#در_محضر_بزرگان
#آیت_الله_شفتی_و_دعای_سگ_گرسنه
آیت الله #شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری #فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی از#شدت_گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی #فقر خود را #کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول #نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود #گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول #جگر_گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت.
درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به #سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده و شیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از #ضعف ، قدرت حرکت نداشت.
مرحوم شفتی به خود خطاب کرده وگفت:
اگر از روی انصاف داوری کنی، این #سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو #جگر را #قطعه_قطعه کرد و جلو آن #سگ انداخت.
خود ایشان نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که #سر به آسمان بلند کرد و #صدائی نمود، من دریافتم که او #در_حق_من_دعا می کند.
ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ #دویست_تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن #تجارت کند و از #سود_تجارت ، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری #وضع_مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این #ثروت و #مکنت بر اثر #ترحمی بودکه من به آن #سگ_گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم.
کتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨
- - - - - - - - - - - - - - - - -
کانال #لطایف_پند_آموز را در پیام رسان #ایتا به دوستانتان نیز #معرفی کنید ...
👇👇👇
@latayeff