کی می گذاری 🌼🍃
أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
برای تعجیل در فرج 🌼🍃
اقا امام زمان (عج) صلوات
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🌷سلام صبحتون بخیر
جمعه تون پربرکت با صلوات
بر حضرت محمد و آل محمد
اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ
وَالُ مٌحُمٌدِ وعجل فرجهم
🌷در پناه 🌺 #امام_زمان_عج
روز و روزگارتون پر از نعمت
و خیر و برکت و سعادت
🌷آدینه تون مزین به ظهور مولا
گلچین کلیپ های مهدوی،مذهبی،بصیرتی🌺
نشردهنده پست های#ارزشی باشیم🙏
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
دوباره صبح جمعه و
نگاه من به انتظار
که شاید آردم صبا
خبر ز طرف کوی یار
صدای عاشقان تو
ز هر طرف رسد به گوش
بیا ستاره سحر
قدم به چشم من گذار
🌼 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج 🌼
گلچین کلیپ های مهدوی،مذهبی،بصیرتی🌺
نشردهنده پست های#ارزشی باشیم🙏
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸 الهی...
به من و همه ى دوستان و عزيزانم
سلامتی ، شادمانی ، آرامش
موفقيت و عشق ارزانی دار
تا عمر مانده را به شادى بگذرانيم
🌸مهربانا...
یاریمان کن تا همديگر را دوست بداريم
به همه ی ما عطا کن :
چشمي كه زيبايی را قسمت كند
دستی كه به ياری بشتابد
زبانی كه ذكر مهر بگويد
و دلی كه تسكين درد گردد
🌸خداوندا...
از تو می خواهم در این آدینه زیبا
برای همه دوستانم روزی زیبا رقم بخورد
🌸الهی آمین
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🌹#داستان_آموزنده
عربى بادیهنشین نزد پیامبر اکرم آمد و گفت: اى رسول خدا، قیامت چه زمانی برپا میشود؟ در این هنگام وقت نماز شد.
پیامبر نمازش را خواند و سپس فرمود: «کو آن مردى که از قیامت پرسید؟» مرد گفت: من هستم اى پیامبر خدا؛
حضرت فرمود: «براى قیامت چه فراهم آوردهاى؟» گفت: به خدا، چیز زیادى از نماز و روزه فراهم نیاوردهام، جز آنکه خدا و پیامبرش را دوست میدارم. پیامبر به او فرمود: «انسان با کسى است که دوستش دارد»(۱).
همچنین فرمودهاند: «هرکس، مردمى را به سبب کردارشان دوست بدارد، روز قیامت، در جمع آنان گرد خواهد آمد و مانند آنان محاسبه خواهد شد؛ اگرچه کردارش مانند کردار آنان نباشد»(۲).
امام علی فرمود: «هرکه ما را دوست بدارد، در روز قیامت، همراه ما خواهد بود، و اگر شخصى سنگى را دوست بدارد، خداوند، او را با آن، گِرد خواهد آورد»(۳).
پ.ن: هر چند محشور شدن همراه انبیاء و اولیاء فواید زیادی دارد اما به معنای قرار گرفتن در جایگاه آنان نمیباشد.
(۱)(علل الشرائع،ج۱ص۱۳۹)
(۲)(تاریخ بغداد،ج۵ص۴۰۵)
(۳)(أمالی صدوق،ص۲۰۹)
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
#یک_داستان_یک_پند
✍گویند: پادشاهی برای شکار به صحرا رفت. پیرمردی را در بیابان در چادری دید که چند گوسفند داشت، به خیمه او رفت تا قدری از آفتاب دور شود. چند کیسه زر به او داد و گفت: این زرها بستان و در شهر خانه و کاری برای خود پیدا کن. پیرمرد گفت: نمیخواهم. گفت: ده کیسه طلای دیگر بدهید تا خیالش راحتتر شود. گفت: نمیخواهم. شاه با تعجب گفت: چرا نمیخواهی؟ پیرمرد گفت: ده سال پیش روزی یک گوسفند از من تلف شد هنوز غصه میخورم، اگر این همه پول را از من بدزدند من دیوانه میشوم. اگر در این دنیا دزد هم نبرد، با مرگ من از من دزدیده میشود. وقتی تلخی سلب نعمت را اندیشه میکنم شیرینی برای بدست آوردن آن از من زایل میشود.
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
✨﷽✨
📔 داستان ایمان داشتن به خدا
✍آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد,به یاد من باش که همواره به یاد تو هستم.
📚سوره بقره /152
✍مرد جواني مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.
شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه روشن بود و همين براي شنا كافي بود.
مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون استخر شيرجه برود.ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و چراغ را روشن كرد.آب استخر براي تعمير خالي شده بود!
