eitaa logo
گفتاری در فرهنگ | محمد رحمانی
663 دنبال‌کننده
493 عکس
77 ویدیو
28 فایل
یادداشت های روزانه محمد رحمانی پژوهشگر حوزه سیاستگذاری فرهنگی و تربیتی ارتباط با استاد: @OWistful67
مشاهده در ایتا
دانلود
به گزارش خبرنگار مهر، یکی از مشکلات پیش روی ما در اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش این بوده است که تاکنون بسیاری از راهکارهای سند تحول به صورت عملی و ملموس اجرایی نشده و آن بخش‌هایی هم که به اجرا درآمده؛ در مقیاسی کوچک بوده و در سراسر کشور نتایج آن دیده نشده است. برخی از بندهای سند آن طور که بسیاری از معلمان به مهر گفتند؛ دارای ادبیاتی ناملموس و ناآشنا برای برخی از معلمان است. اما حتی آن دسته از راهکارها و اهدافی هم که به شکلی ساده و روان بیان شده؛ چندان اجرایی نشده است. حجت الاسلام محمد رحمانی رئیس مرکز راهبردی اکوسیستم تربیتی (مرآت) و از نظریه‌پردازان نظام تربیتی است که در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری مهر به این موضوع اشاره کرده است که چگونه یک سند دقیق، کامل و جامع در مرحله اجرا این‌گونه لنگ می‌زند و پس از دوازده سال آن طور که انتظار می‌رفت؛ خبری از اجرایی شدن آن نیست. این یادداشت بدین شرح است: mehrnews.com/x32cw3 🆔 @m_rahmani_g
راهبردنگاری و فرهنگ سازمانی چگونه راهبردها به نسبت با فرهنگ ها ساخته می شوند؟ «1️⃣» چند وقت قبل برای یک مدرسه در کشور در حال بودیم. بنا بر فضای داخلی خودمان، تحلیل من این بود که دانش آموزان مستعد که توانایی مالی هم دارند گرایش به حضور در مدارس غیردولتی را داشته و خانواده ها برای ارتقاء آنها هزینه می کنند و مدارس دولتی غالبا شامل دانش آموزان متوسط یا نخبه فاقد توان مالی است. اما برخلاف تصورم روایت دوستان بومی این بود که برعکس، در کشور عراق، دانش آموزان نخبه و مستعد در مدارس دولتی تحصیل می کنند و اگر دانش آموزی دچار ضعف درسی شود، در این صورت است که برای رشد او را به مدارس غیردولتی برده و بر روی او سرمایه گذاری می کنند. در حقیقت فرهنگ حضور دانش آموزان در مدارس غیردولتی و دولتی در کشور ما و کشور عراق متفاوت است و لذا راهبردنگاری مبتنی بر Concept ایرانی با عراقی متفاوت است. «2️⃣» یکی از تجویزهایی که در حوزه منابع انسانی معمولاً به مدیران گفته می شود این است که پیش از اینکه انتقاداتی را به مخاطبین خود بگویید، حتما چند نقطه قوت را به صورت جدی به او یادآوری کنید و در این صورت است که مخاطب احساس بهتری داشته و رویکرد خود را بهبود می دهد 🥰. اما جالب است که پژوهشی در دانشگاه هاروارد نشان داد که این قاعده در همه فرهنگ های سازمانی جاری نیست و برخی کارمندان، وقتی قبل از انتقادات به آنها نقاط قوت شان گوشزد می شود، تحلیل ذهنی شان این است که نقطه ضعف ها اهمیت چندانی نداشته و به اصلاح آنها همت نمی گمارند و لذا آن نقاط ضعف در سنوات آتی نیز تکرار می شود.‼️ «3️⃣» یکی از اساتید که برای تبلیغ به آمریکای لاتین رفته بود در یک همایش با پرسش جوانی مواجه می شود که «چرا شما در کشورتان رابطه دختر و پسر را مجاز نمی شمارید⁉️» وی - احتمالاً برای اینکه با تحریک غیرت مخاطب او را متنبه کند - از وی می پرسد: «فرض کن که خواهر خودت با پسری در ارتباط است. نظر تو چیست؟» جوان در پاسخ می گوید: «خواهرم راضی است یا خیر؟» این استاد برای اینکه دیگر تیر خلاص را بزند می گوید: «فرض کن که راضی است.» . جوان در کمال ناباوری استاد پاسخ می گوید که من هیچ مشکلی ندارم‼️در حقیقت فرهنگ اجتماعی آنجا، تلقی متفاوتی از مفهوم غیرت داشته و لذا راهبرد تغییر اجتماعی ما نیز می بایست متمایز باشد. 🔆 اصولاً تکوین استراتژی در سازمان ها بر خلاف الگوهای سنتی که کاملا مکانیکی و تحلیلی بود، یک پدیده شهودی و تجربی است و نیازمند درک نرم و فرهنگی از محیط پیرامونی است. چه بسا تمام آمارها و داده ها نیز بر خلاف احساس ما باشد اما بینش مدیریتی ما، تجویز دیگری را برای سازمان رقم زند. لذا همانطور که در مدیریت گفته می شود «بنچمارک و الگوبرداری از استراتژی سازمانی نزدیک به محال است» چرا که استراتژی سازمان ها یک پدیده کل نگر و ناظر به همه مولفه های مداخله گر محیطی است. 🆔 @m_rahmani_g
پلتفرم ها و ارزش های نوین در دنیای تعلیم و تربیت کجای فعالیت فرهنگی و تربیتی ایستاده اید⁉️ 1️⃣ چند سال قبل یکی از عزیزان متمول بازنشسته را مواجه شدم که ساختمانی در منطقه تهرانپارس خریداری کرده بود و قصد کار فرهنگی داشت. با وجود حضور تیم های بسیار خوب فرهنگی و تربیتی در آن زیرساخت، اما هیچکدام به سرانجام نرسید. علت هم این بودکه بانی کار، به جای قرارگیری در جایگاه پشتیبانی، در جایگاه راهبر قرار می گرفت و اجازه نقش آفرینی را به صاحب نظران نمی داد. همین موضوع باعث شد که دوستان زیادی مثل «حجت الاسلام مهدوی ارفع»، «حجت الاسلام خاک رنگین»، «دکتر بختیاری» و بسیاری دیگر از دوستان، نتوانند عرصه فعالیت مناسب پیدا کنند. پس از مدتی هم مجموعه به کلی تعطیل شد 😔 2️⃣ در یکی از موسسات فرهنگی که زیرساخت مناسب فعالیتی را در اختیار داشت، استراتژی قرارگیری به عنوان فراتسهیلگر و راهبر زیست بوم را پیشنهاد دادم.🙈 هر چقدر تلاش شدکه مدل فعالیت زیست بومی و ضرورت قرارگیری به عنوان مدیر زمین فوتبال به جای قرارگیری به عنوان فوتبالیست را توضیح دهم مقبول واقع نشد چرا تصویر این بود که چرا ما باید فقط زمین فعالیت باشیم و نقش فوتبال بازی کردن را از دست بدهیم. تصویر جدی متولیان مجموعه این بود که کاری فرهنگی است که مستقیماً در آن ورود جزئی داشته باشیم و عرصه سازی برای کنشگران، مذموم است. ⭕️ یکی از چالش هایی که امروزه با فعالین حوزه تعلیم و تربیت داریم، رویکرد سنتی به خلق ارزش تربیتی در جامعه است. دوران گذار از جریان تربیت سنتی به تربیت امروزین کماکان رخ نداده و جملگی ما از کنش‌ها، طرح ها و ایده هایی استفاده می کنیم که برای نسل امروزین نخ نما شده ودایره مخاطبین ما را محدود می کند. از آن خیری که حاضر است برای فعالیت تربیتی ماهیانه ۱۰۰ میلیون هزینه کند تا آن دیگری که هزاران متر زیرساخت فرهنگی در اختیار دارد، همگی ارزشمندی تربیتی را در مواجهه مستقیم با مخاطب، آنهم به صورت های سنتی خود تعریف می کنند. 🌀 این در حالی است که در دنیای اکوسیستمی امروز، اتفاقا مهمترین مشکل ما در نقطه پیشینی زنجیره خلق ارزش تربیتی است. در جایی که نیاز به اقدامات بنیادین اندیشه ای یا زیرساخت های نرم افزاری فراگیر یا امکانات سخت افزاری هوشمند و ... داریم. درست در جایی که نیازمند حرکت در مرزهای دانش تربیتی هستیم و این حرکت می تواند منجر به سرازیر شدن علم و خدمت به پایین دستی و میدان می شود، کمترین اقبال برای مداخله و حمایت را داریم 😔 همین چالشی که در ناحیه «خیرین مدرسه ساز» است که گرچه حاضرند در و دیوار مدرسه را بسازند اما حاضر نیستند معلم را تربیت کنند و همین چالشی که در ناحیه «هیات ها و مناسک دینی» داریم که گرچه حاضرند برای اطعام هزینه کنند اما حاضر نیستند برای تقویت گفتمان و جذب سرمایه گذاری کنند ‼️ دنیای پلتفرمی امروز اصولاً ارزش ها را جابجا نموده است. به جای «تمرکز بر ارائه خدمت مستقیم به مخاطب»، «تمرکز بر خلق زنجیره ارزش» و به جای «تمرکز بر مخاطب»، «تمرکز بر اکوسیستم» و به جای «تمرکز بر خدمت»، «تمرکز بر ارتباطات درون سیستمی» ایجاد شده است. کافی است که نگاه خود را به عرصه تربیت و فرهنگ درجه ۲ نموده و از بالا بدان نگاه کنیم 🌐 🆔 @m_rahmani_g
