May 11
.
♨️ درآمد میلیاردی مافیای زبالهگردی با جعل آرم شهرداری
🔹رئیس سازمان مدیریت پسماند تهران رضا محمدی با بیان اینکه طرح ضربتی جمعآوری زبالهگردها آغاز شده، گفت که «برخی از زبالهگردها با جعل آرم شهرداری اقدام به فعالیت میکنند که علیه آنها در دادسرا شکایت کردهایم».
🔹گونیبهدوشهای تهران توسط مافیای زبالهگردی استثمار شدهاند و سرکردهها ماهیانه حدود ۱۸۰ میلیارد تومان پول به جیب میزنند.
🔹قانون مربوط به پدیدهٔ زبالهگردی در سال ۱۳۸۳ تحت عنوان «قانون مدیریت پسماند» تصویب و آییننامه اجرایی آن هم در سال ۱۳۸۴ ابلاغ شد. ۲۰ سال از این قانون میگذرد اما هنوز کار بهدرستی انجام نشده؛ این در حالی است که در این قانون وظایف تمام دستگاههای متولی در زمینه برخورد با زبالهگردی، تفکیک زباله از مبدأ و... مشخص شده است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
.
♨️ بریکس هستهای تشکیل شد
🔹نشست بریکس با مشارکت شرکتهای فعال در حوزه تامین انرژی صلحآمیز هستهای در مسکو برگزار شد.
🔹در این گردهمایی که روز پنجشنبه با حضور هیات اعزامی سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ایران به ریاست «حسین درخشنده» معاون سازمان انرژی اتمی و مدیر عامل شرکت مادر تخصصی تولید و توسعه انرژی اتمی ایران همراه بود، کارگزاران فعال صنعت هستهای اعضای بریکس با امضای بیانیهای از تشکیل سکوی (پلتفرم) هستهای بریکس حمایت کردند.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️«بریکس پی» رونمایی شد
🔹گروه بریکس از نسخه جدید آزمایشی سیستم پرداخت خود با نام «بریکس پی» به صورت رسمی رونمایی کرد.
🔹شرکتکنندگان در مجمع تجاری بریکس که اکنون در مسکو در حال برگزاریست، میتوانند نسخه آزمایشی سیستم پرداخت جدید (BRICS Pay) را امتحان کنند.
🔹این کارت در حال حاضر ۵۰۰ روبل (۵.۱۳ دلار) موجودی دارد که شرکتکنندگان میتواند در زمان برگزاری مجمع تجاری درتاریخ ۱۷ تا ۱۸ اکتبر در فروشگاههایی با علامتهای ویژه BRICS Pay مشخص شدهاند از آن استفاده کنند.
✍️اگر بگیم ارزش این خبر به تنهایی از عملیات #وعده_صادق ۱ و ۲ بیشتر هست بیراه گفته نشده!
این اتفاق یعنی شروع #دلارزدایی از تعاملات اقتصادی بین المللی و جهانی!
یعنی شکستن کمر دلار
یعنی تجزیه آمریکا شاید به ۵۰ ایالت در آینده ای نه چندان دور.
کمتر از ۲۵ سالی که رهبری حکیم فرمودند.
ام الفساد آمریکاست!
صهیونیسم جهانی را بزنیم رژیم صهیونیستی هم به خودی خود محو خواهد شد.
دولت ایران باید در این خصوص نقش محوری ایفا کند.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#جهاد_تبیین
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
♨️توصیه رئیس شورای راهبردی روابط خارجی به «مقامات جوان کشور امارات»:
🔹 دشمنی با ایران بر سر تمامیت ارضی آن را کنار بگذارید؛ به گفتگو بازگردید و الا راهی را که دیگران جلوی پای شما میگشایند، جز ویرانی و جنگ نتیجهای در بر نخواهد داشت.
✍️احسنت!
جای خالی این نوع ادبیات در دیپلماسی ما محسوس است!
دیپلماسی تهدید و تهاجمی، متناسب با تظاهر قدرت در میدان.
وعده صادق ۱ و ۲ پیام واضح بود؛ گویا از درکش عاجزند!
