فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میـــــلادتونمبـــــارکحضرتماه❤️
عمردرعشقتوخوباست
بهپایانبرسد:)!
#تولدرهبرعزیزم
#سیدعلیخامنهاے
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
👓 با شروع طرح برخورد با بی حجابی هنجارشکنان میگن #باختیم
✅ معجزه برخورد قانونی و عدم دادن خدمات به بی حجاب ها اثر مستقیم در کاهش بی حجابی دارد.
📌 متدینین عزیز کشف حجاب تازه شروع شده، اگر کار ایجابی را رها کنیم مدتی بعد دوباره با یک فتنه به عقب برخواهیم گشت!
دلخوش نشویم و ناامید هم نشویم کار جدی کنیم.
بازار پوشاک و فضای مجازی نباید رها باشد...
رسانه ها و به بخصوص صداوسیما باید درست شوند و ترویج بی حجابی و بدحجابی نکنند و همچنین وظیفه صداوسیماست که تبلیغ عفاف و حجاب کند...
فیلم ها و تبلیغات ها باید درست شود...
کار تشویقی باید انجام شود و کسانی که #حجاب خوبی دارند تشویق شوند...
#مطالبه رو فراموش نکنید
#ماه_رمضان
مومن ضعیف بی دین!
📜#حدیث
🌸عَنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله: اِنَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الْضَعیفَ الَّذى لادینَ لَهُ، فَقیلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الْضَعْیفُ الَّذى لادینَ لَهُ؟ قالَ صلی الله علیه و آله: اَلَّذى لایَنْهى عَنِ المُنْکَرِ.
(📚وسائل الشیعه/ ج ۱۱/ ص ۳۹۷)
✍ترجمه :
رسول خدا (ص) فرمودند:
خداوند مورد غضب خود قرار مى دهد مؤمن ضعیفى را که دین نـدارد. سؤال شد مقصود چه کسى مى باشد فرمودند:
"کسى که نهى از منکر نکند."
📌کانال رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر:
https://eitaa.com/joinchat/147849401Cf9c3f14f0d
برای ما هر دو مریم قابل احترام هستند ولی وقتی رسانه های خارجی #مریم_میرزاخانی را #بولد و #مریم_کوچکی_نژاد را #تحریم میکنند به این نتیجه میرسیم که برای آنها #نخبگی مهم نیست بلکه نخبه بی حجاب مهم است وگرنه مریم کوچکی نژاد هم استاد دانشگاه نورت وسترن آمریکا ودانش آموخته دانشگاه صنعتی شریف جزو ۴۰ دانشمند برتر زیر ۴۰ ساله دنیا است ولی کسی او را نمیشناسد و یا خانم دکتر #سهیلا_سامی شاگرد پروفسور سمیعی که در ۲۸ سالگی ۵۰۰ عمل موفق مغز انجام داده است را کسی نمیشناسد چون این ها حجاب دارند و غرب نمیخواهد زن محجبه را موفق نشان بدهد. رسانه ها تلاش!میکنند بگویند خانم محجبه نمیتوانی به مراحل عالی تحصیلی ...۰۰برسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎖
«ارتش انقلابی و مکتبی»
💐۲۹ فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران مبارکباد💐
🔹بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی گروهها تلاش کردند که ارتش را منحل کنند،
💠امام خمینی (ره) فرمودند :
روز ٢٩ فروردین #روز_ارتش اعلام مىشود. ارتش محترم پشتیبانى خود را از جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ایران اعلام نمایند. ملت ایران هم موظفند از ارتش اسلامى استقبال کنند.🌷
🍃شادی روح امام و شهدای ارتش #صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ما آقازاده های ژنتیک میبینیم، آقا، خمینی زاده های ایدئولوژیک
🔻 نگاه متفاوت ما با حضرت آقا!
🔻 پمپاژ امید در جامعه
🔻 نباید با دیدن چند بی #حجاب، فکر کنیم که انقلاب از دست رفت.
🎙 حجت الاسلام راجی
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 به بهانه ۲۹فروردین، سالروز تولد حضرت آقا
❤️هر چند همه دوست دارند تو را "آقا" صدا کنند ولی...