وزیر آموزش و پرورش و مساله عدالت آموزشی چند روز گذشته کلیپی از گفتگوی وزیر آموزش و پرورش با یکی از مجریان محترم صدا و سیما وایرال فضای مجازی شده است که در آن مجری محترم - که سابقه گلایه از وضعیت ثبت نام فرزندان خودش را در مدارس غیر انتفاعی در توییتر داشت - با به چالش کشیدن وزیر در مورد چرایی وجود مدارس غیر انتفاعی، منجر به بیاناتی شد که فرصت ماهیگیری را برای همه دوستان و دشمنان مهیا نمود. اما حقیقت ماجرا چیست؟ «1️⃣» آنچه مورد دغدغه همگانی است این است که مبتنی بر قانون اساسی، آموزش رایگان می بایست در اختیار همه دانش آموزان کشور قرار گیرد و مدارس غیرانتفاعی در حکم اولی خود مبنای شرعی و حقوقی نداشته و قابل دفاع نمی باشند. این قاعده را همگان باور دارند و وزیر آموزش و پرورش نیز در نشست با فعالین تربیتی به همین نکته اذعان نمود. «2️⃣» با یک نگاه واقع نگرایانه در برخی از نقاط به دلیل چالش های زیرساختی و مالی، امکان ایجاد به یکباره مدارس دولتی و پوشش از مخاطبین وجود نداشته است. - حال به دلیل سوء تدبیر یا کمبود منابع - لذا مدارس غیردولتی جهت ایجاد پوشش صد درصدی مخاطبین و صرفاً برای ارائه خدمات مشابه مدارس دولتی ایجاد شده و در حقیقت یک نسخه کوتاه مدت و ثانویه قلمداد می شوند. 🧐 بدیهی است که این پدیده یک اضطرار در ناحیه سیاستگذاری آموزشی و تربیتی بوده است. چنانچه رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار با فعالان تربیتی به وجه این اضطرار اشاره نمودند و جمع کردن کلیه مدارس غیر دولتی را امری ناشدنی قلمداد نمودند. «3️⃣» برخی از مدارس غیردولتی به دلیل انتخاب بهینه معلمان و فضاسازی مناسب تر در رقابت با مدارس دولتی با وجود یکسان بودن سیر تربیتی و آموزشی، عملکرد بهتری را نشان دادند. 😔 چنانچه برخی مدارس دولتی نیز در همین رقابت بهتر از مدارس غیردولتی دیگری عمل می کنند. این موضوع گلایه دایمی خانواده های ایرانی را دارد و این مساله ریشه در دوگانه دولتی-غیرانتفاعی ندارد بلکه ریشه اصلی آن ضعف در بدنه مدیریتی و آموزشی برخی مدارس دولتی است که راهکار آن هم بهبود در نظام گزینش و آموزش آموزش و پرورش است. «4️⃣» حتی در صورتی که مدارس دولتی پوشش صد در صدی را شامل شوند، ممکن است برخی خانواده ها بخواهند که علاوه بر نظام فعلی آموزش و پرورش رسمی، مهارت ها و قابلیت های مازادی را نیز در دانش آموزان ایجاد کنند. مانند مدارس قرآنی یا مدارس رسانه ای و ... . بدیهی است که این وظیفه مهارت های مازاد بر سند تحول بر گردن آموزش و پرورش نیست و اگر خانواده ای بخواهد کودک خود را با مهارت های دیگری آماده کند می بایست او را به آموزشگاه ها و مدارس خاص پولی بفرستد. این انتخاب گری خانواده است و نمی توان از آموزش و پرورش در این وضع کنونی انتظار چنین قابلیت هایی را داشت. وضعی که کماکان سند تحول در آن پیاده سازی نشده است. در این حالت مدارس غیر دولتی به عنوان مدارسی که نظام آموزش فراتر از سند تحول دارند امر به کلی مذمومی نیست. ⭕️ به نظر می رسد عدم حلاجی نکات بالا باعث شد که در گفتگوی وزیر، نکته اول و سوم در ذهن مجری و مخاطب پر رنگ باشد ولی وزیر ناظر به نقطه دوم و چهارم اظهار نظر کرد و این تمایز ایجاد یک بدفهمی برای دوستان و مغالطه برای دشمنان را فراهم نمود. ای کاش وزیر محترم کمتر در رسانه ها حاضر شوند 😞 🆔 @m_rahmani_g
اندر مصائب نام گذاری یک وزارتخانه ‼️ 🧐 چند وقتی است که زمزمه هایی از تغییر نام به گوش می رسد. نام وزارتخانه در پیش از انقلاب ابتدا «فرهنگ وهنر» بود و بعد به « اطلاعات و جهانگردی» تغییر یافت و در دوران وزارت دکتر ناصر میناچی از بنیان گذاران حسینیه ارشاد به « ارشاد ملی» تبدیل شد تا یادآور نام دکتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد باشد. نام گذاری که تقلیل و فروکاست آن به صرف نگه داشت «حسینیه ارشاد» شاید ظلم به بنیانگذاران باشد بلکه دقیق‌تر آن است که این نام گذاری - چنانچه در حسینه ارشاد نیز وجود داشت - ریشه در یک نگرش تبلیغی به حوزه اندیشه ای و آن هم از جنس روشنفکری و آزاداندیشانه ی آن داشت. 🔴 اما ظاهراً امروزه دوستان که هر یک به دنبال پرهیز از حاشیه هستند، به بهانه پرهیز از خلط مفهومی بین «» و «وزارت فرهنگ و ارشاد» به دنبال تغییر نام وزارتخانه اند؛ گویا «گشت ارشاد» پدیده ی نحسی است که از ناکجاآباد آمده و دامن دوستان را آلوده نموده است. پدیده ای که ریشه در قوانین بالادستی داشته و اتفاقا کوتاهی دوستان دولتی در سایر دستگاه ها منجر به کاهش اثربخشی آن شده، امروز به گونه ای است که مورد بی مهری بانیان وضع موجود قرار می گیرد. 😬 وزارت خانه ای که بر خلاف تمام اسناد بالادستی، رویکرد ایدئولوژیک خود را در نشر حداقلی دیده و در چهل سال گذشته، رویکردهای دینی را صرفاً در ظاهر خود ترویج نموده و برنامه بلند مدتی برای انقلاب فرهنگی در کشور رونمایی و اجرا ننموده است. این تغییر نام با این اوصاف، ریل گذاری است برای سکولارتر شدن کنش های وزارتخانه فوق و تغییرات ساختاری دیگری که در کشور در حال تصویب است - از قبیل تفویض شورای توسعه قرآنی به سازمان تبلیغات اسلامی - خوف این موضوع را ایجاد می کند که وزارت فرهنگ و ارشاد، در مقابل به یک دوگانه ایدئولوژیک رسیده و در نتیجه بار ارزشی فرهنگ را کاملاً تفویض نماید. 🆔 @m_rahmani_g
اصول مدیریت محتوایی گروه تربیتی 🔹 یکی از ابعاد مدیریت یک گروه تربیتی، اداره جلسات محتوایی آن می باشد. یکی از محورهای اصلی این بعد آموزش مباحث بصیرتی یا معرفتی بوده و سرگروه صالحین براساس یک فرآیند صحیح آموزشی و مبتنی بر اصول علمی یادگیری، دانش خود را به متربی انتقال می دهد. در یک فرآیند ساده برای اداره صحیح جلسات محتوایی می بایست به سه پرسش اساسی پاسخ دهیم : ▫️ چه بگوییم ؟ ▫️ چگونه بگوییم ؟ ▫️ از چه منابعی استفاده کنیم ؟ هر یک از این بخش ها خود اصول و فرآیندهایی را شامل می شود که به صورت تفصیلی در منابع مختلف قابل دستیابی است. ما در صدد هستیم تا در این شماره به گام اول این سه گانه بپردازیم. ☘️اصولاً انتخاب موضوعات محتوایی صحیح می بایست مبتنی بر نیاز مخاطبین باشد. ارايه تعريف دقيق و صريحي از نياز آسان نيست و به همين دليل از مفهوم نياز ممكن است تعابير و تفاسير مختلف ومتفاوتي ارايه شود. در حقيقت نياز، عبارت است از فاصله بين وضع موجود و آنچه كه بايد باشد. نياز ممكن است به صورت« نياز احساس شده» باشد يعني نيازي كه بوسيله فرد يا يك جامعه تشخيص داده مي شود، و يا «‌نياز واقعي»باشد، يعني نيازي كه توسط مطالعه كارشناسانه مشخص مي گردد. به هر حال نيازهاي احساس شده بايد طوري هدايت شوند تا در مسير نيازهاي واقعي قرار گيرند. لذا گام اول اداره محتوایی یک گروه به صورت مستقیم وابسته به نیازسنجی در گروه می باشد. نیاز سنجی ( تعیین نیازهاي ) آموزشی عبارتست از "شناسایی نیازها ( فاصله میان " آنچه هست " و آنچه باید باشد ") و درجه بندي آنها به ترتیب اولویت و انتخاب نیازهایی که باید کاهش یافته و یا حذف شود. نیاز سنجی می تواند منتج به شناسایی مقاصد، اهداف و میزان تحقق آن اهداف و مقاصد گردد و بدین لحاظ مبناي برنامه ریزي قرار میگیرد و به همین جهت شایسته تامل، توجه و سرمایه گذاري است . 🔵 اصول نیازسنجی در گروه تربیتی : نیازسنجی متربیان بر اصولی استوار است که برخی از این اصول عبارتند از : 1️⃣ اصل رعایت سن متربی: یکی از ویژگی هایی که می تواند باعث شناخت نسبی شما از نیازهای متربیان گردد، بازه ی سنی آنها می باشد. انسان در هر بازه ی سنی دچار یک چالش های معرفتی خاص گردیده و ابزار ارتباطی و یادگیری خاص خود را طلب می کند. 2️⃣ اصل رعایت سطح تربیتی: سرگروه باید توجه داشته باشد که وضعیت ارتباطی او با متربی، در انتخاب موضوعات و حجم آموزش ها بسیار موثر می باشد. افرادی که در مرحله جذب هستند، انگیزه آموزش به روش های رسمی و خشک را نداشته و نمی توان بر آنها تکلیف علمی دشوار مقرر نمود. برعکس کسانی که در مرحله رشد می باشند که ظرفیت قرارگیری در یک سیر آموزشی جدی را خواهند داشت. 3️⃣ اصل رعایت استعداد متربی: از مولفه های موثر دیگر در نیازسنجی و پس از آن آموزش متربیان، استعدادهای خدادادی آنها می باشد. برخی از متربیان استعداد درک و پذیرش برخی از معارف دقیق توحیدی را نداشته و تبیین این مباحث برای آنها می تواند مضر نیز باشد. 4️⃣ اصل رعایت ضرورت ها: در سیر آموزشی متربیان در مدل تشکیلاتی صالحین این نکته مهم است که برخی از آموزش ها برای عموم بسیجیان ضروری بوده و باید مورد توجه سرگروه قرار گیرد. اما برخی دیگر از آموزشها مختص به گروه خاصی از بسیجیان می باشد و آموزش آنها به همه ضرورتی نخواهد داشت. 5️⃣ اصل توجه به عرصه عمل: از دیگر اصولی که در انتخاب می بایست بدان توجه کرد این است که موضوعاتی در اولویت بیان هستند که سرگروه می تواند برای آنها عرصه عمل و نقش آفرینی محیا نموده و باعث تعمیق معارف و رفتارسازی در متربیان گردد. مطالب انتزاعی بدون کاربرد در اولویت قرار نخواهند داشت. 💬 یادداشت منتشره در نشریه تربیتی صالحین؛ سال ۱۳۹۷ 🆔 @m_rahmani_g