هم آهنگی و موازنه دیپلماسی و میدان یعنی تبیین وعده صادق ۲ برای حکام عربِ نادانِ گزافه گوی حوزه خلیج فارس!
دیپلماسی فعال امروز، اما با روکش ظریفِ منهای قهقهه، همان دیپلماسی خنده ایست که چوبش را خوردیم.
تکرارش عاقلانه نیست!
خسارت بار است...
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ کابوس جدید صهیونیست ها کیست ؟
محمد سینوار، برادر شهید یحیی،
قبلا فرمانده تیپ خانیونس در گردانهای القسام، شاخه نظامی جنبش حماس بود.
محمد مغز متفکر به اسارت گرفتن «گیلعاد شلیت»، سرباز اسرائیلی بود که منجر به آزادی #یحیی_السنوار به همراه یک هزار اسیر فلسطینی از زندانهای اسرائیل شد.
از محمد به عنوان مهندس اصلی تونل های غزه نام می برند. کسی که در واقع فرمانده میدانی درون تونل هاست. صهیونیست ها بارها اعتراف کردند که شکار محمد سینوار از هر عضو حماسی سخت تر است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
29.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️توضیح دقیق و شجاعانه دکتر جبراییلی درباره گرانی لبنیات
#جهاد_تبیین
@fori_sarasari
.
♨️ قیمت محصولات لبنی پر مصرف اعلام شد
🔹قیمت جدید محصولات لبنی تعیین شد. بر این اساس قیمت شیر پاستوریزه کم چرب معمولی بطری یک لیتری ۲۸۰۰۰۰ ریال، شیر پاستوریزه کم چرب بطری یک لیتری با ویتامین D3 به قیمت ۲۹۸۰۰۰ ریال و قیمت شیر پاستوریزه کیسه ای کم چرب ۹۰۰ گرمی ۲۳۴۰۰۰ ریال تعیین شده است.
🔹قیمت پنیر یواف ۴۰۰ گرمی نسبتا چرب ۵۶۰۰۰۰ ریال و ماست کم چرب دبه ای ۲.۵ کیلوگرمی ۷۷۵۰۰۰ ریال تعیین شده است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
─━━━━━━⊱💞⊰━━━━━━─
❄️رمان فانتزی، آموزنده و عاشقانه
❄️ #باد_برمیخیزد
🍂قسمت ۳۳ و ۳۴
چند دانشجوی دختر خندهکنان وارد حیاط شدند و سیاوش ناخودآگاه سرش را بطرف نیما چرخاند تا واکنشش را ببیند.درست همانطور که انتظار داشت. نیما با نگاههای معنیدار و چشمانی که وقاحت از آنها میریخت تکتک قدمهای آنها را دنبال میکرد.
سیاوش اخمهایش در هم رفت و مشتش گره شد.زیرلب غر زد:
-اقلا اون ریش هارو بتراش..اون تسبیح رو بنداز دور...عوضی
سیاوش آدم مذهبی به آن معنا نبود اما به اصول اخلاقی پایبند بود.در همین اثنا، خانم شکیبا را دید که از در سالن بیرون آمد. شاید برای اولین بار بود که اینطور در حرکات این دختر دقیق میشد.نوع راه رفتن، حرف زدن و متانت این دختر ناخواسته احترام برانگیز بود.
آن روز معذرتخواهی اگر حیای راحله باعث شده بود که نگاه از استاد برگیرد امروز، احترامی که سیاوش برای حریم چنین دختری قائل بود باعث شد تا نگاهش را خیره نکند تا مبادا حتی در خلوت گستاخی کرده باشد.چراکه شکستن حرمت کسی که تمام تلاشش را برای حفظ حریم خود میکند عین ناجوانمردیست.باید گفت راحله خوب قضاوتی در مورد استادش کرده بود: "با اصالت"
راحله از دوستانش خداحافظی کرد و با روی باز سراغ همسرش رفت و در کنارش نشست. بعد از کمی احوالپرسی، تلفن نیما زنگ زد، نیما چیزی به راحله گفت و راحله هم با لبخند پاسخش را داد و بعد نیما از فضای لابی دور شد.
