♨️ بروز اختلافات شدید در ارتش رژیم صهیونیستی
🔹پایگاه خبری کان اعلام کرد: بنیامین نتانیاهو، و وزیر جنگ این رژیم خواستار کنارهگیری و استعفای هرتزی هالووی، رئیس ستاد مشترک ارتش تا پایان دوره ۶۰ روزه اجرای آتشبس در لبنان هستند.
🔹هرتزی هالووی از منتقدان سیاستهای کابینه نتانیاهو در جنگ به شمار میرود و آمادگی خود را برای کنارهگیری از سمتش پس از انجام تحقیقات درباره حمله هفتم اکتبر حماس به سرزمینهای اشغالی اعلام کرده است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ امروز وداع مردم تهران با پیکر شهید سردار پورهاشمی
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ نیکزاد: بنزین یکی از ابزار های استکبار برای ملت ایران است /اجازه گران شدن بنزین را به دولت نمی دهیم
علی نیکزاد نایب رئیس مجلس :
🔹ما تولید مان بیش از مصرف مان است
🔹برای من سخت است رای بدهم 6 میلیلارد دلار برای واردات بنزین بگذاریم
🔹مجلس اجازه ای برای گران شدن بنزین نداده و نخواهد داد
🔹دولت و رئیس دولت با موضوع بنزین با اعصاب مردم بازی نکنند
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️دستور معاون دادستان کل کشور برای تسریع در ترخیص هزاران دستگاه خودروی خارجی موجود در بنادر و گمرکات استان هرمزگان
🔹معاون نظارت بر امور دادسراها و ضابطین دادستان کل کشور در بازدید از بندر شهیدرجایی بندرعباس با تأکید بر لزوم تسریع در تعيين تکلیف و ترخیص هزاران دستگاه خودروی خارجی موجود در بنادر و گمرکات استان هرمزگان، دستورات ویژهای در این خصوص صادر کرد.
✍در این وضعیت جنگی چند میلیارد دلار صرف واردات خودرو کردند.
از طرفی تقاضای ۶ میلیارد دلار برای واردات بنزین در بودجه دارند.
فقط با بخشی از این منابع و الزام خودروساز به تولید خودروهای کم مصرف میتوانستند هم کیفیت خودروهای تولید داخلی را ارتقا ببخشند و هم مصرف سوخت را به نصف تقلیل بدهند.
برای مهندسینی که هایپر سونیک میسازند این کار به قول ما مثل آب خوردن و به قول فرنگیا مثل خوردن یک تکه کیک است.
تدبیر ندارند و از عدم بکارگیری مدیران توانمند رنج میبریم.
مشکل اینجاست!
شاید موضوع چیز دیگریست...
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
28.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ نیکزاد: آقای ظریف نمیتواند مسئولیتی بگیرد / مملکت رو علاف یک نفر نکنید!
نائب رئیس مجلس:
🔹افرادی که فرزند و همسرشان تابعیت خارج از کشور دارند نمیتوانند مسئولیتی بگیرند.
🔹مملکت رو علاف یک نفر نکنید!
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ ابومحمد الجولانی (فرمانده کنونی عملیات تروریست ها) در اتاق فرماندهی نشسته و در حال مکالمه با نیروهایِ در خطر است و میگوید : در هنگام ورود به حلب به غیرنظامیان احترام بگذارند و به خانه آنها آسیب نزنند ...
✍ داعش اینبار با زلف های کوتاه، گونه های گل انداخته و مهربانی قصابی که قبل از بریدن سر گوسفند به او آب میدهد آمده است.
اسامه العبسی الواحدی نام واقعی جولانی ست. او از اولین موسسان القاعده به همراه زرقاوی بود که حتی امریکایی ها برای سرش ۱۰ میلیون دلار جایزه گذاشتند. حالا اما ماموریتش مانند ظاهرش تغییر کرده و برای حفظ موجودیت اسرائیل تلاش میکند.
