فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋مهمان خانه ی امام شده بود.
امام خرما تعارفش کرد،
گفت: از غصه نمی توانم چیزی بخورم؛
در راه دیدم ماموران حاکم زنی را می زدند؛
میخواستند زندانی اش کنند؛
کسی به دادش نمی رسید!
امام پرسید: مگر چه کرده بود؟
بَشّار گفت:
شنیدم از مردم که پایش لغزیده و زمین خورده.
همان وقت دشمنان مادرتان زهرا را نفرین کرده.
محاسن امام صادق علیه السلام خیس اشک،
فرمود: برخیز! به مسجد سهله می رویم.
باید برای نجاتش دعا کنیم.
امام دو رکعت نماز خواند،
دست به دعا برداشت،
برای نجات کسی که از مصائب مادر یاد کرده بود.
بعد دعا فرمود: آزادش کردند، برویم!
خبر آوردند زن آزاد شده.
حاکم شهر دویست درهم برای دلجویی به او بخشیده؛
زن اما قبول نکرده، با اینکه سخت محتاج بوده.
بشار به دیدنش رفت.
گفت: امام صادق سلامت رساند،
این هفت دینار را هم هدیه فرستاده.
زن مات و مبهوت پرسید: امام زمانم به من سلام فرستاد؟
مدهوش شد، وقتی جواب آری شنید.
به هوش که آمد، باز همین سوال را پرسید.
باز اما از هوش رفت، از شوق آن سلام.
برای سومین بار هم مدهوش شد.
بار آخر به بشار گفت:
به امام زمانم بگو کنیز او هستم و محتاج دعایش.
بشار، همان کرد که زن گفته بود.
امام اشک ریخت و برایش دعا کرد.
📚بحارالانوار ج 47 ص378.
#صاحب_عزا
#داستانک_مهدوی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴 به مناسبت شهادت امام کاظم علیه السلام:
▪️به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود.
به هر زحمتی بود، خودش را رساند.
امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود.
نشسته بر سجاده، رو به قبله، دستهایش سمت آسمان.
مناجات امام را میشنید:
«خدایا!... در فرج منتقم شتاب کن!
و آنچه را به او وعده دادهای، به انجام رسان!»
با خودش گفت:
«امام چه کسی را دعا میکند؟
تحقق کدام مژده را از خدا میخواهد؟»
سوالش را پرسید.
امام کاظم علیهالسلام فرمود:
«او، مهدی ما آل محمّد است...
پدرم فدای او باد!
صورتی گندمگون دارد؛
اما با این حال، زردی شبزندهداری در چهرهاش پیداست!...
شبهایش با رکوع و سجود به صبح میرسند...
اوست چراغ روشنِ تاریکیها...
پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد...»
📚فلاح السائل ص۲۰۰.
📚بحارالانوار ج۸۳ ص ۸۰.
#داستانک_مهدوی
#امام_کاظم_علیه_السلام
🏴 @laylatolghadrnoor
▫️نوروز بود، رسید محضر امام.
شنید: می دانی امروز چه روزیست؟
گفت: نوروز؛ روز جشن ایرانی ها و هدیه دادنشان به هم.
صادق آل محمد فرمود: قسم به خدای کعبه! امروز پیشینه ای بلند دارد...
نوروز، روزی است که ظاهر می شود، قائم ما آل محمد، از ورای پرده غیبت.
مثل امروز است، روزی که پیروز می شود بر دجّال، و می آویزدش بر مزبله کوفه.
هیچ نوروزی نمی آید، مگر آنکه ما چشم به راهیم، ظهور قیام کننده را. چرا که از روزهای ما و شیعیان ماست، روز نوروز.💐
📚 بحارالانوار، ج ۵۲، ص۳۰۸.
#ربیع_الانام
#داستانک_مهدوی
@laylatolghadrnoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️به مناسبت سالروز درگذشت جناب سید ابن طاووس رحمة الله علیه (5 ذی القعده)؛
▫️"خداوندا!
شیعیان ما از شعاع نور ما و از باقیمانده ی گل ما خلق شده اند،
و با تکیه بر محبّت و ولایت ما گناهان زیادی مرتکب می شوند!
پس اگر گناهانشان میان تو و آنهاست از آنان بگذر و ما را خشنود کن،
و اگر گناهانشان میان خودشان است میانشان آشتی برقرار ساز...
خدایا آنان را وارد بهشت کن و از آتش نگاهشان دار."
در سردابه ی مقدس سامرا، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه مشغول دعا کردن بود و سید بن طاووس مشغول شنیدن و آمین گفتن.
📚 بحارالانوار، جلد۵۳، ص۳۰۲.
#داستانک_مهدوی
#حامی_شیعیان
🏴@laylatolghadrnoor🍃🌹
▪️پیرمرد آخر مجلس رسیده بود.
همه اعیان و اشراف،
هدیه های گرانقیمتشان را، تقدیم امام کرده بودند.
دلش میخواست مثل بقیه هدیه ای تقدیم امام زمانش کند.
اما فقیر بود.
درهم و دیناری نداشت!
از جدّش تنها مرثیه به ارث برده بود.
پیرمرد به امام کاظم علیه السلام عرض کرد:
من، از مال دنیا، چیزی ندارم.
برایتان شعر آورده ام.
سوگسروده های جدّم است، در رثای جدّتان حسین!
هدیه ای از من به شما!
امام زمانش، مرثیه خوانی اش را شنید. هدیه اش را پذیرفت.
دعایش کرد و از خدا برایش برکت خواست.
هر چه دیگران آورده و فرستاده بودند، به او بخشید و فرمود:
این ها هم هدیه من به تو!
📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.
👈روضه ها را هدیه کنیم به پیشگاه مولای غریب و غایبمان، #به_عشق_حسین و #به_نیت_فرج ...
#صاحب_عزا
#داستانک_مهدوی
مروري بر زندگاني سلمان فارسي؛ درياي علمي كه نميتوان به عمق آن ...
به مناسبت سالروز وفات افتخار ایران زمین، جناب سلمان فارسی علیه الرحمة (هشتم صفر)؛
▪️از خوشحالی اشکش بند نمیآمد.
مژدههایی از پیامبر صلی الله علیه وآله میشنید که تا آن روز نشنیده بود:
"هر پیامبری دوازده جانشین دارد؛
دوازدهمین جانشین من، مهدی علیه السلام است.
تو او را خواهی دید!
هم تو،
هم کسانی که مثل تو باشند،
هم کسانی که با معرفت کامل او را ولیّ خود بدانند."
سلمان پرسید:
یعنی من تا آن روز زندهام؟؟
پیامبر صلی الله علیه وآله آیههای رجعت را خواند.
گریههای سلمان بیشتر شد.
پرسید:
آن روز شما هم خواهید بود؟!
فرمود:
" آری.
هم من، هم علی، هم فاطمه، هم یازده فرزندشان.
هر کس از ما باشد،
هر کس همراه ما باشد،
هر کس در راه ما رنج دیده باشد،
همه آنها هم خواهند بود!..."
📚برگرفته از دلائل الامامة ص ۴۴۷
📚مشابه در المقتضب الاثر ص۶
#داستانک_مهدوی
#زیبایی_های_ظهور