سیاوش نگاهش بین این دو نفر در تبادل بود. گاهی نیما، گاهی شکیبا..حرکات نیما برایش تازگی نداشت.میدانست چنین رفتارها و خندههایی چه معنایی دارد برای همین سعی میکرد به او توجهی نکند چون میترسید از فرط عصبانیت یکدفعه بلند شود و برود یقه پسرک را بگیرد و تا جایی که میتوانست کتکش بزند.اما از رفتار آرام شکیبا که مشغول صحبت با دوستش بود هم کلافه میشد.
چرا این دختر اینقدر بیخیال بود؟ واقعا برایش مهم نبود که نیما چه میکند؟درست است که نیما حفظ ظاهر کرده است اما چرا شکیبا از رفتارهایش چیزی نمیفهمد؟ نمیتوانست خودش را قانع کند که این دختر خنگ باشد..پس یعنی برایش مهم نبود.؟؟
نتوانست تحمل کند... ساعتش را نگاه کرد. خداروشکر، ساعت یازده بود. بلند شد و از اتاق زد بیرون. در همین حین تلفن نیما هم تمام شده بود و پایین پلههای نزدیک بخش ایستاده بود تا نامزدش هم بیاید.
قبل از اینکه سیاوس از پلهها پایین بیاید راحله از جلوی پلهها رد شد، او استاد پارسا را ندید چون تمام حواسش پی همسرش بود. ولی سیاوش نگاه پر از اشتیاق دخترک را که به همسر آینده اش دوخته شده بود دید.
همسری که هرگز لیاقت این نگاه را نداشت.نگاهی که میشد مهری خالص را در آن دید. وقتی صدای شکیبا را شنید سر جایش خشک ماند:
-بابا خوب بودن نیما جان؟ سلام میرسوندی
سیاوش سر جایش میخکوب شده بود. نشنید نیما چه جوابی به راحله داد. برای اینکه جلب توجه نکند گوشیاش را درآورد و مشغول ور رفتن با آن شد و با ناباوری زیرلب گفت:
-بابا!؟
یعنی این پسر گفته بود پدرش پشت خط است و این دختر باور کرده بود؟؟ یعنی اینقد ساده بود؟؟همانطور خیره به صفحه گوشی مانده بود. چند لحظه ای طول کشید تا به خودش بیاید.
به طرف صندلی ها رفت و روی یکیشان ولو شد.جواب تمام سوالهایش را گرفته بود. دختری صادق که دچار مردی منافق و دروغگو شده بود. باید کاری میکرد.
این دختر داشت تمام آینده اش را به پای مردی میریخت که از تنها چیزی که بهره نداشت عاطفه بود.آن نگاه مشتاق و معصوم.. نمیتوانست بی تفاوت باشد... تصمیمش را گرفت. به حکم انسانیت و شرافت باید راهی پیدا میکرد.
مادر راحله رسم داشت هرچندماه یکبار، دختر پسرهای بالای بیست سال را جمع میکرد و مهمانی برایشان برگزار میکرد.مهمانی که مخصوص جوانها بود.
در این فضا با هم آشنا میشدند، صحبت میکردند و احیانا اگر کسی قصد ازدواج داشت میتوانست فردی را که با روحیاتش مناسب بود پیدا میکرد.
در ابتدا بسیاری یا این مهمانی مخالف بودند. معتقد بودند این مهمانی میتواند جوانها را از راه به در کند و اسباب بیبند و باری شود. برای همین در سال های اول خیلی از جوانها اجازه آمدن به این مهمانی را نداشتند.
بعضیها حرفهایی پشتسر مادر راه انداختند. حرفهایی که تنها در ذهنهای کوته بین و ابله میتواند رشد کند. اینکه مادر میخواهد با این کار برای دختران خودش شوهر دست و پا کند.اما وقتی کسی از درستی راهش اطمینان دارد چرا باید به طعنهها و حرفهای بی ارزش توجه کند؟ این مهمانی خیلی قبل از اینکه دخترها به سن مجاز برسند شروع شده بود و بعد از ازدواج آنها هم ادامه مییافت.