وقتی بشار اسد زیر بار تطمیع غرب و کشورهای عربی نرفت و حاضر به مصالحه به شرط جداشدن از جبهه مقاومت نشد. اسرائیل در یک برنامه از قبل طراحی شده با اسم رمز آتش بس فرمان حمله را به جولانی در سوریه صادر کرد.
هدف ، بشار اسد است و سپس عراق !
اینکه میبینید مهربان شده اند برای اینست که دوباره برچسب داعش نخورند تا انزجار جهانی و نهایتا ائتلاف بین المللی نظامی مجدد برای آنها شکل نگیرد.
هدف را در بدو ورود ایران اعلام کردند تا بعضی حکام خنثی و سطحی نگر عربی را راضی نگه دارند.
احتمالا تمام نگاه ها از غزه هم فراموش میشود
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند
پس از غلبه، شک نکنید«گردنتان» را خواهد شکست..
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ وزیر خارجهٔ ترکیه: در درگیریهای سوریه دخالتی نداریم
🔹فیدان مدعی شد: ترکیه در درگیریهای جاری در حلب مداخلهای ندارد، اما اقدامات احتیاطی را انجام میدهد. رگ حیات گروههای تروریستی در منطقه بهدست آمریکاست و این گروههای تروریستی بدون حمایت واشنگتن نمیتوانند ۳ روز ادامه دهند.
🔹ما بههیچوجه به ساختار تروریستی در سوریه اجازه نخواهیم داد که به یک کشور تبدیل شود.
✍بله درست میفرمایید
یادمون نرفته همزمان که قطع روابط تجاری با اسراییل رو اعلام میکردید کشتی هاتون در راه اسراییل بودند و بعضی هاشون هم در بندر پهلو گرفته بودن.
شرم و ننگ بر شما
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
.
♨️ #اخبار_عمومی_کوتاه
🔹نایب رئیس مجلس: رئیس جمهور فردا به مجلس میآید.
🔹دیوان محاسبات کشور: یک سوم از احکام بودجه سال ۱۴۰۲ فاقد عملکرد است.
🔹فردا آخرین مهلت انتخاب رشته در آزمون دکتری تخصصی رشتههای علوم پزشکی سال۱۴۰۳
🔹نایب رئیس مجلس: رئیس جمهور باید قانون همسان سازی حقوق را اجرا کند/منابع آن تامین شده است.
🔹سفیر جدید جمهوری اسلامی ایران در افغانستان: مهاجران قانونی روی چشم ایران جای دارند.
🔹دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران: روز اخراج رژیم صهیونیستی از سازمان ملل متحد فرا رسیده است.
🔹آغاز بررسی جزئیات لایحه بودجه سال ۱۴۰۴ از فردا در صحن مجلس
🔹وزیر بهداشت: ۳۰۰ دانشجو که قبلا حکم داشتند، به دانشگاه بازگشته اند.
🔹حزبالله:هرگونه توافق دوجانبه آمریکا و اسرائیل برای لبنان بیارزش است.
🔹نایب رئیس مجلس: نباید برق را بدون تدبیر قطع میکردیم.
🔹پلیس راهور: هر وسیله نقلیه شخصی در محل پارک اختصاصی خودروی جانبازان پارک کند علاوه بر جریمه ۱۰۰ هزار تومانی با جرثقیل به پارکینگ منتقل میشود.
🔹دادستان مرکز استان لرستان: دستگیری ۲ عضو شورای شهر و شهردار مناطق خرمآباد
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ رئیس جهمور ونزوئلا:
🔹به بشاراسد و فرماندهان او گفتم درصورت نیاز، ارتش ما هزاران نفر به سوریه اعزام می کنند
🔹حمله تروریست های HTS و SNA تحت حمایت آمریکا، ناتو و اسرائیل است؛ من مطمئن هستم سوریه و نیروهای ایران/روسیه پیروز می شوند
🔹من در حالت پیش فرض 10 هزار کماندو ارتش خود را در آماده باش کامل نگه می دارم.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ معترضان تُرک با فریاد «کشتیهای ما، برای اسرائیل بمب میبرند»، سخنرانی اردوغان را قطع کردند.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ تروئیکای اروپایی: گفتوگوها با ایران ادامه دارد
🔹در این پیام آمده: مدیران سیاسی انگلیس، فرانسه و آلمان امروز در ژنو با همتای ایرانی خود دیدار کردند تا درباره برنامه هستهای و تحریمهای ایران، مسائل دوجانبه و وضعیت منطقه گفتوگو کنند. ما توافق کردیم که گفتوگوهای دیپلماتیک را در آینده نزدیک ادامه دهیم.