❤️ به جمع دانشجویان که می رسی قامت "استاد" برازنده توست،
❤️ در میان نظامیان که می آیی هیبت "فرماندهی" ات دل دوستان را شاد و دل دشمنانت را می لرزاند
❤️ روز پدر که می آید می شوی مهربانترین "بابا" ی دنیا
❤️ روز جانباز که می شود همه دست "جانباز" تو را به هم نشان می دهند،
❤️ ۹ دی که می رسد قصه "علی" می شوی در جمل.
❤️ راستی اصلا مهم نیست تاریخ تولدت ۲۹فروردین است یا ۲۴ تیر؛ ما حتی ۶ تیر هم به شکرانه اینکه خدا دوباره تو را به ما بخشید برایت تولد می گیریم.
❤️ و همه اینها بهانه است آقاجان! بهانه ایست که ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را داده است، خدا را برای این نعمت شکر می گوییم.
❤️ اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🇮🇷#اللهم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها 🤲
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
الهـــی
به نام تو که
بی نیازترین تنهایی
با تکیه بر
لطف و مهربانی ات
روزمان را آغـاز می کنیم:
الهی به امید لطف تو...♥️
#بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَـنِالرَّحِيــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴 دعای روز بیست و هشتم ماه رمضان
🔹 اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ النَّوَافِلِ، وَ أَكْرِمْنِي فِيهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ، وَ قَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسَائِلِ، يَا مَنْ لا يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ.
🔺 خدایا بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن، و مرا با تحقق درخواستها اکرام فرما، و از میان وسایل وسیله ام را به سویت نزدیک کن، ای که پافشاری اصرارورزان مشغولش نسازد.
🆔 eitaa.com/emame_zaman
🍇
چهارشنبه روز زیارتی چهار امام همام امامموسیکاظم علیهالسلام، امامرضا علیهالسلام، اماممحمدتقی علیهالسلام و امامعلیالنقی علیهالسلام است.
*السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْ لِيَاءَاللّٰهِ*
*السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللّٰهِ*
*السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللّٰهِ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ*
*السَّلامُ عَلَيْكُمْ*صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ*
*وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ*
*بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى* لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللّٰهَ مُخْلِصِينَ*
*وَجَاهَدْتُمْ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهَادِهِ*حَتَّىٰ أَتاكُمُ الْيَقِينُ*
*فَلَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِينَ*
*وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ*
*يَا مَوْلاىَ يَا أَبا إِبْراهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ*
*يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ*
*يَا مَوْلاىَ يَا أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ*
*يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ*
*أَنَا مَوْلىً لَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ*
*مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِى يَوْمِكُمْ هٰذَا*وَهُوَ يَوْمُ الْأَرْبَعاءِ*
*وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ* فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِی*
*بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.*
همچنین روز چهارشنبه زیارت مخصوص حضرت امام رضا علیه السلام با این صلوات خاصه است.
*اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ*
*الْإِمامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ*
*وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ*
*الصِّدِيقِ الشَّهِيدِ* صَلاةً كَثِيرَةً تامَّةً زاكِيَةً*
*مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً*
*كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ*
ترجمه زیارت چهار امام به زبان فارسی:
سلام بر شما ای دوستان خدا، سلام بر شما ای حجتهای خدا، سلام بر شما ای نور خدا در تاریکیهای زمین، سلام بر شما، درودهای خدا بر شما و بر خاندان پاکیزه و پاکتان، پدر و مادرم فدایتان، بهراستی خدا را خالصانه پرستیدید و در راه خدا آنچنانکه شایسته بود جهاد نمودید تا مرگ شما را در بر گرفت، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پریان و آدمیان، من بهسوی خدا و بهسوی شما از دشمنانتان بیزاری میجویم، ای سرور من یا ابا ابراهیم موسی بن جعفر، ای سرور من یا ابا الحسن علی بن موسی، ای سرور من یا ابا جعفر محمّد بن علی، ای سرور من یا ابا الحسن علی بن محمّد، من دلبسته شما هستم، ایمان دارم به نهان و آشکار شما، در این روز شما که روز چهارشنبه است از شما درخواست پذیرایی دارم و به بارگاه شما پناه میجویم، پس مرا پذیرا باشید و پناهم دهید، به حقّ خاندان پاکیزه و پاکتان.