زمان به آدمهای بیفکر نشان میداد که چطور طعمه نفسشان شدهاند.وقتی دیدند مادر، دخترهای خودش را قبل از بیست سالگی به این مهمانی راه نداد و حتی به خواستگاریهای...
🍂ادامه دارد....
به قلم ✍؛ میم مشکات
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
─━━━━━━⊱💞⊰━━━━━━─
❄️رمان فانتزی، آموزنده و عاشقانه
❄️ #باد_برمیخیزد
🍂قسمت ۳۵ و ۳۶
حتی به خواستگاریهای برخواسته از جمع جواب منفی داده شد فهمیدند ک اشتباه کرده اند. از طرفی وقتی تعریف فضای مهمانی و شرط و شروط اولیه پذیرش در آن جمع و حد و حدود را دیدند...
کمکم خانوادهها مشتاق شدند که فرزندانشان زودتر به سن مطلوب برسند تا آنها را به مهمانی بفرستند. چرا که دیده بودند یک ارتباط سالم فامیلی چقدر از انحراف جلوگیری میکرد.
شروط باعث میشد مهمانی به هرج و مرج بدل نشود. مهمانان حق نداشتند شماره ای رد و بدل کنند یا پا را از حیطه ادب و اخلاق فراتر بگذارند. اگر کسی درخواستی داشت میبایست از طریق خانواده پیگیری میشد
و حتی اگر در خارج از این جمع کسی قوانین را رعایت نکرده بود از جمع حذف میشد.مهمانی از صبح جمعه شروع میشد.کارهای بیرون از منزل و کارهای سنگین به عهده اقایان جوان بود،تدارک غذا و دسر و شیرینی هم به عهده خانمها.
بعد از دعای ندبه صبح جمعه،صبحانه مفصل،بازیهای دسته جمعی، پانتومیم، اجرای نمایشنامههای معروف، نماز جماعت، داستان سرایی دسته جمعی، مسابقات ورزشی بین پسرها در حیاط و مسابقات هنرهای خانهداری بین دخترها..و غروب، همه روی ایوان جمع میشدند و با هم دعای فرج میخواندند و بعد از آن دیگر تا شب مراسم شستشوی ظروف، تمیز کردن خانه برقرار بود و آخر شب همه با ارامش به خانه برمیگشتند.
همه دور هم جمع میشدند، اما هیچگاه خبری از جلف بازی و کارهای خلاف شرع پیدا نمیشد.
جوان نیازمند شور و شوق است و باید راه سالمی برای رفع آن پیدا شود و این وظیفه بزرگترهاست...و حالا بپردازیم به مهمانی آن روز که ماجرای مد نظر ما در آن اتفاق افتاد...
سر مسابقه پانتومیم قرار شد یارکشی انجام شود و تیمهای سه نفری تشکیل شود. هرکسی مشغول یارگیری بود که نیما به راحله پیشنهاد کرد که بهاره، نوه عمهی راحله، به عنوان یار سوم انتخاب شود.
راحله برای لحظه ای ماتش برد، از بین این همه آدم چرا بهاره؟ نه صرف اینکه چون دختر بود. بهاره دختر چندان موقر و موجهی نبود.
راحله قصد قضاوت کردن در مورد بهاره را نداشت اما با تیپ و شخصیتی که بهاره داشت قاعده و منطقی این بود که نیما تمایلی به حضور او در گروه نداشته باشد چرا که هرچه باشد نیما نماینده تیپ خاصی از تفکر بود و این تفکر باید یک جایی نمود پیدا میکرد.
این فکرها در ذهن راحله گذشت، جوابی برایشان نداشت ولی از طرفی دوست نداشت قضیه را باز کند و حساسیت به خرج دهد، برای همین لبخندی زد و همانطور که سعی میکرد خونسرد جلوه کند پرسید:
-چرا اون؟!
نیما همانطور که داشت برای گروههای بغلی کری میخواند بدون اینکه توجه چندانی به راحله کند در بین رجزهایش جواب داد:
-دفعه قبل خوب حدس میزد...