✍ توافق بر سر ادامه گفتگوها در آینده نزدیک !!!
میدانید چه معنایی دارد؟
یعنی بر سر هیچ چیز توافقی نشده و قرار هم نیست بشود!
یعنی زمان کُشی...
اینکه صدبار گفتم آقایان اکنون زمان خوبی نیست، از مصادیقش همین است.
هم از اسرائیل رودست خوردید، هم جبهه مقاومت را در موضع تدافعی قرار دادید و هم حالا حالاها باید صبر کنید!
این همه تبلیغ برای مذاکرات کردید و تیترها زدید و امیرکبیرها ساختید. چه شد؟
مجدد مذاکرات موکول شد "به آینده نزدیک " ؟!
خب چرا نتیجه آن را شرم میکنید با صدای بلند بیان کنید؟
چرا مراسم نمیگیرید که میان مسافران ژنو سکه پخش کنید؟
بله ، خجالت دارد...
هرکس دیگر بود هم خجالت میکشید.
آینده نزدیک یعنی آمدن ترامپ!
حالا باید پروژه بگیران رسانه ای با وقاحت ردیف به ردیف تیتر بزنند که :
منتظریم ترامپ بیاید!
ترامپ هم منتظر میماند ببیند شما چقدر جبهه مقاومت را حمایت میکنید و میپرسد از محور مقاومت چه خبر؟
ناترازی در دولت درست بود.
واقعا ناترازید !
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
.
♨️ مخالفت علی لاریجانی با قانون عفاف و حجاب:
🔹اگر شما قانونی نوشتید که نتوانستید جامعه را قانع کنید، فقط روی کاغذ قانون است.
✍جناب لاریجانی این حرف شما مثل این است که بگوییم اگر قانونی گذاشتیم که نتوانستیم قاچاقچیان و معتادین را قانع کنیم و موفق نشدیم مواد مخدر را از جامعه به طور کامل حذف کنیم پس مفید و موفق نیست و اساسا نباید قانونی در این خصوص وضع و اجرا کرد.
فراتر از آن
ماهیت وجودی قوه قضاییه برخورد با متخلفین و متجاوزین و زدودن جامعه از مجرمین است.
با اینحال در حال حاضر علیرغم همه تلاشها و قوانین موجود، در جامعه هم متخلف هست و هم متجاوز و مجرم و قاعدتا جامعه هم از این وضع راضی و قانع نیست!
نظر جنابتان چیست که قوه قضاییه را هم تعطیل کنیم؟؟
چون ظاهرا برخورد با تمام مجرمین فقط روی کاغذ میسر است.
چطور امثال شماها با این کوته نظری سالها رییس مجلس ما بودید؟!
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
♨️ قانون بودجه صحبتهای وزیر تعاون را رد کرد
🔹درحالیکه براساس قانون بودجۀ ۱۴۰۳ دولت مکلف شده طرح کالابرگ الکترونیکی را برای ۱۹ میلیون خانوار اجرا کند، وزیر تعاون گفت که چون کالابرگ در قانون امسال نیامده، آن را اجرا نمیکنیم.
🔹در قانون بودجۀ ۱۴۰۳ برای یارانۀ معیشتی و اجرای کالابرگ الکترونیکی ۳۱۵ هزار میلیارد تومان منابع پیشبینی شده است.
