#تجسم_تند_خوئی
شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه در کتاب عدل الهی آورده است:
یک روز #میرزا_علی_آقا_شیرازی با چشم گریان به سر درس امدند.
می خواستند درس را شروع کنند ولی #گریه امانشان نمی داد.
گفتیم چه شده است؟
فرمود: دیشب خواب دیدم از دنیا رفته ام و مرا به خاک سپرده اند.
#شب_اول_قبر و وقت #سوال_نکیر_و_منکر فرا رسید.
دیدم یک #سگ وارد قبر من شد. همانجا متوجه شدم که این سگ #تجسم_تند_خوئی من است. ...
- - - - - - - - - - - - - - - - -
کانال #لطایف_پند_آموز را در پیام رسان #ایتا به دوستانتان #معرفی کنید ...
👇👇👇
@latayeff
#در_محضر_بزرگان
#آیت_الله_شفتی_و_دعای_سگ_گرسنه
آیت الله #شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری #فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی از#شدت_گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی #فقر خود را #کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول #نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود #گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول #جگر_گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت.
درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به #سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده و شیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از #ضعف ، قدرت حرکت نداشت.
مرحوم شفتی به خود خطاب کرده وگفت:
اگر از روی انصاف داوری کنی، این #سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو #جگر را #قطعه_قطعه کرد و جلو آن #سگ انداخت.
خود ایشان نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که #سر به آسمان بلند کرد و #صدائی نمود، من دریافتم که او #در_حق_من_دعا می کند.
ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ #دویست_تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن #تجارت کند و از #سود_تجارت ، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری #وضع_مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این #ثروت و #مکنت بر اثر #ترحمی بودکه من به آن #سگ_گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم.
کتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨
- - - - - - - - - - - - - - - - -
کانال #لطایف_پند_آموز را در پیام رسان #ایتا به دوستانتان نیز #معرفی کنید ...
👇👇👇
@latayeff
#حکایت_زیبا
#عزت_نفس
داخل قصابی ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ #ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ...
ﯾﻪ ﺁﻗﺎﯼ #ﺧﻮﺵ_ﺗﯿﭙﯽ ﻫﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﮔﻔﺖ :
ﺍِﺑﺮﺍﻡ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺩﺳﺘﺖ #ﭘﻨﺞ_ﮐﯿﻠﻮ ﻓﯿﻠﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺑﮑﺶ ﻋﺠﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺁﻗﺎﯼ ﻗﺼﺎﺏ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﻓﯿﻠﻪ ﻭ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ #ﺍﺿﺎﻓﻪ_هاش ...
ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﺎﺭﺷﻮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ #ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻧﻨﻪ؟؟ !
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﯾﮏ #ﭘﻮﻧﺼﺪ_ﺗﻮﻣﻨﯽ_ﻣﭽﺎﻟﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺗﺮﺍﺯﻭ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻫَﻤﯿﻨﻮ #ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺪﻩ ﻧﻨﻪ ...
ﻗﺼﺎﺏ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﭘﻮﻧﺼﺪﺗﻮﻣﻨﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﭘﻮﻧﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﻓﻘﻂ #ﺁﺷﻐﺎﻝ_ﮔﻮﺷﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﻧﻨﻪ، ﺑﺪﻡ؟؟ !
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﯾﻪ ﻓﮑﺮی ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺑﺪﻩ ﻧﻨﻪ !!!
ﻗﺼﺎﺏ #ﺁﺷﻐﺎﻝ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ #ﺟﻮﻭﻥ ﺭﻭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻣﯿﺬﺍﺷﺖ ﺑﺮای #ﭘﯿﺮﺯن ...
ﺍﻭﻥ ﺟﻮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﯿﻠﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺶ ﺑﺎزی ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﻭﺍﺳﻪ #سگ ﻣﯽﺧﻮﺍی ﻣﺎﺩﺭ؟؟؟
#ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺟﻮﻭﻥ ﮐﺮﺩ .
ﮔﻔﺖ : #ﺳَﮓ ؟؟
ﺟﻮﻭﻥ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ .....
#سگِ_من ﺍﯾﻦ #فیله_ها ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻧﺎﺯ ﻣﯽﺧﻮﺭﻩ .....
#ﺳﮓ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﺟﻮﺭی ﺍﯾﻨﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ؟ !
#ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻨﻪ ...
#ﺷﮑﻢ_ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺳﻨﮕﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ...
ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﺑﺮﺍی #ﺑﭽﻪ_ﻫﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ #ﺁﺑﮕﻮﺷﺖ ﺑﺬﺍﺭﻡ.
#ﺟﻮﻭﻧﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ ...
ﯾﻪ #ﺗﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺘﺎی #ﻓﯿﻠﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ، ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ #ﺁﺷﻐﺎﻝ ﮔﻮﺷﺖ #ﭘﯿﺮﺯﻥ ...
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﺑﺮای #ﺳﮕﺖ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدی ؟؟
ﺟﻮﻭﻥ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ...
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ :
ﻣﺎ #ﻏﺬﺍی_سگ نمیخوریم ننه !!!
ﺑﻌﺪ #ﮔﻮﺷﺖ_ﻓﯿﻠﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻑ ﻭ #ﺁﺷﻐﺎﻝ ﮔﻮﺷﺘﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖﻭ ﺭﻓﺖ ...
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ #ﻫﺮ_ﺣﺮﻓﯽ ﺭﻭ #ﻫﺮ_ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ #ﺯﺑﻮﻥ ﻧﯿﺎﺭﯾﻢ
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ ﺧﺒﺮی ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ...
ﺷﺎﯾﺪ
ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ #ﺣﺮﻑ ﻧﺎﺑﺠﺎ #ﻗﻠﺐ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﺩﻣﯽ بشکند...
--------------------------------------------
از اینکه کانال #لطایف_پند_آموز را در پیام رسان #ایتا به دوستانتان نیز #معرفی می کنید بسیار ممنون هستیم.
👇👇👇
@latayeff
#سگ_دزد_گیر
زمانی که #نصرت_الدوله وزیر دارایی بود، #لایحهای تقدیم #مجلس کرد که به موجب آن، #دولت ایران یکصد #سگ از #انگلستان خریداری و وارد کند.
او شرحی درباره #خصوصیات این #سگ_ها بیان کرد و گفت:
این سگ ها #شناسنامه دارند، #پدر و #مادر آنها #معلوم است، #نژادشان مشخص است
و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن #دزد ، او را میگیرند.
#مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: #مخالفم .
#وزیر_دارایی گفت:
آقا! ما هر چه #لایحه میآوریم، شما #مخالفید .
دلیل مخالفت شما چیست؟
#مدرس جواب داد:
مخالفت من به #نفع شماست .
مگر شما نگفتید، این سگها به محض دیدن #دزد ، او را میگیرند؟
خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول #شما را میگیرند. پس مخالفت من به نفع شماست.
#نمایندگان با صدای بلند #خندیدند و لایحه #مسکوت ماند.
--------------------------------------------
از اینکه کانال #لطایف_پند_آموز را در پیام رسان #ایتا به دوستانتان نیز #معرفی می کنید بسیار ممنون هستیم.
👇👇👇
@latayeff
#شاه_و_دیوانه
#حرف_حساب
#پادشاهی در راه شکار در حالی که #وزیرش او را همراهی می کرد،
#دیوانه ای را دید که #سگی را پهلوی خود بسته و با او #خوش و #خرم است.
به #وزیرش گفت:
بیا لختی با #دیوانه دل خوش کنیم.
#وزیر گفت:
ای پادشاه ! این مرد از اطوارش پیداست #دیوانه است،
ممکن است به ساحت شاهی #جسارت ورزد و این از شأن سلطنت به دور است!
شاه گفت: باکی نیست .
نزدیک #دیوانه شدند.
#شاه گفت:
ای مرد! این #سگ بهتر است یا #تو ؟
#دیوانه جواب داد:
این #سگ هرگز از #فرمان من بیرون نیست.
پس #شاه و #گدا اگر #اطاعت از #حضرت_حق کنند، از سگ #بهترند ،
وگرنه #سگ از هر دوی آن ها #بهتر !
--------------------------------------------
#لطایف_پند_آموز
👇👇👇
@latayeff
اگر #سگ بشنود ... نمی خورَد
#هارون_الرشید طعامی برای #بهلول فرستاد.
خادم آن را نزد بهلول آورد.
گفت: این طعام مخصوص خلیفه است و برای تو فرستاده.
بهلول بدون درنگ آن طعام را نزد سگی که در آن خرابه حاضر بود گذاشت.
خادم بسیار خشمگین شد و اعتراض کرد.
#بهلول گفت:
آرام باش. دم مزن
اگر این #سگ هم بفهمد از طرف خلیفه است آن را نخواهد خورد.
--------------------------------------------
#لطایف_پند_آموز
👇👇👇
@latayeff