eitaa logo
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
2.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
339 فایل
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ . ارتباط با خادم برای تبادلات @rozbahaniioo لطفاً هرگونه‌نظر،تبادل،انتقاد،پیشنهادی روبه آیدی بفرستید
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆امروز 432265 وز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 ‌‌‌ 💐معرفت مهدوی💐 💠امام زمان ارواحنافداه مثل پدر مهربانی است که وقتی اذان می‌گویند منتظر است بچه‌هایش بیدار شوند، مقداری صبر می‌کند می‌بیند اینها در خوابند، از طرفی هوا دارد روشن می‌شود و نمازشان دارد قضا می‌شود. با محبت بالای سر فرزندانش می‌رود، دستی بر سرشان می‌کشد می‌گوید عزیزانم نمازتان دارد قضا می‌شود. آنها که خوابشان سبک است سریع بلند می‌شوند. 💠الان هم که ظهور خیلی نزدیک است، هر لحظه ممکن است ظهور شود؛ کسی که می‌بیند نمازش دارد قضا می‌شود لحظه ‌ای را از دست نمی‌دهد سریعا وضو می‌گیرد و یا اگر وقت نیست تیمم می کند. از دید اهل معنا همینطور است. 💠شاید برای ظهور وقت وضو گرفتن هم نباشد. باید سریع وضو بگیریم و نمازمان را اقامه کنیم یعنی خودمان را بسازیم. 😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ جانآ ، ز آرزوے تو جانم بھ لب رسید بنماے رخ ڪھ قوت دل و جانم آرزوست... @pleaseforvulva
هشام بن حکم،افسر ارشد سپاه علمی شیعه هشام بن حکم یکی از افسران ارشد علمی حضرت امام صادق علیه السلام و فرزند بزرگوارشان امام موسی کاظم علیه السلام بود. مرحوم طبرسی در کتاب "اعلام الوری" در روایتی مفصل از مناظره اصحاب امام صادق علیه السلام با یک مرد شامی چنین نقل می کند: «روزی در مکه هشام بن حکم خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد در حالی که فضلا و دانشمندان بنام شیعه از قبیل حمران اعین شیبانی و محمد بن نعمان و هشام بن سالم و قیس ماصردر مجلس شرف حضور داشتند با این که همگان از نظر سن از او بزرگتر بودند حضرت او را مقدم بر همه فرموده و در صدر مجلس و بالاتر از همه نشانید. این تفضیل بر آنان گران آمد. وقتی امام از چهره های حاضرین ملتفت این مطلب شد، فرمود «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده» این جوان با دل و زبان و دست یعنی با تمام قوا ما را یاری می کند. [إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 281]
این متن را دلم میخواد روزی صد بار به اشتراک بزارم افلاطون راگفتند : چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل برآنچه نمی ماند نمی بندم. فردایک راز است ; نگرانش نباش. دیروزیک خاطره بود ; حسرتش رانخور و امروزیک هدیه است ; قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر.* از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه.. نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فرداهم هست...مااولين باراست كه بندگي ميكنيم. ولى اوقرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتمادكن و فردا و فرداها رابه اوبسپار... @pleaseforvulva
نامش «موسی بن جعفر» و در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است. آن حضرت پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق علیه السلام و در سن ۲۱ سالگی به امامت رسید. ایشان در سن ۵۵ سالگی و به دستور هارون الرشید و با زهری که در زندان به او خورانده شد، به شهادت رسیدند. بنا به روایتی از امام رضا علیه السلام ثواب قبر امام کاظم علیه السلام با زیارت قبر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، امیرالمومنین علیه السلام و امام حسین علیه السلام برابری می کند. امام موسی کاظم علیه السلام و محبت به فرزند هر کودکی تشنه محبت خانواده اش است. محبت به خصوص در قالب بوسیدن و در آغوش کشیدن باعث آرامش خاطر و شادابی کودک می شود. کودکانی که از محبت والدین خود محروم اند معمولا این نیاز را با پرخاشگری و ناسازگاری نشان می دهند. نوجوانان نیز همیشه در جایی به غیر از خانه و از غریبه ها طلب محبت می کنند. در هر حال آنچه در تربیت کودکان اهمیت دارد؛ ابراز محبت است. مفضل بن عمر نقل می کند که وارد خانه امام موسی بن جعفر (ع) شدم، در حالی که فرزند ایشان علی علیه السلام در کنار حضرت نشسته بودند. حضرت پسرش را می بوسید، او را بر روی شانه خود می گذاشت و گاهی به خود می چسباند و می فرمود: «پدر و مادرم به فدای تو. چقدر خوشبو و پاکیزه هستی و خلقت تو پاک و طاهر است. فضل تو بسیار ظاهر است.» نسبت به کودکان هرگز خلف وعده نکنید انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان 👌👌
