eitaa logo
محمدعلی جعفری
12.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
326 ویدیو
0 فایل
صفحه شخصی محمدعلی جعفری ♦️ نویسنده ♦️ مؤسس محفل نویسندگان منادی ➡️ @monaadi_ir ⬅️ 📚 آثار: تاوان عاشقی، تور تورنتو، جاده یوتیوب، جاده کالیفرنیا، آرام جان، سربلند، عمارحلب، قصه دلبری و. راه‌های ارتباطی: 🆔 @m_ali_jafari8 🆔 Instagram.com/m_ali.jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یادتان هست روز ۷ اکتبر را؟ صهیونیست‌هایی که از راه‌وبیراه فرار می‌کردند. لخت‌وپتی و پابرهنه فلنگ را بسته بودند. وسط صحرا. حجم آن حمله را بگذارید کنار وحشی‌گری رژیم کودک‌کش! قابل مقایسه نیست! حالا آن تصویر را بگذارید کنار این جوان فلسطینی! فرار که نمی‌کند و ترس که ندارد هیچ؛ زیر این بمباران می‌خندد! از ته دل! غش‌غش! آب و خاک و رزق این زمین چه اکسیری دارد که چنین آدم‌هایی می‌شود خروجی‌اش؟ آدم‌هایی که مرگ را به بازی گرفته‌اند! حسرت‌برانگیز است این سبکی و رقت! 🆔️ @m_ali_jafari
♦️ پست جدیدی در راه است... 🆔️ @m_ali_jafari
از روز اول خیلی‌ها پیام می‌دادند دیدار خانواده را از دست نده! من هم فاز برداشته بودم که اینجا را که همه می‌روند؛ من باید تمرکز کنم روی خانواده‌های گمنام و شه.دای طریق‌القدس. گذشت تا دوشنبه ظهر. خسته و مچاله گوشه‌ای خوابیده بودم. کف پاهایم گِز می‌زد. قید برنامه‌ها را زده بودم. گفتم تا شب استراحت می‌کنم. دوستی پیام داد: یک و نیم آماده باش برات سورپرایز دارم. پرسیدم: چی؟ کجا؟ گفت: برای یکی از خبرنگارها اوکی کردن بره خونه عماد، تو هم میذاریم تو سبدشون! مردد بودم ولی قبول کردم. خانه‌ای ساده در مجتمعی قدیمی. دم در گفتند: سوال نمی‌پرسید؛ فقط نیم‌ساعت می‌شینید و تمام! در که باز شد ته دلم هُری ریخت. حالی شبیه خالی‌شدن زیر پا در سقوط آزاد موج‌های آبی. توی این سال‌ها حشر و نشر با خانواده شه.دا این حال را تجربه نکرده بودم! مثل بچه‌ای که با ولع کیک‌خامه‌ای‌ها را می‌بلعد از همسر عماد خاطره می‌کشیدم. نیم‌ساعت شد یک‌ساعت و نیم. مسئول هماهنگی هی چشم‌غره می‌رفت که بس کن دیگر! همه این‌هایی که گفتم مقدمه بود. برای چی؟ برای تصویر این پست! برای ساعتِ خاصِ خانه عماد. برای افق نگاهش. عماد بین عقربه این ساعت‌ها دل در گرو کدام زمان و زمانه داده بود؟ 🆔️ @m_ali_jafari
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ تکرار تاریخ از ظهر منتظر این خبر بودم. مثل روز برام روشن بود جمعیت که از شمال غزه سرازیر شد آن‌ها را بمباران می‌کنند. تکرار رذالت سال ۱۹۴۸. داعش‌وار ریختند داخل یکی از روستاها. زن و مرد را جدا کردند. جلوی چشم زن و بچه، مردها را به گلوله بستند. بعد گفتند حالا بروید در روستای پایینی! خبر وحشی‌گریِ رژیم کودک‌کش که رسید به مردم؛ سرازیر شدند سمت مرز لبنان. داروندارشان را جا گذاشتند. به این امید که یکی دوماه بعد برمی‌گردند. جمعیت که لب مرز لبنان متراکم شد همه را بمباران کردند! 🇵🇸 🆔️ @m_ali_jafari
اگر تا الان این مستند را ندیده‌اید حتما بذارید در اولویت و با خانواده تماشا کنید. مخصوص این روزهاست و عملیات لینک دانلود رایگان👇 https://tamasha.safirfilm.ir/product/%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%AD%D9%87/ 🆔️ @m_ali_jafari
☕️یک جرعه از کتاب 🆔️ @m_ali_jafari
آخرین خبر از خانم آلاء امروز پنجشنبه ۲آذر ۱۴۰۲ _ سلام علیکم، کجا هستید؟ اسرائیلی‌ها رفتند؟ + من آن را به بیمارستان دیگری واگذار کردم، اما به دلیل بمباران، صهیونیست‌ها ما را مجبور کردند بیمارستان دیگر را نیز ترک کنیم. هنوز هستند _ بیمارستان اندونزی بودید؟ + خانه من و خانواده‌ام ویران شد؛ همه‌چیز را رها کردیم و به جنوب نوار غزه رفتیم. از شفا به رنتیسی از رنتیسی به جنوب رفتیم. _ الان خان‌یونس هستید یا رفح؟ + اکنون ما در یک اتاق با خانواده‌ای زندگی می‌کنیم که ما را در اینجا در رفح پذیرایی کردند. از دیروز، بمباران اینجا شدید و بسیار وحشیانه بوده است! _ خدا رو شکر که سالم هستید! + غسان حالش خیلی بد بوده! در بخش مراقبت‌های ویژه در بیمارستان رنتیسی بود. اما ما از آنجا بیرون آمدیم و از بمباران بیمارستان فرار کردیم! _ زخمی شده یا از بمباران ترسیده؟ + به‌دلیل استنشاق باروت، خاکستر و مواد شیمیایی فسفر که به سمت ما پرتاب شد! شاید؛ این روایت ادامه دارد... 🆔️ @m_ali_jafari