ترجمه صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
خدایا درود فرست بر علی بن موسی الرّضا، امام پسندیده با تقوا بیعیب و حجّتت بر هر که روی زمین و هر که زیر زمین است، آن راستگوی شهید، درودی بسیار و کامل و پاک و به هم پیوسته و پیاپی و در پی هم مانند برترین درودی که بر یکی از اولیایت فرستادی.
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج)
🔵 جزء بیست و هشتم
🌕 وعده خداوند جز با ظهور حضرت مهدی محقق نمیشود
#آیات_مهدوی
#رمضان_مهدوی
🆔 eitaa.com/emame_zaman
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌شک ندارم اگه ۲۰ ثانیه ی اول کلیپ را ببینی تا انتهای کلیپ را خواهی دید ...
🔹لطفا بدون تعصب و پیش داوری نگاه کنید.
♨️ انتخاب بین غذا یا گرما🧐
♨️ وقتی یک ایرانی تبلیغ کرم خواری🐛 می کند🤢
#روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️مگه میشه؟ آمریکا و فیلتر؟ 😳
قانون جدید آمریکا 👇👇
۲۰ سال حبس و به پول ما ۵۰ میلیارد تومان جریمه برای کسی که از فیلترشکن استفاده کند!
خب بیچاره رو اعدام کنید، دردش کمتره که!!
غربگدایان حرفی ندارن؟
🔹در این روزهای پایانی #ماه_رمضان به خودمان بیاییم.
.
🔔 پذیرش حوزههای علمیه کشور آغاز شد
🔻معاون آموزش حوزههای علمیه:
◻️پذیرش حوزههای علمیه برادران از اول اسفند ۱۴۰۱ آغاز شده و تا پایان اردیبهشت ۱۴۰۲ ادامه دارد.
◻️ پذیرش از سه مقطع هشتم، دوازدهم و دانشگاهیان صورت میگیرد.
◻️داوطلبان میتوانند در دو بخش برنامههای متداول یا سفیران هدایت ثبت نام کنند.
در بخش سفیران هدایت، رویکرد تبلیغی است.
➕ سایت پذیرش حوزههای علمیه: paziresh.ismc.ir
➕کانال پذیرش در ایتا: eitaa.com/pazireshhowzeh
💡مشاوره تحصیلی ویژه داوطلبان ورود به حوزه
eitaa.com/hawzahnews/45420
📎 بیشتر بخوانید
@HawzahNews| حوزهنیوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین گروه سرود دنیا که یکی از زیباترین کنسرتهای تاریخ رو برگزار کردن!
#لبیک_یا_خامنه_ای_لبیک_
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
┏━━━━🦋° 🇮🇷 °🦋━┓
@salam_farmandeh_hamedan
┗━━━━🦋° 🇮🇷 °🦋━┛
*ماجرای شنيدني گمشدن کفشهای آیتالله خامنهای*
🔺حاج محمد کاظم نیکنام می گوید:
یکبار آخر شب آقای خامنهای میخواستند بعد از انجام کارها بروند اما کفشهایشان نبود. ایشان گفتند که من جلسه دارم و با عجله باید بروم. وقت هم خیلی کم بود و کفشهایشان نبود.
گفتم: کفشهای من را شما بپوشید و بروید به کارتان برسید ، کفش شما را من آخر سر پیدا میکنم و میپوشم؛ فردا با هم عوض میکنیم.
آخر شب هر چه گشتم کفشهای ایشان را پیدا نکردم، تنها یک جفت کفش پاره و پوره پیدا کردم. با خودم گفتم حتما یک کسی آمده، کفشهای آقا را برده و اینها را جای آن گذاشته است. به هر صورت کفشها را پوشیدم و به منزل رفتم. کفشها خیلی درب و داغان بود ،طوری که نزدیک بود پایم زخم شود.
