eitaa logo
گفتاری در فرهنگ | محمد رحمانی
663 دنبال‌کننده
493 عکس
77 ویدیو
28 فایل
یادداشت های روزانه محمد رحمانی پژوهشگر حوزه سیاستگذاری فرهنگی و تربیتی ارتباط با استاد: @OWistful67
مشاهده در ایتا
دانلود
تاملی بر دو واژه «» و «» واژگان بر خلاف تلقی عوامانه ای که از آن وجود دارد و یک امر اعتباری به معنای بی اثر معنا می شود، اتفاقاً امری حقیقی است و تاثیرات شگرفی دارد. ملاصدرا بر این باور بود که کلمات و واژگان مجموعه‌ای از نشانه‌های معنوی و رمزهای الهی هستند که باید به دقت مورد استفاده قرار گیرند. در فلسفه غرب نیز این اهمیت بس دقیق تر مورد توجه قرار گرفته است. ویلارد واِن اورمن کویین فیلسوف تحلیلی می گوید: «هیچ چیز به اندازه ساختار جمله‌ها و واژگان نمی‌تواند بر جهان‌بینی ما تأثیر بگذارد» کویین معتقد بود که ساختار زبانی نقش تعیین‌کننده‌ای در تشکیل دیدگاه‌های فلسفی افراد دارد. نوع بهره برداری ما از واژگان، در حقیقت جهان بینی ما را شکل می دهد و به تعبیر ویتگنشتاین «حدود جهان من محدود به حدود زبان من است و مرزهای زبان من، مرزهای جهان من را نشان می‌دهد.» از این رو توجه به معنای دو واژه «انقلابی» و «مردم» در ده روز گذشته بیان گر این است که ما نیازمند یک بازسازی الهیاتی و جهان بینی در خودمان هستیم. بگذارید با پرسشی شروع کنم: ▫️به راستی وقتی ما واژه «مردم» را استفاده می کنیم چه تصوری از آن داریم؟ کدام مردم اند که اندیشه ها و آراء آنها حجیت دارد و نظر آنها محترم است؟ آن ۶۰ درصدی که رای نداده اند یا ۴۰ درصدی که رای داده اند؟ در بین این ۴۰ درصد آن نزدیک به پنجاه درصدی که به جلیلی و قالیباف رای داده اند و یا آن نزدیک به پنجاه درصدی که به پزشکیان و پورمحمدی رای داده اند؟ به راستی ما در کنشگری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود، مخاطب خودمان را کدام لایه از فضای اجتماعی می دانیم و نسخه ما برای دیگری چیست؟ ▫️نمایندگان جریان انقلابی در ریاست جمهوری آقایان و و و بودند. حال پرسش این است که نقطه مقابل آنها یعنی و نماینده چه می شوند؟ نماینده جریان غیرانقلابی یا ضد انقلابی؟ این برچسب زنی در فضای اجتماعی چه تاثیری دارد؟ تاثیر آن این است که وقتی ۶۰ درصد مردم رای نمی دهند و از ۴۰ درصد باقی مانده نیمی از آنها به جریانات غیرانقلابی رای می دهند پس مشروعیت ما چگونه قابل صورت بندی است؟ 🔻مساله و چالش اصلی ما در دو گانه «خودی و غیرخودی» است و ما دچار بحران «مرزبندی» هستیم. همان چالشی که در قالب "ما و دیگری" در اندیشه شریعتی مطرح گردیده بود. شریعتی معتقد است که با فراتر رفتن از مرزهای "ما" و "دیگری" و شناخت متقابل، امکان ایجاد گفت‌وگو و تعامل مثبت میان آنها وجود دارد. به اعتقاد او، این گفت‌وگو و تعامل می‌تواند به شکل‌گیری یک هویت مشترک و فراگیر منجر شود. مساله امروز ما این است که خط قرمز تبیین کننده غیریت، روز به روز در حال تنگ شدن است و سرمایه های اندیشه ای و واژگانی ما دائما در حال مصرف شدن برای امور روزمره است. جامعه ما به مثابه طفلی گریزپاست که سرمایه های یک عمر پدر خود را بدون توجه مصرف می کند و نگاهی به آینده و سیر دشوار بازگشت آنها ندارد. بدیهی است که تمایزات در نظامات اجتماعی و سیاسی امری لابد است، تمایزات در بدنه مردم وتمایزات در کنشگران سیاسی. اما این تمایزات از کجا مرز هویتی پیدا می کند و غیریت ها را شامل می شود؟ از کجا این امکان برای ما وجود دارد که این تمایزات را در شیپور واژگانی خود به صورت تمایز هویتی فریاد بزنیم؟ 🆔 @m_rahmani_g
چطور سادگی بر پختگی چیره می شود؟ 🌀 اصولاً در طول تاریخ زبان حرکت های اجتماعی همواره با زبان روزمره اجین بوده است. به راحتی این موضوع را می توان در مشاهده کرد. کافی است یک صفحه از کتب امام خمینی(ره) را با یک دقیقه از سخنرانی های ایشان را مقایسه کنید. برقراری ارتباط بین خالقین این دو اثر امکان ندارد چرا که زبان مکتوبات، زبان نخبگی و با درون مایه فلسفی و فقهی و عرفانی و زبان سخنرانی ها، زبان عامیانه و با بهره برداری از «زبان روزمره است». به تعبیر یکی از اساتید آنگاهی که در تاریخ شیعه، رهبران اجتماعی از نعمت «سادگی» و «همه فهمی» در بیان بهره مند نبودند،‌حرکت های اجتماعی نیز به این صورت شکل نگرفت و نمونه تاریخی آن در آیت الله شاه آبادی نقل می شود. ▫️اسوالد هنفلینگ در کتاب «فلسفه و زبان روزمره» می گوید: «"زبان روزمره" عبارتی است که اکثر فیلسوفان با سوء ظن به آن می‌نگرند... اگر در بیانات یک فیلسوف ابهام و بی دقتی دیده شود باید از او خواست تا به همان زبان روزمره منظور خود را روشن و شفاف سازد، و اگر هم نتوانست باید به ناتوانی یا اکراه او در این امرظنین شد و نه به خود زبان".» در حقیقت برخلاف تلاش هایی که برخی فیلسوفان همچون راسل، ویتگنشتاین، فرگه و کارناپ در تبیین ضرورت سادگی در زبان می کنند اما توجه به زبان روزمره در ادبیات نخبگی به شدت کمرنگ است. 🔻در دو هفته گذشته و در جریان تمرکز بسیاری از نامزدها، بر ارائه پخته تر، عمیق تر و دقیق تر برنامه هایشان برای تحول ایران بود. گفتگوهای مفصل پیرامون برنامه پنج ساله هفتم، انبوه طرح هایی برای حل ناترازی های مختلف اقتصادی، چالش های حوزه سیاست خارجه مثل FATF و ... اما نهایتاً به جز لایه نخبگانی و خواص جامعه، آحاد جامعه به چه سمتی مایل می شوند؟ عامه مردم به سمت «زبان روزمره» می روند. چیزی که در زبان مشاهده نمی شود و در زبان کمتر بود. اما مسلط بر این زبان روزمره است. البته نه از باب توان در قدرت تبدیل، بلکه از عوامانه بودن شخصیت درونی خود ‼️ ولی نتیجه تغییری نمی کند، مردم با این زبان مانوس تر اند و احساس نزدیکی بیشتری می کنند. لذا کلید واژه ها، رفتارها و تک تک کنش هایش در اذهان مردم معناپذیر است. این درک از ذهن مردم، در بسیاری از ما وجود ندارد لذا دقیقاً محصولات رسانه ای تولید می کنیم که مبتنی بر چارچوب ذهنی ما خنده دار و مضحک، اما مبتنی بر اذهان مردم جذاب و قابل درک است. 🆔 @m_rahmani_g