این جواب کمی راحله را آرام کرد. با خودش فکر کرد او زیادی حساس شده. قصد نیما تنها استفاده از نیروی ذهنی بهاره است.
بالاخره گروه ها تشکیل شد. بازی خوبی بود ولی حواس راحله بیشتر به نیما بود. رفتارش طوری نبود که بتواند اعتمادش را جلب کند. شوخی های مکرر، خنده های نابجا، اصلا انگار نه انگار راحله کنارش است.
بیشتر از اینکه با راحله حرف بزند و مشورت کند مشغول بهاره بود. با هم کری میخواندند،دست میزدند.راحله احساس کرد برایش قابل تحمل نیست.کمی خودش را کنترل کرد اما اخر سر احساس کرد درونش یک دیگ بخار گذاشته اند. گرمش شد، گونه هایش برافروخته بود اما نمیتوانست چیزی بروز دهد.
موقعیت حرف زدن نبود. برای همین آرام از میان جمع به بیرون خزید. رفت روی ایوان تا شاید کمی خنک شود. پنج دقیقه، ده دقیقه ...اما خبری از نیما نشد. شاید اصلا نباید بیرون میآمد.با آمدنش میدان را به نفع حریف خالی کرده بود.
رفتار بهاره برایش قابلدرکتر بود تا نیما.بهاره اینطوری بزرگ شده بود. عادت کرده بود. خوب یا بد، تربیتش این بود و حتی شاید در حال و هوای خودش بود ولی نیما چه؟ او هم تربیتش همینجوری بود؟نکند انتخابش اشتباه بوده؟
وقتی به این حرفها فکر میکرد آن دیگ درونش حالتی شبیه انفحار پیدا میکرد.
-نه! من حساس شدم..نیما پسر خوبیه.. شاید جو بازی گرفتتش، متوجه اوضاع نیست
هرچند هیچ کدام از این حرفها کاملا آرامش نمیکرد اما مانع از ترکیدن میشد.
در همین افکار غوطهور بود که سروکله نیما پیدا شد:
-تو اینجایی؟دو ساعته دارم دنبالت میگردم
کمی رمق به دست و پای راحله برگشت. پس نیما متوجه نبودش شده بود. اما جمله بعدی نیما تیرخلاص دیگ درحال انفجار بود:
-بازی نهایی میخواد شروع بشه، نباشی یه یار کم داریم.
راحله، نیما را مرد خود میدانست.مردی که قرار بود پناهگاه او باشد و مرهم دردهایش. توقع نداشت نیما مثل پدرش با یک نگاه حال همسرش را بفهمد.چنین توقعی در ابتدای زندگی زیاده خواهی بود. اما انتظار داشت وقتی نیما...
🍂ادامه دارد....
به قلم ✍؛ میم مشکات
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بهخودمونبیایم
چقدر غرق نعمت خداوند متعال هستیم و قدر نمیدونیم ‼️
🎙استاد شجاعی:
من وقتی که سرطان داشتم و شیمی درمانی میکردم وقتی آب میخوردم مانند این بود که یک تیغ در در گلویم فرو میبردم.
#شکرگزارباشیم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
.
♨️ شورای نگهبان لایحه عفاف و حجاب را تایید کرد
🔹سخنگوی شورای نگهبان: مصوبه عفاف و حجاب برای طی کردن مراحل بعدی خود، در اختیار مجلس است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️کشف تونل زیرزمینی انتقال سوخت قاچاق در بندرعباس
دادستان مرکز استان هرمزگان:
🔹مأموران فراجا موفق شدند با رصد اطلاعاتی و گشتزنیهای نامحسوس، یک تونل و شبکه زیرزمینی انتقال سوخت قاچاق را در روستای ایسین از توابع بندرعباس شناسایی کنند.
🔹طول تونل کشف شده بیش از ۳۰ متر است که قاچاقچیان روزانه حدود ۱۰ هزار لیتر سوخت قاچاق را از تونل مورد نظر منتقل میکردند.
✍یعنی باور کنیم که قاچاق روزی ۱۰ هزار لیتر سوخت، کار یک فرد یا مردم عادی هست؟
خب چهره و اسامی قاچاقچیان اصلی رو اعلام کنید!