فردای آن روز آیت الله خامنهای آمدند و به من گفتند: کفشهایم را پیدا کردی؟
گفتم: نه! انگار یک نامرد بیانصافی آمده کفشهای شما را برده و این کفشهای پارهها را جای آن گذاشته است. آقا نگاهی به کفشها انداخت و با لبخندی گفت: این که کفشهای خود من است!
*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*سلامتی و طول عمر با عزت حضرت آقا صلوات*
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دید امیدوارانه مقام معظم رهبری به آینده ناشی از چیست؟!
🔹 چرا فتنه ۱۴۰۱، اتحاد سران طاغوت علیه ایران به نتیجه نرسید ؟
🔹 علت نگاه متفاوت ما با حضرت آقا در چیست؟
🔹 پمپاژ امید در جامعه
🎙 استاد_راجی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تصاویر دیدنی از اجتماع روزه اولی ها در باغ کتاب تهران
✍🏻 یکی از نکات جالب این تجمع این بود که حدود ۳۰ هزار دختر در این تجمع شرکت کرده بودن حالا مقایسه کنید با #جنبش_فواحش که میلیون ها دلار هزینه کردن تا زن ها را به خیابان بکشند اما در کل کشور نتونستن این مقدار زن را به کف خیابان بکشانند.
#ماه_رمضان
#حجاب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپی قدیمی از پروفسور "گری کارل لگنهاوزن"، استاد دانشگاه تگزاس
🔺وقتی نهج البلاغه را خواندم، به این فکر نکردم مسلمان بشوم یا نه، به این فکر کردم اگر مسلمان بشوم قطعاً شیعه میشوم.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
✾ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⭕️پرکردن شکم از حرام
افزایش گناهان ریشه در خوراک ما دارد…
ملئت بطونکم مِنَ الحرام فطبع علی قلوبکم
شکم های شما از حرام پرشده است در نتیجه بر دلهای شما مُهر زده است…
به گزارش یزدرسا، طبق آمار کمرگ در ۱۰ ماهه نخست سال۹۵ بیش از ۳۲۰۰ تن ژلاتین به کشور وارد شده است!! واردات این حجم از ژلاتین به کشور در حالی است که حلال بودن آنها مشخص نیست
برخی کاربرد های ژلاتین:
در تهیه خوراکی هایی مثل بستنی، ماست، پنیر خامه ای، مارگارین و… از ژلاتین به عنوان تثبیت کننده، غلیظ کننده و یا ترکیب کننده استفاده می کنند.
معمولاً در غذاهای کم چرب برای ایجاد حالت چربی در دهان و حجم دادن به غذا بدون زیاد شدن کالری آن، ژلاتین به کار می برند.
از ژلاتین برای شفاف نمودن آب میوه ها و سرکه استفاده می شود.
ژلاتین، در ساخت پوشش کپسول های خوراکی به کار می رود.
ژلاتین به چسب استخوان معروف است و در ساخت ورقه های شنی، عاملی برای اتصال اجزا محسوب می شود.
در تهیه کاغذ چاپ براق و کارت های بازی و همچنین برای ساخت فیلم و کاغذ عکاسی از ژلاتین استفاده می کنند.
ژلاتین معمولاً بهعنوان عامل ژله ای کننده در صنایع غذایی، داروسازی، عکاسی و لوازم آرایشی و بهداشتی بهکار میرود.
زندگی نجس، اخلاق نجس…
☕️ #رمان_چایت_را_من_شیرین_میڪنم
#قسمت_سی_و_پنج
قدرت دستان مادر، هر دوی ما را به سمت زمین پرتاب کرد. اما صدای تکه تکه شدنِ شیشه ی الکلِ پدر، زودتر از شوکِ پرتاب شدن، به گوشم رسیدم. پدر نقش زمین بود و من نقشِ سینه اش.. این اولین تجربه بود.. شنیدنِ ضربانِ قلبِ بی محبت مردی به نام بابا.. آنالیز ذهنم تمام نشده بود که به ضرب مادر از جایم کنده شدم.