. وفای به عهد حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و همیشگی امامان است.. این عمل در برخورد با کودکان دارای اهمیت بیشتری است. وقتی به کودکتان وعده انجام کاری را می دهید، آنها جز به تحقق وعده شما فکر نمی کنند، در آن تردید ندارند و همیشه در انتظار لحظه موعود هستند. اگر شما به هر دلیلی وعده خود را عملی نکنید، نه تنها کودکتان روحیه اش خراب می شود، بلکه اعتمادش به شما نیز سلب می شود. علاوه بر این شما با این رفتارتان، به صورت غیر مستقیم به او خلف وعده را آموزش می دهید. کلیب صیداوی نقل می کند؛ امام کاظم علیه السلام فرمود: هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید. همانا کودکان چنان می پندارند که شما به آنها روزی می دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمی شود انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان 👌👌
. هارون الرشید، امام کاظم علیه السلام را به زندان بغداد برد و تصمیم گرفت که ایشان را به شهادت برساند. دو شب پیش از شهادت امام کاظم علیه السلام، مسیب که از یاران وفادار حضرت بود، نگهبانی زندان را بر عهده داشت. راوی می گوید: شبی امام به مسیب فرمود: امشب می خواهم از زندان بیرون بروم و باید به جانشین پس از خود وصیت کنم و ارث و میراث امامت را به ایشان تحویل دهم، سپس به زندان باز خواهم گشت. مسیب عرض کرد: سرورم چگونه در را برای شما باز کنم در حالی که نگهبانان نزدیک در ایستاده اند؟ امام فرمود: نترس، سپس با انگشت خویش به دیوارها و قصرها اشاره کرد و به اذن خداوند تمام آنها با زمین یکسان شدند. سپس به مسیب فرمود در این جا بمان تا زمانی که من بازگردم. مسیب عرض کرد سرورم چگونه این غل و زنجیرها را از شما باز کنم؟ ناگهان دید که امام علیه السلام برخاست و تمام غل و زنجیرها از ایشان باز شد و یک قدم برداشت و از نظرم پنهان شد. مسیب می گوید من همچنان ایستاده بودم؛ ساعتی نگذشته بود که ناگهان قصرها و دیوارها روی زمین سجده کردند. همان وقت سرورم به زندان بازگشت و آن غل و زنجیرها را روی گردن و دست و پای خویش قرار داد... عرض کردم: ای سرورم در این ساعت به کجا رفتید؟ فرمود: از تمام فرشتگان، انسان ها و اجنه که از دوستان شیعیان ما هستند دیدن کردم و در مورد حجت خدا پس از خودم به آنها سفارش کردم و بازگشتم. (بحرانی، 1389: 49 ـ 50) انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان💐💐 @pleaseforvulva
. امام كاظم در زمینی كه متعلق به شخص خودش بود مشغول كار و اصلاح زمین بود. فعالیت زیاد عرق امام را از تمام بدنش جاری ساخته بود. علی بن ابی حمزه ی بطائنی در این وقت رسید و عرض كرد: «قربانت گردم، چرا این كار را به عهده ی دیگران نمی گذاری؟» - چرا به عهده ی دیگران بگذارم؟ افرادِ از من بهتر همواره از این كارها می كرده اند. - مثلا چه كسانی؟ - رسول خدا و امیرالمؤمنین و همه ی پدران و اجدادم. اساسا كار و فعالیت در زمین از سنن پیغمبران و اوصیای پیغمبران و بندگان شایسته ی خداوند است [1] [1] . بحارالانوار ، ج /11ص 266، و وسائل ، ج /2ص 531 انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان 💐 @pleaseforvulva
♦️یک روز حضرت آمدند تو حیاط خانه ، کنیز حضرت نوزاد قنداقی حضرت را بغل کرده و دارد می رود بالا، تا حضرت را دید چون خلاف دستور حضرت رفتار کرده بود تعادلش را از دست داد ترسید آمد خود را حفظ کند بچه از دستش افتاد از ارتفاع بلند روی زمین و بچه جلوی چشم پدر جان داد. عصبانی می شود آدم ؛ حضرت برافروخته شدند آثار غضب از چهره ی حضرت ظاهر شد. 🔷اما این کنیز هم خب کنیز معمولی نبود کنیزی بود که تو خانه ی اهل بیت رشد کرده بود، فورا همین آیه ی شریفه را خواند گفت قرآن می گوید: والکاظمینَ الغیظ مومنین وقتی که عصبانی می شوند خشمشان را قورت می دهند . رنگ حضرت به حال عادی برگشت. گفت قرآن می گوید : و العافین عن الناس ،مومن کسی است که وقتی خطا می بیند عفو می کند. حضرت فرمودند من هم تو را بخشیدم. گفت قرآن می گوید والله یُحبُّ المحسنین خدا نیکوکاران را دوست دارد ، حضرت فرمودند من هم تورا در راه خدا آزادت می کنم. بچه ی حضرت را کشت حضرت اورا در راه خدا آزادش کرد