پی نوشت: خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهایی که به. رویم میبندی به اصرار نگشایم. . . وقتی تنهایی بدون که خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش!گلچین کلیپ های مهدوی،مذهبی،بصیرتی🌺
نشردهنده پست های#ارزشی باشیم🙏
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸 @labeik_ya_mahdi
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
ان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشینها پیاده شدند و پلهها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی تملق شان را گفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.
سه چهار نفرشان که دوربینهای بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرها زوم میکردند. رفتارشان عادی نبود. به نظرم داشتند چهره مسافران پرواز را اسکن میکردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق میدادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقهای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید.
آمریکاییها دست از پا درازتر رفتند و عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند: زود در «کارگو» را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد. خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چه کار باید میکردم؟! این را که دیگر نمیشد قایم یا استتار کرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود، اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید میلرزید، منم بلد نبودم.
دیدم چارهای برایم نمانده، خودم همراهشان رفتم. از پلهها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن… سعی کردم اصلا نگاش نکنم. قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم میزد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده. دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند محوی روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم…
روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم، هوا گرگ و میش بود. حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو. پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم. رفتیم مقرشان توی فرودگاه. وقت نماز بود. نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که با من کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها رو خودم از برم…
قد من کمی از حاجی بلندتر بود، گفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام را بوسید و گفت: اگرمن رئیس جمهور بودم مدال افتخار گردنت میانداختم. گفتم: *حاج آقا اگه با اون لباس میگرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما، اول حساب من رو میرسیدند، اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم…*
تبسم مهربانی کرد و اشک از گوشه گونه هاش پایین افتاد.
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
کاپیتان امیر اسداللهی خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان خاطرهای درباره شهید سردار سلیمانی روایت کرده است.
جالبه.حتماً تا آخر بخونید
شهید قاسم سلیمانی
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، کاپیتان امیر اسداللهی گفت: خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت.
طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت: امیر. شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جا گرفت.
مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود، ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور میگرفتیم. اگر اجازه میداد اوج میگرفتیم؛ و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه میشدیم.
گاهی هم که اجازه نمیدادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک میشد و دوباره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمیگرفتیم از همان مسیر به تهران بر میگشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من میخواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم.
با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم: «با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر میدهم.» به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود، اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را میزنیم!
من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین میسوخت و بار هواپیما سبکتر میشد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را میزد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم.
حاج قاسم گفت: کار دیگهای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی، چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباسهای مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباسهای حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.
از زمین تا آسمان تغییر کرد؛ و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگیهای محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت جت وی که خرطومی را به هواپیما میچسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس میگرفتم میگفتند صبر کنید…
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود.
نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این “در” تحت هیچ شرایطی باز نمیشه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما میآمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🌿』
سخنرانی
چرا امام زمان ظهور(عج) نمیکنن
استاد رائفی پور
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ *واقعا چه خانوادهای، با چه استعدادهای ناب و خارق العاده ای را از دست دادیم!😔😂*
*((عالیجناب،خودشیفته،*
*در آینهٔ فقه تشیع علوی))*
++++++++++++++++++++
✍️ *م _ بیانی ۱۴۰۰٫۱۰٫۲۴*
**********************
*برخی می گویند،*
*احمدی نژاد،منحرف شده است!!*
*برخی معتقدند،احمدی نژاد،مرتد شده است!!*
*برخی احمدی نژاد راضد ولایة فقیه می دانند!!!*
*اعتقادم اینست،که،*
*اینها همه هست،ولی مرتد نیست،*
*ایکاش احمدی نژاد مرتد بود،👈که نیست.*
*مرتد دو نوع است،*
*۱-فطری*
*۲-ملی*
*که اساسا موضوع ارتداد، محل بحث ما نبوده و نیست.*
*👈بحث احمدی نژاد و برخی اصلاح طلبان عمیق تر و جدی تر از این حرف هاست*
👈 *چرا،*👇
*به متن زیر دقت کنید👇*
*👈پرسش از رهبری👇*
*آیا اوامر ولی فقیه برای همهٔ مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟*
*آیا برکسی که مقلد مرجعی است که اعتقاد به ولایة مطلقهٔ فقیه ندارد،اطاعت از ولی فقیه واجب است یا خیر؟*
👈 *پاسخ از رهبری*👇
*بر اساس مذهب شیعه،همهٔ مسلمانان باید از اوامر ولائی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند،و این «حکم» شامل فقهای عظام هم می شود، چه رسد به مقلدین آنان👈به نظر ما التزام به ولایة فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ولایة معصومین (علیهم السلام) نیست.*
*دقت شود👆*
*با توجه به نظر و فتوای(حکم) رهبری👈کسی که ولایة فقیه را در عصر غیبت کبرای امام عصر عج ، قبول ندارد، قطعا و جبرا، باید به ولایة طاغوت تن بدهد👈زیرا در عالم هستی دو نوع ولایت بیشتر وجود ندارد.*
*۱- ولایتِ الهی* *۲- ولایتِ طاغوت*
*آقای احمدی نژاد با این مغلطه،سفسطه و ادعای کذب ارتباط با ولی عصرعج می گوید که:وقتی کسی با امام زمان عج ارتباط مستقیم دارد،نیازی به ولایة فقیه ندارد،👈ایشان علنا و عملا طبق فتوای رهبری خود را از حوزه ی تبعیت از ولایتِ الهی خارج نموده و به جای«ارتداد» به«انکار»ولایتِ معصوم ع رسیده است👈و این فتوای رهبری در باره برخی اصلاح طلبان مثل تاج زاده و ملی مذهبی های منکر «ولایةِ فقیه»هم صادق است.*
*سؤال اینست که؟*
👈 *آیا ارزش ولایة معصوم ع و به تبع آن ولایة فقیه،در حد حکم قصاص است؟ یا بیشتر از حکم قصاص است؟؟*
*یعنی ارزش ولایة معصوم و ولایة فقیه👈 از حکم قصاص کمتر است👈که همه می دانیم عدم قبول حکم قصاص توسط اعضای نهضت ملی، با فتوای «امام راحل ره» به ارتداد محکوم شدند*
👈 *بحث احمدی نژاد،مشایی و اصلاح طلبان،خیلی عمیق تر از ارتداد است.*
*ایکاش بحث احمدی نژاد و افساد طلبان ارتداد بود.*
*بحث ایشان و آنها در حیطه ی انکار اساسی ترین اصول اعتقادی تشیع علوی است که همانا ولایة می باشد،است.*
*👈چرا بحث احمدی نژاد فراتر از ارتداد است👈چون اگر عمیقا عنایت بفرمائید،قضیه 👈زدن ریشه ولایة فقیه،ذیل مطرح کردن ولایةمعصوم ع است،که در نهایت،با یک صغری و کبرای و استنتاج منطقی👈هر کس دقت کند،اعتقاد آنها به انکار معصوم ع منتهی می شود.*
*کما اینکه بعکس احمدی نژاد و افساد طلبان جامعهٔ امروز ما👈 در صدر اسلام هم،عده ای از خواص منحرف با مطرح کردن ولایة غیر معصوم ع،جهت ولایت امر و خلافت جامعه ، ریشه ی ولایت معصوم ع را جهت حکومت زدند و تا امروز،هنوز اهل سنت بر همین باورند و ولایت غیر معصوم ع و غیر فقیه را خلاف نص صریح قرآن و قول بلیغ پیامبر ص و ائمه ع،بعنوان ولایت یا خلافت قبول دارند و می پذیرند و از آنها تبعیت محض می کنند!!!*
👈 *احمدی نژاد بعکس جریان اهل سنت👈با عَلَم کردن ولایتِ معصوم ع،ریشهٔ ولایة فقیه را با تبعیت از مرادش رحیم مشائی می زند👈که البته این آرزو را مثل خیلی ها،در طول تاریخ گذشته و تاریخ انقلاب اسلامی ما،بگور خواهد برد.ان شاءالله.*
👈 *آیا انکار معصوم ع ، که از مجرای انکار ولایة فقیه در عصر غیبت توسط مخالفان «تز ولایة فقیه» حاصل می شود خلاف اصول مذهب تشیع نیست؟؟!!👈 چرا هست👈و انکار ولایة فقیه بنام اعتقاد به ولایت معصوم ع از حکم قصاص،ارزشش کمتر که نیست،هیچ،بلکه انکار توحید و نبوت هم هست!!!!!*
*نکته نهایی،*
*ما تا نفس می کشیم و زنده هستیم، دست از تبعیت از ولایة بحق فقیه تا ظهور حضرت نور عج بر نمی داریم👈چون می دانیم.*
👈 *بی خامنه ای ، کسی به مهدی عج نرسد.*
👈 *امام خامنه ای ، باب المهدی عج است.*
👈 *والسلام علی من اتبع الهدی*
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🔴توجه🔴
برای خرید یافروش هرنوع کالا، درج آگهی وتبلیغات خود، وارد بازارخلیج فارس شوید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3841523874C0658252b29
دوستان خود، ودیگران رادعوت کنید👆👆🙏🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنائی با *عقاب زاگرس، امیر سرتیپ خلبان کیومرث حیدریان* 🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷🌼🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌روایت زیبای کفاشی که
با امام زمان(عج) شوخی داشت!
سهم شما پنج صلوات به نیت
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)
🌍لبیک یامهدی (عج)🌎
🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021