رو به رویم ایستاد و بی توجه به مردِ بیهوش و نقش زمین اش، بی صدا براندازم کرد. سپس بدونِ گفتنِ حتی کلمه ایی راهی اتاقش شد و در را بست. گیج بودم. از حرفای پدر.. از زمین خوردن.. از شنیدن صدای تپشهای ضعیف و یکی در میان.. از برخورد مادر.
بالای سرش ایستادم.. دهانش باز بود و بوی الکل از آن فاصله، باز هم بینی ام را مچاله میکرد. سینه اش به سختی بالاو پایین میرفت. وسوسه شدم. به بهانه ی اطمینان از زنده بودنش. دوباره سینه و صدای ضربانش را امتحان کردم. کاش دنیا کمی هم با من دوست میشد. گوشهایم یخ زد..
تپیدنهایش بی جان بود و بی خبر از ذره ایی عشق. همان حسی که اگر میدیمش هم نمیشناختم. روی دو زانو نشسته، نگاهش کردم. انگار جانهایش داشت ته میکشید.. نمیدانستم باید چه احساسی داشته باشم.. نگرانی.. شادی.. یا غمگینی.. اصلا هیچ کدامشان نبود و من در این بین فقط با خلاء، همان همزاد همیشگیم یک حس بودم.
چند ثانیه خیره به چشمان بسته اش ماندم. گوشیم زنگ خورد. یک بار.. دوبار.. سه بار.. جواب دادم. صدای عثمان بلند شد (چرا جواب نمیدی دختر.. ) با بی تفاوت ترین لحن ممکن، زل زده به آخرین نفسهای زورکیِ پدر، عثمان را صدا زدم ( عثمان.. بیا خونمون.. همین الان) گوشی را روی زمین انداختم.. مدام و پشت سر هم زنگ میخورد. اما اهمیتی نداشت.
عقب عقب رفتم. تکیه زده به دیوار، چانه ام را روی طاقچه ی زانوانم گذاشتم. یعنی این مرد در حال مرگ بود؟ چرا ناراحت نبودم؟ چرا هیچ وقت برایمان پدری نکرد؟ چرا سازمان و رجوی را به همه ی زندگیش ترجیح داد؟ هیچ وقت زندگی نکرد.. همانطور که به ما هم اجازه ی زندگی نداد.. حالا باید برایش دل میسوزاندم؟ دیگر دلی نداشتم که هیزمِ سوزاندنش کنم..
صدای زنگ در بلند شد. در را باز کردم. عثمان بود. با همان قد بلند و صورتِ سبزه اش.. نفس نفس زنان با چشمانی نگران به سمتم خم شد (چی شده؟؟ طوریت شده ؟) کلماتش بریده بریده بود و مانند همیشه نگران.. ( سارا با توام.. تموم راهو دوییدم.. حالت خوبه؟) به سمت پدرم رفتم ( بیا تو.. درم ببند) پشت سرم آمد. در رابست. وقتی چشمش به پدرم افتاد خشکش زد (سارا .. اینجا چه خبره؟ چه بلایی سرش اومده) سر جای قبلم نشستم. ( مست بود.. داشت اذیتم میکرد.. مادرم هلش داد.. )
فشاری که به دندانهایش میآورد چانه اش را سخت نشان میداد. بی صدا و حرف آرام به سمت پدر رفت. نبضش را گرفت. گوشی را برداشت و با اورژانس تماس گرفت. (سارا وقتی اورژانس اومد، هیچ حرفی نمیزنی.. مثه الان ساکت میشینی سرجات..) زبانی روی لبهای خشکیده ام کشیدم (مرده؟) به سمت آشپزخانه رفت و با لیوانی آّب برگشت ( نه.. اما وضعش خوب به نظر نمیاد..) جلوی پایم زانو زد ( بخور.. رنگت پریده..) لیوان را میان دو مشتم گرفتم.
سری از تاسف تکان داد و کنارم نشست ( مراقب مادرت باش یه وقت بیرون نیاد.. یا حرفی نزنه..) به مَرده جنازه نمای روبه رویم خیره شدم ( بیرون نمیاد.. فکر نکنم دیگه هیچ وقت هم حرف بزنه..) سرش را به سمتم چرخاند. دستش را به طرف موهایم برد که صدای زنگ در بلند شد. به سرعت به طرف در رفت ( پس یادت نره چی گفتم).