راهبردی جهت کار نکردن ‼️ روایت 1️⃣ جلسه ای را با برخی دوستان سازمان تبلیغات داشتم. مجموعه ای که استراتژی اصلی خود را راهبری زیست بوم بخشی از نهادهای فرهنگی-تبلیغی می داند. نکته قابل توجه این بودکه برخی مدیران آن این ذهنیت را داشتند که اگر بخواهند نگاه زیست بومی داشته باشند دیگر نیاز به انجام پروژه ای و کنشی در ماه محرم نیست چرا که زیست بوم خودش برنامه های خویش را راهبردی می کند 🚶‍♂️ روایت 2️⃣ یکی از تجارب ناموفق نگاه زیست بومی در بنیاد ملی نخبگان نقل می شود. رویکردی که در تلاش بود تا بحث حمایت از نخبگان را به دانشگاه ها واسپاری نماید و نزدیک به یک سال بعد از آن با تذکر رهبر معظم انقلاب نسبت به تضعیف جریان توجه به نخبگان، به کناری گذاشته شد. در حقیقت اشتباه سیاستگذاران این بود که به جای تنظیم گری و فراتسهیلگری، نقش خود را کاهش و وظیفه ذاتی خود را واسپاری نموده بودند. 😵‍💫 ✅ رویکرد مدیریت زیست بومی و ایفای نقش فراتسهیلگری یکی از نوین ترین ادبیات های راهبری فرهنگی و اجتماعی است که در کشور ما مصادیق زیادی ندارد، از این رو تصویری در ذهن دست اندرکاران فرهنگی نسبت به ماهیت این رویکرد شکل نگرفته و نوعاً تقلیل به هیچ کاری نکردن و «نشستن لب حوض و مشاهده گذر آب» می شود. اصولاً مفهوم «کار» وقتی در ذهن ما مصداق می یابد که یک کنش عینی محسوس و امر ماهوی خلق شده باشد. ذهن های عامه صرفاً با «معقولات ماهوی» انس می گیرند و این افراد اهل مداقه اند که «مفاهیم معقول ثانی» را درک می کنند. رویکرد فراتسهیلگری یک معقول ثانی فلسفی است. رویکردی است، حقیقی و برخواسته از خارج و عینیت و درک شده از نسبت بین پدیده های عینی.🧐 اصلاً پیچیده گویی این یادداشت نیز به همین دلیل است که درک پیچیدگی این دست از کنش های مدیریتی را تداعی نماید. 🫣 🆔 @m_rahmani_g
شایستگی هایی برای غور در اندیشه فیلسوفان دیروز اولین روز کلاس های رسمی را در برای دانشجویان کارشناسی رشته فلسفه و کلام اسلامی برگزار کردم. کلاس فقه برای دانشجویان ترم ۷ و کلام برای دانشجویان ترم ۳. حضور در کنار دختران و پسران سرزمینم که در حال تحصیل رشته فلسفه اسلامی اند بسی جذاب است، اما من را دچار این پرسش نمود که چقدر ما و نظام آموزش عالی ما به آنها از شرایط یک فلسفه خوان در اندیشه بزرگان این رشته گفته است ⁉️ چقدر با آداب زیست فیلسوفان آشنا شده اند ⁉️ به جای خواندن برخی دروسی که انگیزه ای برای آن ندارند، چقدر بر مبادی خوانش فلسفه، تفکر کرده اند⁉️ خوب است که با برخی از دیدگاه صاحب نظران حوزه فلسفه آشنا شویم. ✅ خواجه نصیرالدین طوسی کسی که می‌خواهد فلسفه بخواند، باید دارای این شروط و خصوصیات باشد: ۱٫‌ مزید تجرید للعقل؛ ۲٫ و تمییزٍ للذهن؛ ۳٫ و تصفیهٍ للفکر؛ ۴٫ و تدقیق للنظر؛ ۵٫ و انقطاع عن الشوائب الحسیه؛ ۶٫ و انفصالٍ عن الوساوس المادیه ✅ میرداماد ایشان نخست به اهل فلسفه ـ به وجه عام ـ سخت می‌تازد و متفلسفه را از جمله «الطغام» فرومایگان و «المتکلفه» بیهوده‌کوشان می‌نامد، سپس شرطهای خواندن فلسفه را این گونه برمی‌شمارد:۱٫ تنقیه القلب؛ ۲٫ تنویر السر؛ ۳٫ تلطیف القریحه؛ ۴٫ مهاجره إقلیم الحس؛ ۵٫ المصیر إلی عالم العقل؛ ۶٫ المتاب الی الله تعالی ذکره و تقدست اسماؤه مشابه این کلمات در آراء جناب ابن سینا و همچنین ملاصدرا نیز وجود دارد. متاسفانه دانش امروزه تبدیل به کالایی مرده شده است، کالایی که سیاستگذار آموزشی برای آن حیاتی قائل نیست، لذا فارغ از شایستگی های مورد نیاز، برای طی طریق علمی دانشجویان هزینه بیت الملل را صرف کرده و فرد را دچار توهم دانش می کند. این چالش نه فقط در رشته فلسفه که در همه علوم انسانی وجود دارد. چگونه می شود حرف از اسرار عالم ماوراء زد برای افرادی که غرق در عالم ماده اند⁉️ چگونه می شود پیچیدگی های روان انسانی را برای فردی خود نیازمند درمان است تبیین نمود⁉️ چگونه یک فرد جامعه گریز، از جامعه می آموزد⁉️ و چگونه فرد غیر متشرع از فقه ⁉️ 🆔 @m_rahmani_g
مسئولیت تعیّنی یا تعیینی از سال ۹۸ که یک استارتاپ آموزشی را بنیانگذاری کردم، همواره در تلاش بودم تا افرادی را برای راهبری این استارتاپ شناسایی و منصوب کنم که از قابلیت لازم برای ادامه مسیر توسعه آن برخوردار باشند. شاید تجربه تغییر پنج مدیرعامل تا کنون بیانگر دشواری مدیریت یک نهاد خرد فرهنگی است. دعوت از افراد در این گونه استارتاپ ها دشواری های خاص خود را داشت چرا که از طرفی باید افراد توانمند را درگیر ساخت و از طرف دیگر باید آینده روشنی برای آنها ترسیم نمود و از طرف دیگر نمی شد از این پرسش گذشت که آیا این افراد می توانند آینده بزرگ در ذهن ما را هم راهبری کنند و یا اینکه مدیر دوران گذاراند⁉️ ✅سازمان ها در چرخه عمر خود در بدو شروع فعالیت می بایست به صورت سیال و ژله ای به ساختار و سازمان خود تامل نمایند. در این حالت یکی از مهم‌ترین چالش ها، درگیر ساختن و مسئولیت دادن به افراد توانمند و متخصص است؛ از این رو که فرد به دنبال تثبیت جایگاه شغلی خود در سازمان کوچک فعلی و کسب همان جایگاه در سازمان بزرگ آینده است و بنیانگذار دائماً در این تامل است که از کجا معلوم که در آینده، توان این فرد به مدیریت چنین سازمان بزرگی فائق آید. یکی از شیوه هایی که می توان از طرفی یک حس رقابت در سازمان ایجاد نمود و از طرفی به افراد، نسبت به آینده چشم انداز روشنی اعطا کرد، رویکرد «مسئولیت تعیّنی» است. در این رویکرد ملاک اعطای مسئولیت در آینده، شایستگی های در افراد است که در بازه ی رشد سازمان در آنها بروز و ظهور پیدا می کند. این رویکرد در مقابل «مسئولیت تعیینی» است که صرفاً انتصاب بر اساس خواست و تشخیص مدیرارشد می باشد. در این رویکرد: ▫️چشم انداز رشد سازمان را به خوبی ترسیم کنید و بزرگی سازمان را برای طرف مقابل مشخص کنید. ▫️احساس تکلیف گرایی و مسئولیت بالای مدیریت چنین سازمان بلندی را برای فرد نمایان کنید. ▫️مسیر رشد فرد و عدم ممانعت لازم از جانب شما برای احراز مسئولیت ها را برای فرد مشخص کنید. ▫️شایستگی های لازم و قابل اندازه گیری و مشخصی را برای فرد مشخص نمایید. ▫️در عین مشخص بودن، ابهام در آینده سازمان را از ذهن دور نکنید. باید فرد بداند که بخشی از آینده سازمان قابل پیش بینی دقیق نیست. دفاع مقدس یکی از مصادیق چنین ساختارهایی بود. ساختارهایی که افراد بر اساس تکلیف خود در آن وارد شده و پس از هشت سال از یک گروه مردم پایه، به یک ساختار نظامی دارای چند نیروی مستقل و … تبدیل شدند. 🆔 @m_rahmani_g
