لحظهای باشهدا
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_نوزدهم در محضر شهید زندهای بودم که فکر شهادتش مرا دیوانه
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر |
#قسمت_بیستم (قسمت آخر)
شهادت با عظمت
🌷 حاج علی راهی شد. قلبم به شدت میتپید. شاید این آخرین دیدار باشد!
ده جلد قرآن آوردم و صفحه اول آن را که سفید بود نشان دادم و گفتم:
«اینجا چیزی بنویسید و التماس دعا بگویید و به خانواده و فرزندان و نزدیکان هدیه بدهید تا از شما یادگاری داشته باشند.» قرآن ها را گرفت.
✍🏻 بعد گفت: «یک بار به حضرت آقا قرآنی دادم که امضا کنند. با تعجب فرمودند من امضا کنم؟، و اکراه داشتند که قرآن امضا کنند. بعد طراحی صفحه را دیدند و در لابلای آن جای سفیدی پیدا کردند و امضا فرمودند.»
🌹 حاج علی از خط شیر و جبهه دارخوین شروع کرد و با زیارت امام رضا (ع)، راهی جبهه مقاومت شد. اخلاص و صداقت او، مداومت در خودسازی، و ذکر و جمع همه خوبیها که برای ما حداقل عصاره ۱۳ هزار شهید بود، باعث شد به گونهای شهید شود که جمهوری اسلامی بتواند به بهانه آن، برای اولین بار و پس از هفتاد سال، اسرائیل را موشک باران کند.
🔻 در حقیقت شهید زاهدی با خون خود، آن راهبرد اصلی، یعنی زدن اسرائیل را راه گشایی کرد. ما به دنبال بهانهای میگشتیم و حمله به سفارت ایران در دمشق که از لحاظ دیپلماتیک تجاوز به خاک جمهوری اسلامی محسوب میشود، باعث شد قدرت پوشالی فساد در جهان، شکسته شود.
🌷 شهادت او موجب شد عظمت جمهوری اسلامی ایران ظاهر شود. شهید جبهه عشق، به دست اشقى الخلائق به شهادت رسید. او در سایه اخلاص، از خداوند مهربان نشان قبول مجاهدت دراز مدت خود را دریافت کرد.
🏴 ما اکنون عزادار دوری از او هستیم و دیدار به قیامت افتاده است. غم فقدان او برای ملت ایران، به ویژه هر که او را میشناخت، سنگین است.
❤️ بعضی وقت ها غصه او را میخوردم که نکند رفتنش غیر از شهادت باشد که الحمدلله شهادت نصیب او شد. باور من این بود که حاج علی یکی از سربازان و یاران خاص حضرت مهدی (عج) در زمان حیاتش است. حالا من باید غصه خودم را بخورم.
🔰 حاج علی، شهیدِ بزرگ جبهه مقاومت شد، در حالی که بالاترین درجه رضایت ولی امر را در توشه دارد و عروج او در روز ۲۱ ماه مبارک رمضان، هم زمان با سالگرد شهادت مولای خود، آن هم در لباس مهاجر الی الله، مؤید مقام والای اوست.
🔸 حاج علی دست نیافتنی شد؛ مگر این که خداوند لطفی و کرمی و مرحمتی کند و غیر ممکن را ممکن سازد.
والسلام
*⃣ پایان
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
📝 نویسنده: #سید_علی_بنیلوحی
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#طریق_القدس #شهید_زاهدی
🇮🇷 #لحظه_ای_باشهدا
@lahzaei_ba_sh
🔰 مستشار عالی رتبه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سرلشکر یحیی رحیم صفوی
📝 گفتوگوی آقای #علی_رهنما با سرلشکر سید یحیی رحیم صفوی، عضو شورای راهبردی روابط خارجی و مشاور فرمانده کل قوا، در مورد شهید زاهدی که در شماره ۲۵۳ ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سیاسی فکه منتشر شده است.
