#سوم
امام زین العابدین علیه السلام برای «قدامة بن زائده» که از دوستان اهلبیت است، شرح میدهد که وقتی در کربلا آن حادثه به سر ما آمد، و پدرم، برادرانم، عموهایم و تعدادی از خاندان و یاران ما شهید شدند، و زنان و دختران ما را برای اسارت به طرف کوفه بر شترها سوار کردند، ناگهان چشمم به آن بدنهای غرقه به خون به خاک غلتیده افتاد؛ چنان منقلب و پریشان حال شدم که، نزدیک بود جان خود را از دست بدهم
اما عمّه ام زینب علیهاالسلام متوجه وضع من شد و گفت: ای یادگار جدّ، پدر، و برادرانم! چرا ببینم با جان خود بازی می کنی و نزدیک است جان خود را از دست بدهی...؟! نگران نباش، و ناله و شیون سر نده، اولاً به خدا سوگند تن دادن به این مصائب و مشکلات، چیزی است که رسول خدا، با جد و پدر و عموی تو پیمان و عهد آن را برقرار کرده است. ثانیاً، خداوند از جماعت ممتازی از امت که ستمگران آنان را نمیشناسند، و نزد فرشتگان آسمانها مقام والایی دارند پیمان گرفته است که، این جسدهای قطعه قطعه را جمعآوری کنند و مدفون سازند، و بر قبرهای پدر تو و سایر شهیدان کربلا علامتهایی قرار دهند که، با مرور زمان هرگز محو و نابود نخواهد شد؟
حضرت زینب علیهاالسلام با همان نیروی مافوق بشری و درایت معنوی، با قوت قلب و اعتماد به نفس شکوهمندی، زین العابدین را دلداری داد، و جان او را از خطر مرگ و هلاک شدن محفوظ داشت!
#سوم
هشام بن حکم،افسر ارشد سپاه علمی شیعه
هشام بن حکم یکی از افسران ارشد علمی حضرت امام صادق علیه السلام و فرزند بزرگوارشان امام موسی کاظم علیه السلام بود. مرحوم طبرسی در کتاب "اعلام الوری" در روایتی مفصل از مناظره اصحاب امام صادق علیه السلام با یک مرد شامی چنین نقل می کند:
«روزی در مکه هشام بن حکم خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد در حالی که فضلا و دانشمندان بنام شیعه از قبیل حمران اعین شیبانی و محمد بن نعمان و هشام بن سالم و قیس ماصردر مجلس شرف حضور داشتند با این که همگان از نظر سن از او بزرگتر بودند حضرت او را مقدم بر همه فرموده و در صدر مجلس و بالاتر از همه نشانید. این تفضیل بر آنان گران آمد. وقتی امام از چهره های حاضرین ملتفت این مطلب شد، فرمود «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده» این جوان با دل و زبان و دست یعنی با تمام قوا ما را یاری می کند. [إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 281]
#شهادت_موسی_کاظم
#تقصیر_ماست_غیبت_طولانی_شما
#در_کلام_بزرگان
#امام_شناسی
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#لطفا_برای_فرج_دعاکنید
#سوم
حميرى مى گويد:
روزى خدمت امام موسى كاظم عليه السلام رفتم ، گفتم :
فدايت شوم امام را چگونه مى توان شناخت ؟
فرمود:
با چند صفت :
1. پدر او مردم را به امامت او خبر دهد.
2. او را به مقام امامت نصب كند و معرفى كند مردم او را بشناسند و حجت بر آنان تمام شود، چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله ، على عليه السلام را به امامت نصب كرد و او را به مردم معرفى نمود.
3. هر چه از او بپرسند جواب بگويد، عاجز نشود.
4. اگر نپرسند، خودش بيان كند.
5. مردم را از آينده خبر دهد.
6. همه زبانها را بداند و با هر زبانى بخواهد با مردم سخن بگويد.
سپس فرمود:
بنشين تا از علامت امامت خود به تو نشان دهم تا خاطر جمع شوى .
در اين حال مرد خراسانى وارد شد و به عربى از حضرت سؤالى كرد، حضرت به فارسى پاسخ سخنش را داد.
خراسانى گفت :
من خواسته ام را به فارسى نگفتم ، به گمانم تو نمى دانى !
فرمود:
سبحان الله ! اگر من نتوانم به زبان تو جواب دهم زيادتى بر تو خواهم داشت ؟
آنگاه به من فرمود:
زبان هيچ يك از مردم و زبان مرغان و حيوانات و هر صاحب روحى بر امام مخفى نيست ، همه را مى داند و با اين علامتها مى توان امام را شناخت ، چنانچه اين صفتها در او نباشد او امام نيست
#شهادت_موسی_کاظم
#تقصیر_ماست_غیبت_طولانی_شما
#دعای_فرج_راه_رهایی_از_بلایای_آخرالزمان
#امام_شناسی
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#لطفا_برای_فرج_دعاکنید
#سوم
حسن بن جهم مى گويد: به امام كاظم (ع ) (يا امام رضا) عرض كردم :
(مرا در دعاى خود فراموش نكن ).
امام : آيا مى دانى كه من تو را در دعا فراموش مى كنم ؟
حسن بن جهم مى گويد: با خود گفتم : آن حضرت براى شيعيانش ، دعا مى كند و من هم كه شيعه هستم ، مشمول دعايش مى باشم ، از اين رو گفتم :(نه ، مرا فراموش نمى كنى ).
امام : چگونه دانستى كه تو را فراموش نمى كنم ؟
حسن : من از شيعيان شما هستم ، و تو براى آنها دعا مى كنى (و دعاى شما شامل من نيز خواهد شد).
امام : آيا غير از اين ، راز ديگرى را (در مورد اينكه تو را دعا كنم ) دانستى ؟
حسن : نه ، چيزى ندانستم .
امام :
(اذا اردت ان تعلم مالك عندى ، فانظر الى مالى عندك )
:(هر گاه خواستى بدانى كه تو در نزد چگونه هستى ، بنگر كه من در نزد تو چگونه ام
استاد محمد مهدی اشتهاردی
#تقصیر_ماست_غیبت_طولانی_شما
#دعای_فرج_راه_رهایی_از_بلایای_آخرالزمان
#در_کلام_بزرگان
#شهادت_موسی_کاظم
#لطفا_برای_فرج_دعاکنید
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
📡انتشار مطلب فقط به نیت فرج مولانا صاحب الزمان صلوات الله
#سوم
سوم؛ «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»، آنگاه که مصیبتی متوجّه مؤمن میشود، صبر میکند، تحمّل میکند، نعوذبالله زبان به شکایت از خداوند نمیگشاید. این صبر کاشف از این است که رابطه اش باخدا رابطهای معنوی و قوی است، «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ»، این عمل ارزشمند است.
چهارم؛ «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»، حلم یعنی بردباری، آنگاه که نیروی خشمش برانگیخته میشود و عصبانی میشود، خودش را کنترل میکند و این حلم و بردباری کشف از ایمان او میکند. مؤمن هنگام خشم جلوی خودش را میگیرد تا خشم و غضبش افسار گسیخته نباشد. این هم یکی از نشانههای مؤمن بود.
@pleaseforvulva