📌 #خبر_فوری_سراسری
بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا
@fori_sarasari
جایگزین قرص #سرماخوردگی برای بزرگسالان و کودکان با دم کرده گیاهان دارویی :
مشاور کانال طب سنتی👇
👈🏻دمکرده پونه
رفع آبریزش بینی و حساسیت
👈🏻دمکره گل گاوزبان
تقویت سیستم عمومی بدن و درمان فوری مسمومیت معده و سرما خوردگی
👈🏻دمکرده نعنا
ضد سرماخوردگی و اسهال عفونی
👈🏻دمکرده بنفشه
رفع حساسیت و سرفه های خشک
👈🏻دمکرده آویشن
رفع خلط و شستشوی مجاری گوارشی و درمان سرما خوردگی
👈🏻دمکرده بابونه
رفع میکروب معده و خون تقویت سیستم ایمنی بدن.
#طب_اسلامی
#خیراندیش
https://eitaa.com/Tebiranii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارتان گیر میکند امام زمان(عج) را فقط به مادرش زهرا(س) قسم بدهید
🔹️شهید جاوید عارف عبدالحسین برونسی یک اوستا بناء کم سواد اما صاحب دل والا نهاد بود.
🔹️راستی هر کس این بیان شیرین ساده را بشنود جز صفا و صداقت چه میشنود.
اَللّهُمَّارْزُقْنیتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلک
#امام_زمان
#فاطمیه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گول این بازارهای مکاره را نخورید..
🆘سیاه بازار جمعهها یا (بلکفرایدی)
#حواسمونباشه
aazhir_khabar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تفاوت زن و مرد😃😂
🎙 دکتر عزیزی
✅ثواب ارسال این پست را به #امام_زمان عج هدیه کنید.
#همسرداری_مومنانه
@mahdiyar2024
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿نگران نظر #خدا هستی یا #مردم؟
🎙 آیت الله مصباح یزدی رحمةالله علیه
#بهخودمونبیایم
@Radar_enghelabe
🌱 داعشی ها محاصره اش کردن
تا تیر داشت مقاومت کرد و جنگید،
تیرش که تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش
همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود
خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد.
ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد...
تشنه بود آب جلوش می ریختن روی زمین
فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس
برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش
کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم
اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید...
ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی...
اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب...
اصلا من آمدم سرم رو بدم...
یا علی یا زهرا...
میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد.
بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برای حاج قاسم...
امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان، چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم...
🌷شهیدرضااسماعیلی
شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون
ثواب امر به معروف و نهی از منکر هایمان در مورد #حجاب رو تقدیم شهید اسماعیلی عزیزمون میکنیم✅
خواهرم حجاب فاطمی، برادرم غیرت علوی
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
─━━━━━━⊱💞⊰━━━━━━─
❄️رمان فانتزی، آموزنده و عاشقانه
❄️ #باد_برمیخیزد
🍂قسمت ۹۳ و ۹۴
مجبور میشدگوشی اش را کنار بگذارد و درسش را بخواند.بالاخره با هر مشقتی بود امتحانات تمام شد.دو هفته ای تا جشن فارغ التحصیلی سیاوش مانده بود. هرکسی مجاز بود یکی دو نفر را به عنوان همراه بیاورد که خب سیاوش پدرش، صادق و راحله را دعوت کرد. البته ناگفته نماند که سودابه هم با تقلای فراوان و واسطه کردن دایی اش(پدر سیاوش) توانسته بود اسم خودش را جزو لیست مهمانان جشن کند.باید یک جوری به راحله میگفت که سودابه هم به جشن خواهد آمد. سعی کرد سر بحث را باز کند:
-راستی راحله، برای جشن بابا و سید صادق هم هستن.
-چه خوب. بابا کی میان؟
سیاوش حس کرد فرصت خوبیست.شروع کرد به توضیح دادن که سودابه از طریق پدرش توانسته بود برای خودش کارت دعوت بگیرد و چون سیاوش دلش نمیخواسته پدرش از ماجرا بویی ببرد و کدورتی پیش بیاید محبور شده بود قبول کند ولی حالا اگر راحله مخالف است یک جوری عذر سودابه را خواهد خواست.