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ تکثیر می شود... چوب و چفیه !
تک تک سلول های شهید یحیی بسرعت در حال تکثیر است.
این همان ؛ رویش ناگزیر جوانه هاست...
شهادت قهرمان ، برای بزرگسالان یک اندوه است، برای کودکان، امید !
#یحیی_سنوار
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔺توییت امروز اکانت عبری جمهوری اسلامی ایران:
هیچ هدفی دور از دسترس ما نیست...
شاید هدف بعدی شما باشید...
#ایران_قوی 🇮🇷
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🔸چهار راهکار برای اینکه محبت ما نسبت به #امام_زمان بیشتر شود؟!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🌷#متن بند ۲۷ استغفار🌷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
۲۷-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِي أَوْ أَضْمَرَهُ جِنَانِي أَوْ هَشَّتْ إِلَيْهِ نَفْسِي أَوْ أَتَيْتُهُ بِفِعَالِي أَوْ كَتَبْتُهُ بِيَدِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند ۲۷: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را با زبان تعریف کردم، یا در دل به فکر آن بودم، یا نفسم به آن مشتاق گشت، یا با کردارم آن را انجام دادم، یا با دستم آن را نوشتم، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار۷۰بندی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوندا💞
خانه امیدم را
به یادت بر بلندترین
قله دلم بنا میکنم
ای آرام جانها
ما را آرامشی
از جنس خودت ارزانی ده
با نام و یادت
امروزمان را آغاز میکنیم
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
#بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَـنِالرَّحِيــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
.
🌱ما ماندهایم در خم این کوچههای تنگ
ما را بیا از این همه دلواپسی درآر...
🌱برگرد روشنای دل انگیز آفتاب
مولای آب و آینه، مولای ذوالفقار...
سلامآرامشقلبها♥
#امام_زمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﭘﺎے ﮔﻠﻬـﺎ ﻫﻤﭽــﻮ ﺧﺎﺭﻡ
ﺍﮔﺮ سـرمایہ ﺍے ﺑﺮ ڪﻒ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺧﻮﺷﻢ ﺍﺯ ﺭﻭے ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻭ ﺍﺭﺍﺩٺ
امیرالمُؤمِنیـنْ ﺭﺍ ﺩﻭﺳٺـ ﺩﺍﺭﻡ
#صلیاللهعليڪیـاعــلیبنابیطـــالب
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی💚
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💚
آقا اجازه هست از #مــادر بگویم
از مـادرت از لشکـر #حیدر بگویم
از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره
از دختـری با چشمـهـای تر بگویم
آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا
خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم
آقا نمی آیی؟ ببین ، در شعله ور شد
از آتش و موی سر و معجر بگویم
آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا
می خواستم در پشت در مادر بگویم
از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر
از سینه ی #زهـرا و میخ در بگویم
#مـادر_جــان
روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از
درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد💔😭
یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم
گوشوار مادرم از خاک بردارم، نشد💔
#صلیاللهعليڪیـافــاطمةالزهـــرا
🥀 به یاد شهیدمدافعحرم اسحاق حسنی
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله:
✍️ لا يَخدُمُ العِيالَ إِلّا صِدِّيقٌ أَو شَهِيدٌ أَو رَجُلٌ يُرِيدُ اللّهُ بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ؛
💠 به خانواده خدمت نمىكند، مگر صديق يا شهيد يا مردى كه خدا برايش خير دنيا و آخرت را مىخواهد.
📚 جامع الأخبار، صفحه ۲۷۵
#حدیث
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#کلام_خدا
فویل للمصلّین ......
وای بر نماز گزاران !!
💠نماز خیلی خوبه
اما ما نماز خونایی داریم
که خــدا فرموده وای به حالشان !!
اونها کسانی هستند که :
📛 در نماز سهل انگاری میکنند ...
📛 اهل ریا هستند ...
📛 زکات نمیدهند ...
📖سوره ماعون، آیات ۴ تا ۷ "
#به_خودمونبیایم
@sistemezendegi