📷 تصویری از شهید زاهدی، سرلشکر رحیم صفوی و آقای #سید_علی_بنیلوحی در دوران دفاع مقدس
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#طریق_القدس #شهید_زاهدی
🇮🇷 #لحظه_ای_باشهدا
@lahzaei_ba_sh
لحظهای باشهدا
🔰 مستشار عالی رتبه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سرلشکر یحیی رحیم صفوی 📝 گفتوگوی آقای #علی_رهنما
🔰 مستشار عالی رتبه
1⃣ #قسمت_اول
«من با بسیجی بودن راحت ترم»
🔸 اوایل سال ۵۹ که کردستان، از شهر سنندج گرفته تا شهرهای مریوان، سقز، بانه، بوکان و سردشت دست ضد انقلاب افتاده بود، من با دستور شهید کلاهدوز قائم مقام کل سپاه به همراه دویست نفر با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ از اصفهان، عازم فرودگاه سنندج شدم. آن موقع فقط فرودگاه سنندج و ستاد لشکر ۲۸ دست ما بود و بقیه شهر و حتی مسیرها و جادههای منتهی به سنندج در دست ضد انقلاب بود.
🌷 یکی از آن دویست نفری که همراه ما بود جوان ۱۸ ساله دلاوری بود که علی صدایش میزدند؛ علی زاهدی. آشنایی من و علی آقا از این جا به بعد رقم خورد؛ از دل جنگهای سخت کردستان.
⏪ بعد از آزاد سازی سنندج، نوبت سقز و مریوان و بانه بود. برای آزادسازی این شهرها، ما یک گروه ضربت تشکیل دادیم که فرماندهاش، برادر ارتشیام سید مرتضی [صفوی] بود. بعد از مجروحیت برادرم، فرماندهی این گروه به حسین خرازی سپرده شد و علی هم جانشینش.
🔹 حضور ما در کردستان تقریبا شش ماه طول کشید و در این مدت، آرامشی نسبی در کردستان برقرار شد و خیلی از شهرها از چنگال کثیف ضد انقلاب و گروهک ها آزاد شدند.
🔥 یادم هست همان روزی که جنگ شروع شد و صدام فرودگاه سنندج را بمباران کرد، آقای کلاهدوز برایم پیغام فرستاد: «همین امروز به طرف اهواز حرکت کنید و خودت را به علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان معرفی کن.»
من بودم و #حسین_خرازی و علی زاهدی و #سید_علی_بنیلوحی و بیش از صد نفر نیرو، به اضافه تجهیزاتی که وقتی رفتیم کردستان نداشتیم. اصلاً ما تا قبل از رفتن به کردستان نمیدانستیم خمپاره ۱۲۰ چی هست؟ تفنگ کالیبر ۵۰ به چشم ندیده بودیم. جبهه اولی که در آن مستقر شدیم دارخوین بود در ۴۵ کیلومتری شمال آبادان.
🤝🏻 رفاقت من و علی زاهدی که از کردستان شروع شده بود تا خوزستان امتداد پیدا کرد. شخصیت صاف و زلال و شجاعی که نمونهاش را کمتر دیدم.
🔰 یادم هست سال شصت با اصرار من قبول کرد پاسدار شود. طفره می رفت، میگفت: «من با بسیجی بودن راحت ترم» حتی وقتی فرمانده گردان شد، هنوز در کسوت بسیجی بود.
آخرش گفتم:
«ببین علی! فرمانده گردان نمی تونه بسیجی باشه، باید پاسدار بشی»؛ و شد.
⏪ ادامه دارد ...
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سرلشکر سید رحیم صفوی
✍🏻 پینوشت: در دیدار سرلشکر صفوی با خانواده شهید زاهدی، ایشان به بسیجی ماندن شهید زاهدی اشاره می کنند.
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#طریق_القدس #شهید_زاهدی
🇮🇷 #لحظه_ای_باشهدا
@lahzaei_ba_sh