-خب؟نظرت چیه؟
-راجع به چی؟
-اینقد صغری کبری چیدم برات.دو ساعته دارم چی رو توضیح میدم پس!
-داشتم به صدات گوش میکردم، حواسم به حرفهات نبود
چقدر نگران بود برای گفتن این حرفها و چقدر راحله آرامش میکرد با این رفتارهای خانمانه!محوطه پر شده بود. از همه رشتهها بودند.صادق هنوز نیامده بود.پدر که از سرپا ایستادن خسته شده بود گفت:
-بریم یه جایی که بشه نشست.شما جوونین به فکر ما پیر پاتالا هم باشین.
میخواستند به سمت صندلیها بروند که صادق از راه رسید.البته تنها نبود. دختری که کامل و سخت رویش را پوشانده بود، همراهش بود.سیاوش با ابروهایی که از دیدن صادق و هیات همراهش، متعجبانه به پیشانی اش چسبیده بود گفت:
-به سلام پرفسور فتحی! چه به موقع اومدی. فکر کنم دیگه مراسم شروع بشه
صادق سلام علیکی با بقیه کرد با پدر دست داد و رو به سیاوش گفت:
- پس فکر کردی بدون من مراسم رو شروع میکنن؟
بعد سرچرخاند به عقب و رو به دختری که همراهش آمده بود گفت:
-بفرمایید خانم صبوری!..ایشون خانم صبوری یکی از همکلاسیهای بنده هستن.
خانم صبوری با همه سلام و احوالپرسی کرد.مهری در چهرهاش بود که به دل مینشست. تواضع و شخصیتی که هرکسی را ناخواسته به احترام وامیداشت.چه کسی فکرش را میکرد صادق اینقدر خوش سلیقه باشد؟!سودابه کمی اخمهایش را در هم کشید.با خودش فکر کرد:یکیش کم بود شدن دو تا! لابد باید مجلس روضه بگیریم..و عنق رویش را برگرداند.
سیاوش جوری که بقیه نبینند چشمکی به سید زد و اشاره ای به خانم صبوری کرد که یعنی چه خبره؟ و با لبخندی موذیانه زیر گوش سید پچ پچ کرد:
-کلک! نکنه شما هم افتادی تو کوزه؟
-حدس میزدم به مغز کپک زدهت نرسه که خانمت میون ما تنهایی معذب میشه،گفتم یکی رو بیارم که روحیاتشون به هم بخوره وگرنه با دختر عمه تو که نمیتونه سرش گرم بشه! تو که این چیزا حالیت نمیشه!
-خب این که درست ولی اونوقت این خانم محض رضای خدا با شما اومدن دیگه؟!نکنه حالا باید من کت و دامن بپوشم!
و خندید.رفیقش را میشناخت. میدانست سید اهل چنین درخواستهایی از کسی که صرفا همکلاسیاش باشد نیست.لابد این وسط خبرهایی بود.سید لبخندی زد.سیاوش با خودش فکر کرد:خب پس جناب صادق خان هم بیکار ننشسته و در فکر دست و پا کردن منزلی بوده برای خودش! ای صادق اب زیرکاه! بلند گو اعلام کرد که موقع اغاز مراسم شده و از مهمانها خواست تا با نشستن روی صندلی ها نظم را برقرار کنند.