به مرگ بگو تا به تب راضی بشه یکی از دوستان نقل می کرد که در یک مجموعه صنعتی وقتی به عنوان ناظر حضور پیدا کرده بود، برخی از کارگران برخلاف قوانین آنجا ۲ ساعت در شب را استراحت می کردند در حالیکه باید شیفت می ایستادند. وقتی قضیه را به مدیرعامل مجموعه گفتم او بیان داشت که اطلاع دارد ‼️ وقتی از او خواستم که پس چرا قانون رو عوض نمی کنی که کارگران حداقل دچار استرس نشوند🤯، پاسخ داد: «برخی از نکات هستند که نباید شفاف باشد،‌چون سیستم را دچار چالش می کند و انتظارات را بیشتر می کند.🤔 سیستم خودش یک واکنش طبیعی نشان داده و نسبت به آن تنظیم می شود. اما اگر کسی از این حالت عدم شفافی خواست که سوء استفاده کند با وی برخورد می شود.» در حالت عادی اگر کسی تب بگیرد و دمای بدنش بالا برد، می ترسد اما اگر بیماری وضعیتش به گونه ای باشد که به او گفته باشند که احتمال مرگش هست وقتی شب را با تب حتی تب تند پشت سر بگذارد ، خوشحال خواهد شد. حقیقت مطلب این است که اکوسیستم های انسانی در مقابل قوانین و مقررات و هنجارها، خود تنظیم گر هستند و برخی از سیاستگذاران از این ظرفیت استفاده نموده و با عدم شفافی قوانین، عمل جامعه را مبتنی بر یک خودتنظیم گری بین خوف و رجاء اداره می کنند. به طور مثال در موضوع حجاب، بسیاری از مدیران میانی این سیاست را اتخاذ نموده و محیط پیرامونی خود را با کمترین انرژی راهبری می کنند. ✳️ اما با چه اندازه این سبک و روش مشروعیت دارد ⁉️ پاسخ به این سوال در گروه نسبت سنجی بین «قانون»، «شریعت» است. به نظر می‌رسد رهیافت «غایی ابزاری» همان‌ نظر نهایی صدرالمتالهین است. زیرا اولاً با تحلیل دیدگاه ایشان در باب تفاوت سیاست و شریعت از لحاظ مبدا، غایت، فعل و انفعال، متوجه می‌شویم که رابطه‌ی عینیت نفی می‌شود، و رابطه‌ی «غایی ابزاری» اثبات می‌شود. ثانیاً، اگر سیاست به منزله‌ی عبد است و شریعت به منزله‌ی مولا، پس عبد خادم است. و تابع. ثالثاً، اگر شریعت بسان روحی ثابت و غایت است، سیاست به منزله ی پیکری متغیر است و ابزار و زمینه‌ساز. بر این اساس نکته قابل فهم در این است که با وجود کارآمدی عدم شفافیت در قانونگذاری یا پیاده سازی آن در برخی موارد و تنظیم گری طبیعی میدان، اما این سبک از قانونگذاری از مشروعیت لازم برخوردار نمی باشد. خداوند متعال به عنوان یگانه موجودی که ولایت تشریعی ذاتی دارد، «قانونگذاری شفاف در کنار حل چالش های ذهنی و نظارتی» را بر «قانونگذاری غیرشفاف و خودتنظیم گری اجتماعی» ترجیح داده است. 🆔 @m_rahmani_g
مردم فلسطین در مورد حماس چگونه می اندیشند؟ امروز با دوستی در حال گفتگو در خصوص اتفاقات خیر فلسطین بودیم. پرسشی داشت که آیا واقعاً جامعه فلسطین با چنین عملیات های که منجر به شهادت هزاران کودک و فرد عادی می شود همراه اند؟ یا این عملیات ها ریشه در یک جریان مبارز خاص داشته و عقبه اجتماعی ندارند؟ گزارش پیش رو بخشی از پیمایشی است که EuroNews آن را منتشر نموده است. 🆔 @m_rahmani_g
✅ پیرامون دوقطبی سازی کاذب در جریان انقلابیون «دنیا نیز دار تضاد و تزاحم است، برخلاف عالم آخرت که تعارض و تزاحم در آن راه ندارد؛ زیرا تام و مستقل است و جهت ندارد، ازاین‌رو تزاحمی که در دنیا است، در آنجا راه ندارد.» تقریرات اسفار اربعه امام خمینی(ره) انسان امروزین در توهم یک دروغ بزرگ است و آن هم دنیای بدون درگیری! درگیری محصول تعارض در منافع است و عالم ماده، عالم محدودیت به نسبت منافع و انسان ها. لذا تخدیر ذهنی انسان به مفهوم «انسانیت» که در آن هر انسان کامل، انسانی است که تنازع با هیچ فرد دیگری ندارد، یک رویا بیش نیست. ما در هر لایه ای درگیر یک تعارضاتی هستیم و از آن فراری نیست. تعارض در جای پارک خودرو به نسبت همسایه، تعارض در اخذ امکانت به نسبت با همکاران، تعارض در پیاده سازی ایده ها در جامعه به نسبت با دولت و تعارض با آرمان ها و آزادگی به نسبت با استکبار و ظالمان تاریخ. پس هر کس سطوح مختلف تعارض را تجربه می کند و از آن فراری نیست اما... ▫️اما این ماهستیم که انتخاب می کنیم تمرکز خود را در چه سطحی از درگیری گذاریم و رزمنده و مبارز چه سطحی از درگیری باشیم. در این صورت است که قدر و منزلت ما به اندازه همان سطح تنازع مشخص می شود. ▫️علاوه بر آن این ما هستیم که انتخاب می کنیم که در کدام طرف درگیری باشیم؛ حق یا باطل و این ارزش ما را مشخص می کند. در حقیقت انتخاب ما در سطح و طرف تنازع منجر به منزلت و ارزش ماست و انسانیت انسان چیزی جز عزم او در این دو انتخاب نیست. طبیعت انسان به گونه ای است که در نسبت با سایر سطوح تنازع اهل مدارا خواهد شد. انسان جهان اندیشی که سطح تنازع خود را تمدنی می بیند، دیگر در گیر و داد درگیری با دوستان و خانواده و اهل جامعه و ... نیست. دو قطبی های کاذب خلق نمی کند و طرف مقابل و اختلاف خود را بسیار بزرگتر از این سطح می بیند. اما انسان کوچک، انسانی است که دائماً در حال درگیری با اطرافیان خویش است و به دنبال بهانه ای برای تاختن به آنها. برای این کار حجت شرعی می تراشد و به آن می بالد! 👌تلاش پدر جامعه بر این است که سطح تنازع و درگیری و افق اندیشه ای ما را بالا ببرد. در این صورت است که ملت ما می تواند تبدیل به یک ملت منسجم و یک پارچه و همدل شود. نه اینکه مشکلات ما با پیرامون مان حل می شود؛ خیر! بلکه همدلی ای ایجاد می شود که امکان حل آنها را تسریع کرده و در عوض انسانیت جامعه به رشد خواهد رسید. هر گاه دیدیم که از دوست خود، هم محله ای خود، هم کیش خود به دلیل یک اشتباه رنجیدیم و این منجر به درگیری با هم شد بدانیم که ما چیزی جز انسانی کوتاه قد نیستیم که عمق بازی بزرگی که در آن در حال استثمار است را درک ننموده است. کاش قرص آبی و قرمزی وجود داشت که افراد را از دنیای توهم و ماتریکس گونه خارج می کرد و چشم او را به سطح تنازع کلان می گشود. 🆔 @m_rahmani_g
مومنین پیامبران عصر خویش اند... ایمان در سپهر الهیات اسلامی، آن عامل جهش و حرکت، عامل درد و حساسیت نسبت به پیرامون، عامل جنبش و نهضت و عاملی برای بی قراری است. ایمان غایتی بی انتهاست که در وانفسای عالم ماده، انسان را از بند رها کرده و تازه او را متوجه می سازد که بند او، ابتدایی از سلسله زنجیره انسانی است. هر چقدر توان انسان بیشتر و آمادگی اوج او بالاتر، زنجیره انسانی بیشتر؛ و این عزم منشعب از ایمان است که درد برای انسان ایجاد می کند، عزمی که به تعبیر امام خمینی(ره) ملاک انسانیت انسان است. چه ساده اندیشانه است زیستی که ابتلاء و رنج در آن طلب نشود چرا که کامل ترین انسان خلقت، بیشترین رنج و ابتلاء را متحمل شد چنانچه حضرت رسول اکرم(ص) در طی روایتی می فرماید:مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ؛ هیچ پیامبری به اندازه ی من اذیت نشد!(بحارالانوار مجلسی، ج۳۹، ص۵۶) ▫️چه زیبا منشی آن عارف بزرگ داشت که آنگاه که هفته ای بدون ابتلاء سپری کرد دست به استغفار زد و آنگاه که مبتلا شد دست به حمد الهی‼️ چه زیبا سرود مجذوب علیشاه: یک شب آتش در نیستانی فتاد / سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد / هر نی ای شمع مزار خویش شد نی به آتش گفت کاین آشوب چیست؟ / مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ گفت آتش بی سبب نه افروختم / دعوی بی معنیت را سوختم زانکه می گفتی نی ام با صد نمود / همچنان در بند خود بودی که بود مرد را دردی اگر باشد خوش است/ درد بی دردی علاجش آتش است ▫️از خدا باید رنج خواست؛ رنج حرکت و نه رنج سکون. رنجی جذاب که ناشی از عزم انسانی است و ویژه پیامبران اولوالعزم زمانه است. باید پیامبر زمانه خویش بود و این وظیفه مومن است... 🆔 @m_rahmani_g