امام در زندان سندى بن شاهك بسر مى برد يك روز هارون ماءمورى فرستاد كه از احوال آن حضرت كسب اطلاع كند. خود سندى هم وارد زندان شد. وقتى كه ماءمور وارد شد، امام از او سؤ ال كرد چه كارى دارى ؟ ماءمور گفت : خليفه مرا فرستاد تا احوالى از تو بپرسم . امام (ع ) فرمود: از طرف من به او بگو: هر روز كه از اين روزهاى سخت بر من مى گذرد يكى از روزهاى خوشى تو هم سپرى مى شود تا آن روزى برسد كه من و تو در يك جا به هم برسيم آنجا كه اهل باطل به زيانكارى خود واقف مى شوند. باز در مدتى كه در زندان هارون بود يك روز فضل بن ربيع ماءمور رساندن پيغامى از طرف هارون به آن حضرت شد. فضل گفت : وقتى كه وارد شدم ديدم نماز مى خواند، هيبتش مانع شد كه بنشينم ، ايستادم و به شمشير خودم تكيه دادم ، نمازش كه تمام شد به من اعتنا نكرد و بلافاصله نماز ديگرى آغاز كرد مرتب همين كار را ادامه مى داد و به من اعتنايى نمى نمود، آخر كار وقتى كه يكى از نمازها تمام شد قبل از آنكه نماز ديگر را شروع كند من شروع كردم به صحبت كردن . خليفه به من دستور داده بود كه در حضور آن حضرت از او به عنوان خلافت و لقب اميرالمؤ منينى ياد نكنم و به جاى آن بگويم كه : برادرت هارون سلام رسانده و مى گويد: خبرهايى از تو به ما رسيد كه موجب سوء تفاهمى شد اكنون معلوم گرديد كه شما تقصيرى نداريد ولى من ميل دارم كه شما هميشه نزد من باشيد و به مدينه نرويد. حالا كه بنا است پيش ما بمانيد خواهش مى كنم از لحاظ برنامه غذايى هر نوع غذايى كه خودتان مى پسنديد، دستود دهيد و فضل ماءمور پذيرايى شما است . حضرت جواب فضل را به دو كلمه داد: از مال خودم چيزى در اينجا نيست كه از آن استفاده كنم و خدا مرا اهل تقاضا و خواهش هم نيافريده كه از شما تقاضا و خواهشى داشته باشم . حضرت با اين دو كلمه مناعب و استغناء طبع بى نظير خود را ثابت كرد و فهماند كه زندان نخواهد توانست او را زبون كند. بعد از گفتن اين كلمه فوراً از جا حركت كرد و گفت : اللّه اكبر و سرگرم عبادت خود شد
يكى از آيات هشداردهنده قرآن ، آيه 6 سوره تحريم مى باشد، كه آغاز آن اين است : يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودهاا الناس ‍ والحجارة ..... : اى كسانى كه كه ايمان آورده ايد خود، و اهل خود را از آتشى كه آتش گيره آن (يعنى هيزم آن ) مردمان (كافر و مجرم ) و سنگ است ، نگهداريد.... وقتى كه اين آيه نازل گرديد، شخصى از مومنان ، سخت تحت تاثير قرار گرفت به گونه اى كه درگوشه اى نشست و گريه مى كرد، و مى گفت : من ازنگهدارى خود (و كنترل هواى نفسم ) ناتوانم ، در عين حال نگهدارى اهل و بستگانم از انحرافات ، به من تكليف شده است ؟. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) به او فرمود: همين اندازه براى تو كافى است كه همانگونه كه خود را امر به نيكيها و نهى ز بديها مى كنى ، آنان را امر به خوبيها و نهى از بديها كنى (و وظيفه واجب تو در اين حد بيش نيست
آورده اند كه موسى بن جعفر عليه السلام در بغداد مى گشت . به سراى بشر رسيد، آواز رود و سرود شنيد. كنيزكى بيرون آمد. امام پرسيد كه صاحب اين سرا، بنده است يا آزاد؟ گفت : آزاد. گفت : راست گفتى . اگر بنده بودى خداى خود ترسيدى . خبر به بشر رسيد. پاى برهنه از سراى بيرون جست و در عقب امام مى دويد تا كه به امام رسدى و بر دست وى توبه كرد و به خدمت امام عليه السلام آمد و شد مى كرد تا يافت آنچه يافت . 📡انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان صلوات الله
حسن بن جهم مى گويد: به امام كاظم (ع ) (يا امام رضا) عرض ‍ كردم : (مرا در دعاى خود فراموش نكن ). امام : آيا مى دانى كه من تو را در دعا فراموش مى كنم ؟ حسن بن جهم مى گويد: با خود گفتم : آن حضرت براى شيعيانش ، دعا مى كند و من هم كه شيعه هستم ، مشمول دعايش مى باشم ، از اين رو گفتم :(نه ، مرا فراموش نمى كنى ). امام : چگونه دانستى كه تو را فراموش نمى كنم ؟ حسن : من از شيعيان شما هستم ، و تو براى آنها دعا مى كنى (و دعاى شما شامل من نيز خواهد شد). امام : آيا غير از اين ، راز ديگرى را (در مورد اينكه تو را دعا كنم ) دانستى ؟ حسن : نه ، چيزى ندانستم . امام : (اذا اردت ان تعلم مالك عندى ، فانظر الى مالى عندك ) :(هر گاه خواستى بدانى كه تو در نزد چگونه هستى ، بنگر كه من در نزد تو چگونه ام استاد محمد مهدی اشتهاردی 📡انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان صلوات الله