مراسم خوبی بود. نمایش کوتاهی که خود دانشجوها راه انداخته بودند.دربین مراسم زنگ تنفسی زده شد، تا هم از مهمانها پذیرایی شود و هم نماز جماعت برپا شود. صادق،راحله و خانم صبوری که راحله فهمیده بود اسمش زینب است، به سمت نمازخانه رفتند.پدر داشت در گوشهای که گویا از دوستان قدیمیاش بود گپ میزدند.سودابه رویش را بطرف سیاوش چرخاند تا سوالی بپرسد که با اخمهای در هم سیاوش روبرو شد.چیشد؟
سیاوش کمی نزدیکتر آمد جوریکه سودابه از این نزدیک شدن خشمناک ترسید، انگشتش را به نشانه تهدید به سمت سودابه گرفت و بالحنی جدی و خشک گفت:
-گوش کن ببین چی میگم سودابه، دفعه آخرت باشه به همسر من بیاحترامی میکنی و تیکه میندازی! اون هرچی هست زن منه و من خوشم نمیاد کسی راجع بهش حرفی بزنه.فکر نکن من نفهمیدم تو مهمونی چکار کردی،اگه حرفی نزدم بخاطر حرمت فامیلی بود.اما دفعه بعد از این خبرا نیست!
این را گفت و بیتوجه به پدر که داشت بهشان نزدیک میشد با اخمهایی در هم دور شد.پدر تعجب کرد و از سودابه پرسید:
-چش شده؟
سودابه با لبخند خودش را به بیخیالی زد و سعی کرد حفظ ظاهر کند اما بیشتر از پیش کینهراحله را به دل گرفت.دختری که باعث شده بود سیاوش اینطور به رویش تندی کند. خودش هم نمیدانست کجا برود.نگاهش کشیده شد سمت...
🍂ادامه دارد....
به قلم ✍؛ میم مشکات
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
─━━━━━━⊱💞⊰━━━━━━─
❄️رمان فانتزی، آموزنده و عاشقانه
❄️ #باد_برمیخیزد
🍂قسمت ۹۵ و ۹۶
نگاهش کشیده شد سمت نمازخانه. راحله آنجا بود. دوست صمیمیاش هم.بهترین جا همانجا بود.یعنی برود نماز بخواند؟بعد از چندین سال؟هرازگاهی،یکیدرمیان نماز میخواند اما حالا، با این تیپ و قیافه، وضو گرفتن سخت بود.موهای تافت خورده، لباس شق و رق و آن سر آستینهای کذایی، کمی فکر کرد.شانهای بالا انداخت، رفت سمت دستشوییها.همیشه تصمیم هایی که سر #بزنگاه گرفته میشوند تاثیر مهمی در سرنوشت ادمی دارند.
بعد از وضو، خودش را به نمازخانه رساند. نماز اول تمام شده بود.صادق طبق معمول در اولین صف خودش را جا داده بود.همانجا در اخرین صف ایستاد. نماز که تمام شد نماز دومش را هم خواند و از نمازخانه بیرون زد. به سمت جایی که قبل نماز بودند رفت.
نگاه راحله با دیدن بیرون امدن سیاوش از نمازخانه چنان برقی به خود گرفت که از همان فاصله هم پیدا بود. از خوشحالی دیدن سیاوش با آن استینهای بالا زده برای وضو و کتی که دست گرفته بود کله قندی کامل در دلش اب شد.به جمع که رسید کنار راحله ایستاد.راحله دم گوشش زمزمه کرد:
- قبول باشه آقامون.امشب خوب دلبری میکنیا
لبخند پر معنایی زد:
- شدم یه حاج اقای کامل یا نه؟
-چه جورم! فقط یه ریش میخوای و یه تسبیح!
و ریز خندید. سیاوش هم در حالیکه کیف راحله را میگرفت تا راحله چادرش را درست کند گفت:
-از تو هرچی بگی برمیاد وروجک
و همراه جمع راه افتادند به سمت میز پذیرایی. صادق آهسته گفت:
- میبینم که تو زن ذلیلی از استادت هم پیش افتادی! مگه اینکه زنت تورو ادم کنه.من که نتونستم چیزی تو اون کله پوکت کنم!
- لابد خودت ادم نبودی که بتونی کسی رو ادم کنی!
-بپا به وقت بجای خوراکیا نخورنت اقای بامزه!
-تو نمیخواد نگران بلع و هضم من باشی، برو ببین منزل آیندت کم و کسری نداشته باشه!آب زیرکاه!حالا دیگه برا من زیر آبی میری؟یک حالی ازت بگیرم امشب!