سندروم گلوله آتش در دستان مدیران چگونه به جای مسئولیت پذیر بودن توپ را در زمین دیگران شوت می کنیم ⚽️⚽️ روایت 1️⃣ قانون عفاف و حجاب! تب بالای جامعه در سال گذشته. تدوین یک قانون اولیه و دارای اشکال توسط قوه قضائیه و ارسال به دولت. بررسی دلت و سخنرانی ناگهانی مسئولین قوه در خصوص سلب مسئولیت نسبت به قانون فوق و متولی بودن دولت. ظرف ۲۴ ساعت قانون اولیه توسط دولت تصویب و به مجلس ارسال می شود. فعالیت کارشناسی توسط مجلس و فشار افکار عمومی بر آن. ارسال قانون با رفع برخی اشکال ها به شورای نگهبان. فشار مجدد بر شورا و ارسال آن به تشخیص مصلحت. قاعده فشار بر هر نهاد برابر است با عبور از آن بدون رعایت تمام مصالح و صرفاً با رویکرد سلب مسئولیت از مدیران... روایت 2️⃣ روایتی بس ساده تر از جاریات یک مجموعه تربیتی؛ سال ۱۳۹۵ بود و من مسئول تحویل گرفتن یک اداره مهم شدم. اداره ای که تا پیش از آن متولی یک ساختمان مستقل با تجهیزات کامل، یکی از به روز ترین سامانه های آموزش مجازی کشور، شبکه از ۲۰ هزار نفر کنشگر فعال و ... بود. وقتی نوبت به تحویل ما شد متوجه شدیم که مکان را واگذار کرده، تجهیزات را پس داده و جالب تر اینکه منکر وجود هر گونه زیرساخت و شبکه شدند!! تنها یک عنوان ماند و بس... و مایی که معلوم نبود باید از چه کسی پیگیر این زیرساخت ها و ادعاها و امکانات باشیم. ‼️ روایت 3️⃣ یکی از اساتید دانشگاه نقل می کرد که در یک کشور آسیای شرقی از مدیران ارشد سازمان فضایی آن بود. در یک پروژه تحقیقاتی به دلیل ریسک بالا تصمیم به انجام پروژه گرفته می شود و آن موشک سقوط می کند. با وجود اینکه او مسئولیت این کار را بر عهده داشت، مسئول سازمان که یک پروفسور چهره و شناخته شده در سطح کشور بود رسماً مسئولیت آن را بر عهده می گیرد 😳 پروژه فوق سال بعد تکرار و با موفقیت انجام می شود. وقتی از او می پرسند که چرا تو بر عهده گرفتی می گوید که من بار مسئولیت را بر دوش گرفتم تا مدیران جوان بدانند که مسئولیت پذیری چیست و امیدشان را به کار از دست ندهند. 🛑 متاسفانه فقدان روحیه مسئولیت پذیری در برخی از مدیران به گونه ای شده که امکان نقد و بررسی آنها وجود ندارد چرا که هر گونه مطالبه ای را از باب رفع تکلیف به سرعت حواله به دیگری نموده و دائماً بهانه هایی برای سلب مسئولیت دارند. مسئولیت کارها در این افراد به مثابه یک گلوله آتشین است که به سرعت تحویل نفر بعد می دهند تا گزندی به آنها نرسد. بدیهی است که این روحیه منجر به تربیت ناصواب کارکنان جوان آن مجموعه شده و در نهایت گردش کار در سازمان به مثابه یک بازی بچه گانه ای است که برنده شدن در آن منوط به زرنگی و کیاست غیر مسئولانه است. گرچه داریم مسئولانی که گرچه خود مسئول خطاها نبوده اند اما با شجاعت و اخلاص آن را بر عهده گرفتند تا گزندی بر اعضای سازمانشان نرسد. مانند سردار حاجی زاده، فرمانده هوافضا در حادثه ناگوار هواپیمای اوکراینی که در عین اینکه قهرمان داستان بود اما خطای دیگران را برای مصالح بالاتری بر گردن گرفت. کاش از چنین فرماندهانی بیشتر بیاموزیم. 🆔 @m_rahmani_g
«خلبان پیدا کردیم.باور کنید😱» 🎥 «باغ کیانوش» فیلم امسال جشنواره فجر بود که به همت دوستان باشگاه فیلم سوره و توسط دو طلبه ساخته شده است. فیلمی خوش ساخت که در عین حال و هوای فانتزی گونه و هیجان انگیز، داستان دارد و کمی هم احساس دلهره و طنز با آن آمیخته شده است. همه این اتفاقات در یک زمانه دفاع مقدسی و با یک رویکرد جذاب رخ می دهد. ▫️داستان نوجوانانی که در دقایق اول، نوجوانانی به دنبال دزدی موز از باغ کیانوش اند و برای آن مسابقه طراحی می کنند اما این نوجوانان در قالب یک حادثه درگیر نجات روستای خود شده و در عین ناباوری، حماسه ساز می شوند. 🔅 دال مرکزی این فیلم تحلیل از نوجوان است. به راستی نوجوان کدام است⁉️ نوجوان امروز همان پدیده ای است که به دنبال منافع خود دست به فساد می زند، دزدی می کند، برای آن مسابقه می گذارد، تقلب می کند. ‼️ طبیعتاً چنین نوجوانی وقتی فریاد می زند و خطر حمله و بمباران عراق را بیان می کند هیچ یک از بزرگان به او اعتنا نمی کنند. وقتی خبر از نفوذ خلبانان به روستا می دهد او را به سخره می گیرند و وقتی روایت اقداماتش را بیان می کند او را متهم به کذب گویی می کنند. اما همین نوجوانی که شاید در ظاهر به دنبال تجربه است و ناشناخته ها او را درگیر مسائلی می کند که قبح آن برای بزرگترها واضح و برای آنها ناآشکار است؛ وقتی درگیر یک مساله جدی می شود، وقتی عرصه برای او مهیا می شود، وقتی در میدان رزم با جریان باطل قرار می گیرد و امیدها به او می رود، نقش خود را ایفا می کند. نوجوان امروز ظرفیت دارد تا طراحی کند، اقدام کند، فعالیت تیمی کند، شکست بخورد و از آن عبرت گیرد، بترسد و درعین حال کوتاه نیاید و می تواند یک سرزمینی را از خطر نابودی نجات دهد. تنها مانع این نوجوان، بزرگترهایی اند که تجربه به آنها ثابت کرده که خطری تهدیدشان نمی کند و اگر هم کند نیاز به نوجوان نیست. فیلم باغ کیانوش می خواهد بگوید که «نوجوان امروز نوجهانی دارد» که بزرگترها از دروازه آن وارد نمی شوند و لذا تصویری از آن ندارند. فقدان تصویر از جهان نوجوان، منجر به برچسب زنی و عدم اعتماد و باور به این نسل می شود و این بزرگترین خطر برای یک سرزمین است که می تواند منجر به نابودی آن شود. به نظر باغ کیانوش می تواند مبدا بسیاری از گفتگوها در خصوص تحلیل نوجوان شود و این فیلم را به همه فعالین فرهنگی و تربیتی توصیه می کنم. 🆔 @m_rahmani_g
✅ الهیات انتخابات جایگاه انتخابات در اندیشه اسلامی ▫️انقلاب اسلامی به راستی یک حکومت «تئوکراسی» است یا «سزاروپاپیست»؟ دوگانه سازی که با کانالیزه کردن ذهن مخاطب تلاش می کند تا در هر صورت انقلاب اسلامی را یک حکومتی تعریف کند که یا شبه قرون وسطی (دین سالار) است و یا شبه حکومت سزار (دین به مثابه ابزار قدرت). این تلاش تنها یادداشتی است که این ایام توسط یک اپوزوسیون در خصوص الهیات انتخابات نگارش یافته است و کماکان فلسفه دوستان ما به دنبال حل تناقضات حکمت صدرایی😞 اما به راستی جایگاه انتخابات در اندیشه اسلامی چیست؟ ▫️سیر امتداد اندیشه الهیاتی در اسلام به صورت ساده با توحید ذاتی و صفاتی شروع و به توحید تشریعی می رسد. رویکردی که یگانه موجودی که شانیت قانونگذاری دارد را خدای متعال دانسته و پیامبران و امامان معصوم را ابلاغ کننده و تفسیر کننده قانون می داند. مبتنی بر این رویکرد هیچ عرصه و ساحتی در مدیریت زندگی بشری نیست که فاقد قانون باشد و حتی منطقة الفراغ نیز تحت مشروعیت حاکمیت الهی است. با این اوصاف است که فقیه امروزین می بایست نسبت خود را با امر انتخابات مشخص نماید. منطقی که مبتنی بر احکام شرعی حکم به وجوب آن داده شده و ریشه این استنباط به ادله ای مانند «عمومات امر به معروف و نهی از منکر» و «اصل حفظ نظام اجتماعی» و ... باز می گردد. همین چند بند به ظاهر بدیهی نیازمند تبیین و تشریح در نزد فیلسوفان و الهیدانان و فقهای معاصر است و عدم ورود در تحلیل این مسائل است که امروزه در درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم این تبیین یک «اظهار جاهلانه» قلمداد می شود‼️ (رجوع شود به درس خارج فقه و اصول سروش محلاتی) ▫️عمده رویکرد های رقیب در حوزه الهیات انتخابات به چند موضوع بازگشت دارد: - دیدگاه برخی فقهای معاصر در حوزه ولایت مطلقه فقیه و مقید سازی فقیه حاکم در صدور احکام در مواضع محدود - تشکیک در مصداق حاکم دینی و ایجاد شبهه در عدالت و عدم تعارض منافع ایشان - ضرورت بسنده کردن فقها به صدور احکام کلی و ضرورت شناخت مسائل و موضوعات توسط مردم حقیقت مطلب این است که بحث ولایت مطلقه یا مقیده فقیه امری علمی است که فقیه مبتنی بر حجت شرعی خود بدان قائل می باشد اما امروزه این دیدگاه فقهی تبدیل به دستاویز دشمنان انقلاب اسلامی برای تشکیک نظری شده است. «کلمه حق یراد به الباطل». در خصوص مصداق حاکمیت دینی نیز فقط نسبت به عمده تشکیک کنندگان باید گفت «نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است». اما در خصوص سومین نقطه تمرکزی باید بیان کرد که در نگاهی کلی به «مصادیق موضوعات» احکام شرعی، می بینیم که آن ها سه قسم هستند: 1. موضوعاتى كه تطبيق و تشخيص مصاديق آن نياز به نوعى تخصّص دارد و بايد آن را از متخصّصان آن موضوع دریافت کرد. مثل تشخیص مرگ حتمی در مرگ مغزی. 2. موضوعاتى كه براى تطبيق و تشخيص مصداق آن بايد به عرف مراجعه كرد ولى تشخيص اينكه عرف در اين رابطه چه مى گويد و از چه ارتكازى برخوردار است تنها از فقيه بر مى آيد. مثل تعیین معیار تغییری که منجر به نجاست آب می شود. 3. موضوعاتى كه تشخيص آن براى عرف عام كار پيچيده اى نيست مثل اينكه آيا اين مايع رنگين خون است يا نه؟ يا فلان آب گل آلود مضاف است يا مطلق؟ و ... اين گونه موضوعات نياز به تبعيّت از نظر مجتهد يا متخصّصان ندارد. شكّى نيست كه قسم دوم از اين اقسام سه گانه نيز همانند بحث از عناوين كلّى موضوعات، جزء «فقه» است و مسئوليتش را فقيه به عهده دارد. 🆔 @m_rahmani_g
✅ موج سوم سوفسطایی گری چگونه ما هرچه را که بخواهیم توجیه و اثبات می کنیم؟! ▫️وقتی الوین تافلر در کتاب مشهور «موج سوم» خود از تغییر پارادایم بشریت و گذار به سومین مرحله از آن سخن گفت و تغییر پارادایمی را در موضوعات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بیان کرد، کسی ذهن اش به امکان تحقق موج سوم در مسئله ای به نام سوسفطایی گری نرفته باشد! اما این موضوع شاید مبتلی به ترین موضوع در جامعه بشری است. 1️⃣ در طول دو هزار سال گذشته، موج اول سوفسطایی گری در زمان یونان باستان و توسط اهالی اندیشه و به واسطه تسلط بر استدلالات جدل گونه و مقهور سازی مردم رخ داد. ایامی که بزرگانی چون سقراط و ارسطو تلاش خود را کردند تا با انتظام بخشی به عقلانیت بشری بدان پاسخ دهند. 2️⃣ موج دوم سوفسطایی گری در دوران پایان سلطه کلیسا و براساس یک بازخورد طبیعی جریان بشریت به رویکرد دگماتیسم در آن دوران صورت پذیرفت و تلاش بزرگانی چون دکارت و کانت بر نفی و تعدیل این جریان بود. 3️⃣ امروزه در دنیای معاصر،‌بشریت با پدیده ی سوفسطایی‌گری مجدداً مواجه شده است. در دورانی که به واسطه حجم داده ای که در اطراف ما وجود دارد ما تقریبا هر چیزی را می توانیم توجیه کنیم و می توانیم داده هایی برای اثبات این موضوعی که مد نظرمان هست را گردآوری کنیم و آن ها را بهتر ببینیم. لذا افراد گاها حاضرا دروغ هایی که باورهایشان را تایید کنند بپذیرند تا راست هایی که موید آنها نیست. 🛑 امروزه نسل جوان ما با دنیایی مواجه است که به هر گوه بیاندیشد و فکر کند و حرف بزند، Google همان محتوا و هم سنخ های آن را به وی نشان می دهد و این چیزی به معنای ورود جریان سفسطه به لایه ی نوینی از زندگی بشری است که فهم حق و باطل را در آن دشوار تر نموده است. اما به راستی راه حل برون رفت از این فضا چیست؟ کدام جریان است که می تواند عقلانیت بشر را مجدداً احیاء نموده و حیاتی دوباره بدان بخشد؟ پاسخ قرآنی این پرسش آیه ۲۹ سوره انفال است که خدای متعال در آن، تقوا را عامل شناخت حق از باطل معرفی کرده است؛ زیرا با تقوا پرده های حرص و شهوت و... از اندیشه انسان زدوده شده، نیروى عقل براى درک حقایق آماده می شود. ضمن اینکه همه دانایی ها از خداوند سرچشمه مى گیرد و تقوا موجب تقرب و بهره مندی بیشترى از آن خواهد شد و لذا در فتنه ها، ظاهر فریبنده باطل را تشخیص خواهد داد. تجربه نیز ثابت کرده جوامعى که بر محور هوا و هوس مى گردد تمییز حق و باطل در آن مشکل است. 🆔 @m_rahmani_g
نوجوانان پیشران و امکان سنجی رای گیری در سنین پایین تر ✅ آلفونسو کالدرون پس از زنده ماندن از تیراندازی در دبیرستان مارجوری استونمن داگلاس، به یک فعال کنترل اسلحه تبدیل شد. در تابستان 2017، چهار نوجوان ساعت صفر، جنبش ملی آب و هوا را تأسیس کردند. اینها تنها تعدادی از میلیون‌ها فعال آگاه و قدرتمند هستند که در سن 16 سالگی تاریخ را تغییر می‌دادند. آنها به سازمان ملل مراجعه کرده‌اند، پرونده‌های دیوان عالی را آماده کرده‌اند، مدارس و جوامع را متحول کرده‌اند، و شرکت‌ها و سیاست‌گذاران را در هر سطحی از دولت به چالش کشیده‌اند. یک کاری که نتوانستند انجام دهند رای دادن است و در دنیا دیدگاه هایی بر این موضوع پافشاری دارند که زمان تغییر آن فرا رسیده است. 🤔 در اکثر ایالت های آمریکا، افراد 16 ساله حق رانندگی دارند. آنها می توانند ازدواج کنند، به اتحادیه کارگری بپیوندند، مدرسه را ترک کنند و تمام وقت کار کنند، مالیات بر درآمد بپردازند، حداقل دستمزد بگیرند، بدون رضایت والدین خود خانه را ترک کنند، خلبان یک گلایدر، ناخدای یک قایق، نجات غریق باشند، رضایت نامه پزشکی. درمان، گرفتن پاسپورت و شرکت در آزمون های آمادگی کالج که اکثر بزرگسالان در آن ها عملکرد ضعیفی دارند. و در حالی که مطالعات نشان می دهد که آنها همان سطح درک افراد 21 ساله از مدنی را نشان می دهند، آنها در مورد اینکه چه کسی جوامع و کشور آنها را اداره می کند - نظری ندارند - حتی اگر آنها کسانی باشند که با عواقب تصمیمات زندگی می کنند. 🌐مطالعات نشان می دهد که رای دادن یک عادت است هنگامی که رای دهندگان در اولین سالی که واجد شرایط هستند رای می دهند، احتمال بیشتری دارد که در هر انتخاباتی در آینده رای دهند. علاوه بر این، تحقیقات نشان می‌دهد که احتمال رای دادن جوانان 16 ساله بیشتر از 18 ساله‌ها است. در صحنه بین المللی نیز سابقه زیادی وجود دارد. از سال 2017، سن رای دادن در برزیل، اکوادور، آرژانتین، نیکاراگوئه، اتریش و اسکاتلند 16 سال بود. قابل توجه است که اتریش سن پایین‌تر رای‌دهی خود را با افزایش آموزش مدنی در دبیرستان‌ها ترکیب کرد و برای اولین بار مشارکت بیشتری را نسبت به سن رای‌دهی 18 سال تجربه کرد. این یک مدل امیدوارکننده برای ماست. حقیقت مطلب این است که تا وقتی که پارادایم فکری ما به نوجوانان نشود و از تهدید محوری به فرصت محوری تغییر نیابد، مطالعه، پیشنهاد و بررسی نسبت به تغییر قوانین پیشین در خصوص نوجوانان نیز صورت نخواهد گرفت. نوجوانانی که به درستی این کم محلی را درک نموده و در یک اقدام متقابل مسیر زیست خود را تغییر می دهند و این واکنشی است طبیعی در قبال رویکردهای ما در حکمرانی. 🆔 @m_rahmani_g
چطور سادگی بر پختگی چیره می شود؟ 🌀 اصولاً در طول تاریخ زبان حرکت های اجتماعی همواره با زبان روزمره اجین بوده است. به راحتی این موضوع را می توان در مشاهده کرد. کافی است یک صفحه از کتب امام خمینی(ره) را با یک دقیقه از سخنرانی های ایشان را مقایسه کنید. برقراری ارتباط بین خالقین این دو اثر امکان ندارد چرا که زبان مکتوبات، زبان نخبگی و با درون مایه فلسفی و فقهی و عرفانی و زبان سخنرانی ها، زبان عامیانه و با بهره برداری از «زبان روزمره است». به تعبیر یکی از اساتید آنگاهی که در تاریخ شیعه، رهبران اجتماعی از نعمت «سادگی» و «همه فهمی» در بیان بهره مند نبودند،‌حرکت های اجتماعی نیز به این صورت شکل نگرفت و نمونه تاریخی آن در آیت الله شاه آبادی نقل می شود. ▫️اسوالد هنفلینگ در کتاب «فلسفه و زبان روزمره» می گوید: «"زبان روزمره" عبارتی است که اکثر فیلسوفان با سوء ظن به آن می‌نگرند... اگر در بیانات یک فیلسوف ابهام و بی دقتی دیده شود باید از او خواست تا به همان زبان روزمره منظور خود را روشن و شفاف سازد، و اگر هم نتوانست باید به ناتوانی یا اکراه او در این امرظنین شد و نه به خود زبان".» در حقیقت برخلاف تلاش هایی که برخی فیلسوفان همچون راسل، ویتگنشتاین، فرگه و کارناپ در تبیین ضرورت سادگی در زبان می کنند اما توجه به زبان روزمره در ادبیات نخبگی به شدت کمرنگ است. 🔻در دو هفته گذشته و در جریان تمرکز بسیاری از نامزدها، بر ارائه پخته تر، عمیق تر و دقیق تر برنامه هایشان برای تحول ایران بود. گفتگوهای مفصل پیرامون برنامه پنج ساله هفتم، انبوه طرح هایی برای حل ناترازی های مختلف اقتصادی، چالش های حوزه سیاست خارجه مثل FATF و ... اما نهایتاً به جز لایه نخبگانی و خواص جامعه، آحاد جامعه به چه سمتی مایل می شوند؟ عامه مردم به سمت «زبان روزمره» می روند. چیزی که در زبان مشاهده نمی شود و در زبان کمتر بود. اما مسلط بر این زبان روزمره است. البته نه از باب توان در قدرت تبدیل، بلکه از عوامانه بودن شخصیت درونی خود ‼️ ولی نتیجه تغییری نمی کند، مردم با این زبان مانوس تر اند و احساس نزدیکی بیشتری می کنند. لذا کلید واژه ها، رفتارها و تک تک کنش هایش در اذهان مردم معناپذیر است. این درک از ذهن مردم، در بسیاری از ما وجود ندارد لذا دقیقاً محصولات رسانه ای تولید می کنیم که مبتنی بر چارچوب ذهنی ما خنده دار و مضحک، اما مبتنی بر اذهان مردم جذاب و قابل درک است. 🆔 @m_rahmani_g
سازمان فرهنگی به مثابه فضای کار اشتراکی ▫️ آلن دوباتن در کتاب «اضطراب منزلت» در این خصوص صحبت می کند که چگونه انسان ها در نتیجه کاپیتالیسم، دموکراسی و جامعه‌ای به ظاهر برابری طلب، درگیر نوعی تنش به نام اضطراب منزلت شدند. امروزه، همه افراد سعی بر این دارند که در طی نمودن نردبان اجتماعی گوی سبقت را از دیگران بربایند. جالب است که این مساله وارداتی، در بخشی از بدنه فرهنگی ما نیز رسوخ نموده و تبدیل شدن «جایگاه فعالیت»، «عنوان کنشگری»، «مسئولیت رسمی» و امثالهم به عنوان یک مساله در ذهن آنها رسوخ نموده است. لذاست که در بزنگاه های تاریخی ماند کنون که دولت ها دچار تغییر ساختار سیاسی می شوند، بخشی از این دست از افراد دچار یاس و سردرگمی و یا تقلا برای جایگاه یابی در نهاد دولتی می شوند ‼️ در حالیکه که ذات فعالیت فرهنگی و تاثیرگذاری اجتماعی منوط به جایگاه و صندلی که در آن قرار داریم نیست بلکه این مسئولیت ها به مثابه یک فضای کار اشتراکی است که ما باید فعالیت و رسالت خود را در آن پیگیری کنیم. 🌐 جالب است که دوباتن برای حل این موضوع راه حل هایی را بیان می کند که یکی از آنها «بوهیمیسم» است! بوهمی یا کولی‌وار Bohemian در اروپا به کسانی گفته می‌شود که با روشی غیرمتعارف همراه با مردمان هم مرامشان که اغلب به مسائلی از قبیل ادبیات، هنر و موسیقی علاقه‌مندند، زندگی می‌کنند. این شیوه زندگی دربرگیرنده کسانی است که بی خانمان و همواره در سفر، ماجراجو و ولگرد هستند. کولی وار در این معنا اولین بار در قرن 19 در ادبیات انگلیسی، برای توصیف زندگی غیر متعارف هنرمندان، نویسندگان، موسیقی سازها و روزنامه‌نگاران فقیر و به حاشیه رانده شده در شهرهای بزرگ اروپایی ظاهر شد. این سبک زندگی در ادبیات برخی از کنشگران فرهنگی با عنوان عشایر فرهنگی متبلور شده است به این معنا که وضعیت امروز انقلاب نیازمند تربیت عشایر فرهنگی است؛ افرادی که به جای غرق در جغرافیا، ساخت تاریخ را انتخاب کرده اند و رسالت محورند. به راستی چه اتفاقی می افتد که انسان های فرهیخته چنین سبک زندگی را اختیار می کند⁉️ 🔆 لازمه پرورش چنین کارکتر شخصیت هایی، توجه به مولفه هایی مانند «تکلیف مداری»، «آزادگی به نسبت ساختارها و هنجارهای غلط»، «ساده زیستی و کم مو‌ؤنه بودن در زندگی»، «اصالت معنا و توجه به زندگی به عنوان یک فرصت محدود» در پرورش فعالین فرهنگی است. چیزی که اتمسفر فعالیت های فرهنگی ما به دلیل چالش های از قبیل «دولتی سازی افراطی امر فرهنگ»، «قدسی شمردن تمامی ساختارهای فرهنگی»، «مصرف گرایی و تجمل گرای در سبک زندگی و حتی فعالیت های فرهنگی پرهزینه» و «تهی شدن بخشی از جریان فرهنگی از معنای برخواسته از معنویت اصیل دینی» و در آخر «عدم توجه به ضرورت توانمندسازی اصولی و نظام مند کنشگران این حوزه» صورت نگرفته است. در نهایت به نظر گفتگو پیرامون وضعیت جبهه فرهنگی در ادامه مسیر کنشگری خود امری ضروری به نظر می رسد. 🆔 @m_rahmani_g
در رثای اندیشه روایت یکی از دشوارترین ایام تحصیلی من زمانی بود که پافشاری بر انتخاب موضوع رساله دکتری با عنوان «طراحی نقشه راه امتداد حکمت متعالیه» داشتم و اساتیدم یا با اصل امکان امتداد مخالف بودند، یا اهمیت آن را درک نمی کردند و یا طراحی نقشه راه برای جریان اندیشه ای را ناممکن قلمداد می کردند. اما به راستی چرا فیلسوفانی که باید حیات علمی خود را به احیاء دانش خود بدانند چنین با موضوع بیگانه اند؟ در فضای میدان نیز تا کنون حداقل با سه وزیر آموزش و پرورش در ضرورت مدیریت جریان اندیشه طرح بحث هایی داشته ام. با مدیران زیادی از تاثیر اندیشه بر جریان سازی اجتماعی سخن گفته ام و طرح موضوعات فراوانی از ضرورت شناخت جریان نواندیشی و تکون و امتداد اندیشه کرده‌ام اما نه تنها همراهی را در آنها مشاهده نکردم بلکه مشخص شد که تصوری از این امر در آنها وجود ندارد. 🔆 به نظر جریان اندیشه به مثابه آب در رودخانه است که انسان در حالی در آن زیست می کند که توجه ای بدان ندارد و اگر خردمندی از این نعمت حیات بخش حاکم بر جهان آن سخن گوید، سخنی گزاف و بی مایه فهم گردیده و مورد تمسخر قرار می گیرد و در بهترین حالت دعوت به پرداختن به موضوعات اولویت دارتر می شود. جریان اندیشه از جهت دیگر به مثابه اثر بال پروانه ای است که می تواند طوفان هایی را در افق دوردست خلق کند و این اهل دقت و توجه اند که عمر خود را به دنبال کشف پروانگان اند و چه گمنام اند نوع صاحبان اندیشه و خرد که اساساً تمدن سازان بشری محسوب می شوند. به تعبیر سقراط، اندیشه است که اکسیر رهایی بخش از ناعدالتی است: «زندگی بدون تفکر ارزش ندارد. مظلومیت تنها زمانی شکست می‌خورد که ما به اندیشه‌مان پایبند باشیم.» و چقدر ما با عملگرایی به دنبال سیمرغ در عیان می گردیم و حال آنکه چیزی جز جماعت وفادار به یک عهد و گفتمان نیست. 🛑 جالب است که در سیر تاریخ، هوشمندان جریان باطل همواره نبرد اندیشه ای را از یاد نبرده بودند. یکی از زیرک‌ترین این افراد مامون عباسی بود. فردی که نهضت ترجمه اندیشه های وارداتی در زمان او راه افتاد، ده ها مناظره با امام رضا(ع) را برنامه ریزی و اجرا کرد. حضرت پیش از یک از مناظرات می فرمایند: «هنگامى که استدلالات مرا در برابر اهل تورات به توراتشان بشنود، و در برابر اهل انجیل به انجیلشان، و در مقابل اهل زبور به زبورشان، و در مقابل صابئین به زبان عبریشان، و در برابر موبدان به زبان فارسیشان، و در برابر اهل روم به زبان رومى، و در برابر پیروان مکتبهاى مختلف به زبان خودشان، آرى هنگامى که دلیل هر گروهى را جدا گانه ابطال کردم به طورى که مذهب خود را رها کنند و قول مرا بپذیرند، آنگاه مامون مى‌داند مقامى را که او در صدد آن است مستحق نیست! آن وقت پشیمان خواهد شد، و هیچ حرکت و قوه‌اى جز به خداوند متعال عظیم نیست: «وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَةاِلا بِالله ِ الْعَلِىِّ الْعَظِیْمِ»» 🌐 به نظر ایده «فیلسوف-شاه» افلاطون یگانه مسیر رهایی بخش انسان است. فیلسوف-شاه مفهومی است که افلاطون در آثار خود به ویژه در جمهور معرفی کرده است. او فیلسوف-شاه را به عنوان حکمرانی توصیف می کند که هم دارای دانش عمیق فلسفی است و هم توانایی رهبری و مدیریت در جامعه را دارد. به وعقیده وی این کارکتر به دلیل خرد و دانش عمیق خود، تنها کسی است که می تواند عدالت را در جامعه پیاده سازی کند و این همان نسبت بین امر اندیشه و عدالت است. حکمرانی در تعلیم و تربیت آنگاه محقق می شود که ما بتوانیم جریان اندیشه ای موجود را در دست گرفته و صورت بندی نوینی از امر اجتماعی و امر تربیتی در نسبت با امر سیاسی ارائه دهیم. لذاست که در دوره کنونی امیدی به حکمرانی فعلی برای ایجاد یک تحول ریشه ای نیست چرا که ایده یا ادبیات آگاهانه ای در آنها وجود ندارد 🆔 @m_rahmani_g
نگرشی بر ایده نوجوان پیشران ▫️چند روزی است که یک گفتگو بین سید جواد هاشمی (سینماگر) و سرکار خانم فخریان (مشاور وزیر وزارت فرهنگ وارشاد در امور کودک و نوجوان) در فضای مجازی وایرال شده است. گرچه خواستگاه دیده شدن آن، سیاسی و اقتصادی است اما بن مایه اندیشه نظری آن از مسائل جدی جریان تعلیم و تربیت امروزین است. در بخشی از این گفتگو دکتر فخریان می گوید: «بچه ای که در این سن ما ازش کنشگری و مسئولیت پذیری می خواهیم که تو باید این کار را بکنیم.. اصلا سن ۱۵ سالگی سن مسئولیت نیست... بچه ها مسئولیت ندارند، بچه زیر۱۸ ساله مسئولیتی در این جامعه دارد؟ در فیلم شما بچه دارد کار بزرگسالانه می کند.. شما این حرف را خیلی شنیدید که نوجوان را کنشگر کنید، نوجوان کنشگر نیست، مسئولیت ندارد. اگر بچه فردا بگوید این کار را باید من انجام دهم. من چطور به شما بگویم در این جامعه یک بزرگتری هست که او بهتر از شما می داند و می فهمد» 🤔 دوره نوجوانی در اتمسفر فرهنگی-تربیتی مرسوم کشور متاسفانه «دوران فترت» است، دورانی که طرفین آن اصالت داشته اما خود آن به هیچ وجه مورد توجه قرار نمی گیرند؛ گویی که انسان ایرانی یا کودکی است که باید برای او اندیشید و اورا نگه داری کرد و یا بزرگسالی است که در رقابت و کشاکش قدرت زندگی باید زورآزمایی کند و در صورت پیروزی حق خود را دریافت نماید. این در حالی است که رهبر انقلاب در این خصوص می فرمایند: در کشور ما سنین تحرّک و شور جوانی پایین آمده است؛ یعنی نوجوان سیزده‌ساله، چهارده‌ساله، پانزده‌ساله، همان کاری را میکند، همان چیزی را میبیند، همان هدفی را دنبال میکند، همان روحیه و نیرویی را خرج میکند که در جاهای دیگر از یک جوان ۲۰‌ساله، ۲۲‌ساله، ۲۵‌ساله توقّع میرفت. در کشور ما سطح حرکت، سطح شورآفرینی، سطح پیش‌رانی به نوجوانان رسیده است. این خصوصیّت کشور ما است. ▫️از این روست که در سیاستگذاری تعلیم و تربیت، عمده دانش انبوه تولیدی برای نوجوان حول محور ایده «مربی محوری» با قرائت دانای کل گردیده و عملاً ما الگوهای تعالی برای سنین بالای ۱۸ سال (دانشجویی) را توجه نمی کنیم. نوجوان تا زمانی که به این سن نرسد، باید دستگیری شود، هدایت شود، آموزش داده شود، کنترل شود و تحت لوای خانواده و دستگاه تربیت قرار گیرد و از سن ۱۸ سالگی است که او مسولیت پذیرفته، اجتماعی شده و نقش می پذیرد و این چیزی جز رویکرد سکولار به انسان امروزین آن هم در بدترین قرائت خود نیست. 🔅 خلط بین «مسئولیت حقوقی» و «مسئولیت اجتماعی» منجر به چنین رویکردهایی می شود در حالی که خدای متعال نوجوان را از سن تکلیف خود، قابل دریافت بار امانت شریعت دانسته و تمام احکام فردی و اجتماعی واجب بر بزرگسالان، بدو نیز تکلیف شده است و این مترقی ترین نگاه به نوجوان معاصر است که او را حداقل از سن نه سالگی، مسئول در قبال جامعه قلمداد می کند. 🔆بر این اساس ایده هایی مانند «نوجوان پیشران»، در حقیقت الگوهای تربیتی هستند که هژمونی نظامات تربیتی مرسوم را نشانه گرفته و در صدد اند تا با درگیر کردن واقعی نوجوانان با مسائل حقیقی کشور، شانی فراتر از اذهان سیاستگذاران برای آنها خلق کنند. در حالیکه نزدیکترین الگوهای تربیتی نزدیک به این رویکرد، الگوهای «تربیت در میدان» اند که میدان حل مساله را به عنوان یک آزمایشگاه، بازی برای خودسازی و تجربه آرام و نرم در نظر می گیرند و کماکان اعتماد به نوجوان برای حل مساله ندارند.جالب است که تجربه ما در رویدادپردازی های اخیر نشان می دهد که سطح درک مطلب، مساله شناسی، ایده پردازی و عزم نوجوانان روز به روز و نسل به نسل در حال رشد باورنکردنی است و این چنین درک و فهمی از میدان، به مثابه انرژی های هسته ای است که تکنولوژی بهره برداری از آن در نظامات تربیتی موجود وجود ندارد. 🆔 @m_rahmani_g
رسالت بالاتر پیامبر(ص) ناظر به حقیقت تکوینی امت است بر خلاف تلقی عوامانه ای که از «واژگان» وجود دارد و یک امر اعتباری به معنای بی اثر معنا می‌شود، کلمه اتفاقاً امری حقیقی است و تأثیرات شگرفی دارد تا جایی که ملاصدرا بر این باور بود که کلمات و واژگان مجموعه‌ای از نشانه‌های معنوی و رمزهای الهی هستند که باید به دقت مورد استفاده قرار گیرند. در فلسفه غرب نیز این مهم مورد توجه قرار گرفته است. ویلارد واِن اورمن کویین فیلسوف تحلیلی می‌گوید: «هیچ چیز به اندازه ساختار جمله‌ها و واژگان نمی‌تواند بر جهان‌بینی ما تأثیر بگذارد» کویین معتقد بود که ساختار زبانی نقش تعیین‌کننده‌ای در تشکیل دیدگاه‌های فلسفی افراد دارد. نوع بهره برداری ما از واژگان، در حقیقت جهان بینی ما را شکل می‌دهد و به تعبیر ویتگنشتاین «حدود جهان من محدود به حدود زبان من است و مرزهای زبان من، مرزهای جهان من را نشان می‌دهد.» از این رو توجه به معنای واژه «پیامبر» بیان گر این است که ما نیازمند یک بازسازی الهیاتی و جهان بینی در الگوی تصوری خود از آن هستیم. گاهی مراد از پیامبر، اسوه‌ای اخلاقی است، اسوه‌ای که رنجش از او قابل تصور نبوده و حتی بدترین دشمنان خود را نیز مورد مرحمت خود قرار می‌دهد، پیامبری که در اوج فشار کفار و با وجود درخواست اصحاب، دست به لعن و نفرین بر نمی‌دارد بلکه دعا برای هدایت امتش می‌کند، انسان راستینی که قله انفاق و سخاوت است که اگر چیزی پیش آن حضرت زیاد می‌آمد تا آن را به کسی یا مستحقی نمی‌رساند به خانه نمی‌رفت، هر چه از ایشان می‌خواستند عطا می‌کرد. اما به راستی این تصویر چگونه جامعیت دارد در حالی که امیرمومنان (ع) نقل می‌کند که در میدان نبرد احد، پناه ما رسول الله (ص) بود و این چنین شخصیتی در حقیقت نماد جنگاوری و جلال الهی است. 🌐 ادامه یادداشت در لینک زیر: https://www.mehrnews.com/news/6229332/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B5-%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%AA%DA%A9%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA 🆔 @m_rahmani_g
آیا در فعالیت تربیتی شکست معنا دارد؟ ▫️ کارل پوپر نظریه پرداز حوزه فلسفه علم می گوید: هزاران سال اروپایی ها میلیون ها قو سفید را تماشا کرده بودند. با استفاده از شواهد استقرایی می توانیم نظریه پردازی کنیم که همه قوها سفید هستند. ولی با این حال، کاوشگران در استرالیا، اروپاییان را به سمت قوهای سیاه سوق دادند. نکته پوپر این است که: مهم نیست که چقدر مشاهدات از یک نظریه حمایت می کنند، اما همیشه این احتمال وجود دارد که مشاهدات آینده آن را رد کند. بر این اساس گزاره ای که امکان رد و نقض آن وجود ندارد، علم نیست بلکه شبه علم است! در حوزه فعالیت های فرهنگی و به خصوص تربیتی نیز عدم امکان ابطال به شدت مشاهده می شود، در ذهن بسیاری از فعالین این حوزه، چیزی به عنوان امکان شکست وجود ندارد و فعالیت تربیتی در هر صورتی موثر بوده و منجر به تغییر می شود و شدت و ضعف آن نیز وابسته به متربی است. در این صورت گزاره «فعالیت تربیتی همواره موفق است» قابل ابطال نیست. ⭕️ فقدان رویکرد انتقادی باعث گردیده که همواره بازیگران حوزه تعلیم و تربیت از موفقیت های خود خلق روایت کند و نه شکست؛ در این موقعیت عبرت گیری وجود نخواهد داشت بلکه این الگوبرداری است که راهبرد اساسی هر فعالیت تربیتی است. نشانه دیگر آن نیز تلاش هر مسئول برای تکرار تجارب سابق اش است بدون اینکه به تحلیل و بررسی دیگران نیاز داشته باشد. شکست اغلب در فرهنگ کارآفرینی به عنوان یک نیروی مثبت برای یادگیری تجلیل می شود. در جوامع کارآفرینی، شنیدن جملاتی مانند «اغلب شکست می خورند»، «سریع شکست می خورند» و «به جلو شکست می خورند» غیرعادی نیست، با این مفهوم که شکست باعث ارتقای یادگیری می شود. اما شکست در زیست بوم تعلیم و تربیت بسامد جدی ندارد و به خصوص تفسیر خود انتقادگرانه شکست گونه از فعالیت ها نیز نایاب است. ☘️ نمونه چنین رویکردهایی را می توان در «فرهنگ پس از شکست» postmortem culture که توسط برخی مؤسسات آموزشی اتخاذ شده است، یافت. این رویکرد شامل تجزیه و تحلیل شکست‌ها پس از وقوع آن‌ها است تا مشخص شود چه چیزی اشتباه بوده و چگونه می‌توان از مسائل مشابه در آینده اجتناب کرد. با ایجاد محیطی که در آن مربیان و دانش آموزان می توانند آشکارا درباره شکست ها بحث کنند، مدارس می توانند فرهنگ بهبود مستمر را ایجاد کنند. این عمل نه تنها به اصلاح راهبردهای آموزشی کمک می کند، بلکه دانش آموزان را تشویق می کند که عقب نشینی ها را فرصتی برای رشد بدانند. 🆔 @m_rahmani_g