مامورین امداد در حین رفتن به طرف پدر، ماجرا را جویا شدند. عثمان با آرامش خاصی برایشان تعریف کرد که پدر مست وارد خانه شد، تلو تلو خوران پایش به فرش گیر کرد و نقش زمین شد. و من فقط نگاهش میکردم. بی حرف و بی احساس. امدادگران کارشان را شروع کردند. ماساژ قلبی.. تنفس مصنوعی.. احیا.. هیچ کدام فایده ایی نداشت.. نتیجه شد ایست قلبی به دلیل مصرف بیش از حد الکل..
مُرد.. تمام شد.. لحظه ایی که تمام عمر منتظرش بودم، رسید..اما چرا خوشحالی در کار نبود..؟
یکی از امدادگران به سمتم آمد. (خانوم شما حالتون خوبه؟). صدای عثمان بلند شد ( دخترشه.. ترسیده) چرا دروغ میگفت، من که نترسید بودم. امدادگر با لحنی مهربان رو به رویم زانو زد ( اجازه میدی، معاینه ات کنم.. ) عثمان کنارم نشست و اجازه را صادر کرد. کاش دنیا چند ثانیه میایستاد، من با این جنازه خیلی کار داشتم.
بوی متعفن الکل و آن چهره ی کبود و بی روح، داشت حالم را بهم میزد. بی توجه به عثمان و امدادگر از جایم بلند شدم. باید به اتاقم میرفتم، دلم هوایِ بی پدر میخواست.. زانوهایم قدرت ایستادن نداشت. دستم را به دیوار گرفتم و آرام آرام گام برداشتم.
صدای متعجب عثمان بلند شد ( سارا جان کجا میری؟؟ صبر کن.. باید
معاینه شی.. ) چقدر فضا سنگین بود.. آنقدر سنگین که شانه هایم بی طاقت افتاد و زانوانم خم شد.. چشمانم سیاهی رفت و بی حال تکیه زده به دیوار روی زمین لیز خوردم. عثمان به سمتم دوید و فریادش زنگ شد در گوشم ( سااااارااااا..)
#ادامہ_دارد...
نویسنده متن👆زهرا بلنددوست
#مدافع_بانو_زینب_سلام_الله_علیها
╲\╭┓
╭❤️🍃
┗╯\╲
@taranom_ehsas
#به_وقت_رمان
☕️ #رمان_چایت_را_من_شیرین_میڪنم
#قسمت_سی_و_شش
وقتی چشمانم را باز کردم، همه جا به وسعت تک تک ِ لحظاتِ زندگیم تار بود. و در این تاری، چهره ی آشنا و همیشه نگرانِ عثمان، حکمِ چراغِ چشمک زن را داشت برای اعلامِ زنده بودنم.
روی کاناپه کنار پایم نشسته بود و نگاهم میکرد ( خوبی ساراجان؟) فقط دانیال؛ جان صدایم میزد. (از حال رفتی. پدرتو بردن. تا جاییکه میشد همه ی کار رو انجام دادم.. ) . سرش را پایین انداخت.
صدایش حزن داشت ( پدرم وقتی با اون همه بدبختی از دنیا رفت، حالِ خواهرم چیزی بدتر از تو بود.. اما من تو اوج ناراحتی برای پدرم خوشحال بودم.. چون من حالشو میفهمیدم، عذابی که میکشید و شرمی که تو چشماش موج میزد، وقتی نون میآوردم توخونه و خواهرام لقمه لقمه میذاشتن دهنش.. مرگ واسه پدرم آرزو بود و من اینو نفس به نفس تو نگاهش میدیدم.. اما پدر تو…) مکث کرد بلند و کشدار.. (فکر نمیکردم مرگش برات اهمیتی داشته باشه).
مهم نبود.. هیچ وقت مهم نبود.. مرگش شاید نوعی کریسمس هم محسوب میشد.. اما.. چرا انقدر دیرو ناخواسته صدای تپشهای قلبش را شنیدم؟ یعنی هیچ وقت سینه اش، هواییِ سر گذاشتنِهایِ دخترانه ام نشد؟؟
سرم گیج رفت. چشمانم را بستم (اهمیتی نداشت.. نه خودش.. نه مرگش.. )
عثمان نفسی پر صدا کشید ( با خواهرام تماس گرفتم، گفتم براتون غذا درست کنن.. امیدوارم ناراحت نشی چون آدرس خونتونو دادم تا بیارن اینجا.. ) با ابروهایی گره خورده نگاهش کردم ( اینجوری نگام نکن.. نمیتونستم تنهاتون بذارم. باید تا چند وقت، دستپخت شونو تحمل کنی.. مادرت که فکر کنم شرایط مناسبی واسه آشپزی داشته باشه.. توام که اصلا بهت نمیخوره اینکاره باشی..)
کاش محبتهایش حد داشت.. کاش همه ی آدمهای زمین همینقدر ترسو بودند..
تن صدایش را پایین آورد ( میدونم الان وقتش نیست.. اما نمیخوای یه فکری به حال مادرت کنی؟؟ وضعیت روحیش اصلا خوب نیستا.. وقتی از حال رفتی بدونِ یه کلمه حرف نشست بالا سرت. تا وقتی معاینه ات تموم شد از جاش جم نخورد. خیالش که از بابت سلامتیت راحت شد، رفت تو اتاقش و درو بست.. اگه بخوای ، من یه دوست روانشناس دارم. میتونه کمکش کنه..) وزیر لب با صدایی که بشنوم ادامه داد ( هر چند که حال خودتم تعریفی نداره..)
او از زندگی ما چه میدانست؟ چه خوش خیال بود این مسلمانِ مهربان..
( سارا لجبازی نکن.. من کاری به تو ندارم.. اما بذار این دوستمو بیارم تا مادرتو ببینه.. پیرزن بیچاره از دست میره ها.. اونوقت تنهاتر از اینی که هستی میشی..دوستم، پسر خوبیه.. بذار زندگیتون یه رنگی به خودش بگیره)
از کدام رنگ حرف میزند؟؟ در جعبه مدادرنگی های زندگیم فقط رنگ مشکی بود.. یه عمر، خورشید و ماه و دریا و درخت را با مداد مشکی نقاشی کردم.. روزگارم سیاه بود دیگر به زندگیم چیزی نمیرسید..
صدای زنگ در بلند شد ( غذا رسید.. نترس، نمیذارم بیان داخل..) با لحنی با مزه و آرام به سمتم خم شد ( اما یه مدت باید دستپختشونو تحمل کنی.. شاید سیرت نکنه، اما خیالت راحت، نمیکشه..)
مدتی از آن روز گذشت.. عثمان هروز با ظرفی پر از غذا به سراغمان میآمد.. خانه را کمی مرتب میکرد. به زور مقداری غذا به خوردم میداد.. هوای مادر را داشت.. محبت میکرد.. نصحیت میکرد.. پرستاری میکرد.. و به قول خودش رسم مسلمانی به جا میآورد..
اما روزها بی نمک تر از گذشته برایم میگذشت.. و من فقط در این فکر غوطه ور بودم که چرا در لیست مرگ از قلم افتاده ام.. و تانیه به ثانیه بذر کینه از خدای مسلمانان در دل میکاشتم و انتقام درو میکردم.
و مدام در بین حرفهای هروزه ی عثمان جملاتی تکراری از احوال بد مادر و کمکهای احتمالیِ آن دوست روانشناس گوشم را نیشگون میگرفت.
اگر میتوانستم سندِ مادر را شش دانگ به نام عثمان میزدم تا هر چه دلش میخواهد، پسرانه خرجش کند.
چون من اهل ولخرجی نبودم..
#ادامہ_دارد...
نویسنده متن👆زهرا بلنددوست
#مدافع_بانو_زینب_سلام_الله_علیها
╲\╭┓
╭❤️🍃
┗╯\╲
@taranom_ehsas
#به_وقت_رمان