راحله سیاوش را صدا زد و صادق نتوانست جواب دهد.داشت محوطه و دانشجوها را نگاه میکرد یکدفعه نگاهش گوشهای مات ماند و اخمی بین پیشانیاش نشست. سقلمهای به سیاوش زد و با چشم و ابرو آنطرف را نشانش داد.
سیاوش هم با دیدن آنچه صادق دیده بود اخمهایش را در هم کشید.کمی جابجا شد و جوری جلوی راحله ایستاد تا آن نقطه خاص در تیررس نگاهش نباشد. اما این اخموتخمها، از نگاه سودابه دور نماند.
نگاهی به گوشه مذکور کرد،با دیدن پسری ظاهرا مذهبی که با پورخندی به آنها خیره شده بود تعجب کرد.چرا سیاوش میخواست مانع شود که راحله آن شخص را نبیند؟ یک جای کار میلنگید!باید سر از ماجرا درمیآورد.
همانطور که درفکر بود متوجه شد که پسر جوان با لبخند نگاهش میکند. چه نگاه وقیحی داشت. ولی فعلا این چیزها مهم نبود. سودابه باید میفهمید این پسر این وسط چه کاره است. لبخندی تحویلش داد در تمام مدت جشن،حواسش به "نیما" بود.
صادق و سیاوش و پدر باهم گرم گرفته بودند، راحله هم سرش گرم میهمان ناخوانده صادق بود.فرصت خوبی بود.سودابه به بهانه قدم زدن از جمع فاصله گرفت. خودش را به میز پذیرایی رساند. نیما و چندتایی از دوستهایش هم همانجا بودند.سودابه باخودش فکرکرد این پسر با این تیپ و این دوستهای حزباللهیاش هیچ شباهتی به ریشوهایی که نگاه کردن به خانم ها را گناه میدانستند نداشت.آنهم خانمی مثل او که به خودش هم رسیده بود! وقت آن بود که از ترفندهایزنانهاش کمک بگیرد. کیکی از روی میز برداشت،اما شیر کاکائو از دستش افتاد.نیما هم که گویا دنبال فرصتی بودپاکت را برداشت و به دست سودابه داد:
-بفرمایید
-خیلی ممنون
-خواهش میکنم
- فکر نمیکردم بچه مذهبیها هم از این کارا بلد باشن!
و همین یک جمله کافی بود تا بابصحبت باز شود.البته صحبتی که نمیتوانست طولانی باشد چون سودابه باید به میان جمعشان برمیگشت تا کسی بویی نبرد.و چونهردونفرنیاتمشترکی داشتند،ولو بیخبر از یکدیگر،رفتارشان ناخواسته هماهنگ شد.و درنهایت منجر به رد و بدل شدن شماره شد.سودابه مصمم بود از راز آن نگاهها باخبر شود.و نیما نیز آشنایی کسی از نزدیکان سیاوش قطعا موقعیت خوبی را برای عملی کردن نقشهاش فراهم میکرد...
خریدجهاز و مقدمات عروسی که راحله را درگیر مراسم خواهرش معصومه بود،رابطه 🔥نیما و سودابه🔥 هرروز نزدیکتر میشد.نیما سودابه را متقاعد میکرد که هنوز هم به راحله علاقه دارد.و فهمیده بود سودابه به سیاوش علاقه دارد از همین ترفند برای قانع کردن سودابه استفاده کرد:
-ببین سودابه سیاوش الان سر لج و لجبازی دختره رو گرفته اگه بهم کمک کنیم هم من به اونی که دوسش دارم میرسم هم تو.
-اخه سیاوش برای چی باید یه همچین کاری کنه؟اون از این اخلاقا نداشت.
نیما که از هیچ دروغی ابا نداشت،سعی کرد قیافه حق به جانبی بگیرد:
-من دوست نداشتم اینو بگم...
🍂ادامه دارد....
به قلم ✍؛ میم مشکات
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa